RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
سلام فرانك جان مرسي از اينكه بهم سر زدي
شما درست ميگيد شوهرم ذاتاً بدبين نيست. اما اون روزهاي اول بهم گفت قسم خوردم كه به خاطر اين كارت احساساتي برخورد نكنم و همه كارهام عقلاني باشه؛ اين را هم ميدونم كه براي يك حركت بارها و بارها فكر ميكنه و بعد عكسالعمل نشون ميده. مثلاً من تقريباً ميتونم حدس بزنم كه كي ميخواد بهم بريزه ( خصوصاً اگه يه وقتهايي فكر كنه من دارم كاري را انجام دادم را فراموش مي كنم).
اين موضوع را متاسفانه خودم باعث شدم كه شوهرم به خواهرم بگه، به خاطر اينكه با يك نفر آشنا درد دل كنه و آروم بشه ولي نهايتاً باعث شد كه رابطه اون دو نفر هم بهم بخوره براي اينكه شوهرم هر كاري با من كرده بود را با خواهرم درميون گذاشتم و ميشه گفت جيگر بيچاره خواهرم را سوزوندم. اون هم سعي ميكرد هم يكي به نعل بزنه و هم يكي به ميخ، اما خوب من خواهرش بودم و بيشتر براي من دلسوزي كرد.
با رفتاري كه شوهرم توي 5 ماه اول داشت و با مشاهده حال و روز من تقريباً همه متوجه يك مشكل بزرگ و عميق در زندگي ما شدند. حتي در وهله اول فكر ميكردند برعكس شوهرم كار اشتباهي كرده اما متعجب بودند كه چرا من هر روز دارم آب ميرم. تا اينكه خانوادهام و مخصوصاً پدرم كه خيلي هم دل خوشي از شوهرم نداشت و از اول مخالف ازدواج ما بود، خيلي اصرار كرد كه بايد بگي چي شده..... هر چه اصرار كرد نتونستم بگم (آخه چه جوري مي گفتم) فقط گفتم مشكلي پيش اومده و مقصرش هم خودمم.....پدرم گفت هر مشكلي هم باشه اون حق نداره با تو اين رفتارو بكنه... براي چي توي اين زندگي موندي.... چرا نميآي خونه خودم ... دور از جون مگه من مردم... مگه خودت آدم بيدست و پايي هستي... خرج خودت را كه ميتوني دربياري... براي چي اين ذلت را قبول كردي.... اما گفتم من به خاطر بچهام و اينكه مقصر خودمم هستم فعلاًهيچكاري نميكنم. مي دونم كه خوب ميشه. ما از اول هم هيچ مشكلي نداشتيم...
اما حس ميكنم كه ديگه همشون بايد يه جورايي حس كرده باشند چه خبره.... (مادر و خواهرهام مي دونن در مورد برادر و پدرم ميگم)
راستي فرانك جان
شوهرم پيش خواهر و برادراش اصلاً چيزي را بروز نميده. در واقع سعي ميكنه خيلي هم احترام منو نگه داره (هر چند خيلي رفت و آمد نداريم و بيشتر تلفني باهاشون در ارتباطه)
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
درک می کنم در چه شرایطی هستی و همین طور شوهرت رادرک می کنم .
فعلا راه اول برای تو صبوری است . خیلی خوبه که با مشکلت هستی و واقعیت را آنچنان که هست اذعان می کنی .
از نگاه من همسرت باورهایش را از دست داده . اعتمادش خدشه دار شده . حکم کسی را داره که اذیتش کردن و به غرور و شخصیتش توهین شده . ذات و دست مایه ی همسرت انسانی و وجدانی است اما یک وقتهایی از شدت فشار و آزردگی برون ریزی می کنه .کاملا درکش کن و به دردش عمق بیشتر نده . ( با ترس از نفرین و جدایی و.....)
سعی کن اعتماد سازی کنی
سعی کن بیش از پیش بهش محبت کنی
سعی کن بیش از پیش بهش توجه کنی
سعی کن ..............
اما با روش معکوس آزردگی هایش را بیشتر نکن . تائیدش کن . تشویقش کن . بگذار باور کند که از نگاه تو او باز هم مرد درجه یک زندگی است . روی مثبت های وجودش مانور بده و آنها را پررنگ و تشویق کن
سعی نکن هی برگردی سر موضوع پیش آمده . خودت خراب کردی . خودت هم باید قدم به قدم دستش را بگیری تا برایش امنیت سازی کنی .
شاید در یک زندگی عادی هم زن و شوهر با هم دعوا کنند و در شرایطی تشنج حاکم بر خانه بشود . فکر کن تشنجهای زندگی تان عادی است برگشت به قدیم و گذشته نکن . وقتی در ذهن تو تمام شود در ذهن او نیز به مرور این اتفاق خواهد افتاد
احساس گناه نکن . فکر کن تجربه ای بود که بهایش را پرداخت کرده ای و از امروز روز دیگری است با عشق بر صحنه ی زندگی ات ظاهر شو.
از همسرت نظر خواهی کن
اگر او را بوسیدی و بوسه ات جواب نداشت به دل نگیر به او زمان بده تا با خودش آشتی کند . با خودش که آشتی کند با تو نیز آشتی می کند و راه دوست داشتن را پیش می گیرد و تو را از فیلتر خارج می کنه و نوازش های تو را دریافت می کنه .
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
فرانك عزيز دقيقاً همون چيزيه كه ميگيد. شوهرم ميگه تو منو له كردي، خوردم كردي، بلايي كه تو به سرم آوردي تا به حال هيچكس نتونسته بود بياره.
من هم تقريباً دارم صبوري ميكنم. بعضي وقتها ديگه طاقتم تموم ميشه و بهم ميريزم. ولي آخه فكر ميكنم اگه يك كم محكمتر جلوش دربيام (البته نه ظاهري خشن و طلبكار)، انگار حس ميكنم بهتر ميشه.
فرانك جان الان چند موضوع هست كه منو خيلي داره اذيت ميكنه:
1- همه خانوادهام را به راحتي نميتونم دعوت كنم خونمون؛ با دو تا از خواهرام كه گفته حق نداري رفت و آمد كني و با بقيه هم خيلي بايد بشينم و. فكر كنم كه چه جوري دعوتشون كنم. مثلاً به شوهرم مي گم برادرم زنگ زده و ميخواد بياد خونمون به اونها هم ميگم كه ما دعوتتن كرديم بياييد خونمون. (نا گفته نماند كه به عناوين مختلف جلوي من (نه خودشون) بهشون بياحترامي ميكنه و اين منو خيلي آزار ميده.)
2- من فعلاً حق ندارم چيزهايي كه دوست دارم را بخرم مثل عطر و ادوكلن و زيورآلات و ... چيزهايي كه معمولاًخانمها دوست دارند. (هر خريد واجبي هم كه دارم بايد با هم باشيم و بايد قانع بشه كه مثلاً احتياجه)
3- فعلاً اختياري براي حقوق خودم ندارم.
4- فعلاً هيچ كجا تنهايي نمي تونم برم ، (البته قبلاًهم همينطور بود ولي نه به شدت الان. لااقل بعضي وقتها دست بچهام را ميگرفتم بيرون ميرفتيم چه براي خريد و يا ...).
5- توي خونه كه همه كارها از ريز و درشت را بايد خودم انجام بدم. حتي گاهي كارهاي شخصي اون را هم بايد من انجام بدم. البته الان يك كمي كمتر شده و وقتي بهم ميگه فلان كار را بكن ميخنده و ميگه فكر نكن استعمارت كردم فكر كن كه شوهرتم و با عشق اين كار را بكن......تا حدي كه بچهام هم متوجه اين كارهاش شده و ميگه مامان بزار خودش بكنه كار خودشه (اون 5 سالشه و خيلي هواي منو داره)
6- نگاه ها و رفتارها و خشونتهاي كلامياش هم كه جاي خود دارد. (البته باز هم خدا را شكر يه مقدار كمتر شده اما از اين ميترسم كه موقتي باشه)
فرانك جان فرموديد كه تاييد و تشويقش كنم. با اين كار بيشتر به قول معروف خودش را نميگيره.... فكر نميكنه از ضعف دارم تاييد مي كنم و تعريفش را مي كنم.[align=justify]
[/quote]
آني جان عزيزم ببخشيد با فرانك عزيز اشتباه گرفتم
از بقيه دوستان نازنينم هيچ خبري نيست، از فرانك دوستداشتني، رايحه عشق عزيز، يكتاي مهربون، بهار رهنورد عزيز، بهار 66 گرامي
شمار را به خدا بهم سر بزنيد عزيزان راهنماييهاتون ميتونه خيلي كمكم كنه.
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
مدت زیادی از مشکلت نگذشته ................و قبل از آن هم عرض کردم که به هر حال زندگی شما و شخصیتهای دو طرف خلا و مشکلاتی داشته که شما به سمت غیر هدایت شدی ...........در نتیجه این شرایط کاملا مال فضای دیروز و امروز شماست .
الان بحث خانواده ها را مطرح نکنید که برایش حکم عاد ت به بی احترامی به وجود بیاید .
و نکته ی مهم اینکه اولویت شما فعلا باید اعتماد سازی و شفا بخشی رابطه باشد .
نه عزیزم شما عاشقانه باهاش رفتار کن . پررو نمیشه . ضمن اینکه او خودش هم به شما این مسئله را گفته ( فکر کن که عاشق شوهرت هستی و ..........) . و باز شما در هر شرایطی می توانید تغییر رویه بدهید اما وقتش الان نیست . مثلا اگر روزی پررو شد !
اما از نگاه من این اتفاق نمی افتد و شما در مقابل فردی که آزرده هست باید تا یک زمانی این رفتار تائید و تشویق و مهر ورزی بی منت و چشمداشت را داشته باشید .
فعلا چند وقتی سکوت کن و پست نزن و روشهای جدید را به کار بگیر و با نتایج آن رو به رو شو . این اتفاقات یک شبه روی نمی دهد و زمان می برد .
بهترین لباس ها و آرایش ها را برای همسرت بکن .هر روز متنوع تر از روز قبل . حتی لباس هایی که در کمدت خاک می خوره و گذاشتی تا مراسمی بشود و بپوشی را در بیاور و برای شوهرت بپوش
موهایت را هر روز به طرحی جدید با فضای امکاناتت درست کن
ناخن هایت
عطر و..............
بهترین میز شام سه نفره را برای خودت و شوهرت و همسرت بچین .شمع روشن کن و گل بگذار
بهترین سرگرمی های داخل منزل و با توجه به شرایط را ایجاد کن و................
به گونه ای که ابدا نتواند حدس بزند وقتی ار سر کار بر می گردد چه چیزی در انتظار اوست .
به مرور بعد از این کارها اگر مثلا لباسی خواستی که مخالفت کرد بگو : عزیزم این لباس را می خواستم برایم بخری تا با آن خودم را برای تو خوشگل تر کنم و متنوع تر جلویت ظاهر شوم . ظاهرا دوست نداری . هر جور میل توست .
روی سایر مسائل فعلا متمرکز نباش تا به مرور به مسائل دیگر برسی . فعلا اجازه بده مشتاق شود و انگیزه هایش بیدار شود و به تو اعتماد کند .
بعدا به خانواده و .............خواهی رسید و پرداخت .
التیام بخشی درون خانه ات را دریاب . ( خودت - همسرت - فرزندت ) و این باور را داشته باش که اول برای خودت اینکارها را می کنی و بعد برای او و... بی چشمداشت این کارها را بکن و توقع دریافت نداشته باش . به مرور دریافت هم خواهی داشت . اما به مرور .
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
سلام عزيزم . بهترين هايي كه در ذهن من بود اما زبانم قاصر ، آني عزيز گفتن .
عزيزم عزيزم عزيزم فقط محبت كن . همسرت خودش با تمام غرور خورد شده اش گفته كه فكر نكن استعمارت كردم . با عشق اين كارها رو بكن . عزيزم زمان ميبره و صبر . اما ارزش داره .
خانومي با تمام وجود بهش محبت كن . الان همسرت با گرفتن آزاديهات ، حقوقت ، كنترل رفت و آمدت با خانوادت داره احساس قدرت و غرور ميكنه . چيزي كه براش شكسته بود . چند وقت كه بگذره ، احساساتش كه ترميم بشن همه چيز مثل قبل ميشه .
و اينكه به خانواده خودش حرفي نزده و در مقابل اونها احترامت رو داره (حتي اگر رابطه چندان گرمي هم با اونها نداشته باشه ) نشانه بسيار بسيار خوبيه .
يعني خودش هم به آينده زندگيتون كاملا اميدواره .
فقط صبر كن . هواي خودت رو داشته باش و اميدوار باش . اگر همسرت محبتش رو ازت دريغ كرده حتما حتما هر روز خودت به خودت محبت كن . تو اين شرايط حكم اكسيژن رو برات داره .
برايت آرزوي بهترينها رو دارم .:72:
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
خانمی یه سوال؟ چی شد همسرت فهمید؟ اون روز خودت بهش گفتی؟؟؟؟؟؟؟ یا شک کرده بود؟؟؟؟طرف همکارت بود؟کارتو عوض کردی؟؟؟؟؟
میخاستم یه راهنمایی کنم ولی قبلش باید اینارو توضیح بدی...
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
امید زندگی عزیز
من همیشه به تاپیکت سر میزنم
می خوام به نوعی با هم فکری دوستان الان به این موضوع برسیم که چطور همسرت راضی شه که یا تنهایی یا با هم به مشاوره حضوری بری
نمی خوام بگم دردو دل نکن نه اما متاسفانه اینجا یکم از پستت بالا بره تاپیک رو قفل میکنن و مجددا باید از نو همه چیز رو تعریف کنی
و فعلا هم محتوای حرفات همون حرفای همیشگیه پس تا به الان نتیجه چی میشه؟؟؟
الان به نظرم واجبه که همسرت رو ذهنش رو وجودش رو اروم سازیم اما این که به همین راحتیا نیست کار تخصصییه
ولی لازمه درسته که همسرت خیلی بهتر شده و خدارو شکر چون این نشون میده که احتمالش بالاست که به درمان جواب بده و حرفای مشاور روش تاثیر بذاره
امیدوارم دوستان هم کمک کنن که امید زندگی چطور همسرش رو راضی به مراجعه پیش روانشناس کنه
من نظرم اینه که به خواهرت بگی تا پیش یه مشاور بره و واسطه بین تو و مشاور بشه اگه اصلا همسرت نمی ذاره بری تو حرفات رو بنویس بده به خواهرت ببره بده به یه مشاور مجرب و خواهرت حرفای مشاور رو به تو منتقل کنه
دوست من خودت چی فکر می کنی خواهش میکنم کمی فکر کن و از خستگی و نا امیدی نگو که نمیشه و..
فکر کن و بگو:72:
راستی از آنی عزیز ممنونم که سر میزنی:72:
و امید زندگی جان تو هم سعی کن با حرفای آنی پیش بری
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
سلام به دوستان عزيزم
آني جان سلام؛ چشم سعي ميكنم تا يه مدت فرمايشات شما را به كار بگيرم.
بهار رهنورد گلم مرسي از نظرت.
فرانك جان عزيزم مرسي از پيشنهادت. ولي امكان اون راه حل شما هم نيست.
پريماه جان، خير همكارم نبود، متاسفانه توي مسير كار اين اتفاق پيش اومد، هنوز هم سركار ميرم. البته به اصرار خودش. داشتم استعفاء ميدادم. ولي شوهرم گفت تو خونه بموني ديونه ميشي.... از تلفنم فهميد و ازم سوال كرد. من هم اصلاًنتونستم دروغ بگم و كل ماجرا را بهش گفتم. تا چند روز تو شوك بود، من بغل ميكرد و گريه ميكرد. بعد از اون خشونتهاش شروع شد و باقي ماجرا كه توي پيتهاي قبلي توضيحش دادم.
الان هم اصلاً از صبح حال و هواي خوبي نداشتم. واقعاً فكر ميكردم كه چه جوري خودم رو بكشم. چون ديشب هم باز از اون شبها بود كه كلي سوال پيچم ميكرد. بعدش هم به گريه و داد و هوار و خودزني و از دنيا سير شدن من و بغل و نوازش كردن اون و ...ختم شد. اين شده تراژدي چند ماهه در زندگي من... حال خود حديث مفصل خوان از اين مجمل. از خداوند ميخوام هيچ بندهاي را به حال و روز من دچار نكنه. آمين
راستي ديشب گفت يه دكتر پيدا كن كه برم پيشش. ميگه خودمم حس ميكنم دارم ديونه ميشم. شما دكتر خوب سراغ داريد. خانم باشه بهتره.
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
خیلی خوشحالم که پیشنهاد دکتر و خودش داد و میخواد که بره
از این فرصت استفاده کن دوست من
کدوم منطقه واسه روانشناس راحت تری؟
به این ادرس هم مراجعه کنی خوبه
http://www.ravanshenasan.ir/services/mar...vereh.html
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
سلام خدمت دوستان گرامي
فرانك جان لينكي كه زحمت كشيده بودي load نشد. اما از يك روانكاو شماره داشت براي ديروز وقت گرفته بودم. اما نرفت چون آقا بود. ميخودم ميگردم پيدا ميكنم. ولي فكر ميكنم از سر واكنيه....
آنيجان رفتارهاي شما را توي اين چند روز تقريباً به كار بردم البته يكسري از اونهارو... راستش در مورد لباس پوشيدن و فضاي عاشقانه ايجاد كردن جرأت نكردم امتحان كنم.... چون ميترسم فكر كنه از سرخوشي دارم اينكارها را ميكنم كه وحشتناك بهش برميخوره.
رفتارهاش تقريباً فرقي نكرده، يعني انقلابي رخ نداده، امروز صبح هم دوباره رفته بود تو لاك خودش.. خدا به داد برسه.......
دوست دارم كامنتهاي زيباتون را ببينم حتي با يك جمله.....
راستي يه پستي باز شده كه آدرسش اينه ؛ http://www.hamdardi.net/thread-20324.html
من به نوبه خودم بعضي تجربياتم را براش نوشتم... خواهش ميكنم شما هم كمكش كنيد.