منم گزينه 2 را انتخاب مي كنم.
البته يك طوري بعضي هزينه ها را مي دادم كه شوهرم اصلا متوجه نشه كه منم هزينه كردم و فكر كنه خودش تمام هزينه ها را داده. (به طور غير ملموس هزينه مي كردم)
نمایش نسخه قابل چاپ
منم گزينه 2 را انتخاب مي كنم.
البته يك طوري بعضي هزينه ها را مي دادم كه شوهرم اصلا متوجه نشه كه منم هزينه كردم و فكر كنه خودش تمام هزينه ها را داده. (به طور غير ملموس هزينه مي كردم)
بعد از اینکه همه نظرشونو گفتن .من میگم دیشب کدوم تصمیمو گرفتم
لیلا جان غیرملموس ؟؟؟؟؟چطری مثلا؟میشه مثال بزنی
ممنون بابت همراهیتون
راستش من هم گزینه دو رو انتخاب می کنم
و سعیم می کنم یه چیز متعادل و ابرو مندی باشه نه خیلی سنگین که بخوایم.....
لیلا جون چرا نباید بفهمه
من طوری رفتار می کردم هم بفهمه من خرج کردم همم یه طوری رفتار می کردم که این مسئله خیلی عادیه و هر کسی ممکنه یه زمانی پولی نداشته باشه و ربطی به تو نداره و زندگی هزار تا بالا و پایین داره و زن و شوهر گاهی وقتا می تونند باری از دوش هم بردارند
سلام بچه ها مشکل شما رو به نوعی دوست من هم داشت راستش بعد از مشکل اون من خیلی ذهنم مشغول شده که راه درست خرج کردن و کمک زن در مسایل مالی چی هست یه تاپیک زدم اگه نظری داشتین خوشحال میشم اونجا بگین
http://www.hamdardi.net/thread-18279-post-169311.html#pid169311
اقليما جونم نوشته:
لیلا جون چرا نباید بفهمه؟
سلام اقليما جونم
نبايد بفهمه چون:
1. به غرور و مردانگي مرد بر مي خوره.
2. ممكنه براي مرد تبديل به عادت بشه.
3. ممكنه متوقع بشه در مورد مهموني هاي ديگه هم كه مربوط به دوستان زن يا خانواده زن مي شه توقع داشته باشه كه زن اين كار را بكنه (اين خيلي حس بدي به زن مي ده و احساس مي كنه كه بايد خرج مهموني هاي دوستان و فاميل خودش را خودش بده)
4. ممكنه روي اون دوست يا فاميل خاص حساس بشه و بعد اون را با خانواده خودش مقايسه كنه كه چرا مثلا براي فلاني اينقدر خرج كردي و براي خانواده من .......................
پريماه جونم نوشته:
لیلا جان غیرملموس ؟؟؟؟؟چطوری مثلا؟میشه مثال بزنی.
مثلا يك هفته قبل از مهموني بدون اينكه اصلا به شوهرم بگم. يك سري چيزها را لازم داشتم خودم مي خريدم (لازم به ذكر بگم: چيزهايي را مي خريدم كه خريدنش تو چشم نزنه ولي در عين حال گرون و براي مهموني لازم باشند.) و چيزي هم به او نمي گفتم و يك روز قبل از مهموني يك ليست خريد كوتاه و كوچولو (شامل ميوه و چند تا چيز كوچولوي ديگه كه اگه خودم مي خريدم تو چشم مي زد و اون مي فهميد.) مي دادم به شوهرم و مي گفتم اين چيزها را نداريم برو بخر.
اگه هم مثلا مي گفت: چيزهاي ديگه (شامل اون چيزهايي كه خودم خريدم) نمي خواي؟ مي گفتم نه عزيزم از اون دفعه كه خريدي هنوز داريم.
منم دقیقا همین کارو میکنم البته به حرفای لیلا جون این نکته رو هم اضافه کنم که
گاهی هم لازمه واسه دوستان و یا فامیلای همسرتم این کارو انجام بدی ،این طوری طبیعی تر میشه.
(واسه رفع مشکل 3و4)
آهان
من فکر کردم مهمونی مال شوهرمه مال خودم که باشه یعنی فامیل های و یا دوستای خودم سعی می کنم تو این شرایط یا کنسلش کنم یا یه جوری ساده بر گزارش کنم
البته شوهر من برای فامیلای من خیلی خیلی سنگ تموم می ذاره و هر کاری از دستش بر بیاد انجام می ده و برای فامیلای خودش خیلی ساده میگیره و زیاد براش مهم نیست
پریماه جون حالا بگو خودت چی کار کردی؟!![/code]
با حرفای لیلا جونم موافقم
اقلیماجون میدونی قضیه چی بود؟
دو روز پیش یعنی یکشنبه مدیرعامل شرکتمون که خودش اونروز شرکت نبود یدفه به من زنگ زد که شب میخایم با خانواده بیاییم خونتون( البته اینو بگم که مدیر شرکتمون رو واسه عروسیمون دعوت کرده بودیم ولی نتونست بیاد و چندباری گفته بود وقتی رفتید خونه خودتون و مستقل شدید حتما میاییم.خلاصه همه چی یدفه ای شد.خیلی استرس داشتم سریع زنگ همسرم زدم و باهاش هماهنگ کردمو خودمم مرخصی گرفتمو رفتم خونه....همسرم یخورده پول نقد واسه قسط وام ازدواج کنارگذاشته بود که با این مهمونی مجبور شد یخوردشو برداره .راستش عصرش که رفتیم باهم بیرون واسه خرید مهمونی ،من خودم پول همرام بود ولی اولش هیچی نگفتم یسری خرید که کردیم همسرم گفت عزیزم دیگه ندارم.منم مابقیشو حساب کردمو هیچی به روش نیاوردم.خلاصه خواهر جان مهمونی به خوبی برگزار شد و خیلی خوش گذشت و شب کلی از همسرم بخاطر پذیرایی گرم از مهمونای من تشکر کردم.. البته اینو بگم بخاطر اون شب همسرم واسه یکی از قسطهاش پول کم آورد ولی هیچی به روم نیاورد.حالا احتمالا یه چندروزی صبرمیکنم اگه دیدم نتونست جورش کنه من بهش میدم.که امیدوارم کارم درست باشه
اقلیمای عزیزم و دوستان مهربونم
یه موردی پیش اومد دیگه تایپیک باز نکردم.از اقلیما معذرت میخام اینجا عنوانش میکنم .چون امروز بیشتر فرصت نیست
قرار بود واسه ماه عسلمون بریم مکه اما اون زمان گفتن اگه اسم بنویسین دوسه سال دیگه نوبتمون میشه و...
دیشب پدرشوهرم زنگ همسری زد و گفت از صندوق محله ی اونا اسم مینویسن واسه مکه .یه مقدار پولشو الان بایدنقدداد و بقیشم قسطیه...فقط تا امروز وقت داره.همسرم بهم گفت چیکار کنیم.گفتم میتونی جورش کنی؟؟؟ گفت من که فعلا ندارم ...بعد زنگ زد چندجا و نتونست جور کنه.یدفه بهم گفت عزیزم حیفه این فرصتو از دست بدیم.شما اگه میتونی این پولو بده و منم هرزمان پول دستم اومد بهت میدم....
الان دوباره پدرشوهرم بهم اس ام اس داد که یادتون نره امروز وقت داره...
نمیدونم چیکار کنم بخدا .......
سلام خواهش می کنم
منم این مسئله دو روز پیش واسم پیش اومد
همسرم بهم زنگ زد گفت مکه ثبت نام می کنند یه قسمتی رو میگیرند بقیهش قسطی منم گفتم باشه اگه پول لازم داری کارت به کارت کنم برات چون می دونستم تمام حقوقش پای قسطامون رفته که اونم گفت نه مرسی از بابام قرض میگیرم منم هیچی نگفتم ولی وقتی گفتم پول لازم داری بریزیم به حسابت احساس خیلی بدی داشتم چون دوست داشتم همسرم منو ببره مکه نه من اونو
البته اگه گفته قرض کمک کن بهش
ولی اگه می خوای در اینده سرکوفت بزنی و بشه شروع مشکلاتتون این کارو نکن
ولی من اینکارو می کردم