RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
اقای ابراهیمی غافلگیرم کردی داشتم می رفتم دیدم سوال کردید و چون براتون احترام قائلم خودمو موظف به جواب دادن کردم.
1ـصندلی داغ مجازی چه حسی بهت میده؟
حقیقتا احساس مسئولیت جواب دادن برای سوالاتی که دوستان قابل دونستن و پرسیدند.
2ـ تالار همدردی چه هدفی را دنبا ل می کند چرا؟
به نظر من تالار جایی هست برای کسانی که دوست دارن خودشون باشن توی دنیایی که دیگرون اونهارو نمی شناسن و مشکلشونو یا بهتر بگم مسالشونو بدون خجالت مطرح کنن و از دوستانی که شاید اوناهم به نوعی تجربه کرده باشن یا دیده باشن انتظار کمک برای راه حل دارن یا حتی اگه راه حلی نباشه نیاز به همدردی و دلداری دوستان دارن. تالار این همدردی رو میخواد نه همسوزی رو. از خود افراد استفاده می کنه برای خودشون .مثل خانواده می مونه خانواده ای با این تفاوت که فقط همدیگرو به اسم می شناسیم تازه اونم اسمهای مستعار . و حتی ممکنه که یقین دارن هست یه نفر با چند تا کاربری بیاد و نخواد خودش باشه
. 3ـ با سوسک سییل و تلفن یک جمله بساز؟
داشتم با تلفن حرف میزدم که سوسک با سیبلش بهم سلام کرد. میگم اقای ابراهیمی چون سوسک دارم ازم می پرسید؟
4ـ احساسات خود را وقتی خیلی شدید می شوند چگونه کنترل می کنید احساس غم خشم نا امیدی نگرانی خوشحا لی؟
احساس غم: با سکوت و گاهی اوقات گریه. خشم: اگه زشت نباشه با چندتا جمله و کلمه قصار .... ناامیدی: بی خیالی از کسی که ناامیدم می کنه. نگرانی: خبر گرفتن متوالی از نقطه نگرانی و گاهی اوقات حرف زدن خوشحالی: مهربون بودن و حوصله زیاد
5ـ اگر طوفان بیاد کدوم رو انتخاب می کنید اسب خانه؟
اسب. میدونی چرا چون سوارش می شم با طوفان جلو میرم. قشنگه نه؟
6ـ کدوم از این سه شکل هندسی رو انتخاب می کنید مربع مثلت دایره؟
مربع
7ـ از مفید ترین کتاب یا مقا له یا پند و تفکری که یاد گرفتید ولی به کار نگرفتید نام ببرید؟
از کتاب در قلمرو سکوت. البته توصیه می کنم شما بخونید و مثل من نصفه کاره نذارید
8ـ نقش احسا سات مثبت یا منفی را در زندگی خودتون چگونه ارزیابی می کنید ایا شما فردی احساس محور هستید یا منطق محور؟
تا جایی که بتونم مثبت نگرم بندرت منفی نگاه می کنم ولی وقتی هم منفی باشم دیگه کسی جلودارم نیست. در بعضی موارد احساس مدارم و بعضی موارد منطقی. نمی شه گفت کدومش بیشتره ولی احساس می کنم احساساتم بیشتر دخیلند
9ـ 5 انجمن که برای شما مفید واقع شده به ترتیب اولویت نام ببرید؟
انجمن آزاد:163: که شده برام یه رویا که بتونم مطلبی توش ببینم و حتی شرکت کنم تو بحثهاش
انجمن روانشناسی آرامش و کمال انسان:310:
انجمن مشاوره ازدواج :227:
انجمن تجارب اعضاء سایت در زندگی شخصی:104: البته بگما بنظرم هنوز جا داره بهتر از این باشه
انجمن مشاوره خانواده:305:
10ـ چه نام کاربری هایی در تالار برای شما جلب توجه می کند؟
اسمهایی که با فونت درشت و پررنگ نشون داده می شن مخصوصا اسمهای فارسی. مثل داملا. معنیش چیه؟ آیدا با اون شکل بغلش. پاییزان با شماره 2. بی دل که ایا دلی داره یا نه؟ فرهنگ با شماره 27 واقعا چرا 27 چرا 20 نه؟. بالهای صداقت.چرا بال ؟ چرا صداقت؟ دختر مهربون و اسم مشابهش فرشته مهربون. بعضی وقتا این دوتارو اشتباه میگیرم.:163: نقاب که الان حضورشو حس نمی کنم. و احساس می کنم واقعا نقاب زده شاید با یه اسم کاربر دیگه اومده؟ خود شما از اینکه آیا اسم و فامیلی واقعیتونو یا مستعار. از اسمهایی که با لاتین نوشته شده اسم حامد65 و مخصوصا bybyبا اون رنگ قهوه ای رنگش که یعنی فقط اونه که میتونه از انجمن آزاد هم استفاده کنه.:302: از ani و خیلی از دوستان دیگه که اگه اسم ببرم طولانی میشه.
11ـ با چرخ درخت و صندوق یک جمله بسا ز؟
ساخته ام از درخت انجیر خونه مان صندوق و چرخ
12ـاز یک بیست چه نمرهای به خودت میدهی؟
همه نوع نمره ای به خودم میدم. ولی تو چه زمینه ای منظورتونه که به خودم چه نمره ای میدم؟ اگه کلی بخواید نمره 18 به خودم میدم
13ـ چه چیزی سبب شد تا تصمیم به عضویت در تا لار بگیرید؟
اگه بخوام توضیح بدم طولانی میشه ولی خلاصه وار میگم. با بچه های دانشگاه قرار گذاشته بودیم بعد از تموم شدن درسمون 15 اردیبهشت هر سال اگه بتونیم یه جایی جمع بشیم تا از حال و کار هم باخبر بشیم اگه اشتباه نکنم توی سال چهارم بود که اقای سنگتراشان گفتن که این وبلاگ رو توی اینترنت مدیریت می کنن. و حتی آدرسشو دادن منم که دوست داشتم ببینم چه خبره اومدم و عضو شدم و الانم نمی دونم که آیا از همدوره هام بجز من کسی اینجا هست یانه؟ اگه هست خبر بده خوشحال میشم.:104:
14ـ چقدر مدیر تا لار رو دوست داری و چقدر ازشون چیز یاد گرفتی؟
مدیر تالار را به اندازه یه دوست ، دوست دارم و براشون و خانوادشون احترام قائلم. بلاخره هرچی باشه یه زمانی هم کلاسی بودیم . بهترین چیزی که از ایشون یاد گرفتم این بود که خواستن توانستن هست و با حتی میشه با کمترین امکانات کارهای بزرگی کرد. و اینم بگم که هیچ وقت یادمه نمیره وقتی با ایشون داشتم درباره کار حرف میزدم و وقتی گفتم کار باید باشه تا انجام بدیم و ایشون گفتن که خودت کارو درست کن و انجام بده به نوعی منظورشون کارآفرینی بود. شاید کاری که الان دارم بخاطر حرف ایشون بود که شروع کردم. بطوری که امسال به عنوان کارافرین نمونه هم معرفی شدم. جا داره همینجا از ایشون بخاطر توصیه پربارشون تشکر کنم و همینطور از شما که با این سوالتون باعث شدید از ایشون اسمی بیارم.
:104:
15ـ تعریف از سرنوشت چیه یا اصلا قبولش داری اگر داری نقش اختیا ر در سرنوشت چیه؟
اره سرنوشت چیزی هست که برامون نوشته شده ولی میتونیم بعضی وقتا با اجازه خدا تغییرش بدیم. فقط کافیه درست انتخاب کنیم و خوب بشناسیمش. بودن اختیار به معنی رد سرنوشت نیست. بلکه به این معناست که ما میتونیم به اختیار خودمون انتخاب کنیم راه رفتنو ولی باید همینطورم نتیجه انتخابمونم قبول کنیم. در غیر اینصورت بنده های فرصت طلبی هستیم که فقط داریم با الفاظ بازی می کنیم و دنبال توجیه کارهای و خطاهای خودمون در دیگرون و حتی خدا هستیم.
16ـ 5 انجمن که شما حس می کنید برای دیگران توانسته اید مفید واقع شوید نام ببرید؟
نمی دونم شما بگید خوشحال میشم.
17ـ یک بیت شعر قشنگ بگو؟
خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته به آن میخندم
ممنون از همه دوستان:72:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام هاله نو
پیش کسوت بی سر وصدا !
چرا هاله ؟ چرا نو؟
حدود سه ساله که عضو تالارید ، چرا قبلا کم میومدید جدیدا زیاد تالار هستید؟
هم رشته ای مدیرید ، روانشناسی خوندید ، اما برداشت من اینه که تو زمینه رشته تحصیلی تون فعالیت شغلی ندارید، چرا؟
شما بعنوان کارآفرین مطرح هستید ، اگه 120 متر زمین (پشت بام) داشته باشید و حدود 30 میلیون سرمایه، چند تا پیشنهاد بدید برا کار آفرینی.
راجع به Green Roof می تونی راهنمائیم کنی؟
مهمترین هدفت در زندگی؟
24 ساعت هاله نو چه جوری میگذره ؟
فعالیتهای فوق برنامه هاله نو؟
تعداد دوستای هاله نو؟
اگر شما امروز برنده یک میلیون دلار بودید، کدامیک از وظایف و کارهای خودتان را ترک می کردید؟
-آیا شما سعی می کنید کار کمتری انجام بدهید، یا بیشتر کارهایی که دوست دارید را انجام بدهید؟
چه احساسی داشتید اگر می توانستید این روز و امروزتان را صد روز قبل زندگی می کردید؟
-آخرین باری که قدم زنان در تاریکی فقط با درخشش یک ایده که واقعا به آن اعتقاد داشته اید قدم زده اید کی بوده؟
-اگر هر کسی که قرار بود فردا بمیرد را شما یک روز قبل متوجه می شدید، امروز برای بازدید چه کسی میرفتید؟
- آیا حاضر هستید ۱۰ سال از عمر شما کاهش پیدا کند ولی به جایش آدم بسیار جذاب و معروفی بشوید؟
-چه تفاوتی بین زنده بودن و زندگی واقعی وجود دارد؟
-کی وقت پایان دادن به محاسبه خطرات و منافع است و شروع حرکت رو به جلو با تکیه بر آنچه که میدانید درست است؟
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام هاله عزیز، خوب گرم شدین؟
الان آب و هوا اون طرفا چطوره؟
چی؟ سرده؟
خب یه اشاره میکردید ما هیزمشو بیشتر کنیم :)
اینم سهم من از هیزما:
1) تا به حال شده توی همین سن و سال الانتون برید روی تاب توی پارک بشینید و هی تاب بخورید و هی تاب بخورید؟
2) فکر میکنید برای اینکه آدم احساس خوشبختی کنه، چه چیزایی لازمه و چه چیزایی کافیه؟
3) برای اینکه نگاه آدمای اطرافتون رو نسبت به خودتون مثبت کنید تلاش خاصی میکنید؟ اصلاً آدم به نگاه مثبت اطرافیان احتیاج داره؟
4) برای تنهایی ها مون چیکار کنیم؟
5) شما آدم خوبی هستید؟ چرا بله؟ چرا خیر؟ (فقط از نظر خودتون بگید)
6) برای چی مادر پدرا لحظه شماری میکنن تا بچه هاشون به حرف بیان بعد از یه مدت تا بچه 2 تا کلمه اضافه تر حرف میزنه میزنن تو ذوقش؟
7) شما مکه رفتید؟ اگه بله، بهترین حسی که توی اون روزا داشتید چی بوده؟ بهترینشو میخوام ها.
8) شما در ایام تحصیل خدای نکرده تقلب هم میفرمودین؟:163:
9) 3 تا چیزی که خیلی عصبی و آتیشی تون میکنه رو نام ببرید. (برای استفاده در صندلی داغ نمیپرسم ها:311:)
10) تالار چه عیب و ایرادی داره به نظر شما؟ (بغیر از ایرادای نرم افزاری. ایراد محتوایی و کاربردی منظورمه)
11) برای اینکه با نسل بعدی و با نسل قبلی خودمون بتونیم راحت برخورد و معاشرت داشته باشیم، نیاز به آموزش خاصی هست؟ کجا باید دنبال این آموزش باشیم؟
12) یه اتفاق که توی زندگیتون اونو معجزه میدونید رو برامون تعریف کنید
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام byby عزیز
عجبا به این هوش که حداقل شما فهمیدی من پیش کسوت هستم اونم از نوع بی سر صداش
شما لطف داری چه کنیم دیگه ما اینیم دیگه
چرا هاله ؟ چرا نو؟
والا همونطور که شما byby شدی منم هاله شدم میدونی که هاله یعنی جمع یا از لحاظ معنی لغتی یعنی خرمن. البته نه از نوع گوش درازش از نوع جمع و تجمع منظورمه. نو هم بخاطر اینکه قدیمی نیستم.
گذشته از شوخی من دوست داشتم به اسم مارال ثبت نام کنم ولی مثل اینکه قبل از من یکی نوشته بود و تالار قبول نکرد من هم از اونجا که علاقه به هاله هامون دارم اسم هاله رو گذاشتم و نو هم همینجوری ضمیمش کردم.
حدود سه ساله که عضو تالارید ، چرا قبلا کم میومدید جدیدا زیاد تالار هستید؟
زندگیه دیگه هر روزش یه جوری برامون رقم میخوره تالار اومدنم هم مستثنی از این تقدیر و سرنوشت نبود. قبلا هم زیاد میومدم ولی مثل الان برو و بیا نداشت. یه مدتی هم بخاطر اینکه درگیر یه سری مشکلات روزمره و کشمکش با خودم و مریضیهای پی در پی مادر و بعد هم فوت آن بودم بندرت می یومدم و بیشتر وقتی هم نبودم نمی دونم مشکل از چی بود که وارد می شدم ولی کاربریم فعال نمی شد تا اینکه چند وقت پیش با اقای سنگتراشان تماس گرفتم و مشکل رو گفتم و ایشونم لطف کردن و مشکل حل شد.:227:
بعدشم ببینم ناراحتی که میام و زیاد پیدام میشه؟ خوبه حالا کاره ای نیستم که هرلحظه تالار باشم.:302:
هم رشته ای مدیرید ، روانشناسی خوندید ، اما برداشت من اینه که تو زمینه رشته تحصیلی تون فعالیت شغلی ندارید، چرا؟
اره جونم هم رشته و هم کلاسی مدیر بودم و برداشتتون کاملا درسته چرا که خودم هم گفته بودم که کارم چیز دیگست. این کار الانم دلیل بر این نیست که توی زمینه رشته ام اصلا کار نکردم و نمی کنم من قبل از این کارم توی کمیته امداد و مراکز بهزیستی و حتی درمانگاه برای مدتی مشاوره و کلاسهای مهارتهای زندگی داشتم ولی از اونجایی که شخصیتم طوری هست که نمی تونم رئیس و آقا بالاسر مخصوصا از نوع خودخواه و غیرقابل تغییر رو تحمل کنم بهتر دونستم برای خودم کار کنم. بخاطر همین موسسه خیریه زیرنظر بهزیستی ثبت کردم و مدتی کار کردم شریکم تو زرد از آب در اومد و خواست من کزت باشم و اون تناردیه و چون من نخواستم رفتم و فعالیت رو کنسل کردم و به تنهایی یک شرکت ثبت کردم با مسئولیت محدود و برخی کارهای دیگه و آموزشگاهمو بردم توی کارهای اجرایی شرکت و ... و در کنار این کار که واقعا دوستش دارم کار درمان برخی مریضهارو با طب سنتی (زالو درمانی) زیر نظر یه پزشک سنتی انجام میدم. و اینم بگما من از رشته ام خیلی چیزاها یاد گرفتم مخصوصا که توی برخورد با افراد و کارآموزهام از تکنیکهای زیادی استفاده میکنم و امید دارم یه روزی برسه تا به آرزوم که زدن مرکز روانشناختی و خانه کودک هست برسم و مطمئنم که در آینده ای نزدیک این کارم می کنم.
شما بعنوان کارآفرین مطرح هستید ، اگه 120 متر زمین (پشت بام) داشته باشید و حدود 30 میلیون سرمایه، چند تا پیشنهاد بدید برا کار آفرینی.
میگن کارآفرینی ولی من احساس می کنم که نیستم بعدشم نه بابا میخوای از من فرمول بگیری مگه به این راحتی میشه. کلی وقت و انرژی گذاشتم بابا. بدور از شوخی اگه این امکانو داشتم اول از همه میومدم یه طبقه با سقف کاذب و چندتا اتاق میزدم بعد کارهایی که توی ثبت شرکتم داشتم رو یکی یکی انجام میدادم. مثلا یکیش صادرات و واردات در زمینه مایحتاج همیشگی مردم حالا بماند چی؟ یکی دیگه از کارایی که میکردم این بود که حتما از بورس با توجه به شناخت، خرید می کردم . یه مبلغشم می برم توی بانک برای گرفتن وامهای قرض الحسنه برای مدتی می خوابوندم تا از شرایطش استفاده کنم و خیلی کارهای دیگه که الان ذهنم یاری نمی ده بهش فکر کنم. اینهایی هم که گفتم بدون فکر کردن دقیق نوشتم اگه می بینی خیلی ابتدایی هست چون اصولی فکر نکردم شما ببخشید.
راجع به Green Roof می تونی راهنمائیم کنی؟
نمه نه دیدین؟ :325: byby جان منکه سر در نمیارم از این اصطلاحات اگه اشتباه نکنم کارت توی این زمینه هست من توی گوگل سرچ کردم و فقط اینو فهمیدم که بهترین راه برای طراحی بام سبز هست حالا اگه منظورت چیز دیگه ای بود ببخش چون زیر دیپلم ازم باید میپرسیدی. اگه ازم از اصلاحات روانشناسی و یا حتی خیاطی می پرسیدی راحتر بودم بخدا.
مهمترین هدفت در زندگی؟
رسیدن به تمام خواسته هام از نوع بهترینش و در کنار تمام این رسیدنها خدا کنارم باشه و بتونم به دیگرونم در رسیدن به هدفهاشون کمک کنم.
24 ساعت هاله نو چه جوری میگذره ؟
عزیزم بستگی داره روزم چندشنبه باشه ولی معمولا 24 ساعت برام کمه. صبح از 7:30 تا عصر ساعت 17 کلاس آموزشی توی رشته طراحی دوخت(نازک دوزی و لباس شب و عروس و گاهی اوقات هنری) بدون کمترین وقفه .حتی نهار هم نمی تونم بخورم و فقط به نماز میرسم. بعد از کلاس نهایتا تا 18 با مشتری و بچه ها سر و کله میزنم. اگه مریضی بود میرم سراغش وگرنه کمی استراحت و شام پختن بعدش دیدن سریال وضعیت سفید و بعد از اون دوخت و دوز و آماده کردن سفارشها. شب که نه نصفه شب میخوابم و دوباره روز از نو و روزی از نو. البته اینم بگم پنج شنبه و جمعه مال خودمه هرکاری که بخوام میکنم و سعی میکنم به کار فکر نکنم و فقط استراحت و گردش. البته یه وقتی هم برای تالار میذارم.
فعالیتهای فوق برنامه هاله نو؟
نمی شه گفت برنامه بیشتر وظیفه خودم میدونم. رفتن به کلاسهای مختلف رشته های خیاطی که توی تهران برگزار میشه. یادگرفتن خصوصی هنرهای دستی . حالا بعضی وقتا با دوستان میریم کوه و دهات و از اینجور جاها که شما فوق برنامه حسابش کن.:163:
تعداد دوستای هاله نو؟
تا دلت بخواد دوست دارم. که از هر قشر و صنف و سنی هستند. از کارآموزها گرفته تا مشتریها و حتی دوستان دوران دبیرستان و راهنماییم و افراد خانواده . بچه های خواهر و برادرم نمی شه به تعداد نام برد ولی اونایی که خوبن رو برای همیشه نگه میدارم.:43:
اگر شما امروز برنده یک میلیون دلار بودید، کدامیک از وظایف و کارهای خودتان را ترک می کردید؟
سوال سختی می پرسی اینارو از کجا پیدا می کنی byby؟ اگه من همین امروز برنده این پول میشدم فکر کنم کاری رو ترک نمی کردم بلکه گسترش میدادم. ولی اینو خوب میدونم که به بزرگترین آرزوم که زدن خانه کودک هست اقدام میکردم و در کنارش یه مجتمع فرهنگی میزدم با بیشترین امکانات آموزشی و کمکی به همه مخصوصا جوانها. البته شاید خودم کار اجرایی خاصی نمی کردم ولی مدیریت و پی گیری کارهارو خودم انجام میدادم.
-آیا شما سعی می کنید کار کمتری انجام بدهید، یا بیشتر کارهایی که دوست دارید را انجام بدهید؟
من سعی می کنم کارهایی که دوست دارم انجام بدم. درواقع یا کارو انجام میدم یا نمیدم با کمتر کار کردن مخالفم.
چه احساسی داشتید اگر می توانستید این روز و امروزتان را صد روز قبل زندگی می کردید؟
خیلی خوشبحالم می شد چرا که صد روز جلوتر بودم:310:
آخرین باری که قدم زنان در تاریکی فقط با درخشش یک ایده که واقعا به آن اعتقاد داشته اید قدم زده اید کی بوده؟
خیلی سوال قشنگ و در عین حال رومانتیکی هست کیف کردم از این طرز سوالتون. همین چهارشنبه هفته پیش بود با حرف آقای کریمی توی همایش که بهم گفت خانم.... سال بعد نوبت شماست که برید روی صن و نتیجه کارتونو ببیند و من داشتم به این فکر می کردم که سال بعد حتما توی کارم به خودکفایی میرسم و.... خیلی لذت بخش بود به جون خودم:104:
اگرهر کسی که قرار بود فردا بمیرد را شما یک روز قبل متوجه می شدید، امروز برای بازدید چه کسی میرفتید؟
این سوالتون نامفهومه. طبق سوالتون خوب معلومه سراغ همونی که قراره بمیره میرم. ولی اگه منظورتون یه روز قبل از مردن خودم باشه، هست باید بگم سراغ دختر داییم میرفتم تا تمام وصیتمو بهش بکنم و این اختیارو بهش بدم که به عنوان وکیل من وصیت منو اجرا کنه. و داراییهایی که دارمو بره جمع کنه و همشونو ببره توی کار خیر انجام بده. و کل بدهی و طلب و کارای دیگمو می نوشتم تا چیزی از قلم جا نیفته. و از کسایی هم که دینی دارم حلالیت می گرفتم. آخرشم با خیال راحت منتظر مرگ می شدم.
- آیا حاضر هستید ۱۰ سال از عمر شما کاهش پیدا کند ولی به جایش آدم بسیار جذاب و معروفی بشوید؟
نه. از کجا معلوم توی این ده سال آدمی بشم بهتر از چیزی که میخوام در ازای کاهش اون بگیرم. ولی اینو به جرات میگم که حاضرم تمام عمرمو بدم فقط برای مدتی حتی یه ساعت پدر و رمادرمو کنارم ببینم.:323:
-چه تفاوتی بین زنده بودن و زندگی واقعی وجود دارد؟
Byby عزیز به نظر من زنده بودن یعنی نفس کشیدن و فقط بودن ولی زندگی کردن یعنی بودن و نفس کشیدن با چیزی یا کسی که باهاش هستی و باهات هست. به قول استاد بلند که یادش بخیر میگفت: با زندگی زندگی نکنید بلکه با زندگی بازی کنید.
کی وقت پایان دادن به محاسبه خطرات و منافع است و شروع حرکت رو به جلو با تکیه بر آنچه که میدانید درست است؟
نمی شه وقتی رو تعیین کرد چرا که هر لحظه امکانش هست. میشه پیش بینی کرد که اگه توی این موقعیت باشیم امکان داره این اتفاق بیفته. پس باید همیشه خوتو اماده کنی برای پایان محاسبه خطرات و منافع آن. و همیشه رو به جلو حرکت کنی و با عقل و منطق پیش بری و هیچ وقت از ریسک کردن نترسی چرا که معتقدم تو میتونی . تو همانی که به آن می اندیشی. پس درست بیاندیش.
ممنون عزیز از لطف قشنگت:72::72:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
هاله جان
از اینکه هوش و ذکاوتمون رو بردی زیر تریلی تعجب نمی کنم ، از اینکه byby کردی ....،
سوال صندلی داغ
تو این سه ساله منو چی صدا می زدی ،
با فارسی و لاتین تلفظش رو بنویس :311::311:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
[color=#FFA500]ا وا بابی جون :316:مگه بده که یه تنوع و حالی دادم به تو و بقیه:163:
خوب چی میشه خواستم ببینم عکس والعملت چیه از اینکه اینطور نگات کنم. می بینی که ماهرانه تمام سوالتو از چشم یه بچه دیدم و جواب دادم پس منم تعجب نمی کنم که تعجب نکردی:227:
ولی چه حالی داد از اینکه دیدم که دلت شاد شده .تازه بعد از ارسال سریع رفتم و اسمتو اینطور ویرایش سریع کردم اینو بدونی چی میگی واقعا صندلی داغ باحالی بود.:311::311:
در نظر من همون byby باشی قشنگتره تا baby
و تا آخرشم همون صدات میکنم دوست داری؟:163:
:72:[/color]
[color=#FFA500]ا وا بابی جون :316:مگه بده که یه تنوع و حالی دادم به تو و بقیه:163:
خوب چی میشه خواستم ببینم عکس والعملت چیه از اینکه اینطور نگات کنم. می بینی که ماهرانه تمام سوالتو از چشم یه بچه دیدم و جواب دادم پس منم تعجب نمی کنم که تعجب نکردی:227:
ولی چه حالی داد از اینکه دیدم که دلت شاد شده .تازه بعد از ارسال سریع رفتم و اسمتو اینطور ویرایش سریع کردم اینو بدونی چی میگی واقعا صندلی داغ باحالی بود.:311::311:
در نظر من همون byby باشی قشنگتره تا baby
و تا آخرشم همون صدات میکنم دوست داری؟:163:
:72:[/color]
:72:سلام دختر مهربون دارم گرم می شم ولی هنوز خیلی گرم نشدم. آب و هوا اینجا یه کم ابریه بعضی وقتام بارونی. سر د که نگو یخبندونه. اگه هیزمارو بفرستی بازم کمه فکر کنم باید تنه درختای جگنلو برام بار کنی عزیزم :43:.
1) تا به حال شده توی همین سن و سال الانتون برید روی تاب توی پارک بشینید و هی تاب بخورید و هی تاب بخورید؟
چه سوالی عزیزم مگه میشه نرم اتفاقا توی پارک اولین چیزی که به آدم چشمک میزنه همین تابه. من نه تنها تو شهر خودم بلکه هرجای دیگم برم اگه بتونم و وقت داشته باشم تاب بازی می کنم و اونقدر باسرعت میرم که صدای بقیه در میاد که مواظب باش نخوری زمین. بعضی وقتام میگم که هولم بدن تا بالاتر برم. لذت خاصی داره این تاب بازی . حتی بعضی وقتا که هوس می کنم ولی رفتن به پارک برام ممکن نیست میرم زیر پله خونمون یه طناب به پله های آهنی می بندم و تاب میخورم.
2) فکر میکنید برای اینکه آدم احساس خوشبختی کنه، چه چیزایی لازمه و چه چیزایی کافیه؟
فقط آرامش و آسایش فکر از هر لحاظ مخصوصا از خودش . بعدش داشتن کمی پول بد نیست تا استفاده کنه از اون برای رسیدن به آسایش و آرامش بیشتر. این پولم از راه قشنگش در بیاد عالیه منظورم اینه که خودت با کار و تلاش بدست بیاری و برای خودت خرج کنی. اینا لازم و ملزم هستن ولی به تنهایی کافی نیستن.
3) برای اینکه نگاه آدمای اطرافتون رو نسبت به خودتون مثبت کنید تلاش خاصی میکنید؟ اصلاً آدم به نگاه مثبت اطرافیان احتیاج داره؟
من یاد گرفتم که خودم باشم توی هر شرایطی. باید اطرافیان من خودشون نظرش به من مثبت بشه نه اینکه من بخوام به من توجه کنن. البته ما آدما نیاز داریم به اینکه بهمون توجه بشه و مورد نگاه دیگران باشیم ولی این نباید باعث بشه که همیشه دنبال نگاه دیگران باشیم بعضی وقتا نگاههای منفی هم سازنده هستند اگه کسی خودش باشه موفقتره. دختر مهربون من دنبال این هستم که نظر دیگران به من مثبت باشه ولی دنبال بدست اوردن نگاههای مثبت اونا نیستم. به نوعی رابطه باید دوطرفه باشه. به قول خودم من همینیم که هستم و سعی می کنم هم برای خودم مفید باشم هم برای دیگران و برای مفید بودنم نیاز به توجه دیگران دارم ولی الزامی برای این کار ندارم.
4) برای تنهایی ها مون چیکار کنیم؟
برنامه ریزی برای استفاده از ساعتهامون عزیزم. یکی دلش خوشه بگرده. یکی خوشه بره خرج کنه. یکی دوست داره عشقبازی کنه. یکی دوست داره بره چیزی یاد بگیره. خلاصه بستگی به این داره که هدف از تنهایی چی و چرا باشه. هرکسی برحسب شناخت از خودش میتونه تعیین کننده باشه برای استفاده از تنهایی های خودش. مثلا من وقتی تنها میشم فکر می کنم .می نویسم. کارهای عقب افتادمو انجام میدم. البته دختر مهربون من تنهایی رو از لحاظ فیزیک و زمانی گفتم. ولی تنهایی همدمی و فکری و خیلی چیزای دیگه هم هست که می شه برای تنهایی نداشتن همدم ازدواج کرد اونم با کسی که مکمل تو باشه. یا با دوستی که تورو بفهمه و تو بتونی در کنار اون احساس تنهایی نکنی.
نمی دونم منظورتو درست فهمیدم و جواب درست دادم یا نه؟ اگه نه لطف کن این سوالو برام باز کن.
5) شما آدم خوبی هستید؟ چرا بله؟ چرا خیر؟ (فقط از نظر خودتون بگید)
نه من، بلکه همه خوبن. این ما هستیم که خوب و بد رو معنی می کنیم. به نظرم من هم خوبم هم بد. ولی بیشتر خوبم فقط بعضی وقتا بد میشم. چرا خوبم؟ فکر می کنم چون خودم هستم، مهربونم، خدا بهترین دوستمه، دوستای زیادی دارم که دوستشون دارم و دوستم دارن، سالم هستم و دارم زندگی میکنم، با اراده و پرتلاشم، به دیگرون کمک می کنم حتی اگه خودم تو مشکل باشم، برای دیگرون مفیدم، با وجود خیلی نداشته ها خدارو شاکرم و اینو حکمت خدا می کنم برای رسیدن به بهتربنها. مثبت نگاه میکنم. امیدوارم. دنبال یادگرفتن هستم. انتقادپذیرم. شنونده خوبی هستم. فکرم سیال و باز هست. واسطه گناه برای کسی نمی شم. به هرچی که بخوام میرسم. از همه مهمتر به همه عشق می ورزم. چرا بدم؟ فکر میکنم به همه چی باید برسم. و کمی هم زیادی رک هستم. بعضی وقتا زود عصبی میشم. به خودم از لحاظ تغذیه خیلی نمی رسم به قول دوستان توی سوء تغذیه قرار میدم خودمه. و البته کمی انتقام جو کینه ای میشم بعضی وقتا که خیلی بده.
6)برای چی مادر پدرا لحظه شماری میکنن تا بچه هاشون به حرف بیان بعد از یه مدت تا بچه 2 تا کلمه اضافه تر حرف میزنه میزنن تو ذوقش؟
چی بگم دخترمهربون من هنوز مادر نشدم که لحظه شماری کنم و بعد بخوام بزنم تو ذوق بچم. ولی فکر میکنم نشانه خودخواهی پدر و مادر هست که میخوان بچه اونطوری که اونا میخوان بزرگ بشه و حرف بزنه. یا شایدم خستگی از مشکلات روزمره و چیزایی که ما نمی دونیم و بچه بیچاره تا میاد دوتا کلمه حرف بزنه چون نمی تونه دفاعی از خودش بکنه عقده هاشونو به اون بیچاره خالی میکنن و اینجا بچه میشه سپر بلای والدین و از طرف دیگه عقده ای و مشکل ساز جامعه.
7-شما مکه رفتید؟ اگه بله، بهترین حسی که توی اون روزا داشتید چی بوده؟ بهترینشو میخوام ها.
اگه قسمت بشه میخوام برم در آینده ای نزدیک. البته حسی که می گی رو با دیدن خونه خدا که تا الان نداشتم ولی با جاهای دیگه داشتم که بهترینش حرم کوچولو و باصفای حضرت رقیه و بین الحرمین بود. اینکه احساس می کردم خانم با دستای کوچولوش منو میبره تو حرمش و با تمام بچگیش داره بزرگوارانه به حرفام گوش می کنه و منم چقدر احساس سبکی میکردم تو حرمش که این حسو تو هیچ کدوم از زیارتگاههایی که رفتم نداشتم. و بین الحرمین اینکه نمی دونی کجا بری یه حسیه که انتخابش سخته. هر دوتاشون صدات می کنن.
8-شما در ایام تحصیل خدای نکرده تقلب هم میفرمودین؟
اگه جنبه بدآموزی نداشته باشه با اجازه بزرگترها بله. عزیزم من در تمام مقاطع تحصیلی حتی دانشگاه و حتی توی کنکور.
البته بگما خیلی نبوده بندرت انجام دادم ولی حسابی و پرملات بوده. حتی این افتخار نسیبم شده که جواب هم به دیگرون رسوندم. البته با همکاری مراقبان جوابهارو به دوستان می رسوندم که نمونه بارزش توی دانشگاه بود که با یکی از مراقبان خوب بودیم و خودش می گفت بچه ها نگاه کنید و بنویسید و وقتی غریبه ای میومد میگفت بچه ها مواظب باشید. تازشم یکی از تقلبها هنوزم برام جای سوال که چرا اینطور شد اگه شما جوابو پیدا کردید به منم بگید توی دانشگاه کلاس کامپیوتر داشتیم که من هیچی نخونده بودم و به یکی از دوستان گفتم که امداد کنه و اون این کارو کرد و تمام جوابهارو داد و من نوشتم و وقتی نتیجه امتحان اومد نمره من از اون بیشتر شده بود بنظر شما چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ :163:
9) 3 تا چیزی که خیلی عصبی و آتیشی تون میکنه رو نام ببرید. (برای استفاده در صندلی داغ نمیپرسم ها )
1- دروغ
2- توهین و تهمت
3- اینکه جانماز آب بکشی
4- قبح گناهو بشکنی
5- وقتی یکی کمک بخواد و من نتونم کمکش کنم
6- کسی همیشه حرف از نداری بزنه
7- حرف از نتونستن بزنه
8- دیگرونو برای توجیح کاراش مقصر نشون بده
9- و از همه مهمتر بعضی وقتا نداشتن والدین خیلی عصبیم می کنه
تالار چه عیب و ایرادی داره به نظر شما؟ (بغیر از ایرادای نرم افزاری. ایراد محتوایی و کاربردی منظورمه)
من توی شرایطی نیستم که بخوام نظر بدم ولی حرف دلمو میگم شما نظر در نظر بگیرید
اولین ایرادش اینه که انجمن آزادش شرایط داره و خیلی بحثها رو نمی شه بغیر اونجا گفت در حالی که کسی جزو استفاده کننده از اون انجمن نیست که منم یکیش هستم. بعدشم حالا چی می شد شرکت توی تالار و انجمن نیازی به شارژ نداشته باشه حالا بجز اینکه میخواید جلوی خطرا احتمالی رو بگیرید به جنبه مالیش توجه نکنید.
بعضیا تاپیکهایی رو به عنوان مشکل مطرح میکنن که فقط وقت تلف کردنه و جوابش از همون اول معلومه چیه فقط فرد میخواد وقت تلف کننده. و الکی کش میده. حداقل مثل تاپیک من که پرسیده بودم و حذف شد بحث برانگیز نیستن. و بعضی جاها عنوانها ربطی به موضموع انجمن نداره. مثلا قسمت تجارب می تونه تجارب اعضا از کارهایی که داشتن باشه تا تجاربهای قبلا ثبت شده. و دیگه اینکه چی میشه که یه قسمتی باشه برای دیدن و نظر دادن اعضا از هم که ببینیم بقیه کین و چه شکلین. چقدر با تصوراتمون جور در میان. البته جسارت نمی کنم فقط نظر دادم.
برای اثبات حرفم هم خودم شروع می کنم؟
به نظر تمام کسانی که توی تالار عضون و به هر نوعی فعالیت می کنن لطف کنید و بگید که بنظر شما من چطور دختری هستم با توجه با شناختی نسبی که از من دارید؟:303:
11-برای اینکه با نسل بعدی و با نسل قبلی خودمون بتونیم راحت برخورد و معاشرت داشته باشیم، نیاز به آموزش خاصی هست؟ کجا باید دنبال این آموزش باشیم؟
به نظر من ارتباط با نسل قبل و بعد نیاز به دیدن آموزش خاصی نداره بلکه ما باید خودمون با اون فرد سازش بدیم کافیه منظورم از سازش این نیست که اون فرد و عقایدشو به حتم قبول کنیم فقط باید بپذیریم این فرد اینطوره من می تونم با این عقاید قبولش کنم و در برابرش انعطاف پذیر باشم نه اینکه تهاجمی برخورد کنم که حق با منه. یه کار دیگه میشه کرد اونم اینکه من همیشه خودمو برای یه لحظه جای اون میذارم و سعی می کنم با دید اون به موضوع نگاه کنم و کمتر قضاوت می کنم و بیشتر گوش می کنم و نظر خودمو میگم ولی الزامی به پیروی از نظرم نمی کنم. اگه کسی دنبال جایی هست برای آموزش دیدن این مهارتها میتونه بره تو مراکزی که این مهارتهارو آموزش میدن و یا میتونه با مطالعه کتابهایی در این زمینه و کمی تمرین استاد بشه.
12-یه اتفاق که توی زندگیتون اونو معجزه میدونید رو برامون تعریف کنید
همه زندگی من معجزه هست ولی چیزی که هم برای خودم و هم دیگران ملموستر بوده این هست که چند سال پیش بخاطر مریضی که علتش معلوم نبود و تا خوب شدنم سه ماه طول کشید. بطوری که کاهش وزن پیدا کردم و شدم یه تیکه اسکلت و پوست و هرچی میخورم بالا میوردم و چنان لرزی داشتم که سه تا پتو روم می کشیدن و درجه بخاری رو تا آخر بالا میبردن. منو به تمام بیمارستانها و دکتراهارو بردن و آزمایشهای مختلف گرفتن و همگی می گفتن مشکلی نداره. خلاصه ده روز تمام روبه قبله بودم بطوری که همه افراد فامیل و دوستان و حتی کسانی که یه زمانی چشم دیدن همو نداشتیم میومدن و بالای سرم گریه می کردن و برام سلامتی من دعا و نذز می کردن. و جالب این بود که من تمام اطرافمو و اتفاقهاشو میدیم و حس میکردم ولی نمی تونستم عکس العملی نشون بدم مثل یه گیاهی بودم که فقط نفس می کشید . بیچاره مادر خدابیامرزم چقدر بالای سرم گریه می کرد نمی دونی چقدر بغضم می گرفت وقتی مادرمو میدوم بالای سرمه و تا صبح پلک نمی زنه و فقط داره از من مراقبت میکنه باور کن فقط بخاطر مادرم دوست داشتم زود خوب شم اصلا برای خودم مهم نبودم . سرتو درد نیارم به طور معجزه آسایی یه روز بلند شدم ولی بخاطر ضعف بدنی و دوران نقاهت بیماری کسل بودم و تا روبراه شدنم مدتی طول کشید. مثل بچه ها شده بودم لوس و نازک نارنجی تا کسی بهم چیزی میگفت گریه میکردم و کمی پرتوقع. مثل بچه ها وقتی غذا میخوردم مادرم و بقیه تشویقم میکردن و تا دلت بخواد اون دوران بهم رسیدن و من خوب شدم. به نوعی مردن و دوباره زنده شدنو تجربه کردم و بعد از اون ایام بود که فهمیدم که واقعا راست میگن سلامتی بهترین نعمتیه که خدا به آدم داده.
البته خودم علت این دوران بیماری رو افسردگی شدید تشخیص میدم. به نظرت درسته؟
ممنون از همه شما و همینطور دختر مهربون منتظر هیزم بعدی از طرف بقیه دوستان هستیم :72:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام خانم ها له نو سو ا ل از شما
1ـ عاشق خدا چه خصوصیاتی باید داشته باشه
2ـ کدوم ایه قران خیلی روی تو تاثیر گذاشت
3ـ یه کتاب خوب بهم معرفی کنید
4ـ با کفش نمکدان تفتک جمله بسا ز
5ـ دوست داری کادو تولد چی بگیری
6ـ یک فیلم که شما را تحت تاثیر قرار داده نام ببرید
7ـ تو مجموعه تالار کی رو بیشتر از همه دوست داری
8ـ یه تجربه سنگین و با ارزش در زندگیت
9ـ دوستان زیر رو در یک خط توصیف کن
مدیر همدردی
فرشته مهربان
انی
سارا با نو
داملا
دختر مهربون
سر افرا ز
حامد
محمد ابراهیمی
بی بی
فرهنگ 27
موعود
کیوان
با لهای صداقت
10ـ چه کسی تو تا لار در شما حس احترام را بر می انگیزد
11ـ کدوم بیشتر دوست دارین کوه جنگل دریا اسمون
12ـ چه اهنگی بهتون روحیه و نشاط میده
13ـ اخرین کنسرتی که رفته اید
14ـ اگر این قدرت را داشتید که برای یک رو ز به یک دوره از زندگیتان بروید کدام دوره را انتخاب می کردید
15ـ اولین جمله ای که با خواندن این کلمات به ذهن تان می رسد
خدا
جنگ
خوشبختی
صندلی داغ
موفقیت
فرشته
تا لار
16ـ گرما رو تر جیح می دهید یا سرما رو
17ـ به چه میزان اطلاعات رو انشناسی در زندگی شخصی ات کمک کرده و تا ثیر گذار بوده است
18ـ چطور می شه فهمید کسی در احساساتش صادق هست یا نه
19ـ نظرت چیه توی تا لار مسابقه راه بیندازیم
20ـ یه خاطره از بچگی ها
21ـ اگر بری مکه اولین دعایی که میکنی
22ـ یک بیت شعر قشنگ بگو
23ـ طرفدار پرسیولیس هستی یا استقلا لی
24ـ یک ضرب المثل بگوید
امیدوارم همیشه موفق باشید:72::72::72:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام آقای ابراهیمی
میبینم که بازم هیزم اوردی برام دمت گرم بابا حداقل تو یاد ما هستی:72:
1ـ عاشق خدا چه خصوصیاتی باید داشته باشه
بایدی وجود نداره هرکی برحسب شناختش از خودش یجوری عاشق میشه. از نظر من کسی که خودشو بشناسه و دوست داشته باشه ناخودآگاه خدارو دوست داره. من به خدا عشق میوزم و مطمئنم که اونم به بنده ای چون من عشق میورزه. و اما یکم از نیل دونالد والش میگم که میگه: خدا را دوست بدار.
همه خدار را دوست دارند!
...پس چرا بسیاری از شما با آن مشکل دارید؟
چون نمی دانیم دوست داشتن تو چگونه هست.
...این برای آن اسن که نمی دانید دوست داشتن همدیگر چگونه است.
شاید دوست داشتن خدا ساده نباشد، سیاره ای که در آن دوست داشتن بدون نیاز به او قابل تصور نیست، جایی که دوست داشتن بی قید و شرط بندرت روی میدهد و جایی که دوست داشتن نامحدود تمامی افراد "نادرست" محسوب می شوذ.
انسانها به شیوه ای زندکی می کنند که احساس همدلی مداوم با تمامی افراد، آنها را به دردسر می اندازد. توهم اکنون دلایل اصلی این مشکل را نام بردی می توانی اینها را نابود کننده بزرگ عشق بخوانی:
- احساس نیاز
- توقع
- حسادت
حتی اگه یکی از اینها وجود داشته باشد شما نمی توانید شخص دیگری را در حقیقت دوست بدارید و بی تردید نمیتوانید خدایی را دوست بدارید که حتی یکی از ایم ویژگیها را دارا باشد. چه رسد هرسه را باهم.
خوب دیگه بسه زیادی گفتم برای اینکه بدونی بقیش چی میشه توصیه میکنم کتاب دوستی با خدا را حتما بخون توی اونجا میفهمی منظورم دقیقا چی بود.
2ـ کدوم ایه قران خیلی روی تو تاثیر گذاشت؟
هذا من فضل ربی
3ـ یه کتاب خوب بهم معرفی کنید
چشم یکی که سهله بگو چندتا بهت میگم
راز سایه. در پناه او. لحظات لطف. نیذوی حال. زندگی پس از مرگ
حالا این چندتارو بخون تا بعد چند دیگه کتاب معرفی کنم باقلوا
4ـ با کفش نمکدان تفتک جمله بسا ز
عزیزم منظورت تفتک هست یا تفنگ؟ فکر کنم تفنگه نه؟ حالا من تفتک در نظر میگیرم
با توام کفش و نمکدان منو تفتک کن بده بیاد
5ـ دوست داری کادو تولد چی بگیری؟
مونده به لطف دوستان حالا میخوای چکار سوپرایزم کنی و کاود بدی؟ اگه خواستی کادو بدی حتما روز اول هر سال جدید یادم کن وقتی که سال تحویل میشه منم دنیا میام . تا حالا هیچ کادویی بهتر از این نبوده که ازم یاد کنن و بهم زنگ بزن یا سر بزن و سالو قبل از خودم تبریک بگن و کنارش تولدمو.
6ـ یک فیلم که شما را تحت تاثیر قرار داده نام ببرید
فیلم مادر حاتمی کیا. و the others (دیگران)
7ـ تو مجموعه تالار کی رو بیشتر از همه دوست داری
همه دوست داشتنین . هرکی جای خودشو داره
اجازه بدید سکرت بمونه تا باعث دعوا نشه
8ـ یه تجربه سنگین و با ارزش در زندگیت
شکستن تصویری که از برادرم توی آینه ذهنم ساخته بودم. و اهمیت ندادن به آن که باعث استقلال بیشتر و شناخت عمیق خودم شد و اینجا جا داره از استادبسیار عزیزم اقای بلند اسم ببرم که ذهنمو باز کرد و اولین تلنگر اون بهم زد و دومین و اصلیترین تلنگر یا بهتر بگم لگد رو استاد بسیار یکدنه ام ضرغام بهم زد. دمشون گرم واقعا کارساز بود حرفاشون
9ـ دوستان زیر رو در یک خط توصیف کن
چقدر سوال سختی پرسیدی ولی چشم هرچی به ذهنم بیاد میگم
مدیر همدردی: باصفا و هم کلاسی من
فرشته مهربان: یاد فرشته مهربون توی کارتون پینوکیو می افتم که میومد و به پرنده ها می گفت دماغ پینوکیو رو با نوک زدن کوچیک کنن.
انی: یاد شخصیت آت شرلی با اون موهای شاخکیش می افتم
سارا با نو: با تلفظ اسمش یه سنگینی خاصی احساس می کنم و یاد زنان دربار می افتم
داملا: همیشه میگم داملا یعنی چی
دختر مهربون: اکثر اوقات با فرشته مهربون اشتباه میگیرم
سر افرا ز: چرا عکس اواتارش این شکلیه
حامد: دور از وطن در اینترنت میان هم وطن
محمد ابراهیمی: محتاط و بی تفاوت به صندوق دریافت توی اخر سوالهاش علامت سوال و جمله هاش نقطه نداره
بی بی: بخدا یاد نی نی می افتم دست خودم نیست
فرهنگ 27: معلم شلوغ
موعود: یاد پایان گرفتن انتظار
کیوان:یاد ایرانی اصیل با یاد ماندگار
با لهای صداقت: پوشش دهنده و محافظ تالار
10ـ چه کسی تو تا لار در شما حس احترام را بر می انگیزد
یه رازه نمی گم:163:
11ـ کدوم بیشتر دوست دارین کوه جنگل دریا اسمون
اسمون میدونی چون اگه اونجا باشم همه چیزای دیگرو می بینم و دارم:227:
12ـ چه اهنگی بهتون روحیه و نشاط میده
اهنگهای سنتی مخصوصا اگه از تار و سه تار استفاده بشه و بعضی اوقات اهنگهای ملایم کلاسیک
13ـ اخرین کنسرتی که رفته اید
30 شهریور توی همایش تجلیل از هنرمندان ایران توی تهران که دعوت شده بودم
14ـ اگر این قدرت را داشتید که برای یک رو ز به یک دوره از زندگیتان بروید کدام دوره را انتخاب می کردید
دوره دانشجو بودنم مخصوصا سال اخر دانشگاهم:43:
15ـ اولین جمله ای که با خواندن این کلمات به ذهن تان می رسد
خدا: همیشه با منه
جنگ: بیزارم
خوشبختی: بهش رسیدم
صندلی داغ: چرا میگن داغ منکه هنوز داغی ندیدم
موفقیت: راز داره تا بهش برسی اونم با ( (smartکردن هدفات
فرشته: به من غبطه میخوره
تا لار: همه میان توش تا از ش لذت ببرن
16ـ گرما رو تر جیح می دهید یا سرما رو
بشتر گرمارو. حتی بعضی وقتا با دوستان حرف میزیم بهشون میگم که خداروشکر من سید نیستم وگرنه تو زمهریر یخ میزدم ولی تو جهنم خوبه سردم نمی شه که حتی بهم با مسخره میکن بپا یوقت کسی در جهنمو باز نکنه مبادا که سوز بیاد سرما بخوری:163:
17ـ به چه میزان اطلاعات رو انشناسی در زندگی شخصی ات کمک کرده و تا ثیر گذار بوده است
بی نهایت زیاد توی تمام کارهام تاثیر داشته از برخورد گرفته تا تفکر و شناخت خودم و دیگرون
18ـ چطور می شه فهمید کسی در احساساتش صادق هست یا نه
چندبار که باهاش برخورد کنی معلوم میشه حتی می تونی از روی نوشته هایی که به صورت درد و دل نوشته تا حدود زیادی باهاش اشنا بشی
19ـ نظرت چیه توی تا لار مسابقه راه بیندازیم
عالیه شدیدا موافقم و همینجا اعلام میکنم جایزش با من. اگه لازمه الان بگم چی به عنوان جایزه میزارم. برای خانمها قبول سفارش هر مدل لباسی که مد نظرشون باشه و برای آقایون یکی از کارهای هنریمو(صنایع دستی) تقدیم می کنم و اگه زن داشت می تونه برای خانمش سفارش بده:104:
20ـ یه خاطره از بچگی ها
یه بار خواستم شانسی بفروشم هیچی پیدا نکردم جز چندتا گوجه ترش(الوچه) چندتایی برداشتم و گذاشتم توی سوراخای آجر مشبک و هی داد زدم شانسی دارم شانسی. ولی هیچ کس ازم نمی خرید چون معلوم بود چیه. همینطور که ناراحت نشسته بودم جلوی در خونه و بساط شانسی جلوم بود داییم اومد و گفت چیه فاطمه چرا ناراحتی گفتم دایی هیچکس ازم شانسی نمیخره. اونم بغلم کرد و گفت چند میفروشی همشو گفتم پنج تومن دایی. داییم ده تومن بهم داد و گفت بیا تمام شانسیتو ازت میخرم . اره خلاصه دایی شانسی منو خرید و الوچه هارو باهم خوردیم. یادش بخیر چه دورانی داشتم :310:از دیوار صاف بالا میرفتم. با پسرا مسابقه دوچرخه سواری میذاشتم و حتی باهاشون مثلا برای شکار پرنده ها میرفتم و گنجشک میزدیم بعد سرشو می کندم و به سیخ میگرفتم. از این کارم خوشم نمیاد خیلی بی رحم بودم اون زمون:316:
21ـ اگر بری مکه اولین دعایی که میکنی
انشاالله لایق باشم و برم .اگه از یادم نره وبه ذهنم ناخوداگاه چیز دیگه ای نیاد. از خدا ظهور امام زمان و توفیق زندگی تو عصر اونو میخوام. میگن عصر قشنگیه اون عصر:323:
22ـ یک بیت شعر قشنگ بگو
صبرکن سهراب! قایقت جا دار؟
من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
23ـ طرفدار پرسیولیس هستی یا استقلا لی
من اصلا فوتبال نگاه نمی کنم چه برسه که هوادار تیمی باشم
24ـ یک ضرب المثل بگوید
خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند
ممنون از لطفتون عزیزان:72:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام خانم هاله نو
1-من به شما مي گم درخت! ياد چي مي افتيد؟ ياد اين كه تنه داره، برگ داره؟
يا
ياد اين كه بخشي از فضاي سبزه...؟
2-در مورد آدم ها چي؟ مثلاً مي گم فرشته مهربان. ياد اين مي افتيد كه فرشته+ مهربان
يا يادرفتار توام با مهرباني كه فرشته مهربان تو تالار دارند مي افتيد؟
3-شما هر چي دستاتون بخواد رو رو كيبرد تايپ مي كنيد؟يا اين كه سعي مي كنيد آدم ها رو بشناسيد؟
4-به نظر شما هر چيزي كه لودگي باشه، خنده داره؟
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
خب دوستان عزیز از همگی ممنونم به خاطر سوالهای زیباتون:72:
از هاله عزیز هم ممنونم به خاطر پاسخ های زیباشون:72:
نوبت ایشون هم تموم شد.
براشون آرزوی موفقیت میکنیم:72:
منتظر اعلام نفر بعدی باشید . . .