-
RE: کتک کاری همسر
مرسی اقیلما جون.
اره حرفهای شما صحیح هستش ولی اون یه مرد هستن نمیدونه که من وقتی سنم بالا بره شاید نتونم بچه دار بشم با توجه به اینکه دکتر به من پارسال گفت که فیبرم دارم میترسم که هرچی بگذره باردارشدنم سخت تر بشه. نمی دونم چیکار کنم. شوهرم میگه من باید داروی اعصاب بخورم که شکاک نباشم ولی اگه دارو بخورم دیگه نمیتونم باردار بشم. شاید لازم باشه چندین سال دارو استفاده کنم. پس بچه رو چیکار کنم؟/
-
RE: کتک کاری همسر
شما چند سالتونه؟
ساناز جان توی این اوضاع نا آرومی که بین شما و همسرتون وجود داره بچه هیچ مشکلی رو از شما حل نمی کنه که هیچ مشکلاتتونو بیشترم میکنه
بچه مال زمانیه که شما به ثباتی تو زندگیتون برسید
بچه چه گناهی کرده که شاهد دعوا و درگیری پدر و مادرش باشه
5 الی 6 ماه دیرتر هیچ تاثیری تو روال شما نداره
ساناز جان ذهنت رو به جای اینکه ایقدر روی منفی بافی بزاری مثبت کن
آرامش خودتو بر گردون به خودت
کلاس برو و هنری رو یاد بگیر سر خودتو شلوغ کن
من چند وقت پیش مثل شما همش کارم منفی بافی بود
ولی الان اینقدر سر خودمو مشغول کردم که فرصت سر خاروندنم ندارم و در ضمن ذهنم هم مثبت تر شده
کلاس نقاشی میرم و تو خونه هم نقاشی می کشم
درس می خونم
سر کارم که میرم
افکار منفی رو بریز دور جناب sci مطالب خوبی توی این سایت درباره این مسئله دارند
-
RE: کتک کاری همسر
مرسی از راهنمائیت اقلیما جان، من 33 سالمه و شوهرم 35 سالشه. من فکر میکنم که اگه بچه دار بشیم شاید بخاطر بچه هم که شده شوهرم به من خیانت نکنه و خیالم راحت تر بشه. نمی دونم خودم هم میترسم مرددم که چیکار کنم. شما چیکار کردی افکار منفی ازت دور شد؟؟ من حتی اگه سرم هم گرم باشه بازم این فکرا میاد سراغم خب از صبح تا 4 سرکارم ولی باز این فکرا ولم نمی کنه. نمیدونم باید چیکار کنم. اگه یه بار زنگ بزنم محل کار شوهرم اشغال باشه یه دعوا راه می ندازم که با کی حرف میزدی که اشغاله. راستش شوهر من یه جایی رو اجاره کرده بیشتر شبیه کارگاست اونجا کارمیکنه با یکی از دوستانش هست. من چندین بار گفتم منم بیام پیش تو کار کنم و کارمو کنار بزارم ولی قبول نمی کنه میگه اونجا مناسب تو نیست. ولی من فکر میکنم نکنه صبح تا عصر اونجا با کسی تلی صحبت میکنه و نمی خواد من برم مزاحمش باشم (به نظر شما عزیزان اصلا رفتن و کارکردن من اونجا خوبه یا نه؟؟) به این خاطر وقتی تلفنش اشغاله اعصابم بهم میریزه. نمی دونم باید چیکار کنم. :302:
-
RE: کتک کاری همسر
ببین ساناز جان بد بینیه تو داره تیشه به ریشه زندگیت می زنه
اینطوری فکر کن که اگه اون بخواد کاری بکنه هر طور شده می کنه و بی اعتمادیه تو فقط اونو برای انجام پنهون کاری مصمم تر میکته و همچنین اونو از تو دورتر میکنه
به نظر من همکار بودن با همسر اصلا خوب نیست
خیلی مشکلات تو به خاطر افکار منفی و ذهن سطحه توئه که نتونی آرومش کنی
ساناز جان اینو بخون جناب sci برای یکی از اعضای تالار نوشه مفیده
خواهش می کنم چند بار بخون
** يكي از مسائل مهمي كه در زندگي وجود داره اينه كه ما فكر مي كنيم برداشتمون از همه مسائلي كه اطرافمون هست،صد در صد صحيحه و لذا اظهار نظر مي كنيم، قضاوت مي كنيم بدون اينكه شك داشته باشيم كه شايد همه چيز آنطور كه من فكر مي كنم نباشه... پس به برداشتهاي ذهني نمي شه اعتماد كرد! بخصوص ذهن سطحي!
**يكي ديگه از مشكلات كه من بهش مي گم تجمع فرضيات، زماني بوجود مي آد كه مثلا يك فرضي رو مي گذاريم! دقت كنيد... واقعيتي در كار نيست... بر اساس اين فرض، فرض ديگري روي درگير ماجرا مي كنيم! مثلا مي گيم اگر من بچه دار بشم، (فرض اول) و اون قهر كنه و بذاره بره ( فرض دوم) معمولا اتفاق از اينجا شروع مي شه! چون براي ذهن سطحي ما دو فرض منفي براي آغاز رشته كافيه! از اون به بعد اونقدر ذهن ما تكرار مي كنه موضوع رو كه تبديل به واقعيتي مي شه كه شايد هرگز نتونيم تغييرش بديم!
** يكي ديگه از تكنيكهاي ايشون، تكرار يك واقعيت است بر اساس تجربه اي كه قبلا اتفاق افتاده، اما منجر به نتيجه اي اشتباهه! اين نتيجه معمولا ناشي از فيلتر هاست! مثالي مي زنم: من قبلا رفتم پارك، همسرم حالش خوب نبوده و نيمه راه، گفته برگرديم من حالم خوب نيست! حالا ذهن من شروع به تكرار مي كنه و در نهايت من رو به اين نتيجه مي رسونه كه همسرم من رو دوست نداره!!!!
** پيش بيني مي كنه! چنان پيش بيني مي كنه و اينده رو براي شما ترسيم مي كنه... روشن! بدون عيب!!! هر كسي ندونه فكر مي كنه واقعا ايشون پيشگويي هستند و يا از آينده خبر دارند! اما به اينجا ختم نمي شه! چون اگر به اينجا ختم مي شد مي شد بهش گفت خب آينده نگري مي كنه! اما بر اساس اين پيشگويي كه معمولا فيلتر شده و منفي بينانه هم هست، شروع به قضاوت، بررسي فرضيات و صدور حكم مي كنه!
** خيال پردازي و توقف در خيال!: واي امان از دست خيال پردازي ذهن ما! گاهي بسيار خوب و عالي!!!گاهي هم افتضاح!!! نكنيد... هرگز خيالپردازي نكنيد مگر براي استفاده از تكنيك توقف فكر كه اين خيالپردازي يا تصور مثبت بيشتر از 1 دقيقه طول نمي كشه!
** اغراق، چيزي رو مي بينيد، شروع به تكرار اغراق آميز در ذهن شما مي كنه! مثال: ديدي چطوري برخورد كرد؟ اصلا ديدي؟ اون اينجوريه ديگه! آره بايد بپذيريش! خيلي كارش بد بود! افتضاح بود! به نظرت ببخشمش؟؟ نه نمي تونم! چقدر كارش بد بود! كي اين كار رو با همسرش مي كنه؟ من كه دوستش نيستم! چقدر كار بدي كرد!!!
** سرزنش مي كنه! و تعميم به كل مي ده! شروع به سرزنش مي كنه تا تمام انرژي شما رو بگيره! مثال: مي گه بهت سر كار نرو! تو هم نشستي گوش مي كني! هميني ديگه! هميشه همين بودي! نمي توني جلوش بايستي نه!؟ خب نادوني! تا كي؟؟؟ تقصير خودته!!! هر چي سرت مي آد مقصرش خودتي!! همه باهات اينجورين! دوستات مگه نيستن!! اونا هم اينجورين! حالا هي برو مشاوره بگير! تو اصلاح نمي شي! حقت رو مي خوره يه آبم روش! اين كه تو كوتاه بياي و حامله شي شد راهكار؟؟؟ دلت خوشه ها! عمرا تو بتوني حقت رو بگيري! آخرش هم خونه نشينت مي كنه! مي گي نه!؟ اين خط اين نشون!
بايد بدونيد كه اين ذهن سطحي شما، در هر شرايطي شما رو سرزنش مي كنه! مثلا فرض كنيد نمي پذيريد كه باردار بشيد،اون وقته كه شروع مي شه: خب حالا كه چي؟ مخالفت مي كني كه چي بشه؟ بچه دار نشي چي؟ زدي داغونش كردي؟ بازم خراب كردي... تازه داشت رابطه تون درست مي شد! چرا به راهكار مشاورهات گوش نمي دي؟ اصلا تو هميشه خودراي بودي! بعدا چي مي شه! چه افتضاحي شد! حالا چي كار مي كنه؟!؟! بد بخت اگر بره بهت خيانت كنه چي؟؟ اينو ولش كن! اصلا نمي خواي بچه دار بشي؟ چرا يه چيزي مي گي توش مي موني؟
** گارد مي گيره! يك نه پرخاشگرانه در ذهن شما تكرار مي شه! يعني شما دوست داريد قبول كنيد! اما جواب نه هست... چون ذهن سطحي شما در حال تكرار "نه"هست... با سرعت 1000 نه در ثانيه!
البته تكنيكهاي ذهن سطحي ما بسيار زياده... اون از هر طريقي وارد مي شه تا شما رو درگير خودش كنه! ولي اون واقعيت نيست! يك تكرار بي نهايته!
قبل از اينكه بچه دار بشيد! قبل از اينكه زندگي كنيد! قبل از اينكه تصميم بگيريد بايد به شما بگم كه منتقد درونيتون رو بايد ساكت كنيد! با قدرت!
- تمرينات تنفسي كنيد همونطور كه قبلا هم گفتم و بگذاريد آروم بشيد...
- از تكنيكهاي توقف فكر استفاده كنيد
- مديتيشن كنيد
- موسيقي گوش كنيد
- در مورد آينده پيش گويي نكنيد![b]
-
RE: کتک کاری همسر
ساناز جان
یه سوال لطفا" از خودت بپرس و پاسخش بنویس
اگر همسرت خیانت کنه و بر فرض که بدبینی شا هم منطقی باشه چی میشه؟
کاملا" از عواقب خیانتش بنویس؟
از احساس خودت ؟ ایندت و هرچیزی که با خیانت اون اتفاق می افته
-
RE: کتک کاری همسر
در ادامه سوالات صحراجان
وقتی اینقدر نسبت به همسرت بدبینی چرا می خوای بچه دار شی؟
چقدر توی این ایجاد این بی اعتمادی خودتو مقصر می دونی؟
چه کم کاری در قبال همسرت کردی که احساس می کنی همسرت به این راه رفته؟
-
RE: کتک کاری همسر
ازت ممنونم اقلیما جان، یه لطف میکنی از جناب SCI بپرسی من باید دارو بخورم یا نه؟ من نمی تونم چطور واسه ایشون تاپیک بزارم. ممنونم
سارا جان از شما هم تشکر: اصلا نمیتونم روی این مسئله فکر کنم سارا جان، هروقت اسم این موضوع میاد گریه ام میگیره باور کن الان حالم بد شد، چون من ازدواج دومم هست فکر میکنم که با خیانت و با اینکه بخواد زندگی دومم دوباره بر باد بره می میرم:302:
صحرا جان اگه این اتفاق بیفته و من دق نکنم و زنده بمونم چاره ای جز طلاق برام نمی مونه
بخدا من هیچ کم کاری نکردم همسرم میگه از همه چیز من راضی هستش بجز اخلاق من که شکاک هستم میگه اگه این مورد هم نداشتی بهترین زن دنیا بودی واسه من. چون هیچ چیز براش کم نمیزارم ولی بخاطر شکم بهش بی احترامی میکنم. میگه با این وجود خیلی د وستت دارم که 4ساله طلاقت ندادم میگه من همسر اولم را در عرض یک هفته که تصمیم گرفتیم جدا بشیم طلاق دادم ولی من الان 3 ساله ازش میخوام جدا بشیم راضی نیست.
-
RE: کتک کاری همسر
سلام ساناز جان
عزیزم هنوزم که نگرانی و تشویش داری؟ چرا؟؟؟/ آیا تو این 4 سال زندگی مشترک واقعا ازش چیزی دیدی؟ اگه دیدی که حق داری نگران باشی ولی اگه واقعا چیزی ندیدی هیچ دلیلی واسه نگرانیت وجود نداره عزیزم همه مردها تو دوره مجردی دوست دختر دارند و خیلی کارها میکنن اونام که زمان مجردیشون چشم و گوش بسته بودن بعدها چشمشونو باز میکنند و حس میکنن جوونی نکردن تازه یادشون می افته که سرو گوششون بجنبه شاید 1% از اقایون باشند که زنشون اولین زنی باشه که باهاش ارتباط داشتند و اخرین زنم باشه اینارو گفتم چون تو تاپیکات گفتی همسرت قبل اینکه با شما ازدواج کنه رابطه هایی داشته یعنی روابط قبلی همسرتون دلیل نمیشه که بهت خیانت کنه
اگه در مورد محل کارش خیلی نگرانی گاهی سرنزده برو پیشش مثلا یه کیک خوشمزه درست کن برو بگو عزیزم اومدم ببینمت دلم برات تنگ شده بود خواستم یه چای و کیکم با هم بخوریم اینجوری که سرنزده بری ارامشت بیشتر میشه بعدشم یبار واسه همیشه بشین سنگاتو با شوهرت وا بکن بگو تو زندگی بدترین کار واسه من خیانته و خیانت = طلاق
دیگه هرگز نه چکش کن نه گیر بده نه نگران باش اگه ادم باشه بخواد زندگی کنه پس مراقبه که دست از پا خطا نکنه حالا اگرم اهل خیانت باشه که هرچقدرم چکش کنی نمیتونی کاری بکنی و اونم کار خودشو میکنه
-
RE: کتک کاری همسر
سلام ترانه جان ممنونم ازت. چه خوب شد اومدی. منم نگرانت بودم چندبار به تاپیکت سرزدم ببینم چیکار کردی در مورد بارداریت. خوبی؟ مشکلت حل شد؟
ترانه جان من بخاطر این از شوهرم کینه دارم و فکر میکنم که خیانت کرده که اون رفت با یکی از دوستانش شریک شد و اون دوستش خواهر زادش منشیش بود ولی شوهر من اونجا نمی رفت فقط تلفنی در تماس بود. ولی من دوست نداشتم اصلا تلفنی هم با اون حرف بزنه. حتی یک بار هم با شوهرم رفتم اونجا اون دختره رو دیدم. بعدش یه روز زنگ زدم اونجا به دختره (منشیه) گفتم شوهر من میاد اونجا؟؟ گفت اره . درصورتیکه شوهرم گفت من اصلا نرفتم اونجا فقط با خودت رفتم. سر این مسئله دعوا شد به شوهرم گفتم بیا بریم با اون روبرو کن بگو چرا به خانم من دروغ گفتی ولی شوهرم نیومد گفت من جلوی همکارم آبرو دارم نمی شه برم سر فامیلش داد و بیداد کنم. منم گفتم دعوا نکن فقط میخوام بفهمم اون راست میگه یا تو بیا بریم روبرو کنیم ولی اون نیامد. ولی زنگ زده بود به دائی اون دختره که شریکش بود گفته بود چرا این خانم دروغ گفته دوستش هم گفته بود آخه این نمی دونسته به خانمت باید چه جوابی بده. شوهرم همش من رو مقصر میدونست که چرا زنگ زدم اونجا. پیرو این قضیه بین من و شوهرم تا چندین ماه دعوا بود و حتی چندین بار من رو بدجور کتک زد. ولی بعد اون قضیه به دوستش گفت چون خانم من شکاکه لطف کن بگو فامیلت از اونجا بره دیگه منشی خانم هم نگیریم. و اون خانم رفت و الان شوهرم هم کلا اونجا کارمیکنه دیگه ولی همش فکر میکنم نکنه گاهی منشیه بره اونجا و من ندونم. سرزده گاهی رفتم ولی کسی رو ندیدم فکرمیکنم شانسی زمانی که من رفتم اونجا نبوده . نمی دونم هرکاری میکنم این فکر از سرم نمی ره مثل خوره به جونم افتاده وقتی با دوستش کاری میکنن که سود میکنن من به شوهرم میگم تو داری به دوستت باج میدی که رابط تو و خواهر زادش شده. سر این همش دعوا داریم فکر میکنم بخاطر اون دختره اینقدر منو کتک زده نمی تونم فراموش کنم.:302: شما به جای من بودی چیکار میکردی؟؟
تورو خدا دوستای خوبم به من بگید شما بجای من بودید چیکار میکردید؟؟؟ به نظر شما فکر من درسته یا اشتباست؟؟ اصلا آروم و قرار ندارم.
-
RE: کتک کاری همسر
ساناز جان
واقعا حتی از حرفات نمی شه به اندازه یک درصدم تهمت خیانت رو به همسرت چسبوند
همسر من تو محل کار قبلیش 2 همکار خانوم داشت که گاهی هم تلفنی باهاشون در تماس بود(در ضمینه کاری)
حتی برای یکیشون یه کاری هم انجام داد ولی من حتی به اندازه یه درصدم بهش شک نکردم
اونم خیلی راحت جلوی من باهاش تلفنی حرف می زد در مورد همون کارش
حتی گاهی برام از زندگیه اونا هم می گفت
و من اصلا برام مهم نبود و برام فرقی با همکارای مردش نداشت
خوب منم می تونستم هزار تا فکر کنم دیگه.......
الانم از اون کارش اومده بیرون
مطمئن باش اگه من بهش گیر می دادم اونم فکرش به جاهای دیگه می کشید