RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام
یه مورد پیش اومده.
امروز خواستم به توصیه یکی از دوستان که گفت به خانمت بگو یه ماه باهم ارتباط نداشته باشید عمل کنم و به خانمم گفتم که بیا یه ماه ارتباط نداشته باشیم. یهو قاطی کرد و بعدشم هر چی از دهانش در میاومد بهم گفت که تو منو بدبخت کردی و ...
گفت میخوام واسه طلاق اقدام کنم . گفت هفتهٔ دیگه میرم واسه طلاقِ توافقی اقدام میکنم. گفت خانوادت رو آماده کن. من هر چی بهش میگفتم که نمیشه بابا ، چی شده، انگار نه انگار.
فکر کنم همهٔ ناراحتی هاش جم شده بود و یهو آزاد شد. خلاصه کلی که بهم بد و بیراه گفت و گفت دیگه دوسم نداره. گفت عزم متنففره. و از این جور حرفا. گفت اگه من اقدام نکنم خودش اقدام میکنه. هر چی هم میگم چی شده، میگه من خسته شدم ما به دردِ هم نمیخوریم. من اونموقع اشتباه فکر میکردم. الان فهمیدم که نباید با تو ازدواج میکردم. تو باید صبر کنی تاا بفهمی که واسه چی میخوای ازدواج کنی. میگفت تو مس یه بچه میمونی که فرقِ یه پولِ ۱۰۰ تومنی و ۱۰۰۰ تومنی رو نمیدونه.
دقیقا ۳ ساعت بهم گفت و من فقط گوش دادم . بعدشم گفت میخواد بره بخوابه. گفت دیگه حلقه رو هم دستش نمیکنه.
چی کار کنم؟ طلاق خیلی عیب داره. هم واسه یون هم واسه من. ما تو فامیلمون اصلا تا حالا طلاق نداشتیم. بعدشم آبروم میره جلو همه. ما خیلی بد میدونیم طلاق رو. از یه طرف هم میگم "خوب اگه این ازدواج اشتباه بوده، خوب هر وقت جلو اشتباه رو بگیری دیر نیست. میگم بذار طلاق بگیره . این یه تجربه میشه واسه من و یون" از یه طرف دلم نمیاد دخترِ به این خوبی عزم جدا بشه. چی کار کنم؟ هر چی بهش میگم برو پیشِ یک مشاور، میگه "همون یه بار رفتم بس بود. این مشاورها اگه چیزی میفهمیدن یون موقع که رفتیم میگفت ازدواج نکنید". تاا هم بهش میگم بابا آخه خودت یون موقع اصرار داشتی و عاشق بودی ، بیشتر عصبی میشه. حالا امیدوارم فردا آروم شده باشه و بشه باهاش صحبت کرد.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
آقای محسن من پستای اول و آخرتون رو مطالعه کردم
نقل قول:
این خانم کاملا برای خودش و زندگیش آگاهانه تصمیم می گیره و تصمیش رو هم به میدان عمل میرسونه
پس اگر ازتون ببره و تصمیمش رو بگیره دیگه نمی تونید نظرش رو عوض کنید
شما غروره این خانم رو شکستید لهش کردید فقط بخاطر اینکه اول اوشون به شما ابراز علاقه کرده
من این خانم رو تحسین میکنم ولی ببینید هر آدمی یه ظرفیتی داره و یه وقتی هم لبریز میشه و این بخاطر اشتباه شما بوده .
شما باید به یه مشاور مراجعه کنید و اول تکلیفتونو با خودتون و بعد با اون دختر و زندگیتون روشن کنید دلیلی نداره که همسرتون بره پیش مشاور
برداشت من از شما اینه که اصلا نمیدونید از زندگی چی میخواید و اصلا برای ازدواجتون زود بوده ؛ نمیدونید برای چی ازدواج کردید !!!!!!!!!!!!!!
پیشنهاد میکنم برید پیش یه مشاور تا خودتونو بهتر بشناسید اگه دلیلی برای ادامه دیدید به هر قیمتی هست از دلش دربیارید (و همچین گوهری رو از دست ندید و بدونید عشق زن اسطوره است)
و اگر دلیلی برای ادامه ندیدید سریعا تمومش کنید تا بیشتر از این روحیه این خانم رو تضعیف نکنید تا بیشتر از این اسیب نبینند
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام
تاپیکتون رو همیشه دنبال میکنم . از قضا امروز صبح تاپیک شما در ذهنم بود وخانوم شما. با خودم داشتم میگفتم یعنی 7 ماه فاصله اینقدر مهمه؟ بعد تصور کردم که مثلا 2تاتون هر دو متولد یک سال هستید احتمالا، مثلا 61 تیر و 61 اسفند، به نظرم خیلی عجیب و خنده دار اومد که بحث این 7 ماه پیش کشیده بشه.
توی تاپیک شما خیلی نظر ها داده شده، بخصوص نظر مدیر محترم همدردی، حالا شما چرا از بین اینهمه پست نظر دوستی را اعمال کردید که توصیه به یک ماه جدایی کرده هم جای بحث داره. شما حتما باید به مشاوره حضوری مراجعه کنید . من به خانومتون هم صد در صد حق می دم . خیلی واسه آدم سخته که همه تحسینش کنن ولی شوهرش تردید داشته باشه ! وقت رو بیش از این از دست ندید و حتما به یک مشاور خوب مراجعه کنید. حتی اگر شده با یکی از نزدیکان مورد اعتماد صحبت کنید. نکنه شما وسواس فکری دارید؟ ( یک احتمال )
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نیلوفرمرداب
آقای محسن من پستای اول و آخرتون رو مطالعه کردم
نقل قول:
این خانم کاملا برای خودش و زندگیش آگاهانه تصمیم می گیره و تصمیش رو هم به میدان عمل میرسونه
پس اگر ازتون ببره و تصمیمش رو بگیره دیگه نمی تونید نظرش رو عوض کنید
شما غروره این خانم رو شکستید لهش کردید فقط بخاطر اینکه اول اوشون به شما ابراز علاقه کرده
من این خانم رو تحسین میکنم ولی ببینید هر آدمی یه ظرفیتی داره و یه وقتی هم لبریز میشه و این بخاطر اشتباه شما بوده .
شما باید به یه مشاور مراجعه کنید و اول تکلیفتونو با خودتون و بعد با اون دختر و زندگیتون روشن کنید دلیلی نداره که همسرتون بره پیش مشاور
برداشت من از شما اینه که اصلا نمیدونید از زندگی چی میخواید و اصلا برای ازدواجتون زود بوده ؛ نمیدونید برای چی ازدواج کردید !!!!!!!!!!!!!!
پیشنهاد میکنم برید پیش یه مشاور تا خودتونو بهتر بشناسید اگه دلیلی برای ادامه دیدید به هر قیمتی هست از دلش دربیارید (و همچین گوهری رو از دست ندید و بدونید عشق زن اسطوره است)
و اگر دلیلی برای ادامه ندیدید سریعا تمومش کنید تا بیشتر از این روحیه این خانم رو تضعیف نکنید تا بیشتر از این اسیب نبینند
مرسی از جوابِ شما.
راستش من خودم هم نمیدونم چشم هست. البته من دیگه چند وقت چیزی نمیگم. صبرِ یون خیلی کم شده. فقط بهش گفتم که بیع یه ماه جدا باشیم که یه سری تردیدها مطمئن بشیم رفع شده، دیگه عصبی شد.
نمیخوام بگم من مقصر نیستم.چرا هستم. اما خانمم هم هست. یون زمانی که مدئع من تردید دارم، حتا چند بار بهش گفتم من احساسِ علاقه نمیکنم . تو مشاور جلو روش به مشاور گفتم این خانم خیلی خوب ولی من نمیدونم چرا احساس علاقه نمیکنم. گفتم همه خوشحال هستن وقتی میخوان ازدواج کنن اما من نیستم ولی چون یه رابطه ۲-۳ سال هست و خانمم هم خیلی علاقه داره میخوام ازدواج کنم. یون همهٔ اینا رو دید اما نه نگفت . حتا روزِ قابل آزمایش کلی ازش ایراد گرفتم (اغراق کردم) که شاید زده بشه اما بازم نشد. چندین بار بهش گفتم که من رو سنّ تردید دارم. یون به جای اینکه روش فکر کنه گفت خیلیها رو میشناس که اینجوری هستن و مشکلی ندران.
الان هم ناراضی نیستم. به نظر من خیلی خیلی دخترِ خوبیه. اما من هنوز نتونستم عاشق بشم. همش فکر میکنم انگار که من نمیخواستم این ازدواج بشه اما شده. باور کن خیلی دخترِ خوبی هست. هر چی خوبی فکر کنی رو داره ، اما خوب من دلم نیست. قابل عقد فکر میکردم وقتی عقد کنیم عشق ایجاد میشه. حتا اینو به خواهرم هم گفتم ولی اونم گفت بدِ عقد دلت روشن میشه.
الان هم من مشکلی ندارم که. یون میگه الان فهمیده یونی که فکر میکرده نیستم. تقصیره من چیه ! بهش میگم مگه من چیرو مخفی کرده بودم که تو الان فهمیدی !!! خوب من از همون موقعه یه سری چیزا رو بهش تذکر میدادم ولی جدی نمیگرفت. مثلا اینکه من چند دوست دارم در دانشگاه که خانم هستن . اینکه من با دوستام که خانم هستن راحت برخورد میکنم و خیلی رسمی نیستم. اینکه خیلی مذهبی نیستم. الان بهش میگم مگه نگفته بودم میگه من جدی نگرفتم . من قبل از عقد بیش از ۲۰ اساماس زدم گفتم احساساتی تصمیم نگیر به حدی که عصبانی شده بود و گفت تو احساساتی هستی نه من !! الان هم تاا بهش میخوام یادآوری کنم اینا رو ، که همه چیز رو میدونسته بیشتر عصبی میشه.
منظورِ من از اینا این نیست که یون مقصّره. نه مقصر من هستم. من باید ..... ولش کن الان که گذشتهها گذشته.
خوب من از طلاق بدم میاد. کلی مشکل درست میکنه. مخصوصاً که ما باهم چند روز سفر هم رفتیم. خیلی بعده. اما میگم اگه واقعا راهِ درست طلاق هست خوب بذار انجام بعده که فردا همش نزنه تو سرم که من میخواستم جدا شم اما تو نزاشتی و از این حرفا. هر چی هم بهش میگم طلاق واسه خودت هم عیب داره میگه من اسم تورو که از شناسنامه برداشتم میرم سر کار. اصلا ازدواج نمیکنم. تنها میمونم. میگه تو قدرِ منو نمیدونی ! آخه من نمیدونم مگه همه شوهرها همش از زنشون تعریف میکنن ! خوب بعضی وقتا هم ایراد میگیرن. میگه من زورم میاد که همه از من تعریف میکنن بد تو ایراد میگیری. خوب بابا آدم همیشه که نمیتونه تعریف کنه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
سلام
تاپیکتون رو همیشه دنبال میکنم . از قضا امروز صبح تاپیک شما در ذهنم بود وخانوم شما. با خودم داشتم میگفتم یعنی 7 ماه فاصله اینقدر مهمه؟ بعد تصور کردم که مثلا 2تاتون هر دو متولد یک سال هستید احتمالا، مثلا 61 تیر و 61 اسفند، به نظرم خیلی عجیب و خنده دار اومد که بحث این 7 ماه پیش کشیده بشه.
توی تاپیک شما خیلی نظر ها داده شده، بخصوص نظر مدیر محترم همدردی، حالا شما چرا از بین اینهمه پست نظر دوستی را اعمال کردید که توصیه به یک ماه جدایی کرده هم جای بحث داره. شما حتما باید به مشاوره حضوری مراجعه کنید . من به خانومتون هم صد در صد حق می دم . خیلی واسه آدم سخته که همه تحسینش کنن ولی شوهرش تردید داشته باشه ! وقت رو بیش از این از دست ندید و حتما به یک مشاور خوب مراجعه کنید. حتی اگر شده با یکی از نزدیکان مورد اعتماد صحبت کنید. نکنه شما وسواس فکری دارید؟ ( یک احتمال )
شما لطف دارید.
البته ما تو ۲ سال هستیم . خانمم آخرِ سال و من اواسطِ سالِ بعد.
قبلان هم گفتم خودم احساس میکنم این سنّ بیشتر یک بهانه هست. انگار دلم یه جوری هست. فقط دنبالِ بهانه هستم که بتونم تو ذهنم از خانمم ایراد بگیرم.
آره خوب وسواسِ فکری دارم. خیلی دچارِ تردید میشم. رو همه چی حتا تصمیم گیریهای کوچیک.
خیلی دنبالِ این بودم و هستم که من چمه. ۶-۷ ماه اختلاف سنی خیلی مهم نیست اما نمیدونم چرا اینقدر میاد تو چشام. میگم شاید یک دلیلش این بود که تردید هام رو قبل از عقد رفع نکردم و الان همش فکر میکنم که اشتباه کردم.
البته من خانمم رو میشناسم. بعید میدونم کاری بکنه. الان عصبانی بود . مطمئنم فردا صبح یادش میره. فقط خدا کنه که به خانوادش چیزی نگه. اگه این بحثها به خانواده خانم درز کنه ، اونا قضیه رو کنسل میکنن چون از اول هم خیلی موافق نبودن و با اصرارهای خانمم رضایت دادن.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
اول بگم که من رک حرف میزنم ناراحت نشید بنطر خودم حقیقت رو میگم :
من صددرصد حق رو به همسرتون میدم اون فقط گناهش دوست داشتن بوده وبس.
نتونستید عاشقش بشید حق نداشتید زیر پا لهش کنید.
شما قطعا خودت مشکل داری و مجددا میگم باید به یه روانشناس مراجعه کنی.
شما برای ازدواج زود اقدام کردید و اصلا تو ابن عوالم سیر نمیکنید
نقل قول:
میگه تو قدرِ منو نمیدونی !
واقعا حقیقت رو گفته
متاسفم برای شما
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نیلوفرمرداب
اول بگم که من رک حرف میزنم ناراحت نشید بنطر خودم حقیقت رو میگم :
من صددرصد حق رو به همسرتون میدم اون فقط گناهش دوست داشتن بوده وبس.
نتونستید عاشقش بشید حق نداشتید زیر پا لهش کنید.
شما قطعا خودت مشکل داری و مجددا میگم باید به یه روانشناس مراجعه کنی.
شما برای ازدواج زود اقدام کردید و اصلا تو ابن عوالم سیر نمیکنید
نقل قول:
میگه تو قدرِ منو نمیدونی !
واقعا حقیقت رو گفته
متاسفم برای شما
خواهش میکنم. شما لطف دارید!
یعنی اصلا به نظرِ شما اصلا مقصر نبوده که حرفام رو جدی نمیگرفت....
حالا بگذریم. الان باید راهِ حل پیدا کرد .
به نظرت بعد از عروسی ، عوض میشم؟ الان من کامل مخالف هستم با طلاق. امروز خانمم ۳ ساعت داشت میگفت باید جدا شیت ولی من همش قربون صدقش رفتم که بیخیال بشه. اما فقط یه چیز من رو هل میده که بذار طلاق بشه. اینکه اگه این حس باهام بمونه و بعد از عروسی هم باز اینجوری باشم!
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
آقای محترم من فکر می کنم خانمتان خیلی بهتون محبت کرده و شما با عرض معذرت مقداری لوس شدید و این حس در شما به وجود آمده که از او بیشترید یا بالاترید . در حالیکه خانمتان را دوست داشتید و دارید اما چون همیشه به شما محبت شده از مسئولیت ها و وظایفی که در مقابلش داشتید ممانعت کردید در حالیکه به او سر کوفت هم زدید با اینکه این احساس واقعی شما نبوده. حالا ایشون به گذشته فکر کرده و به این نتیجه رسیده که فقط از خودش مایه گذاشته اما هیچی دریافت نکرده و دست به یک لجبازی خطرناک زده. پس شما باید اقدام کنید و به یک مردی که میخواهد زندگی خوبی بسازد تبدیل شوید. محکم به او بگوئید دوستش دارید و هدیه ای برایش بفرستید. در ضمن خیلی به او نچسبید دورادور ابراز علاقه کنید تا آتش درونش اندکی فروکش کند. نشان دهید که حمایتش میکنید اما به او التماس نکنید چون جری تر میشود. صحبت هایتان را کوتاه اما پر محتوا کنید. طوری رفتار کنید که محبت شما را بپذیرد. آنچه از دل براید بر دل نشیند. احتمالا بزودی از عصبانیتش کاسته میشود.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نمیشه گفت اصلا مقصر نبوده اینکه رو شما زیادی حساب باز کرده مقصر خودش بوده
فقط مشاوره پاسخگوی سوالات شماست
اگه الان با یه مشاوره درست شدید و خودتونو فهمیدید به فکر ادامه باشید وگرنه تمومش کنید و بازم این خانم رو به بازی نگیرید؛به امید اینکه شاید خوب بشم! ؛ این بازی نیست زندگیه یه انسانه؛کیف و کفش و لباس هم نیست اقای محترم
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
دوست عزیز
شما تردید دارید حالا یا به دلیل وسواس یا سن - یا بهانه گیری بی مورد - یا لوس شدن ویا هر چیز دیگری.........
شما می گویید قبل از ازدواج هم چنین تردیدهایی داشته اید ولی خانمتان بی توجهی کرده.....
به نظر من جایی باید این تردیدها را ریشه کن کنید وگرنه همیشه با شما می ماند و فکر می کنم همسرتان اگر کمی
آرام تر شود و مثل قبل از عقد احساسی عمل نکند خواستار آرامش شما و ریشه کن کردن این تردیدها خواهد بود.
(یا رومی روم و یا زنگی زنگ) امیدوارم ضرب المثل را درست نوشته باشم.
امیدوارم با توکل به خدا بهترین تصمیم را بگیرید.:72:
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
به نظر بنده هم بهتره قبل عروسی این تردید ها رو برطرف کنید به طور کامل
وگرنه باز میایید اینجا و میگویید قبل از عروسی گفتم عروسی بکنم درست میشه و .. و .. و..
خانوم شما هم مطمئنا کاسه صبری دارند که ممکن است لبریز شود ... بنابراین باید هرجه سریعتر نسبت به رفع تردید خود اقدام کنید .
ضمنا از دوستان خواهش می کنم از سرزنش کردن مراجع بپرهیزند و احساسی نظر ندند.
همگی موفق باشید