دوستان سلام و ممنون از راهنماییهایتان بله مطالعات دیگر هم دارم و خوشحالم که شما هم سیر صعودی داری و امیدوارم که موفق تر باشی از آقای اس سی ار هم به خاطر لطفشون ممنونم
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان سلام و ممنون از راهنماییهایتان بله مطالعات دیگر هم دارم و خوشحالم که شما هم سیر صعودی داری و امیدوارم که موفق تر باشی از آقای اس سی ار هم به خاطر لطفشون ممنونم
خدا را شكر كه ميبينم مشكلاتت كمتر شده از جناب دانشمند هم ممنون كه اينطوري وقت گذاشتند:104::104::104::104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط جان سخت
ما هنوز منتظريم كه بياي و از پيشرفتات و از زندگيت بگي
با خبراي خوب برگردي:72::72::72:
سلام گلنوش جان خوشحالم که به تاپیکم سر زدی مرصی که به فکرم بودی .
من و علی الان روابطمون خیلی خوب هست اصلا خودم هم توقع نداشتم که اگر از این جملات کلیدی و اداب گفتگو استفاده کنم همچین معجزه ای میشه و خیلی خوب جواب داده من همیشه قبلا به علی مهربونی می کردم اما سرزنشش هم می کردم اما الان اصلا سرزنش نمی کنم و اگر نظری راجع به موضوعی می ده تو پرش نمی زنم و فقط می گم هر جور صلاح می دون و واقعا خودمو بهش سپردم و انگار راحت شدم یه بار سنگین از روی دوشم برداشته شده خرید خونرو هم تقسیم کردیم چون علی این ماه حقوق نگرفته و یه کمی که بهش داده بودنند رو یه چیزایی با اون خریدم من هم یه مقدار دیگه در واقع خیلی منطقی به تفاهم رسیدم همین که داره تلاش می کنه و فکر برا ببهبود برام کافی یه چیز خلی جالب که کشف کردم اینکه حس دوست داشتنم هیچ وقت به علی واقعی نبود و اون هم اینو حس کرده بود یعنی فهمیده بود که قبولش نداشتم اما حالا این حس بین جفتمون واقعی و علی اونو باور کرده و خیلی سرزنده شده منم اصلا بهش گیر نمی دم همین جوری که هست پذیرفتمش چون فکر می کنم تو زندگی هیچی مثل دوست داشتن و عشق نیست از اولش هم همین فکرو می کردم برا همین خوشجالم اقای دانشمند واقعا بدون بوم نمیشه و رنگ زرد بدون بوم به هیچ دردم نمی خوره
از همتون ممنونم ممممممممممممم
سلام دوستان عزیز
یه خبر بد علی باز بیکار شد حالا چیکار کنم سر کارش بهش حقوق ندادن و گفتن نمی تونن بدن و یسری رو بیرون کردن
البته من مثل قبل عمل نکردم و باهاش همدردی کردم اعتبار بخشی کردم و بی اعتبار ی نکردم همدلی کردم بهش گفتم نگران نباش درست میشه و فضای خونمون مثل قبل اونم چند جا زنگ زد اما بازم کاری نتونست بکنه حالا نمی دونم اگه باز طول بکشه چیکار کنم وای خدایا طفلک خودش انقدر ترسیده بود نمی دونست چیکار کنه فکر کرده بود الان بازم بیرونش می کنم اما من خیلی منطق برخورد کردم گفتم کار همینه پیش اومده نگران نباش یه کار دیگه پیدا می کنی تو میتونی و تواناییش رو داری و غیره ...
:104::104::104::104::104::104::104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط جان سخت
آفرين كه موقعيت شوهرتو درك كردي واينو قبول داشتي كه بيكار شدنش دست خودش نبوده.معلومه صحبتاي جناب دانشمند(sci) و دوستان كار خودشو كرده همينجوري پيش بري ميبيني چقد زندگيت بهتر ميشه.:323:
از خدا ميخوام هر چه سريعتر يه كار مناسب براي علي آقا پيدا بشه (خدا كنه خودمم كار گيرم بياد دق كردم توي خونه:302:)
سلام گلنوش جان و جناب دانشمند که بهم توجه می کنین حالم خیلی بده چون نمی تونم ناراحتی علی ببینم خیلی ناراحته نمی دونم براش چیکار کنم الان خوابیده همش گریه می کنم حالم بده اخه چرا اینجوری شد چیکار کنم خیلی ناراحته اخه چرا خدا همیشه این مردو جلو من شرمنده می کنه چرا اینطوری میشه ببخشید خیلی قاطی کردم حتی حال نداشتم شام درست کنم نمی دونم کاردرستی یا نه اما واقعا حال نداشتم خدایا کمکم کن بهم صبر بده امروز مامانم گفت حالا که بیکاره چجوری قسطشو میده بهش گفتم خودش بهتر میدونه چیکار کنه دیگه حوصله حرفهای هیچ کسو ندارم 5شنبه دوتا مهمونی دعوتم اما نمیدونم چجوری برم حوصله ندارم اما اجباری باید برم پاگشای خواهرمه تغصیر منه اگه باهاش ازدواج نمی کردم اون انقدر شرمنده من نمی شد ببخشید اصلا نمی دونم چی دارم می گم
عزیزم واقعا ناراحت و متاسف شدم.اما گلم فکر نمیکنی خدا داره امتحانت میکنه؟ حالا وقت اون شده که چیزایی رو که یاد گرفتی عملی کنی.قانون زندگی همینه.اون قدر مشکلاتمونو تکرار میکنه تا بالاخره یاد بگیریم چطور باهاش برخورد کنیم.
تحمل+توکل+رفتار عاقلانه+تشویق همسرت
ببینم چی کار میکنیا...
مرسی عزیزم
سلام دوستان من حالم خوبه و خوشحالم چون فعلا قرار شد که علی بره با دایش که تو کار ساخت و نصب کابینته کار کنه البته اصلا معلوم نیست فعلا یه روز رفته اما از اینکه صبور بودم همسرم رو سرزنش نکردم غر نزدم و بلکه بهش امیدواری دادم که باعث شد اون به فکر باشه همین که بیکار ننشسته خیلی خوشحالم و از خودم راضیم خوشحالم که امدم تو این سایت و شماها رو پیدا کردم شاید اگه این جا نبود الان زندگیم از هم پاشیده بود چون به خودم قول داده بودم که اگه این باز بیکار شه و یک ساعت تو خونه بمونه مین دازمش بیرون و همه چیز و تموم می کنم خدا بهم رحم کرد .چون می دونم تحمل طلاق را هم ندارم .همین که تلاش میکنه راضیم .و اینو مدیون اقای اس سی ار و بقیه دوستان هستم همیشه دعاتون میکنم .
اين حرفا چيه خانمي مگه كسي شريك زندگيش رو پرت ميكنه بيرون؟ نشنوم ها از اين حرفا ديگه دوست جون:305:نقل قول:
نوشته اصلی توسط جان سخت
طفلي شوهرت كه هر كاري از دستش بر اومده كرده ولي انگار شانس نداره. به جاي اين كارا كمكش كن كه خدا كنه ايندفعه پيش داييش پيشرفت كنه
خدا را شكر كه تونستي مشكلت رو با درايت حل كني آفرين:104::104: