تو نگفتی قدردانش نیستی اما عملا اینکارو کردی.یادت نره علاقه به تحصیل و ادامه به تحصیلت رو مدیون اونی اونوقت بهش (حتی واسه تحریکش به ادامه تحصیل) میگفتی میرم ارشد با همکلاسیم دوست میشم!!این یعنی قدر نشناسی
نمایش نسخه قابل چاپ
تو نگفتی قدردانش نیستی اما عملا اینکارو کردی.یادت نره علاقه به تحصیل و ادامه به تحصیلت رو مدیون اونی اونوقت بهش (حتی واسه تحریکش به ادامه تحصیل) میگفتی میرم ارشد با همکلاسیم دوست میشم!!این یعنی قدر نشناسی
حق با شماست. ولی تورو بخ خدا یکی بگه چیکار کنم؟؟ اشتباهامو می دونم اما نمی دونم چطور جبران کنم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
اون که همش میگه دیگه نمی خواد ادامه بده. الان من دلمو به چی خوش کردم؟
آخه چطور میشه جبران کرد وقتی حتی بهت فرصت جبران نمی دن؟ چطور اثبات کنم وقتی کسی نمی خواد من چیزیو اثبات کنم؟ چطور بسازم وقتی کسی نمی خواد که من بسازم. بچه ها فقط بهم بگین زمان ممکنه آرومش کنه؟؟ الان بهترین کار همینه که من میکنم؟ یعنی کاری باهاش ندارم تا برای خودش راحت باشه و فکر کنه؟
کاش درست شه
برادرم حاج اميرنقل قول:
نوشته اصلی توسط haaj.amir
انداختن يه سنگ تو يه چاه ساده است اما اگه بخواي درش بياري..
شكستن اعتماد ساده است و ترميمش سخت. زمان بده و صبر كن اما صبر فعالانه.من نميدونم ايشون رمانتيك هستن يا نه اما شايد فرستادن يه دسته گل در مناسبتي مثه يه عيد يا ميلاد در همين نزديكيا كه حاوي ياداشتي با خط خودتون و دال بر پوزش شما( به شكلي كه خودت و ايشون فقط بدونن بد نباشه.)
آقای حاج امیر ممنون که تو تاپیک من نظر دادین اما من هم سوالاتی ازتون پرسیدم توی تاپیکم نمیدونم دیدین یا نه،اگر دوس داشتین پاسخ بدین.
منتظرم...
موفق باشین.
باشه حتما.
پس توی تاپیک خودتون منتظر پاسخ هاتون به سوالهای قبلیم هستم.
مرسی
با توجه به مسایلی که بوده الان به حال خودش ولش نکنین می دونید در واقع این حالتو ایجاد می کنه که شما اگرم میاید خواستگاری وغیره برای اینه که عذاب وجدان دارید من جای دوست شما نیستم ولی به نظرم الان تو یک امتحان قرار گرفتید از طرف اون به خاطر حرفی که زدید می خواد بدونه شما باهاش می مونید از رو دلسوزی یا محبت؟ هیچوقت یک دختر بعد 6 سال همه چی رو فراموش نمی کنه هرگز..... اونم رابطه ای که شما داشتین .دورادور هواشو داشته باشین هرروز بهش زنگی بزنید حتی اگر جواب نده اس ام اسی بزنید گل بفرستید تا محبتتون ثابت بشه نه اینکه از رو تکلیف یه کاری می کنید مطمئن باشید اثر جادویی داره:305: اگه تلفنشو جواب نداد حالشو از مادرش بپرسید واینو بونید بعضی ادما هدیه خدا به ما هستن یکبار تو زندگی ما می ایند ومحبت رو بی دریغ نثار ما می کنند باید قدرشونو بدونیم ودلشونو نشکونیم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط haaj.amir
چرا انقد دست پاچه ای پسر جان؟هیچ کاری نمیخواد بکنی فقط هر روز صبحتو با سلام و صبح بخیر بهش شروع کن.در طول روز تلاشتو بکن تا اماده ازدواج بشی .شب هم بهش بگو اون روز واسه فراهم شدن مقدمات ازدواجتون چه کارها کردی و شب بخیر.لازم نیست شبها حرف عشقولانه بهش بزنی که یه وقت حرفات بره تو یه فاز دیگه.اصلا هم دیگه در مورد مسائل ج ن س ی بهش چیزی نگو که خیال کنه از سر نیاز باز رفتی سراغش.
دیگه هم رو ادامه تحصیلش تاکید نکن.بذار هر وقت دلش خواست بخونه اگه نخواست هم نخونه.بگو همینجوری دوسش داری بخاطر خودش.بگو اگه دانشگاه هم نرفته بود این موضوع برات مهم نبود.
همین کافیه
سلام. دست پاچه دیگه نیستم. اصلاً دیگه آدم نیستم. مگه دوستان دیگه نگفتن وقت بده؟ خوب منم وقت دادم دیگه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
راستش نمی خوام پل های پشت سرمو خراب کنم. اگه هر روز بهش اس بدم این که نشد وقت دادن. این که نشد درک کردن. (البته نمی دونم چیزایی که میگم درسته یا نه). فعلاً هیچی بهش نگفتم ولی دیگه واقعاً جونم داره در میاد.
احساس می کنم اگه تنها باشه براش بهتره. من هرچی بیشتر اصرار کردم اون بیشتر عقب نشست.
نمی دونم واقعاً نمی دونم. ولی صبر شاید بهترین راه باشه.
در مورد درس و او یکی مورد هم که اصلا چیزی نخواهم گفت. تو صحبتهای قبلی هم گفتم که اگه دوست داشت بخونه نداشت نخونه. به مامانشم اینو گفتم.
هرروز صبحها میره باشگاه. زنگ می زنم در دسترس نیست تنم میلرزه. خیلی ناراحت میشم.
منی که 13 ساعت درس می خوندم الان حتی 3 ساعت نمی خونم. حالم از خودم بهم می خوره.
حیییییییییییییییییف روزهایی که گذشتن و من نفهمیدم چه ارزشی دارن:302::302:
بهتون توصیه می کنم به این وبلاگم یک سری بزنید (پشیمانی چاره ندارد)با همین عنوان تو گوگل هم سرچ کنید اولین بالا می اید ادرس ان را هم در زیر برای شما می نویسم . بهتون توصیه می کنم از اول تا اخر پستاشو بخونید . شبیه حالت شماست . فکر کنم براتون مفید باشه .البته من صد در صد مطالبشو تایید نمی کنم ولی خب به شرایط شما نزدیکه:303:
من مطمئنم این دوره برای شما هم می گذره ولی بدونید لازم بوده .
www.pashimani.blogfa.com
ببینید ادم خودش بهتر از هر کسی طرفشو می شناسه . مطمئنن تو تمام این مدت که..... بهش فشار روحی اومده واون حرفها هم که زدید خلاصه انگار یک بشکه باروت بوده که منفجر شده حالا هم باید صبور باشید وجبران کنید . غرورش جریحه دار شده و مدت طولانی دم نزده . اون روزایی که شما تو عالم خودتون خوش بودید وفکر می کردید با تهدید جدایی کارتون پیش میره وحرفتون به کرسی میشینه و شما چند وقته غصه می خوری ؟؟؟؟؟ محبت دل هر انسانی رو گرم می کنه وبهش انگیزه میده ،همین که میره باشگاه و... چرا به حساب بهتر شدن روحیه اش نمی ذاری به خاطر توجهی که بهش تو این مدت کردی
تازه با توجه به اینکه اون یک دختر بوده با عذاب وجدانی که داشته سه سال........................................... چند ساله ناراحتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس صبور باش وبهش توجه کن حتی اگر روشو ازت برگردونه ، تو دلش...........
خیلی خیلی ممنون دوست خوبم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط mania2011
همه رو خوندم.....
نمی دونم چی بگم. نمی دونم چیکار کنم. خدایا کمکم کن.
خیلی دلم می خواد تایپیک شما هم جز اون تایپیک هایی باشه که به نتیجه میرسه انشالله یک نتیجه خوب :323:
از همه دوستای تالار هم می خوام بعد هر مشکلی وعنوان وبه نتیجه رسیدن اون بقیه رو هم بیخبر نذارن خبرای خوبشونم بدن.
امیدوارم شما هم خوش خبر برگردید:203: