نمایش نسخه قابل چاپ
امشب خیلی دلم می خواد یه جوری برم خونشون اما می ترسم مخالفت کنه هر جوری هست باید برم یکتا جان نه اینکه تابلو بازی در بیارم نه فقط برم ببینمش واسه علائم میگم
اما خیلی دوست دارم سرزده باشه اما می ترسم دوباره فکر کنه واسه مچ گیری و دعوا شه
این یعنی مچ گیری
حالتو میفهمم اما جلوی کنجکاویتو بگیر
فقط یکبار بگو دوست دارم بیام پیشت اگه گفت نه بگو باشه ایشالله یک وقت دیگه
سرزده نری هاااااااا آقا افتضاح تر از اینکار وجود نداره
نتیجه عکس میده شک نکن
فکر نمی کنی اگه همینطور بگذره بعد هی من بگم دوست دارم ببینمت بگه نه امروز نه همینطور می گذره و من هیچی نمی فهمم
عزیزم این مسئله خیلی مهمیه اینده ام رو شکل می ده اگه الان نفهمم و بعدا خدای نکرده اون وقت چی
مطمئنا اگه مخالفت کنه نمی رم چون نمی خوام الان چیزیو وسط بکشم باید یکم بیشتر از اینا به حال خودش ولش کنم
اره حالم خوب نیست احساس بدی دارم باورت میشه داره اشکام میرزه کاش حقیقت معلوم بشه یا هست یا نیست.... بلاتکلیفی خیلی عذابم میده
دعام کنید توی این روزا
خدایااااا
:302:
نگاه عزیزم تو قراره توی یک بازه زمانی راحتش بزاری نه اینکه این چرخه تا اخر عمر تکرار بشه
تا پایان اون بازه صبر کن
بهش وقت بده به خدا اگه مصرف کننده باشه میفهمی خیلی زود سوتی میده
راستی ببخشید که دارم اینو میپرسم اما تمایلات جنسیش چطوره؟؟؟
خوبه به نظر طبیعی میاد
عزیزم تصمیم گرفتم امشب رو برم چون بهانه خیلی خوبی دارم یعنی اگه بخواد بگه نیا 90% منو مطمئن کرده چون بهانه ی خیلی خوبیه می خوام ازش استفاده کنم
اما لحن بیانم رو خیلی روش کار می کنم که اصلا جای مخالفت واسش نذارم
میدونی همینکه مخالفت کنه یا نکنه خیلی منو به حقیقت نزدیک تر میکنه
و طبق گفته آقای sci عزیز من باید بیشتر نگران اینده ام باشم و اعصاب خودم
سلام عزیزم خوبی؟
دیشب چیکار کردی؟رفتی؟ من پیامتو الان دیدم ببخشید
سلام یکتا جان ممنونم ازت که بهم سر میزنی و باعث دلگرمیم میشی
راستش نه شانس با من یار نبود بعد از ظهر بهش کار خورده بود تا 10 و 11 شب طول کشید دیگه منم اون موقع نمی تونستم برم . عیب نداره اگه چیزی باشه دوباره فرصتش پیش مباد .
بچه ها اصل حال خوبی ندارم
واقعا نمی دونم چی داره اتفاق میافته درونم احساس میکنم بریدم و خیلی خسته شدم الانم که بهش دارم ازادی می دم در اصل دارم خودمو داغون میکنم همیشه وقتی کار دارم بهش زنگ می زنم که تعداد تماس هام بهش زیاد نشه اما همش احساس میکنم داره از این ازادی ها لذت میبره و من این ور دارم عذاب میکشم خیلی ناراحتم دوست دارم همین الان کنار بکشم همش توی ذهنم داره میاد که اون ادمی نیست که بخواد درست و مثا ادم زندگی کنه و از این ازادی داره سوء استفاده میکنه و منم که این ور از هیچی بی خبر دارم مثل احمقا روزهامو می گذرونم
شاید اصلا درست نباشه نمی دونم اما همش یاد گذشته میوفتم که چطور بهم دروغ می گفت و منو میپیچوند تا پیش اون نارفیق عوضی اش بره چطور می تونم الان که توی ازادیش به سر میبره بهش اعتماد کنم همش فکر میکنم داره از پشت بهم خنجر میزنه خیلی کم اوردم بخدا بریدم و ازش دارم سرد و متنفر میشم طوری که هرروز یه عالمه فحش بهش میدم دلم می خواد از شر این همه شاید و اما و اگر رها شم دلم مثل بمب ترکیده داره به وضع جسمانیم هم صدمه میزنم میل به غذا و هیچی ندارم اصلا هیچ لذتی از گذشت زمان نمی برم
همش حرص و دغدغه و استرس و شاید و اما اگر....
خیلی وقتها به جدایی دارم فکر میکنم اما نمی دونم چی میشه تصمیمم درسته یا نه با این وجود که خیلی دوسش دارم و بیشترین سالهامو با اون گذروندم اما دیگه همه چی داره واسم سرد میشه - احساس میکنم دیگه دوسش ندارم و این فقط یه عادته اخه بد بختی اخلاق هم نداره دلم به چیش خوش باشه ؟ اصلا در ارامش نیستم
احساس می کنم دارم عمرم رو بیهوده می گذرونم
:302:
فرانک عزیزم من کاملا درکت می کنم در مورده اعتیاد حرف زدی اما نگفتی اون سری چی مصرف کرده بود ؟ یا شک داری چی مصرف میکنه چون خیلی مهمه قرصه یا چیزای دیگه؟؟؟؟؟؟ چون تجربه دارم می پرسم وقتی رابطتون خوبه ازش سراغ اون مردرو بگیر اروم بگو ازش خوشت نمی ادو وای عزیزم این اویزون اصلا به تو نمی خوره از این حرفا چون مردا وقتی ارومن به حرف گوش میدن خوده من به همسرم گفتم یا من یا دوستت یجور تهدیدایی که ما خوانوما داریم شاید اثر کنه
فرانک عزیزم
این آزادی که داری بهش میدی نهایتا واسه تصمیم گیری درسته توهستش
پس حرص نخور
اگه فکر میکنی داری اذیت میشی ازش بخواه وقت بزاره همدیگرو ببینید شاید با هم بودنتون ارومت کنه
تو که حرفت حرف طلاق نبود پس چی شدی؟؟؟
اونو ولش کن رو خودت کار کن
من خودم به شخصه با این ازاد گذاشتن موافق نیستم ولی دیروز هم گفتم بهت زمان مشخص کن واسه خودت
مثلا بگو تا اخر دی ماه آزادش میزارم و بعد با آنچه که پیش رو دارم تصمیم نهایی رو میگیرم
هنوز عقد هستید پس کلی وقت دارید
آرامش خودتو حفظ کن
گفته بودم که مشکوک به شیشه ام و تمام علائمش رو هم حفظم از بس مطالب در موردش خوندم
می دونید من بیشتر نگران ارتباط همسر احمقم با اون یاروئه اخه اون مرده نه تنها معتاده بلکه خلاف کار هم هست هم کلاهبرداره هم قاچاقچی مواده و هرچی که به ذهنتون برسه هرچییییییی
ازش خیلی می ترسم همسر منو از نظر مالی دیدم که ساپورت میکنه تا لوش نده و باهاش بمونه ( فکر کنید...)
چه ادمه عوضیه
و همسر منم ادعاش میشه که هیچ خطری تهدیدش نخواهد کرد چون زرنگه و حواسش به همه چی هست و قصدش فقط سوء استفاده از این مرده اما این دروغه به نظر من خودشم بدش نمیاد
بعد از اینکه بهش گفتم که قطع رابطه کن اونم خطش رو عوض کرد و ظاهرشو جوری نشون میده که دیگه اونو اصلا نمیبینه
اما من باور نمی کنم اخه 8-9 ساله ارتباط داشتن و خط عوض کردن چه فایده ای داره اگه بخواد یعنی اگه خودش بخواد بره میره پیشش مثلا از بیرون بهش زنگ میزنه و باهاش قرار میذاره
خیلی داغونم جدیدا هم همش کارت تلفن داره عوض میکنه خب این چه معنی میده !!!!
اون خط رو فقط واسه رها شدن از گیر های من عوض کرده تا دهن منو ببنده اگه خودش بخواد میره
مشکل من اینه که کلا نمی خوام با این ادم باشه دیگه مصرف میکنه یا نمیکنه هم یه درد دیگمه
بریدم واقعا بریدم
الان هم واقعا نمی دونم داره چیکار میکنه
خسته ام و همینطور دارم از بین میرم الانم گریه ام بند نمیاد ابروم توی محل کارم رفته