RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
آره میدونم این زندگی نشده.میبینی که نشده همه میبینن...
در مورد1.یک جا میگین مسیولیت مخارج با اونه یک جا میگین نگفتن پول ندارم براش سخته! نمیفهمم اگه قراره اون مخارج منو بده وقتی میگه ندارم من از کجا پول بلیط بیارم؟؟
در مورد 2.حرفاتون بی رحمانه ترین حرفهایی بود که میشد به یه نفر که نیاز به راهنمایی داره زد.من کی میگفتم حموم شیر میگرفتم؟یا دکمه هام از طلا و جواهر بود فقط وضعیت قبلیمو اون جوری که واقعا بود ترسیم کردم و دیدین که گفتم حتی با این حال حاضرم برم آرایشگاه باز کنم.:302:
در مورد 3.اگه نکاتتونو نمیخوندم که ازتون درخواست راهنمایی نمیکردم.
در مورد 4.ممنون که به من یاد آوری کردین تصمیم به ازدواج من از اول اشتباه بوده و میتونم درس عبرت خوبی واسه دیگران باشم.:302: اینو هر روز و هر دقیقه از همه کس میشنوم فقط کم مونده بود که شما بهم بگین که گفتین.
بالهای صداقت خیلی برام عزیزی و خیلی به حرفات گوش میدم :43:اما خواهش میکنم دلمو نشکون.اینجا تنها جاییه که خودمو سانسور نمیکنم.اگه حالم خوب باشه میامو میگم اگرم بد باشه میامو میگم.
اینا دغدغه های ذهنیه من.اگه با حرفام ناراحتت میکنم خیلی متاسفم
یادت نره من فقط یه هفته است که تصمیم گرفتن زندگیمو تغییر بدم آیا انتظار معجزه داری؟
خیلی ازت ممنونم و خیلی هم بهت احترام میزارم.روی همه نکاتت بازم فکر میکنم.باور کن اگه امروز نمیودمو اون حرفها رو نمینوشتم شاید امشب دوباره با همسرم حرف از طلاق میزدم.نمیگم دلت برام بسوزه فقط خواهش میکنم یه کم درکم کن
مثل همیشه به راهنمایی های خوبت محتاجم
راستی نوشته بودین که اون حرفها رو به من نزدین ام من پر رو تر از این حرفام:163:
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
يك زن اميدوار عزيز
دوست خوبم از حرفهاي بالهاي صداقت ناراحت نشو .
آره هيچكي ازت منتظر معجزه نداره كه يه هفته اي تغيير كني . ولي حداقل ديگه تو اين يه هفته مي تونستي تكليفتو با خودت مشخص كني كه مي خواي زندگيتو درست كني و برگردي پيش شوهرت يا نه ؟
تو هر روز يه حرف مي زني . يه روز مي گي مي خوام برگردم و اميدواري و مي گي مي خوام زندگيمو درست كنم اما تا يه حرفي ازشوهرت مي شنوي كه بهت بر مي خوره يا دوسش نداري مي گي فكركنم بهتره برم تنهايي زندگي كنم . دكترا بگيرم ... كار كنم ... پيشرفت كنم .
درسته تو خونه بابات خيلي امكانات بيشتري داشتي خوب اگه پول و اين چيز انقدر برات مهم بود پس چرا ازدواج كردي ؟
خودمن هم مثل تو جوابشو مي دونم . براي اينكه دنبال اين بوديم كه يه زندگي رو با عشق خودمون از اول با شوهرامون درست كنيم . ولي خوب به مرور يادمون رفت واسه چي اصلا شوهر كرديم .
ببين تو اصلا با شوهرت مشكل حاد و غيرقابل حلي ندارين . خدا رو شكر همونجور كه بالهاي صداقت گفت هوش هيجاني تو خيلي بهتر از منه و خيلي خوب مي توني تجزيه و تحليل كني ولي يه جاهايي مي زني جاده خاكي .
عيبي نداره ياد مي گيري مهارت ها رو . درسته تو حرف زدن با شوهرت رعايت خيلي از مهارت ها رو نكردي . اشكال نداره به قول خودت داري ياد مي گيري ولي حداقل اين وسط كار ديگه يه دفعه نااميد نشو و بزني زير همه چي و باز دوباره حرف از طلاق بزني .
باور كن باور كن تو اگه نتوني حالا زندگيتو بسازي بعد از طلاق هم نمي توني از پس مشكلاتت راحت بر بياي .
تو كه اين همه فكر و نقشه مي خواي بچيني واسه بعد از طلاقت حداقل يه بار يه فرصت به زندگي خودت ( تاكيد مي كنم به زندگي خودت نه شوهرت ) بده بعد بگو آقا من همه راه ها رو رفتم نشد .
اين ايميل منه . اگه ميشه باهام تماس بگير . خوشحال ميشم كه بتونم تجربه اي رو كه بدست آورم بهت ياد بدم .
hjrs.mohammadi@yahoo.com
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
باور كن باور كن تو اگه نتوني حالا زندگيتو بسازي بعد از طلاق هم نمي توني از پس مشكلاتت راحت بر بياي .
:104::104::104::104::104:
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
آره میدونم این زندگی نشده.میبینی که نشده همه میبینن...
ببين كه دودلي و بلاتكليفيت چقدر واضحه تو اين جملت ... بابا تو قرار شده بود يه بار ديگه شروع كني يه زندگي جديد و نو بسازي پس ديگه زير حرفت و قولت نزن ...:305:
در مورد1.یک جا میگین مسیولیت مخارج با اونه یک جا میگین نگفتن پول ندارم براش سخته! نمیفهمم اگه قراره اون مخارج منو بده وقتی میگه ندارم من از کجا پول بلیط بیارم؟؟
ببين خوب نگرفتي حرفهاي بالهاي صداقتو ..
شوهرت پول بليط تو رو به هر صورت مي تونه گير بياره و بهت بده .. نگران نباش ...آره مخارج زندگي با اونه و تو نبايد نگران باشي ...فقط ياد بگير چجوري بهش بگي پول مي خواي واسه برگشتن و غرورشو خورد نكني ..
اگه گفت برم از مادرم پول قرض بگيرم يه كم عشوه بيا يه كم بهش اعتبار بده بهش به قول آقاي sci .
يه جوري با زبون خودت بهش بگو كه مي دونم بالاخره تو اين مشكلو حل مي كني .واسه اونم سخته .همونطوري كه خودت گفتي سه ساله عادت كرده همه مشكلات ماليشو با تو حل كنه . حالا ديگه بسه بزار خودش مرد خونه باشه ولي حق اينو هم نداري كه غرورشو بشكني يا از دستش ناراحت شي و پيش خودت فكركني ببين چقدر بي عرضه است . بدون من نمي تونه خرج زندگي رو بده . ياد مي گيره فقط زمان بده و انقدر عجله نداشته باش .
وقتي مي گه ندارم هم مي توني يه كم عشوه بياي و بگي كه آخه خيلي دلم برات تنگ شده بود ولي باشه چيكار كنم صبر مي كنم .مي دونم كه تو هم به فكر من و زندگيمون هستي و بالاخره اين مشكلو حل مي كني . يا يه چيزي تو اين مايه ها ...
در مورد 2.حرفاتون بی رحمانه ترین حرفهایی بود که میشد به یه نفر که نیاز به راهنمایی داره زد.من کی میگفتم حموم شیر میگرفتم؟یا دکمه هام از طلا و جواهر بود فقط وضعیت قبلیمو اون جوری که واقعا بود ترسیم کردم و دیدین که گفتم حتی با این حال حاضرم برم آرایشگاه باز کنم.:302:
بي رحمانه نبود يك زن اميدوار . ولي خوب وقتي بالهاي صداقت مي بينه تو داري راه خودتو مي ري و به حرفاي مشاورا توجه نمي كني نگران زندگيت ميشه و عصباني ميشه . اون نمي خواد كه الكي الكي زندگيتو نابود كني .
آره حموم شير نمي گرفتي ولي خودت تو پستت نوشتي كه خونه پدر و مادرت امكانات خيلي خوبي داشتي و الان نداري .پس ناراحت نشو اگه تو جوابت اين پستو مي نويسن . آره تو گفتي حاضري بري تو آرايشگاه كار كني ولي خب تقصير خودتم هست الان اينو مي گي فردا مياي پست مي زني كه پشيمون شدي . ...:300:
در مورد 3.اگه نکاتتونو نمیخوندم که ازتون درخواست راهنمایی نمیکردم.
آفرين كه نكاتو مي خوني . ولي سعي كن اول يه تصميم قاطع بگيري واسه زندگيت .
در مورد 4.ممنون که به من یاد آوری کردین تصمیم به ازدواج من از اول اشتباه بوده و میتونم درس عبرت خوبی واسه دیگران باشم.:302: اینو هر روز و هر دقیقه از همه کس میشنوم فقط کم مونده بود که شما بهم بگین که گفتین.
كي به تو گفت تصميمت به ازدواج از اول اشتباه بوده . من كه از اول تاپيكتو خوندم همچين جمله اي رو از هيچكي نشنيدم . الان كه نوشتي شك كردم و دوباره رفتم خوندم ديدم هيچكي همچين چيزي واست ننوشته پس واسه خودت بهونه نيار ... هنوزم خدا رو شكر كارت به جايي نرسيده كه درس عبرتي باشي واسه سايرين . درس عبرت منم كه حالا دارم بهت مي گم راه اشتباه منو نري .:311:
بالهای صداقت خیلی برام عزیزی و خیلی به حرفات گوش میدم :43:اما خواهش میکنم دلمو نشکون.اینجا تنها جاییه که خودمو سانسور نمیکنم.اگه حالم خوب باشه میامو میگم اگرم بد باشه میامو میگم.
اینا دغدغه های ذهنیه من.اگه با حرفام ناراحتت میکنم خیلی متاسفم
یادت نره من فقط یه هفته است که تصمیم گرفتن زندگیمو تغییر بدم آیا انتظار معجزه داری؟
خیلی ازت ممنونم و خیلی هم بهت احترام میزارم.روی همه نکاتت بازم فکر میکنم.باور کن اگه امروز نمیودمو اون حرفها رو نمینوشتم شاید امشب دوباره با همسرم حرف از طلاق میزدم.نمیگم دلت برام بسوزه فقط خواهش میکنم یه کم درکم کن
مثل همیشه به راهنمایی های خوبت محتاجم
راستی نوشته بودین که اون حرفها رو به من نزدین ام من پر رو تر از این حرفام:163:
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
4- خوش به حال تو دختر مجردی که باهوش و عاقل هستی و از تک تک نکات و راهکارها راه خودت رو مشخص می کنی و به جا و درست از همه تجربه ها با درک شرایط خودت استفاده می کنی تا یک زندگی عاشقانه برای خودت بسازی
سلام.مرسی که راهنمایی کردی.من از اون قسمت حرفهای بالهای صداقت عزیزم این جور برداشت کردم که میتونم درس عبرت خوبی واسه بقیه باشم.البته اگه حداقل بقیه بیان و این تاپیکو بخونین و درست تر تصمیم برای ازدواجشون بگیرن چه اشکالی داره؟
میدونین علت اصلی که منو بهم ریخت چی بود؟اون قسمتی که نوشته بودم مشاور بهش گفته بود برو تصور کن همه چی اوکی هست بعد بیا بگو زندگیت چه جوری هست همسرمم گفته بود نمیدونم.البته میدونم بالهای صداقت عزیزم بارها و بارها به من گفته بود محبت بی دریغ و بی چشم داشت کنم برای یه مدت. و انتظار هر عکس العملی رو هم داشته باشم ولی این حرفش خیلی اذیتم کرد.(البته میدونم الان بازم بهم میگین تو که نباید براساس عکس العمل همسرت تصمیم بگیری)
حرفهای هر دوی شما عزیزان رو از دیشب تا حالا صد بار خوندم پستی که زدم رو دارم بارها و بارها میخونم و راجع به هر نکته اش فکر میکنم.
اما یه سوال:بالهای صداقت عزیز الان از زندگیتون راضی هستین؟(یعنی دوران محبت یک طرفه و عشق بی حد و حصر تموم شده و به مرحله ای رسیدین که همسرتونم به شما و نیازهاتون اهمیت بده ؟)
سبکتکین جان آخر داستان شما چی شد؟هر چی تو تاپیکاتون گشتم نفهمیدم.(البته شایدم خیلی دقیق نگشته باشم آخه یک کم مریض شدم و نمیتونم زیاد پشت PC بشینم.)
مرسی که منو تحمل میکنین(مخصوصا بالهای صداقت عزیزم)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
راستی با مادرشم راجع به قرض صحبت کرده ایشونم گفته ندارم.البته بر خلاف تصور من خوشحال شدم.دلم میخاد اگر قراره همه چی درست شه به دست خودمون درست شه
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
درسته تو خيلي به هم ريختي ولي قرار بود انتظار هر برخوردي رو داشته باشي . حتي اگه ناراحت شدي نيبياد زمينه رو فراهم كني واسه يه دعواي بزرگتر . بايد فكر كني چه حرفي يا چه برخوردي مي تونه تو اون لحظه اتيش دعوا رو كم شعله تر كنه نه اينكه بيشتر شعله ورش كنه .
تو خودتم اول كه اومدي پست زدي نوشته بودي دودلي و نمي دونستي مي خواي طلاق بگيري يانه . حالا چرا از دست شوهرت ناراحت و دلگير شدي ؟يه خورده صبر كن . زمان بده و بزار اونم خودش تصميم بگيره كه دوباره شروع كنه . اون الان خيلي خودش با خودش درگيره و دودله . تو مرحله شكه نمي دونه اين زندگيتون درست ميشه يا نه . سعي نكن با كارات و حرفات اونو به اين يقين برسوني كه ادامه اين زندگي فايده نداره .
از بالهاي صداقت پرسيدي كه الان به كجا رسيده زندگيش ؟ اين سوالو منم يه مدت پيش ازش پرسيدم و جوابش اين بود كه الان خيلي عاشقانه و آروم داره كنار شوهرش زندگي مي كنه و تلاش مي كنه تا مشكلاتشو مثل يه مسئله ببينه و واسش راه حل پيدا كنه . بايد تلاش كني تا اون چيزي رو كه مي خواي بدست بياري . بدون زحمت كه نميشه . اونم يه زماني مثل من و تو بلد نبود چجوري مشكلشو حل كنه ولي انقدر تلاش كرد و رفت ياد گرفت كه الان به اين آرامش رسيده . :227:
در مورد خودمم پرسيده بودي بايد بگم متاسفانه من نتونستم به موقع شوهرمو جذب خودم كنم و دقيقا تو همين مرحله اي كه به تو مي گم كاري نكن شوهرت از زندگي ببره نتونستم موفق عمل كنم و متوجه راهنمايي هاي مشاورا نشدم و الانم كارم به جايي رسيده كه متاسفانه حكم طلاقمون صادر شده . البته هنوز محضر نرفتيم واسه اجراي صيغه طلاق و منتظر خبر شوهرم هستم . به خاطر همينه كه بهت مي گم فرصت ها رو از دست نده . من اين راهي رو كه تو الان توشي رفتم و متاسفانه غلط هم رفتم . تو سعي كن اشتباهاتتو كمتر كني و فرصت ها رو از دست ندي . :316:
كسي تو رو تحمل نمي كنه . هممون دوستت داريم:43: و دوست نداريم زندگيت از هم بپاشه و تلاش مي كنيم اون چيزايي رو كه همين جا از بچه هاي ديگه ياد گرفتيم بهت ياد بديم تا تو موفق بشي . به اميد خدا .
در مورد شوهرت نوشته بودي كه از مادرش پول خواسته و مادرش بهش نداده . ببين چقدر مادرش كار قشنگي كرده ! اون فهميده كه پسرش تغيير كرده و مي خواد رو پاي خودش وايسته نخواسته بد عادتش كنه . ببين چقدر قشنگ كمكش كرده . ولي من موندم تو چرا خوشحال شدي ؟!:163:
زن و مرد بايد كنار هم باشن از خوشحال هم خوشحال و تو ناراحتي ها و مشكل ها كنار هم باشن . تو نبايد از اينكه غرور شوهرت شكسته شده و اون الان انقدر مستاصله خوشحال بشي دختر خوب ...
اون تلاششو كرده كه مشكلتون حل بشه حالا اشتباه يا غلطشو كاري ندارم . اون يه دفعه قرار نيست از آسمون براش پول بباره . قرار نيست همه مشكلاتتون يه شبه حل بشه كه . انتظار داري زمين تا آسمون شوهرت متحول شده باشه ؟
بهم بگو چه انتظاري از شوهرت داري ؟ و يه كم فكر كن و بيا بگو فكر مي كني چجوري مي توني بهش كمك كني تا هم خودت زودتر برگردي سر زندگيت و از اين وضعيت در بياي . هم خودتو پيشش عزيز كرده باشي و هم اينكه غرور اونو نشكونده باشي ؟
يه كم فكر كن اگه چيزي به فكرت نرسيد ما كمكت مي كنيم ...:46:
انقدر عجول هم نباش .:46: بزار برگردي سر زندگيت . كم كم با مشاوره ها مي توني ذره ذره رو خودت و شوهرت تغييرات مثبت ايجاد كني و بعدشم برين حالشو ببرين دوتايييييي .
هورااااا
به اميد اون روز
:72:
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
در مورد شوهرت نوشته بودي كه از مادرش پول خواسته و مادرش بهش نداده . ببين چقدر مادرش كار قشنگي كرده ! اون فهميده كه پسرش تغيير كرده و مي خواد رو پاي خودش وايسته نخواسته بد عادتش كنه . ببين چقدر قشنگ كمكش كرده . ولي من موندم تو چرا خوشحال شدي ؟!:163:
بهم بگو چه انتظاري از شوهرت داري ؟ و يه كم فكر كن و بيا بگو فكر مي كني چجوري مي توني بهش كمك كني تا هم خودت زودتر برگردي سر زندگيت و از اين وضعيت در بياي . هم خودتو پيشش عزيز كرده باشي و هم اينكه غرور اونو نشكونده باشي ؟
يه كم فكر كن اگه چيزي به فكرت نرسيد ما كمكت مي كنيم ...:46:
سبکتکین جان مادرش کار قشنگی کرده که بهش پول نداده اما واقعا نداشته!نه این که به خاطر استقلال پسرش این کارو بکنه!چون به تازگی خونه خریده و تمام پس اندازشو داده.علت خوشحالی منم به خاطر این نیود که غرور همسرم خدشه دار شده بلکه ته دلم میخام این بار تمام مشکلاتو خودمون حل کنیم و اگه مادرش پول بهش میداد بازم این مشکل به طور ریشه ای حل نمیشد.
در مورد انتظار از همسرم هیچ چیز دور از ذهن و آرمانی ازش نمیخام.بیش از همه تو این شرایط نیاز به توجه و درک متقابلشو دارم که متاسفانه انگارالان امکان پذیر نیست.میخام این بار مثل یک مرد خودش از پس مشکلات مالی بر بیاد (دست تقدیر هم خواهی نخواهی داره اونو به این سمت هدایت میکنه)شاید انتظاراتی که الان ازش دارم فقط محدود به همین دو مورد باشه.
در مورد این که چی کار میتونم براش کنم باهاش مهربون باشم و بهش امیدواری بدم و البته این که یه شغل برای خودم دست و پا کنم(این بزرگترین کمکیه که میتونم به هردومون بکنم به نظر خودم)
در مورد برگشتن سر زندگی همچین بگی نگی از دیروز خودش در لفافه ازم میخاد که برگردم اما این جا مشغول تهیه ی مدارک برای یه وامم که همون طور که گفتم شاید بتونم برای خودم یه سالن آرایش و پیرایش باز کنم و عملا فعلا نمیتونم برگردم(البته شانس این وام شاید 50 درصد باشه اما بالاخره تیری هست در تاریکی) از وقتی که من اصراری به برگشت نمیکنم خودش میپرسه خوب چی کار میخای بکنی؟ یا سوالاتی مثله این.
فعلا بهتر میبینم که باهاش مهربون باشم.(البته یکی از دلایل تغییر رفتاری همسرم هم شاید این باشه که پریروز برادر 35 ساله اش دچار خونریزی شدید معده شده و توی بیمارستان بستریه و حتی تا مرز کما رفته.و همسرم به عینه دیده که فشار عصبی چه به روز آدم میتونه بیاره.این برادرش زندگی مشترک چندان جالبی نداره و تا حالا هم مشکلاتش با خانمش حل نشده در حالی که خانمشم بچه دومشونو بارداره.دکتر هم فعلا به جز فشار عصبی شدید دلیل دیگه ای برای خونریزی معده اش پیدا نکرده.منم این اواخر در اثر دعواهایی که باهم میکردیم دچار افت فشار شدید میشدم انگار یه کم ترسیده که آخرش این همه جر و بحث کار دست یکیمون بده)
ببخشید که این قدر تند و بدون توضیح جزییات مینویسم به شدت تب دارم و سخت پشت pc میشینم.
مرسی از راهنماییهای خوبتون
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
اصراري به برگشت نمي كني يعني چي ؟ يعني حتي نمي گي كه مي خوام برگردم و ابراز دلتنگي ام نمي كني ؟
پول سفرتو ايشون پرداخت مي كنه يا قراره باز خودت پرداخت كني ؟
يعني واقعا دلايل تغيير رفتار همسرتو اين مي دوني ؟ هيچ دليل مثبت ديگه اي نبود كه بهش فكر كني ؟
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
اصراري به برگشت نمي كني يعني چي ؟ يعني حتي نمي گي كه مي خوام برگردم و ابراز دلتنگي ام نمي كني ؟
پول سفرتو ايشون پرداخت مي كنه يا قراره باز خودت پرداخت كني ؟
يعني واقعا دلايل تغيير رفتار همسرتو اين مي دوني ؟ هيچ دليل مثبت ديگه اي نبود كه بهش فكر كني ؟
چرا ابراز دلتنگی میکنم و میدونه که میخام برگردم اما تا تکلیف این وام مشخص نشه عملا نمیتونم این کارو بکنم.
در مورد پول سفر نمیدونم.راجع بهش باهاش دیگه صحبت نکردم
در مورد تغییر رفتار هم اگه دقت کنین نوشته ام که فکر میکنم یکی از دلایلش شاید این باشه
راستی ایمیل من هم هست:
yekzaneomidvar@yahoo.com
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
سلام.
از دیشب تا حالا همسرم خیلی آروم شده منم همین طور.اما متاسفانه این بحثهای منطقی و همراه با آرامش ما داره ما رو به سمت بدی سوق میده.(بالهای صداقت قبلا این موضوع رو بهمن هشدار داده بود )
اگه بخایم منطقیه منطقی تصمیم بگیریم ادامه این زندگی مشترک به نفع هیچ کدوممون نیست.نظر بزرگترها هم همینه(البته از اول نظرشون همین بود منظورم قبل از ازدواجمونه) اما.....
ته قلبم دلم برای همسرم تنگ شده.
برای خونه مون
برای روزهای خوشمون
و حتی برای روزهای ناخوشمون
همسرم میپرسه بگو اگه من نباشم زندگیت بهتر میشه؟ و اون وقته که قلبم میخاد از جاش دربیاد.
آیا به نظرتون شغل آرایشگری درآمد خوبی داره؟کسی تجربه ای در این مورد داره؟
تو رو خدا برام دعا کنین تو بد شرایطی گیر کردم
راستی همسرم سه شنبه پاشو از گچ باز میکنه و گفت آخر هفته که تعطیله میاد این جا.
وقتی که در آستانه ی از دست دادن چیزی هستی تازه میفهمی که چقدر برات عزیزه.
تو ذهنمه 6 ماه به هر دومون فرصت بدم که آخرین تلاشمونو بکنیم اما...
برای این که بتونه از پس هزینه ها بر بیاد باید کمکش کنم(حد اقل در این حد که تو پرداخت اقساط و بدهی های قبلی کمکش کنم) و گرنه شاید نصف بیشتر پول خونه بره و واقعا دلم نمیخاد این ضرر مالیو متحمل بشه چون این دیگه آخرین چیزیه که داره ولی از طرف دیگه این درست خلاف اون چیزیه که تو این تالار یاد گرفتم.دارم فکر میکنم یه راه بهتر پیدا کنم
سوال اصلیم اینه:ایده ی 6 ماه به نظرتون خوبه؟