RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
بالهاي صداقت! عزيزم! ما همه حرف تورو متوجه ميشيم... مي دونيم از چي داري حرف مي زني... اما دقت كن! سبكتكين حرفهاي خيلي خوبي زد... اون جنس تنهايي كه سبكتكين ميگه منم تجربه كردم... حتي يه موقعهايي بخاطر همون جوجه كباب كسي نيست واست ذوق كنه!
خانمم! اگه بگم مشكلت زياد هم پيچيده نيست ناراحت ميشي؟ اگه بگم فقط يكم آزرده خاطر شدي و اينو داري به كل خانواده ات سرايت مي دي قبول مي كني؟
گاهي اوقات مجبوريم بعضي چيزها رو همونطور كه هست بپذيريم... شايد گاهي فقط لازم باشه شكر كنيم كه دست داريم و مي تونيم اشيا رو جابجا كنيم... خداي نكرده روي وليچر ننشستيم كه سربار كسي بشيم... مي تونيم راه بريم، حرف بزنيم، بخنديم، بشنويم!... يه همكلاسي دارم كلا كر و لاله! با لب خوني همه چيزو مي فهمه...يعني سرش پايين باشه هيچي نمي فهمه! فكر كن ما درصد خوشبختيمون چقدر بالاتره!
بخدا اين چيزهايي كه ميگي حقه ولي اگر نشد به پايه زندگي تو لطمه وارد نمي كنه... باز هم و بازهم راه حل بالهاي صداقت، صبوري و امتحان راههاي جديده...
فعلا خسته اي و آزرده! فكر مي كني همه يهو ترس برشون داشته نكنه بالهاي صداقت بره طلاق بگيره!!! درحاليكه اينطوري نيست! همه دارن به اين موضوع فكر مي كنن آيا بالهاي صداقت با طلاق به وضعيت بهتري مي رسه؟ نه نمي رسه!
كمي از لحاظ روحي به خودت استراحت بده... حتي دنبال راه حلها نگرد... من اگه بودم اينكارو مي كردم. يه جا ساكت مي نشستم. موسيقي مورد علاقه ام رو گوش مي كردم و به هيچ كس و هيچ چيز فكر نمي كردم تا حالم سرجاش بياد...
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
بالهای صداقت عزیزم
تخصصی در زمینه مشاوره ندارم اما به خاطر علاقه ای که بهتون دارم دوست داشتم چند خطی ازبرداشت های خودم بنویسم.به نظر من تیپ شخصیتی شما با همسرت فرق داره .یادم هست چند وقت پیش فیلمی ازتلویزیون پخش شد با عنوان"ای دوست مرا به خاطر آور" در خصوص زن و شوهری که خانم خونه یه انسان خیلی منظم و مرتب و قانونمند و برعکس ایشون شوهرش یه آدمی بود که اصلا به خودش سخت نمی گرفت و منظم نبود.خانم خونه قانون وضع می کردآقای خونه زیربار نمیرفت.با هم شرط و قرار می ذاشتن آقا اجرا نمیکرد.نهایت بعد از کلی مشاجره خانم خونه شد مثل آقا.بی خیال بی خیال.
بالهای صداقت عزیزم
شما تلاش زیادی برای استاندارد کردن زندگی ات داری.به نظرمن لازم نیست همیشه فکرکنیم باید همه چی مطابق استاندارها پیش بره.مثلا درمورد همین بخاری ماشین.چه اشکال داره هروقت تونستی خودت درستش کنی.
همه ی ما گاهی احساس خستگی مفرط میکنیم.دوست داریم بیشتر ما رو درک کنن .احساس اینکه کسی حرفمون رو نمی فهمه.تمام این احساسها واسه اینکه حضور خدا رو بیشترو بیشترتوی زندگی مون حس کنیم.خدا این جور مواقع تنهایی مون رو بیشتراز هرکسی میتونه پر کنه.
درمورد دوستای شوهرتون.به نظر خودتون چه عاملی باعث تمایل زیاد ایشون به دوستاش میشه.آیاپیش دوستاش احساس راحتی بیشتری داره؟
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
ای وای... من دیر اومدم؟ تموم شد؟؟:300::311:
شوخی کردم...اما بالهای صداقت شیطون... چیزایی که به مراجعین میگیو خودتم اجرا نمیکنیا!! سخته نه؟
سخته که بخوایم: بی خیال باشیم! به خودمون برسیم.روی خودمون سرمایه گذاری کنیم نه شوهرمون..اگه مسئولیتهاشو انجام نداد ما هم هم انجام ندیم... صبر کنیم...سخته! اما حقیقته.
امیدوارم واقعا به جواب رسیده باشی و این سوالت تبدیل نشه به اون مدل سوالها که همیشه یه کنج مغر آدم وول میخوره .
اگه ظرفت بزرگتر شده نمیتونی به زور ظرف تمام اطرافیانتو بزرگتر کنی تا تو رو بفهمن اما میتونی یه وقتایی به ظرف کوچیک اونا نگاه بندازی و بهتر درکشون کنی...
تازه دنیا پر از آدمهای تازه است حتی اونهایی که ظرف وجودشون از شما هم بزرگتره...
موفق باشی:72:
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
مي تونيد يك صورت مساله تميز كه به معني واقعي صورت مسئله باشه، براي مشكلتون بنويسيد؟ با توجه به معيارهايي كه در پستهاي قبلي نوشته ايم.
بله می تونم
زندگیم رو دوست دارم و همسرم را هم دوست دارم ، ولی دیدگاهم با همسرم در زندگی همسو نیست
من و همسرم زبان سخن گفتن یکدیگر را نمی دانیم
من یک نوع نگاه به زندگی و ارتباط زناشویی دارم و همسرم دیدگاه دیگر
و اصلا هم نمی خواهم ، نمی خواهم ، نمی خواهم دیدگاه همسرم رو عوض کنم
حالا چی کار کنم که
1)وقتی سر مشکلی با همسرم گفتگو می کنم و قرارهایی برای رفع اون مشکل می گذاریم ، (با درنظر گرفتن دیدگاه من و همسرم ) همسرم بر سر تعهداتش بمونه
بالهاي صداقت عزيز،
پس چند تا پيش فرض براي طرح مساله داريد:
1. زندگيتون رو دوست داريد
2. همسرتون رو دوست داريد
3. بحث طلاق فعلا منتفي است
صورت مسئله اول:
اما موضوع ديگري كه مطرح كرديد بازهم كلي است! يعني صورت مساله اول:
من و همسرم، زبان سخن گفتن يكديگر رو نمي دانيم،نمي تونيم گفتگو كنيم، چون ديدگاه ما دو نفر در رباطه با زناشويي متقاوته!
محدودش كنيد... محدودش كنيد... در چه رابطه اي؟ چه زماني؟ زناشويي خيلي كلي است! مسلم مي دونم كه در همه موارد اختلاف نظر نداريد...
نكته اين مسئله:
ناگفته نماند... طبيعتا هيچ دو نفري ديدگاههاي يكساني در زندگي ندارند و اينكه دو نفر داراي اختلاف ديدگاه باشند، هم طبيعي است! هم لازمه! اختلاف سليقه بايد باشه..
اما هر دو نفري كه مي خوان با هم زندگي كنند بايد با كنكاش عواطف، شناخت احساسات، و روشن كردن منظور ديگري، سعي كنند صفحات ذهني خود رو به ديگري نزديك و منطبق كنند... اين رو مي گيم تفاهم! كه كاملا اكتسابي است و با زحمت به دست مي اد...
در مورد تغيير همسرتون، هر ند بحث ما اين نيست... اما در بسياري مواقع رفتارهاي ما، موجبات عكس العملهايي ابتدايي در طرف مقابل مي شه... وقتي اين رفتارها ادامه پيدا مي كنه.. اون عكس العملها بصورت رفتار در شخص نهادينه مي شه و لذا فرد مقابل تغيير مي كنه! گاهي اين تغييرات موقت... گاهي دائمي است! پس اشكالي نداره كه شوهر شما هم تغيير كنه... طبيعتا اين اتفاق خواهد افتاد و تا الان هم افتاده
صورت مسئله دوم:
وقتی سر مشکلی با همسرم گفتگو می کنم و قرارهایی برای رفع اون مشکل می گذاریم ، (با درنظر گرفتن دیدگاه من و همسرم ) همسرم بر سر تعهداتش بمونه
بسيار صورت بهتري است.. اما باز هم محدودش كنيد! شكل بيانش رو تغيير بديد... جزئي تر! با جزئيات بيشتر... از حالت يك پروژه عظيم خارجش كنيد! حتما پستهايي كه گفتم رو بخونيد... بازگرديد و بخونيد... نوشتن صورت مسئله بسيار بسيار مهمه! و البته بخشي از رفتار جرات مندانه....
دوستان يه پيشنهاد!
من پيشنهاد مي كنم، براي اينكه بانوي تاپيك، به نتيجه مطلوب برسند ، كمكشون كنيم تا بتوانند صورت مسئله اي صحيح رو از مشكلشون مطرح كنند
سپس يك بارش فكري داشته باشيم... هر راه حلي كه ممكن بود و از ذهن ايشون يا دوستان گذر كرد نوشته بشه! و بعد جمع بندي و امتياز داده بشه، تا بهترين راه حل رو بشه با توجه به پارامترهاي انتخاب راه حل انتخاب كنند و تصميم بگيرند.
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
بالهاي صداقت عزيز،
پس چند تا پيش فرض براي طرح مساله داريد:
1. زندگيتون رو دوست داريد
2. همسرتون رو دوست داريد
3. بحث طلاق فعلا منتفي است
متاسفانه وقتی در دنیا واقعی نتونستم حرف را بزنم ، اون وقت چگونه می توانم در اینجا با چندخط نوشته منظورم رو برسونم
اگر به طلاق رسیده بودم و برایم حتی 1 نفع بیشتر از ادامه زندگی داشت ، اصلا تاپیک نمی زدم ، ولی این عدم اقدام به طلاق به این معنی هم نیست که زندگیم با همسرم منفعت بیشتر از جدایی دارد
صورت مسئله اول:
اما موضوع ديگري كه مطرح كرديد بازهم كلي است! يعني صورت مساله اول:
من و همسرم، زبان سخن گفتن يكديگر رو نمي دانيم،نمي تونيم گفتگو كنيم، چون ديدگاه ما دو نفر در رباطه با زناشويي متقاوته!
محدودش كنيد... محدودش كنيد... در چه رابطه اي؟ چه زماني؟ زناشويي خيلي كلي است! مسلم مي دونم كه در همه موارد اختلاف نظر نداريد...
در خصوص زمانهایی که با هم هستیم ، برای گذراندن وقت کنار هم
در خصوص برنامه های تلویزیون
در خصوص نحوه غذا پختن
در خصوص مهمانی رفتن
در خصوص نوع کوتاه کردن مو
در مورد رنگ انتخابی برای خونه
در مورد روی میز غذا خوردن یا روی زمین غذا خوردن
چقدر دیگه ریز کنم ، مشکل من اینها نیست .... درد من این هست اگر درمان نی ای دردم چرایی؟
من که کاری به کار تو ندارم ... تو همان جور زندگی کن که می خواهی و اجازه بده من هم همان جور زندگی کنم که می خواهم ، چرا انحصار طلب باشیم؟
من تو را همانگونه که هستی پذیرفتم ، تو هم بپذیر ... من هم خسته می شوم ، من هم دلگیر می شوم ، من هم ناراحت می شوم ، اگر درک نمی کنی ، نمیایی با من هم حسی کنی حداقل انتظار نداشته باش پاشم برات پشتک و وارو بزنم که خوبم ...
اگر دستشویی خانه رو درست نکرده ای من سه هفته هست در گرد و خاک هستم و همش امروز و فردا می کنی
اجازه بده یه بنا از بیرون بیاد درست کنه ... نه هزینه اش رو بده و نه وقت بذار فقط غر سرم نزن ... وقتی خودت کاری رو شروع نمی کنی ، می کشی عقب به من می گی خودت میدونی ، پس بهم اجازه بده که انجامش بدهم
به من می گی خودم ماشین رو می برم تعمیرگاه ، ماشین رو صفر خریدم که مشکل نداشته باشه و صدتا غر دیگه ... خوب حالا که نمی بری و من می برم دیگه نگو چرا اینجوری درست کردند چرا اون جوری نشد چرا نذاشتی خودم ببرم
نكته اين مسئله:
ناگفته نماند... طبيعتا هيچ دو نفري ديدگاههاي يكساني در زندگي ندارند و اينكه دو نفر داراي اختلاف ديدگاه باشند، هم طبيعي است! هم لازمه! اختلاف سليقه بايد باشه..
اما هر دو نفري كه مي خوان با هم زندگي كنند بايد با كنكاش عواطف، شناخت احساسات، و روشن كردن منظور ديگري، سعي كنند صفحات ذهني خود رو به ديگري نزديك و منطبق كنند... اين رو مي گيم تفاهم! كه كاملا اكتسابي است و با زحمت به دست مي اد...
چقدر بکار بردن فعل جمع زیباست ......
در مورد تغيير همسرتون، هر چند بحث ما اين نيست... اما در بسياري مواقع رفتارهاي ما، موجبات عكس العملهايي ابتدايي در طرف مقابل مي شه... وقتي اين رفتارها ادامه پيدا مي كنه.. اون عكس العملها بصورت رفتار در شخص نهادينه مي شه و لذا فرد مقابل تغيير مي كنه! گاهي اين تغييرات موقت... گاهي دائمي است! پس اشكالي نداره كه شوهر شما هم تغيير كنه... طبيعتا اين اتفاق خواهد افتاد و تا الان هم افتاده
صورت مسئله دوم:
وقتی سر مشکلی با همسرم گفتگو می کنم و قرارهایی برای رفع اون مشکل می گذاریم ، (با درنظر گرفتن دیدگاه من و همسرم ) همسرم بر سر تعهداتش بمونه
بسيار صورت بهتري است.. اما باز هم محدودش كنيد! شكل بيانش رو تغيير بديد... جزئي تر! با جزئيات بيشتر... از حالت يك پروژه عظيم خارجش كنيد! حتما پستهايي كه گفتم رو بخونيد... بازگرديد و بخونيد... نوشتن صورت مسئله بسيار بسيار مهمه! و البته بخشي از رفتار جرات مندانه....
دوستان يه پيشنهاد!
من پيشنهاد مي كنم، براي اينكه بانوي تاپيك، به نتيجه مطلوب برسند ، كمكشون كنيم تا بتوانند صورت مسئله اي صحيح رو از مشكلشون مطرح كنند
سپس يك بارش فكري داشته باشيم... هر راه حلي كه ممكن بود و از ذهن ايشون يا دوستان گذر كرد نوشته بشه! و بعد جمع بندي و امتياز داده بشه، تا بهترين راه حل رو بشه با توجه به پارامترهاي انتخاب راه حل انتخاب كنند و تصميم بگيرند.
اونقدر بهم ماهی دادید که تا 10 تا شب یلدای دیگه می تونم سبزی پلو با ماهی بخورم :311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اما هرچقدر ظرف وجودی ات رو بزرگتر می کنی و معناهای والا تری رو برای خودت تعیین می کنی بیشتر زبان سخنت گنگ میشه ، کمتر زبانت رو می فهمند و تنها تر میشی
یاحق :72:
-----------------------
اونقدر فکر کنم یاد گرفته باشم که همین جوری ، بدون دورنگری همه چیز رو نریزم بهم ،
بهتر می بود که این بار هم فشار رو تحمل می کردم، تا اینکه بیام تاپیک بزنم و خاطر شما عزیزان رو مکدر کنم و به قول سبکتکین دلم خوش بود که همسرم هست که هرازگاهی بانک عاطفیم رو پر کنه و یا به قول آنی تا طلاق نگیری نمی تونی درک کنی که زن بدون حمایت مرد یعنی چی ، یا طبق همون پست مدیر که برای بی دل زده بود به این فکر کنم که خدا رو شکر سه روز ناهار و شام رو تنها بودم خوبه که امروز یکی هست که با من شام بخوره ...
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
واقعا نمی دونم با وجود این همه کارشناس و افرادی که دست قوی در مشاوره دارند
من با چه انگیزه ای و چه اعتماد به نفسی دارم برای یکی که خودش حلال مشکلاته، اینجا پست می زارم !
برای خودم هم جای سواله:163:
ببخشید :(
ولی بالهای صداقت ی پیشنهاد به ذهنم رسیده بود که خواستم بهت بگم
من تمام تاپیک شما رو خوندم و واقعا از نظرات مفید و ارزنده کارشناسان که انقدر موشکافانه و دقیق،مشکلات رو بررسی می کنند بهر مند شدم
فقط چیزی که می خوام بگم اینکه صورت مساله رو ساده کنید
ساده ...
مثلا در حل یک مساله ریاضی پیچیده هم ما از ساده سازی استفاده می کنیم و اون قدر مساله رو ساده می کنیم که می بینیم یک مساله ریاضی بزرگ و پیچیده تبدیل شده به یک مساله ساده و راحت و قابل حل شد.
به نظرم بهترین کار اینکه شما هم مساله رو ساده کنید
با تحلیل های سخت و پراکنده بیشتر این مساله بزرگ میشه وباید انرژی خیلی زیادی باید براش صرف بشه و هم چنین زمان زیاد....
من با آقای sci کاملا موافقم
به نظرم
مشکلاتتون ریز کنید این یعنی همون ساده سازی
مثلا مشکل شما ساده اش از نظر من اینکه همسر شما به تعهداتش عمل نکرده !
دیگه طلاق و اومدن به تهران و اینکه نگاهمون متفاوت هست و .... مساله رو بزرگ تر می کنه.....
اون طور که من متوجه شدم شما با همسرتون مشکل داشتید و دو سال پیش این مشکلات رو حذف یا تعدیل کردید و یک سری قول و قرار باهم گذاشتید که مدتی هست همسر شما به اونها پایبند نیست....
اول اینکه اون مشکلاتی که از قبل وجود داشت و شما اون مشکلات رو پذیرفته بودید و قبول کرده بودید و به اصطلاح باهاشون کنار اومده بودید رو وارد مساله نکنید.....چون اونها رو دو سال پیش حل کرده بودید
منظورم اینکه با به وجود مشکلات الانتون مشکلات قبلی تون رو بهش اضافه نکنید و به خودتون یاد آوری کنید که من اون مشکلات رو پذیرفته بودم و همسرم رو همون جوری که هست دوباره خواسته بودم.
بعد در مورد اینکه به تعهداتش پایبند نیست
از گفته های شما پیداست که شوهر شما مسئولیت پذیر نییست و فکر نمی کنم جدیدا این طور شده و این مشکل رو از اول داشته.
خوب این رو هم از اول می دونستید که مسئولیت پذیر نیست و کسی هم که مسئولیت پذیر نیست طبعا به تعهداتش هم نمی تونه تمام و کمال پایبند باشه....
یعنی این انتظاری که ازش داشتید که پایبند بمونه دقیقا همون طور که شما پایبند موندین به قرارهاتون،انتظار درستی نبوده (با توجه به شخصیت همسرتون)
مثل این می مونه که طی این دو سال در فرایند یادگیری باهمسرتون قرار داشتید و داشتید بهش یاد می دادید که مسئولیت پذیر باشه.....
و شما باید احتمال این رو هم می دادید که نتونه خیلی پایبند بمونه .....و طی این دو سال هم که خوب بوده خودش جای امیدواری داره.
برای حل این مشکل نمی دونم واقعا از چه راهکارهایی باید استفاده کنید ومی دونم خودتون خیلی بهتر از من می دونید.
دیگه چیزی ندارم که بگم فقط یک پیشنهاد دارم اونم اینکه یکمی سعی کنید یک تنوعی تو زندگیتون بدید
قبل از اینکه به فکر حل مشکل باشید به فکر ایجاد یک تنوع باشید....مثلا یک سفر خانوادگی اگر امکانش براتون وجود داره می تونه خیلی خوب باشه
یا ی پیکنیک پارک جایی برید باهم ی رستوران جالب ی قرار بیرون بزارید...
نه به خاطر اینکه مشکلاتتون رو حل کنید فقط برای روحیه گرفتن و آرامش گرفتن و به هم نزدیک شدن
بعدش با انرژی به فکر حل مشکلات باشید.
ببخشید جسارت کردم قصدم کمک بود واقعا
امیدوارم خیلی زود مشکلاتتون حل شه و این تلخی هم بگذره :46::46::46:
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
بالهاي صداقت عزيزم! چرا ناراحتي غصه مي خوري بابا! حلش ميكنيم خب؟ غصه نخور...:46:
ببين من منظور آقاي sci رو متوجه شدم و خودم يه موقع هايي بكار مي بندم...
مي خوام يكي دو تا مثال بزنم اميدوارم البته آقايون تالار سوء استفاده نكنند و اگر چنين رفتاري ديدند جبهه نگيرند! :81:
خب! اول آقايون چشماشون رو ببندند! :158:
ببين بالهاي صداقت عزيزم! فرض كن من در ارتباط با يك شخصي هستم(فرض ها واقعي هستند)... اين فرد در ارتباطش با من مثلا شماره همراهشو به من نمي ده و شماره ايرانسل خودش رو بهم ميده... من پيش خودم ناراحت مي شم و ميگم چرا منو به حريم شخصي خودش راه نمي ده؟ چرا شماره اي كه با اون با همه در ارتباطه به من نمي ده؟ يعني براش مهم نيستم و يا قصد قايم كردن من رو داره؟...مي شينم فكر مي كنم و نگاه مي كنم آيا شماره همراه داشتن اون آدم واسه من خيلي مهمه؟ مي بينم آره. اگر نباشه من چطور مي تونم بهش نزديك بشم و بشناسمش؟ پس واسه خودم يك پروژه تعريف مي كنم.
- گرفتن شماره همراه طرف
واسه اين پروژه يه برنامه مي چينم. اول از همه براش استدلال مي كنم خواهش مي كنم علت مطرح كردنش رو ميگم و الي آخر... اگر قبول كرد(كه اگر طرف آدم با دركي باشه حتما در اين مرحله قبول مي كنه) كه هيچي اگر نه. به راههاي ديگه رو ميارم. مثلا چه راههايي؟ جلب اعتماد طرف، تحريك احساسات، زنگ نزدن به شماره ايرانسل فعليش و و و ... تا به نتيجه برسم...
خب حالا يك نكته هم اين وسط مي مونه كه بهت نگفتم...
من ممكنه از اين آدم توقعات ديگه اي هم داشته باشم... مثلا:
- براي من گل بخره.
- منو به رستوران دعوت كنه.
- براي من وقت بگذاره.
- هديه تهيه كنه.
- اسرار خودش رو با من درميون بگذاره.
- من رو به دوستاش معرفي كنه
- شماره دائميش رو داشته باشم.
...
همه اينا واسه من مي تونه يك پروژه باشه كه روش كار كنم. اما فعلا وقتي نگاه به ليستم مي اندازم مي بينم اينكه اول شماره دائميشو داشته باشم واسه من از همه مهمتره چون درغير اينصورت نمي تونم ارتباط درستي باهاش شكل بدم! حالا فكر كن تا من اين آدم رو ديدم بيام شروع كنم! شماره تو بده ! چرا گل نمي گيري! چرا وقت نمي ذاري! چرا رستوران نمي بري منو! چرا دوستات منو نمي شناسن! چرا چرا چرا... خب طرف قاتي مي كنه ديگه! بابا يكي يكي!
.
.
.
در مورد چيزهايي كه گفتي بايد اولويت بندي كني...
اول مي خواي دستشويي درست شه يا بخاري ماشينت يا مساله روي ميز غذا خوردن يا ... هركدوم در اولويتن فقط و فقط يكيشو انتخاب كن و مثل يك پروژه روش كار كن تا به نتيجه برسي....
بعد اينكه با انواع و اقسام ترفندها به نتيجه رسيدي يك هفته الي دو هفته مرخصي و بعد پروژه بعدي... :)
زندگي همينه عزيزم! يه بازي عاشقانه نرم و دلپذير! :72:
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
سلام
من قدر همه پست هایی رو که برایم می زنید می دونم
و نحوه کمک کردنتون رو به مراجعین دیده ام
تا انتهای کار با همه اونها بودید تا بتوانند نیروی از دست رفته خود را بازیابند و زندگی خوبی را درست کنند
من در وضعیت روحی بدی نیستم ، زن بی دست و پا و ناآگاهی هم نیستم ، اهل بهانه گیری الکی هم نیستم
اتفاقا همسرم خیلی از نظر عاطفی بهم میرسه ولی نیاز من نوازش و حرف های عاشقانه و خاطرات عاشقانه نیست
نیاز من تقسیم مسئولیت ها و تعهد به پذیرفتن مسئولیت هامون هست
من دلم نمی خواد همسرم یه خونه دوبلکس 6 اتاق خوابه بسازه
من همین خانه مون رو دوست دارم
من مبلمان استیل 50 میلون تومنی را نمی خواهم
من همراه شدن برای خرید مبلمان 10 میلیون تومنی را دوست دارم
من نمی خوام همسرم من و رو ببره سواحل میامی امریکا
من دلم به همین مسافرت کوتاه شمال ایران شاد میشه
شوهرم به دنبال اون رویاهاست .. خیلی هم خوبه ... اما حال رو داره فدای فردا میکنه ... من به زندگی الانم قانع هستم ... نمی خواهم 10 شب خوردن نان و پنیردر کنار همسرم رو با خوردن یک بار گوشت بره عوض کنم
از گوشت بره بدم نمیاد ولی ارزشش در برابر 10 شب تنها بودن هیچ هست ، نمی خواهم حال و فدای فردای بهتر کنم .... نه اینکه از پیشرفت بدم بیاد نه ...13 سال از زندگی مشترکمون میگذرد ، شالوده ی همسرم رو می دانم چیست ، بلند پرواز و کم همت
همسرم برو تلاش کن ولی میشه اون رویاهای خاطر انگیز رو با همین امکانت نیز پدید آورد ؛
همسرم ، مهربانم ، برای خانه وقت نمی گذاری با دلیل ساختن فردایی رویایی... فکر نمی کنی تلاشت در جهت ساختن اون رویا ها نیست ؟!
نازنینم ، نوع دوستی ات رو ستایش می کنم، دستگیری از دوستانت رو ارج می نهم ، اما آیا انرژی ات را بیش از حد در این راه مصرف نکرده ای که از راه ساختن آینده ی طلایی که سخن می گویی دور شده ای ؟
اینجاست که زبان هم دیگر رو نمی فهمیم
--------
همه در این تاپیک من رو از طلاق منع کردند
مگه نمی دونید کسی که بخواد بره طلاق بگیره ، میره می گیره دیگه نمیاد تاپیک بزنه که !
اگه از شوهرم متنفر باشم که نمیام خاطرات زیبایمون رو مرور کنم
بی خیال بودن
تندی احساس رو گرفتن
صبر کردن
بکار بردن سیاست های زنانه
مهارت های برقراری ارتباط
و .... را بلد هستم و عملیاتیشون هم کرده ام
بارها شده مشکلات افراد رو که می خونم می بینم این مشکلات رو هم که من دارم پس چرا اینقدر برایم بغرنج نیست ... اون وقت راهکارهای خودم رو براشون می نویسم
چیزهایی که الان دوستان دارند به من یادآوری می کنند
این تاپیک خیلی زیبا ضرب آهنگ گرفت و با همکاری یک سوی دوستان خوبم ، از موضوع اصلی خارج شد ... و اینجا مشکل ، دوستان نیستند ، بلکه این من هستم که زبانی قاصر دارم
...
بدرود:72:
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
بالهای صداقت عزیز چیه به قول آبادانیها یواش یواش :311:
چیه پاتو گذاشتی روی گاز داری میری خانمی . حالا دوستان نتونستند منظور شما را بفهمند ، چرا اینقدر تند تند خداحافظی می کنی؟
اتفاقا بر عکس خیلی زود رنج شدی و احساسی . یه خورده صبر کن خانم مربی . اگه دوستان درست متوجه نشده اند و شما انقدر عجله داری پس صد درصد همسرت هم هیچ وقت متوجه نمی شه .
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
بازم می گم بالهای صداقت به تجدید قوا احتیاج داره.باید دوباره شارژ بشه.