RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
اولین پست ام رو دوباره خوندم. نسبت به الان خیلی ناراحت تر بودم ها...... درسته هنوز چیزی تو زندگیم عوض نشده ولی حال خودم بهتر شده، ممنون از همه تون:43: فکر می کنم الان بهتر می تونم روی علت ها تمرکز کنم. شاید اگه کمی دیگه روحیه بگیرم بتونم به زندگی نرمال ام بپردازم، خرید برم، کتاب بخونم، مهمونی برم، تمرکز کنم و ...
بهار66 عزیز رابطه زناشویی خوبی نداریم. یعنی اون نداره. اصلا زیاد از خانم ها خوشش نمیاد. تا زمانی که بتونه جلوی خودش رو می گیره. و فقط زمانی که دیگه نمی تونه تحمل کنه سریع کارشو انجام می ده.
من چند بخش از مشکلاتمون رو شناسایی کردم:
1- ژنتیک
2- تربیت خانوادگی
3-فرهنگ
از نظر ژنتیک آدم کلافه ایه
از نظر تربیت خانوادگی توی خانوادشون همه فقط به فکر خودشونن
از نظر فرهنگی هم تعاریف ما از کار خوب و کار بد کاملا متفاوته
راستی دیشب اخلاق اش خوب بود. به نظر شما اگه من یه تقویم تهیه کنم و توش زمانهایی که (پیشم نیست، خوش اخلاقه، بداخلاقه) رو علامت بزنم کار خوبیه؟
راستشو بخواید هنوز ترجیح می دم غر بزنم تا دنبال راه حل بگردم. دلم می خواد همه چیز از اول درست بود یا اینکه خود به خود درست بشه. اصلا توی خودم نمی بینم که بتونم با این مشکلات کنار بیام. نه حوصله دارم چیزی یاد بگیرم و نه حوصله دارم چیزی به کسی یاد بدم.
به نظر شما همه مردها بدن؟ آیا همه شون یا بی عرضه هستند و مهربان یا بداخلاق هستند و با دست و پا؟
انگار نسبت بداخلاقیشون با توانمندیشون رابطه عکس داره:227:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
واقعا خدا بهت صبر بده.عجب شوهری داری این ادمه یا غول بی شاخ و دم؟؟واقعا اینجور که تو میتعریفی از شوهرت بدتر از اونو خدا نیافریده.
چرا انقد راجب یه انسان که مثل بقیه ادما حتی مثل خود تو هم عیب داره هم خوبی انقد بدبینی؟
مثل اینکه هنوز باور نداری وارد زندگی مشترک شدی.
یعنی تو هرچه قدر تلاش کنی زندگیتون بهتر بشه یا به شوهرت نزدیکتر بشی اول از همه نفعش به خودت میرسه.
زندگی خوب رو که تو دیس طلا نمیذارن به ادم بدن.که باور کن اگه اینطورم بود وقتی ادم خودش زندگیشو میسازه براش شیرینتر و باارزشتر بود و بیشتر قدرشو میدونه
گاهی وقتا خود ما هنوز به اون پختگی لازم نرسیدیم و روزگار سختی هایی جلوی پامون میذاره تا واقعا به حدی برسیم که وقتی مشکلات بزرگتر پیش پامون افتاد شکست نخوریم
تو که الان از خودت سلب مسئولیت میکنی فردا در مقابل وظیفه مادریت هم میخوای پاپس بکشی
تنبل خانوم:43:پاشو پاشو
به خدا توکل کن
مطمئن باش میتونی زندگیتو بهتر از اون چیزی که تو رویاهات میبینی بسازی
راستی یه چیز دیگه از نظر سلامتی هم چکش کن.مثلا کسایی که کم خون هستن کم حوصله اند یا از نظر هورمون تیرویید..............
بلاخره از صدتا در بسته یکیش باز میشه:72::72::72::72:
روی رابطه زناشوییتون بیشتر کار کن.یعنی چی از خانمها خوشش نمیاد.حتما یه دلیل دیگه داره اما تو راحتترین دلیلو پیدا میکنی.
من زنیو میشناسم که تا چند ماه بعد از ازدواجش هنوز هیچ رابطه ای نداشتن و.....انگار نه انگار عروسی کرده بودن.دختره خیلی خیلی ناراحت بود اما تلاش کرد و علتشو فهمید و برطرف کرد
به هر حال تا خودت نخوای چیزی عوض نمیشه
موفق باشی:72::72:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام دوست عزیزم
اول یک تشویق جانانه :104: :104: :104:
تصمیم داشتم تا زمانی که تغییر را در حالت احساس نکردی برایت پستی نگذارم اما می بینیم که
احساسات خوب دارد در روح دوستمان سرک می کشد و بسیار از این موضوع خرسندیم :43:
خوب عزیز دلم چرا فکر می کنی که تغییری در زندگیت رخ نداده؟
تغییر یعنی ابتدا تغییر حال درون ما و سپس تغییر حال بیرونی ما! یادت هست که در این مورد به
شما چه گفتم؟...گفتم اول باید خودت تغییر کنی و بعد به دیگران نیز کمک کنی!
نوشته بودی چطور ناراحتی ام راکاهش دهم؟.روز اول که این تاپیک
را ایجاد کردی بسیار ناراحت بودی اما الان داری کم کم حال خوب را تجربه می کنی!
می بینی دوست عزیز؟...داری تمام انرژی های منفی را ذره ذره از خودت دور می کنی و به
جای آن انرژی مثبت را به خودت نزدیک می کنی یعنی داری از حال بد به حال خوب می رسی
و نتیجه آن کاهش نارحتی و غم های درون شماست!
یادت هست روز اول به شما گفتم خوشبختی و شادی و آرامش درون ماست و هیچ کجا
نمی توانیم آن را بدست آوریم مگر در خودمان؟؟؟
خوب حالا شما داری درهای خوشبختی را به روی خودت باز می کنی و این شادی ناخودآگاه
به زندگیت راه می یابد البته نه یک شبه!
در خصوص درست کردن دفترچه کار بسیار مثبتی داری انجام می دهی!
هر آدمی یک بیوریتم دارد که حال روحیش بر اساس آن تغییر می کند پس با دانستن آن دوره
می توانی جلوی تنش ها را بگیری!
توصیه دیگری که دارم این است که تا می توانی جلوی تنش ها وقهر کردن ها را بگیر و زیاد
گریه و زاری راه نینداز تا آرامش به خانه باز گردد و زمینه های تغییر کم کم در زندگیت مهیا
شود و بتوانی در زندگیت تغییر ایجاد کنی!...البته آهسته و پیوسته!
در خصوص شناسایی مشکلاتت هم باید آفرین گفت..درست تشخیص دادی!...مجموعه رفتار
ما در زندگی را این مسائل تشکیل می دهد یعنی ژنتیک ، تربیت خانوادگی که فرهنگ و
اعتقادات ما را تشکیل می دهد ، ذات (خود وجودی انسان)
2 عامل اول حدود 10% را در ما اثر می گذارند و عامل سوم یعنی ذات یا خود انسان مهمترین
عامل در رفتار انسان هاست!...پس تغییر همیشه ممکن است!
گفته ای :
به نظر شما همه مردها بدن؟ آیا همه شون یا بی عرضه هستند و مهربان یا بداخلاق هستند و با دست و پا؟
پاسخ :
معلوم است که نه!!!...من با وجود این که نامزدیم بهم خود و نامزدم مرا به دلیل مخالفت های
مادرش ترک کرد ، هنوز هم دوستش دارم و نمی گویم مردها همه بد هستند!..منتها شرایط
آنها را گاهی خشن می کند که نمی توان اسمش را بدی گذاشت!...برای مثال خانم ها در
دوران "پریود" به شدت عصبی و پرخاشگر می شوند...آیا می توان گفت خانم ها بد هستند؟
معلوم است که نه!...ضمنا همه خوبی های عالم که یک جا جمع نمیشوند!...مثلا نامزد من
بسیار مهربان ، با شخصیت ، دوست داشتنی و اهل تلاش و تفکر بود و بسیار رومانتیک! اما
نقطه ضعفش این بود که رفتار جرات مندانه نداشت و نتوانست مادرش را متقاعد کند!...
خودش بسیار رنج می کشد اما این مشکل او بوده و هست!...می خواهم بدانی تمام خوبی
های عالم یک جا جمع نمی شود و همه ما پر از عیب و نقصیم حتی خود شما یا من!
توصیه می کنم کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی نوشته جان گری را هم بخوانی تا بدانی
دنیا از نگاه مردان چه شکلی است و از نگاه زنان چه شکلی!
در آخر غر زدن را بگذار کنار چون چیزی را عوض نمی کند پس بیا یک کار جدید بکنیم!
مثلا وقتی می گوید آب مرغ زیاد شده بگو بله عزیزم فکر می کنم همین طوره و میخوام دفعه
بعد یک آشپزی عالی واست بکنم اما خیلی زحمت کشیدم پس با غر زدن ناراحتم نکن چون با
غر غرهای تو آب مرغ کم نمیشه ولی با قهر من شام کوفت هردومون میشه :D
بعد بخند تا فضا عوض شه ;)
نظرت چیه؟...خیلی هم سخت نیستا!
:72:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
به به می بینم که جمع بهارا جمعه :311:.انگار تاپیک شده اختصاصی شده.رایحه را هم در این جمع بپذیرید:302:
به نظر من هم احتمال اینکه مشکل از رابطه جنسی باشه زیاده
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
با اون اسم قشنگت قدم روی چشم ما میذاری رایحه عشق عزیز
اونقدرها هم همسرم قول بی شاخ و دم نیست. ولی بیشتر این جنبه از وجوداش رو نشون من می ده.
من می خوام قوی باشم و وقتی اون ناراحت ام می کنه بتونم خودم رو کنترل کنم و نذارم روم تاثیر بذاره.
توی آخر هفته که همدیگرو بیشتر می بینیم معمولا مشکلاتمون هم بیشتر می شه. این بار حتما به گفته bahar.ghamgin همین حرف رو می زنم. شنبه نتیجه اش رو براتون می نویسم. برام دعا کنید:323:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ما منتظریم شنبه با خبرای خوب بیای.:46::72:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلامی به گرمی امروز که آفتاب خندان می درخشه
رایحه عشق عزیز با خبرای خوب اومدم:227:
اول اینکه همسرم فعلا خوش اخلاقه، همین باعث شده تنش هامون کمتر بشه. من خودم رو حسابی آماده کرده بودم وقتی عصبانیم کرد حرف دوستمون رو بزنم "غر غرهای تو آب مرغ کم نمیشه ولی با قهر من شام کوفت هردومون میشه" که البته نشد و وقتی شروع به غرغر کرد یکهو حالت دفاعی گرفتم. از همتون و مخصوصا خودم و همسرم معذرت می خوام، دوباره سعی می کنم.....
می خواستم بهتون بگم که دیگه توی اینترنت نرفتم. به جاش رفتم خونه خواهرم بعدش هم رفتم مولودی، سعی کردم جای خالی همسرم رو با خانواده هامون پر کنم. خودم رو برای خانواده هامون خوشگل کردم و سعی کردم توجه شون رو جلب کنم و بهشون توجه کنم. تجربه خوب و شیرینی بود.
حالا با اجازتون مشکلاتمون...
همسرم فعلا آرومه ولی دیر یا زود عصبانی می شه و شروع می کنه به گیر دادن. مثلا دیر می کنه و زنگ نمی زنه، مثلا از غذا ایراد می گیره و می گه هیچ وقت هیچی نداشتیم، مثلا از نظافت خونه ایراد می گیره و می گه همیشه همه چیز رو ولو می کنی. یا به خانواده ام گیر می ده. یا توی خیابون آشغال می ریزه، بد رانندگی می کنه، بد غذا می خوره، چیزی رو خراب می کنه، کثیف کاری می کنه و.... خلاصه بسته به شرایط کاری می کنه که دعوا بشه اون موقع باید چیکار کنم؟
می دونم پر حرفیه ولی من به جز شماها کسی رو ندارم لطفا راهنماییم کنید.
الان که من اینها رو می گم شاید شما بخندید ولی هر کدوم از این حرف ها توی شرایط خاص خودش و با نحوه بیان کردنشون می تونه آدم رو عصبانی کنه و جرقه دعوا رو بزنه.
مثلا همین دیشب که اومدیم خونه همه چیز خوب بود، خونه مثل دسته گل بود، فقط وسایلی که همون لحظه آورده بودم رو جلوی دراور اتاق گذاشتم، می دونم اصلا از اونها ناراحت نبود، فقط عصبی بود و می خواست گیر بده، مثلا اگه اونها جمع بود به چیزهای دیگه گیر می داد. چون دیشب آروم بود خیلی خودش رو کنترل کرد و من هم به روی خودم نیاوردم و قضیه تموم شد که در حالت عادی به دعوا تا 4 صبح منتهی می شد و قهر و گریه و کوفت شدن تعطیلات. تو رو خدا بگید دفعه دیگه که حالش اینجوری شد چیکار کنم؟
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
به به چه خبرهای خوب و خوشی :43: :43:
آفرین به دوست عزیزمان ... تشویق برای تولد دوباره ابر بهاری :104: :104: :104: :104:
خوب گلم می بینم که پروسه تغییر خودت و نگاهت را آغاز کردی اما عجله نکن!
تغییر پروسه ای زمان بر است و هنوز باید روی خودت کار کنی و خودت را شارژ کنی و به خودت
عشق بورزی و خودت را دوست داشته باشی و به آرامش و اعتماد به نفس برسی...
باور کن همین دعوا نشدنت هم تاثیر تگرش مثبت تو به زندگی است!
اول باید به کار بر روی خودت ادامه دهی و وقتی خودت کامل تغییر کردی می بینی که نیمی از
مشکلات حل شده و بعد شوهرت را با دنیای تازه و حرف های تازه آشنا می کنی!
تا حالا شده از همسرت بخواهی بیاید و سرش را روی پاهایتان بگذارد و او را نوازش کنید و در
همان حال برای او شروع به زدن حرفهای متفاوت و آرامش بخش کنید تا از استرس هایش
بکاهید؟
تا حالا شده در خصوص مسائل جنسی با او صحبت کنید و از خود خلاقیت نشان دهید یا
آنقدر طنازی کنید و او را به طرف خود بکشانید و بعد که او را تشنه کردید از دسترسش خارج
شوید و وقتی خواست رابطه ای را شروع کند خودتان پیش نوازش ها و زمزمه های عاشقانه
در گوشش نجوا کنید و بیشتر به بوسیدن ها و بوییدن ها و لمس کردن ها اکتفا کنید تا او را با
دنیای جدیدی آشنا کنید؟
احتمالا با خود می گوید انگار همه چیز عوض شده اما این تغییر خوشایند است و ابتکار عمل
را خود به دست بگیرید و رابطه را ادامه دهید!
از درست کردن غذاهایی که باعث سرد مزاجی می شود پرهیز کنید و مطالعه تان را زیاد!
یک اختمال دیگر این است که همسر شما به نظم بسیار بها می دهد پس بسیار منظم
باشید هیشه حتی بیشتر از خودش تا کم بیاورد و اگر غر غر کردن را شروع کرد به یک باره او
را در آغوش بگیرید و بگویید "خسته نباشی مرد زحمت کش من ، من به تو افتخار می کنم " و
او را محکمتر در آغوش بگیرید و او را شگفت زده کنید! :227:
تا می توانید کمک کنید تا استرسش کم شود و برای او آرامش به ارمغان بیاورید و محیط خانه
را آنقدر امن ، تمیز و کاملا منظم و آرام و جذاب کنید تا مشتاق خانه شود و آغوش پر مهرتان!
البته دقت کنید که در این مرحله تشکر دریافت نمی کنید اما او را آرامتر از گذشته و شگفت
زده می یابید و او احتمالا فقط نگاه می کند و در دل شما را تحسین می کند و در دل با خود
می گوید چقدر عوض شده و اینگونه کم کم فضا را برای صحبت های بعدی آماده می کنید!
از او بخواهید با شما صحبت کند و بیشتر شنونده باشید!
بگذارید تمام تنش هایش را در آغوش شما از بین ببرد و به آرامش برسید یا حتی در آغوش
شما بخوابد و این کارها را به او یاد بدهید چون بلد نیست و کسی به او یاد نداده!
الان شما نقش یک معلم را دارید که باید صبورانه هم بر روی خود کار کند و هم با مطالعه
شاگردش را به دانش و آرامش برساند!
به سوالاتم دقیق جواب بده (با درصد) تا بیشتر مسئله را باز کنیم :
عزت نفس درونت چقدر است؟
درصد اعتماد به نفست؟
درصد آرامشت؟
درصد علاقه به خودت؟
درصد خوشبختیت؟
درصد انگیزه و اشتیاقت به زندگی؟
درصد اعتقادات مذهبی و رابطه ات با خدا؟
درصد اعتقادات مذهبی همسرت و رابطه اش با خدا؟
منتظرم
:72:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
همه اینهایی که شما پرسیدی قبلا 50% بود حالا شده 10%
بگذریم از اینها دوباره خبر بد دارم، دیگه مستاصل شدم:323:
دوباره دعوا. اول اش به شما گفتم که نمی خوام چیزی رو عوض کنم، نمی خوام خوش بخت بشم، فقط می خوام رنج و عذاب خودم رو کاهش بدم.....
امیدوارم کرده بودید به خوش بختی..... دیگه نمی دونم چقدر می تونم به خوشبختی امیدوار باشم... فقط می خوام کار درست رو بکنم.
به خدا نمی تونم بگم مشکل زندگی ما چیه؟! همسرم نه دست بزن داره، نه فحش می ده نه هزار تا کار دیگه که خیلی ها می کنن... با این وجود تحمل کردنش مشکله. با اینکه خیلی به مهمون احترام می ذاره و ازاش پذیرایی می کنه، هیچکی دیگه خونه ما نمیاد. با اینکه دوست داره همه رو ببره بیرون بگردونه هیچکی سوار ماشین اش نمی شه. حتی چند روز پیش به من زنگ زد و گفت که اگه دوست داشته باشم تعطیلات عید بریم مسافرت خارج از کشور، ولی من وقتی گوشی رو گذاشتم یک ساعت تمام گریه کردم و به این فکر بودم که چطور می تونم بپیچونم و نرم.
نمی دونم از همسرم متنفرم یا دوستش دارم. نمی دونم اگه جدا بشم دردم کم تر می شه یا بیشتر. نمی دونم اگه زندگی کنم یا جدا بشم خوشبخت می شم یا بدبخت. من دیگه 30 سالمه یا باید بچه دار بشم و باهاش زندگی کنم و عذاب بکشم یا باید با یه سرنوشت نامشخص ازاش جدا بشم. اخلاقی که همسرم داره توی خانوادشون اپیدمیه. همه مردهای خانوادشون همینجورین بعضی ها کم تر بعضی ها بیشتر. تمام عروس های فامیلشون گلایه می کنن و مثل من بارها سعی کردن جدا بشن ولی مثل من انگار دلایل کافی برای جدایی ندارن، الان هم بعد از 10 تا 15 سال زندگی مشترک همه شون مرتب گلایه می کنن، اکثرا به بیماری های جسمی دچار شدن و شکسته شدن ولی باز هم سر دو راهی زندگی و جدایی موندن. من چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشید طولانی شد، باید این حرف ها رو یه جایی می زدم، باید از کسی راهنمایی می گرفتم،
اگه حوصله دارید این مثال از زندگیمون رو بخونید:
ما وقتی دسته جمعی می ریم مسافرت مردها همه اش جمع می شن و تخته و پاسور بازی می کنن و نوشیدنی می خورن و کباب درست می کنن، این کارشون ما رو دیوونه می کنه....
چند وقت پیش با خانواده یکی از آشنایان رفتیم مسافرت اونها هم تقریبا همین کارها رو میکردن ولی ما اصلا ناراحت نبودیم که هیچ، خوشحال هم بودیم که سرشون گرم شده و ما هم می تونیم به تفریحات خودمون بپردازیم....
نمی دونم تفاوت این دو مسافرت چی بود، ظاهرا اتفاقات مشابه می افتاد ولی اولی شکنجه و عذاب و دومی تفریح و خوش گذرونی بود....
می دونید چی فکر می کنم... فکر می کنم همسر من مثل خانواده اش از آدم هایی که نسبت خونی باهاشون نداره خوشش نمیاد، مردهاشون هم که کلا از خانم ها خوششون نمیاد. حالا فکرش رو بکنید با من که یک خانم هستم و نسبت خونی هم باهاشون ندارم چه برخورد سردی داره.....
دیروز رفته بودیم بیرون از شهر، با یکی از فامیل هاش قرار داشتیم. تا رسید به اونها و سلام و علیک کردیم ما زن و بچه ها رو تنها گذاشتن که برن دور بزنن، ما خانم ها با هم حرف زدیم و بچه ها بازی کردن، دیگه گشنمون شده بود و اونها هم هنوز نیومده بودن، بالاخره خودمون رفتیم دنبالشون دیدیم تو ماشین نشستن و دارن نوشیدنی می خورن (البته سابقشون خرابه و انتظارشو داشتیم) بعد از اینکه ما خسته شده بودیم تازه یادشون افتاده بود بیان با ما تفریح کنن، ما هم که خسته و گشنه بودیم و دلمون ازاشون پر بود، چند دقیقه ای تحمل شون کردیم و بعد ناهار خوردیم و برگشتیم.
باهاش دعوا نکردم من از دعوا کردن بدم میاد ولی عذاب کشیدم تو دلم غصه خوردم ترجیح می دادم توی خونه تنهایی تلویزیون نگاه کنم تا اینطوری برم گردش. گاهی سعی می کنم تصور کنم که اصلا وجود نداره تا کم تر حرص بخورم مثلا فکر کنم با خانم ها و بچه ها با هم اومدیم گردش اونها هم راننده هامون هستند...ولی نمی دونم چیکار می کنه که نمی شه و حرص ام در میاد.
ببخشید پر حرفی شد تو رو خدا بگید چیکار کنم که کمتر حرص بخورم و ناراحت بشم، به خدا هزار تا درد و مرض گرفتم دارم نابود می شم
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ابر بهاري عزيز دقيقا مشكل شوهرت از نظرت چيه؟
منظورت از نوشيدني مشروب بود؟