RE: نداشتن رابطه عاطفی و جنسی دلخواه و عدم و همچنین عدم تمایل به ازدواج
شما فرمودید به دین اعتقادی ندارید. ایا به اخلاقیات و وجدان اعتقادی دارید؟
به نظر من شما با جوابهاتون به جنبه های مختلفی از افکارتون اشاره کردید که اعمالتون رو بر اساس اونها پایه گذاری کردید. مضمون اونها رو در پایین اوردم:
1- اینکه در یک رابطه هر کس باید حواسش به خودش باشد
2- من در رابط هام اوایل به قدرت طلبی و فخر فروشی و بعد به ارضائ نیازهای جسمیم فکر می کردم
3- من نمی خواهم با کسی به مدت طولانی رابطه داشته باشم چون برایم تکراری می شود
4- من نمی خواهم در بند زن و بچه باشم تا احتمالا جلوی پیشرفت من را بگیرند
5- من نمی خواهم مال و اموالم را با کسی (با همراه ایندم) به اشتراک بگذارم
6- در خارج فاجشه سرا هست و من منظورم از روابط ازاد اینه
7- و .....
به نظر من شما دارای معضلات اخلاقی زیادی هستید و پایه و اساس افکارتون بر سه اصل اساسی بنا نهاده شده:
1- خود محوری
2- عدم تعهد و مسولیت پذیری
3- عدم احترام به حقوق انسانی
در مورد دو اصل اول خودتون باید روی خودتون کار کنید که واقعا چرا شما این دو اصل رو در همه جا به عنوان توجیه کارهاتون بیان میکنید و اما من ادامه بحث قبلیم با شما رو مربوط به اصل سوم می دونم:
اگر واقعا شما می خواهید از روش خاصی در روابط انسانیتون استفاده کنید (روش روابط ازاد ) باید در این روابط ازاد نه تنها به حقوق خودتون بلکه به حقوق انسانی که با اون ارتباط دارید هم احترام بذارید و اینکه هر کس باید هوای خودش رو داشته باشه در هیچ جای دنیا مورد پذیرش نیست. مثل اینکه بگید با یک نفر معامله می کنید و اگر طرف حواسش نبود که پولش رو کامل بگیره و یا از نظر عقلی ناقص بود من هر چی می تونم از اون بی حساب پول می گیرم. چون اون خودش باید حواسش باشه. و یا اون از اینکه با من معامله می کنه به خیال خودش خوشحاله و داره اونم لذت می بره اگرچه در واقع داره ضرر می کنه.
خوشحال شدم که شما خودتون هم به ضررهایی که به طرفتون وارد می کنید اشاره کردید حداقل تا این حد واقع بین بودید:
1- ممکنه اون خانم باردار بشه
2- بکارتش رو از دست می ده
3- در جامعه ننگ براش محسوب میشه و هیچ کس پذیرای این شخص نیست مگر اینکه مخفی کنه
و ....
اگر شما به اون خانم به عنوان یک شی نگاه می کنید برای ارضاء نیازهای شما به طور موقت که بعد از چندی ازش خسته می شید و باید دور بیاندازیدش خوب دیگه من جای بحثی با شما نمی بینم. اما اگر فکر می کنید اون خانم یک انسانه که یک سری حقوق داره که با ایجاد رابطه بدون تعهد با شما بعضی از حقوق انسانیش ازش گرفته می شه و ضرر می بینه (مثل اون ادم با عقل ناقص در معامله) پس من به شما می گم که این اصل اخر رو از این به بعد در زندگیتون اصلاح کنید. و البته به نظر من شما به یک سکسولوژی هم باید مراجعه کنید.
(در پرانتز هم بگم اون فاحشه خونه ها در قاره امریکا جمع شدند و جاهایی هم که برای اینکار وجود داره همه به اون خانم هتا به عنوان یک شی اسباب بازی نگاه می کنند که پول توش بیاندازند تا چند لحظه خوش باشند و هیچ کس جز امثال خودشون به اونها به عنوان یک شهروند محترم نگاه نمی کنه.)
RE: نداشتن رابطه عاطفی و جنسی دلخواه و عدم و همچنین عدم تمایل به ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
همه اينا بخاطر اينه كه در زندگي عشق نداشتيد! اگر عاشق مي شديد تمام بندهاي بالا رو با ذوق و شوق تمام براي همسر و فرزندانتون انجام مي داديد.
از عشق گفتید ... من با تعریف خودم از عشق سه بار عاشق شدم ... ولی نمی دونم تعریف شما از عشق چیست که این سه بار عاشق شدن مرا ندیده گرفتید . ولی نکته ای که هست اینست که حالا مگر این عشق با هر تعریفی چقدر تاریخ مصرف دارد ؟ من که در اظراف خودم ندیدم خیلی طولانی بشود ... و اگر شما می خواهید صحبت از همیشگی بودن عشق بکنید من در جواب نظرتان را به همه ی آدمهایی که چند سال اول عشقشان آتشین است و در اثر همین عشق آتشین هم با هم ازدواج می کنند , و بعد از مدتی نه چندان دیر رابطه برایشان تکراری و معمولی می شود جلب می کنم
در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند | *** | تا ابد سر نكشد وز سر پيمان نرود |
|
اگر عاشق باشي ديگه اينهمه حساب كتاب معني نداره!
|
مستي عشق نيست در سر تو | *** | رو كه تو مست آب انگوري |
|
آقا آرش! از دنياي حساب كتاب بيا بيرون. اوني كه تو داري ازش حرف مي زني حتي در مقام يك دوست، انسانه و بودن با هر انساني يكسري تعهد مياره. سعي كن از زواياي ديگري هم به زندگي نگاه كني...اينجوري باشي كساني به زندگيت جذب مي شن كه اونها هم اهل حساب كتاب باشن و اونوقت هرگز كسي رو كه تورو بخاطر خودت بخواد پيدا نمي كني.
اخيرا يك بنده خدايي از من درخواست ازدواج كرده بود كه خيلي رفتارش عجيب و نچسب بود. مردي چهل و چند ساله كه همه زندگيش به حساب كتاب مي گذشت. حتي در توجه كردن به من حساب ريال كارش رو داشت. مي تونيد درك كنيد چقدر همچين آدمي مي تونه نچسب باشه؟ با مدرك مهندسي و سه منزل مسكوني و يك باب حجره در بازار تهران، گداي 5000 تومان پول بود! اينه كه وقتي از روحت فاصله بگيري تبديل به آدم نچسبي مي شي كه اگر هم از كسي خوشت بياد ديگه طرف مقابل بهت تمايل نداره! اينها حقيقته! اون يجور حساب كتاب مي كرد شما يجور ديگه داري حساب كتاب مي كني! يكم بيشتر فكر كن. شايد راههاي بهتري هم باشه...
به نظر من حساب کتاب در رابطه همه وجود داره ... در هر رابطه ای حتی رابطه مادر فرزندی هر کس دنبال منافع خودش هست ...ولی ایراد کسانی که مانند خواستگار شما حساب و کتابشان توی ذوق می زند این است که در حساب و کناب همه جانبه نگر نیستد ... من آدم حسابگری هستم و نمی تونم اینو انکار کنم ولی همشه سعی کردم که همه ی جوانب رو در نظر بگیرم ... حالا شاید در این زمینه موفق نبودم .
RE: نداشتن رابطه عاطفی و جنسی دلخواه و عدم و همچنین عدم تمایل به ازدواج
سلام
من حتم دارم که آقا آرش اینجا اومدند تا اینکه با همفکری دوستان به جواب سوالشون برسند ولی متاسفانه برخی از دوستان ما در این تالار خودشون رو پاک ترین آدمها می دونند و ایشون رو به خاطر روش زندگیشون متهم می کنند.
من نمی فهمم چه لزومی داره دختری رو که قبل از ازدواج رابطه ی جنسی نداشته معصوم و بی گناه بدونیم و دختری رو که به هر دلیلی این روابط رو قبل از ازدواج داشته ناپاک و گناهکار بدونیم؟
اول اینکه کسی که انتخاب می کنه قبل از ازدواج با فرد دیگه ای غیر از همسرش رابطه نداشته باشه روشی است که خودش انتخاب کرده پس لزومی نداره که این فرد رو معصوم و بی گناه بدونیم در ثانی بیگناه بودن فقط به نداشتن رابطه ی جنسی پیش از ازدواج برنمی گرده.
در ضمن باید آنقدر فرهنگ گفتگو کردن رو داشته باشیم که اگر جوابی با استدلال های منطقی داریم بیان کنیم در غیر این صورت اگر سگوت کنیم خیلی بهتره.
کاش این قدر خودمون رو پاک و منزه از اشتباه نمی دیدیم که به خودمون اجازه بدیم در مورد باقی انسانها به راحتی قضاوت کنیم و براشون نسخه بپیچیم.
در ضمن فکر میکنم این قضیه ربطی به کنار گذاشتن خدا در زندگی نداره.چه بسا آقایون مذهبی و اسلامی بسیاری که از راه صیغه و ازدواج موقت حتی بعد از ازدواج هم به بهانه های واهی با وجود تاهل به خانوادشون پایبند نیستند و وفاداری براشون معنایی نداره پس نگید، که از راه اسلامی اش راه برا آقایون اسلامی و معتقد هم بازه.
هر کس هم که به اصول اسلامی پایبند نبود دلیل بر بی بند وباری اش نیست.چه بسیار افراد اسلامی که متاسفانه بی بند وباری اصل و اساس زندگیشونه.
آرش خان من فکر می کنم با این توضیحاتی که دادید ازدواج برای شما راه حل مناسبی نیست.
نمی دونم چه طوری ولی باید به نیازهای عاطفی تون که در صورت برآورده شدن براتون آرامش بخشه به گونه ای پاسخ داده بشه ولی این رو می دونم که راهش ازدواج نیست.
براتون آرزوی خوشبختی می کنم.
خوش و سلامت باشید.
RE: نداشتن رابطه عاطفی و جنسی دلخواه و عدم و همچنین عدم تمایل به ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baby
سلام
ببینید من نه بعنوان یه روانشناس بلکه بعنوان یه انسان ، انسانی که سرنوشت دیگران براش مهمه باهاتون صحبت می کنم. از اونجا که گوش شنوائی دارید (برخلاف برخی از افراد که اصلا نمی خواهند بشنوند) باهاتون ادامه می دم .
بنده اگرچه مخالف صد درصد این فعل هستم ، اما خود وجودی آرش و آرشها رو بسیار باارزش می دانم .
به شرطی که سعی نکنید سریعا در مقام پاسخ بربیائید به صحبتها خوب گوش بدید ، بعد فکر کنید ، فکر کنید و بازم فکر کنید.
اونوقت اگه نکته ای مبهم بود بگید به مقداروسعم پاسخ بدم.
اگر در بحث عقلی مرا محکوم کنید و لی مسیر زندگی تون رو درجاده خیر و صلاح ببرید برای baby بهتر هست تا من شما رو محکوم کنم ولی شما کار خودتون رو ادامه بدید. (در این حرفم اصلا تعارف نمی کنم)
دوست خوبم ... من نمی فهمم شما چرا تاکید کردید که در مقام پاسخ بر نیایم ؟! مگر تفکر و اندیشه چیزی به جز گفتگوست ؟! یا مگر شما فکر می کنید که جواب دادن من در تالار برای این است که شما را به قول خودتان در بحث عقلی محکوم کنم ؟ قطعا که اینطور نیست ... من فقط و فقط به دنبال حل مساله هستم ولی شاید مشکل اینجاست که من حل مساله را غیر از تفکر و گفتگو با دیگران چیزی نمی دانم ... و من از حرف شما این برداشت را می کنم که من باید حرفهای شما را بشنوم و بروم خودم با خودم فکر کنم که این به نظر من اشتباه است و گفتگوی دو نفر راهکار بهتریست برای همفکری بین دو نفر
با توجه به ارسال قبلتون ، آقای سنگتراشان ، در تاپیکی با عنوان
چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
سعی می کنند دستورات کاربردی اسلام خطاب به آدمی را مورد توجه قرار داده و نقش آن را در سلامت روانی انسان بررسی کنند.
اولین درخواستم این هست که مطالبی رو که می خونید بیشتر از این مقداری که دارید تامل می کنید تامل کنید. فکر کنید روی صحبتهای دوستان .
از لغت خیلی استفاده نکنید ، بگوئید بعضی هم رای من هستند. و چون می دانم که صحیح هست برا اون بعضی که موافق این رویه هستند هم عنوان می کنم.
اگر حلقه دوستی هاتون رو عوض کنید می بینید که برخی دیگه هم در همین سنین جوانی ، به فکر بالا بردن خصائل انسانی شون هستند و دارند تلاش می کند. برخی از جوانان قدرت رو در تصاحب جسم یه دختر نمی دونن ، بلکه در کنترل نفسشون می دونن. به خودشون سختی می دن تا ارتباط شون رو با خدا بیشتر و بیشتر کنند. کوله بار شون رو از معنویات پر کنند و پرسشگر راه سعادت هستند.
نه خطاب به شما : جوانی کردن !!، کلمه ای که در فرهنگ ما متاسفانه وجود داره و معنائی مترادف با روابط آزاد دختر و پسر میده.
یعنی چون جوانی و شور و نشاط داری ، این نعمت گرانقدر رو اگه در مسیر معصیت و سرپیچی قادر متعال قرار بدی اشکال نداره!!!! چون جوانی !!! واقعا که چه مجوزی ، جوازی برای از دست دادن شرافت انسانی.
در حالیکه قصه دقیقا برعکسه. باید نهایت استفاده رو از این نعمت برد. جوان می تونه با اختیار خودش و گاهی برخلاف غریزه حرکت کنه (اساسا پیر که غریزه ای نداره) ، می تونه با شیطان مبارزه کنه ، شب بیدار بمونه ، روز رو روزه بگیره و ... (حیلی سخته ، اما سختی ای همراه با شیرینی ، شیرینی رفاقت با خدا)
جوانی کردن!! مترادف با گناه کردن نیست .
من فکر می کنم که یکی از شروظ گفتگو و مشاوره روانشناسانه این است که به هر کس در چارچوب اندیشه خودش مشاوره بدهید . من که اولش گفتم که مدهبی نیستم پس این ارشاد اسلامی دیگر برای چیست ؟! ما که نمی توانیم اینجا راجع به مذهب با هم گفتگو کنیم ... شما فرض بفرمایید یک آدم مدهبی دچار مشکلی که در صورت سوال دکر کردم شده است حالا چه باید بکند؟
برگردیم به بحث خودمون ، ببینید در اولین واکنش نسبت به ارسال شما یاسمین گفته
"در راه و روش زندگی کردنتون تجدید نظر کنید" و ارزوی سلامت در زندگی داشته براتون "موفق و سالم باشی در زندگیت"
چون شما عقل محور هستید ، جا نداره که از خودتون بپرسید ، روش زندگی ؟ روش زندگی من؟ چه بوده و تا به حال چه کردم ؟ مرور کنید 31 سال زندگی رو. (از نظر من اقلا نصف روز باید شما رو به فکر وا می داشت)
من مرور کردم بارها و بارها ... قبل از اینکه یاسمین به من بگوید پس گفتن یاسمین نمی توانسته تلنگر خاصی برای من باشدآیا شما می توانید بگویید چون من به این نتیجه نرسیدم که رابطه آزاد خوب نیست پس فکر نکرده ام .؟؟؟ و یا بدتر اینکه چون نتیجه دلخواه عرف را نگرفته ام پس فکر نکرده ام ؟؟؟
واکنش بعدی دلجو گفته "... باید از افکار اشتباهتون می گرفتید رسیدید و اونم اینه که روابط ازاد به انسان ارامش نمی ده"
افکار اشتباه ؟ کجای افکار من اشتباه بوده ؟ او از کجا افکار مرا می دانست؟ من که فقط گزارش کارم رو داده بودم
روابط آزاد آیا آرامش بخشه ؟ آیا هر چیزی که آرامش بخش بود باید مصرف کرد؟؟!!
و همین طور الی آخر ....
من نمی توانم که به خوذم دروغ بگویم که یا این اندیشه رابه زور در مخ خودم فرو کنم ... من معتقدم که رابطه آزاد نسبت به ازدوج آرامش بیشتری به من می دهد ولی به شرط اینکه شرایطش فراهم باشد
گفته بودم 1- خیلی به منطق و عقلتون اطمینان نداشته باشید ، آنها هم گاهی اشتباه میکنن.
گفتی :باشه خیلی خوب این که از مسلماته که عقل هم ممکنه بیراهه بره .
همین که موافقی که این امکان وجود داره ، نخواه که همه چی رو با این عقل ناقص حلاجی کنی بعد عمل کنی.
من اگر مطمئن بودم که خردم اشتباه نمی کنه که اصلا وارد گفتگو با شما هم تالاری ها نمی شدم
اگه رفتاری اشتباهه ، الان که فهمیدی (اگه فرض کنیم قبلا نمی دونستی !!!!) ترکش کن .
ولو اینکه عقل شما بگه که چه لزومی داره دروغ نگم در حالیکه می تونم با یه دروغ کلی منفعت کسب کنم و لذت ببرم . و مردم خلن که دروغ نمیگن . برخی مسائل اینقدر بدیهی هستن که نیازی به استدلال ندارن.
گفتی :ولی مگه مرجعی برای تصمیم گیری هست ؟؟؟
بله معیارهای دیگه ای هم هست ، خودت فکر می کنی چه معیارهای دیگه ای درکنار عقل داریم که می تونیم ازشون بهره بگیریم؟
من معیاری رو به غیر از عقل نمی شناسم عقل خودم که با تفکر کردن به دست میاد و عقل دیگران که با گفتگو بدست میاد ... البته با احساس هم گاهی می شه تصمیمگیری کرد
وقتی شما گرسنه ای ، همین عقل (عقلی که کارکردش رو درست انجام می ده ، معیارهای دیگه رو پس نمی زنه ) به شما میگه درست نیست دست در غذائی که مال من نیست ببرم. ولو گرسنگی امانم رو بریده باشه.
درخانه اگر کس است ... یک حرف بس است
فکر کن وجبهه نگیر. حالت شما حالت فردی که مشاوره می خواهد نیست ، در موضع ستیز و مجادله هستید.
در پایان از همه ی گفته هات ممنونم ... بازهم فکر می کنم در موردشون ... می دونم الان باز منو متهم می کنی به اینکه در مقام جواب دادن بر آمدم .ولی من نمی تونم فقط حرفهای دیگران را نصیحت گونه بشنوم . من تا گفتگو نکنم و در بحث عقلی قانع نشوم نمی تونم حرفی را بپدیرم . فقط شاید بتونی به من اتهام بزنی که این کار یعنی پدیرفتن حرف دیگران مشروط بر قانع شدن عقلی اشتباه است
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
سلام
فکر میکنم خیلی ها در این سایت با تفکرات بنده کم یا بیش اشنا باشند. اما اینجا ضمن احترام برای نظرات همه اعضا محترم، بنده علیرغم میل باطنی ام و فقط حسب وظیفه آمده ام تا نه با آقای آرش، بلکه با یکسری تفکر ریخته پاشیده تکلیف نامعلوم، مخالفت کنم. در ضمن مدیران گرامی! بنده ضمن اشنایی و احترام کامل برای قوانین سایت این بحث را کاملا مرتبط با این تاپیک میدانم. و اما:
همین دیروز برای دومین بار متوالی تاپیکی باز شد تحت عنوان "اخلاق بردگی و اخلاق اربابی" و اتفاقا باز هم یک عده تشکرات خود را ذیل آن به یادگار گذاشتند:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ...
کارل گوستاو یونگ (روانشناس شهير سوئيسي و از شاگردان معروف فرويد كه در بحث ناخودآگاه جمعي از هم جدا شدند) می گوید که انسان ها بر دو نوع اخلاق رفتار می کنند: اخلاق بردگی و اخلاق اربابی.
اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که 90 درصد مردم بهش معتقدند؛ اخلاقی که ميگوید در مهمانیها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی ميشوی، خوددار باش و فریاد نزن، وقتی دخترعمویت بچه دار ميشود برایش کادو ببر، وقتی دوستت ازدواج ميکند بهش تبریک بگو، وقتی از همکارت خوشت نميآید، این را مستقیم بهش حالی نکن، برای این که دوستت، همسرت، برادرت ناراحت نشوند خودت را، عقاید و احساساتت را سانسور کن، برای به دست آوردن تأیید و تحسین اطرافیان، لباسی را که دوست داری نپوش، اگر لذتی برخلاف شرع و عرف و قوانین جامعه بشری است آن را در وجودت بُکُش و به خاک بسپار، فداکار، مهربان، صبور، متعهد، خوش برخورد و خلاصه، همرنگ و همراه و هم مسلک جماعت باش...
اما اخلاق اربابی، کاملا متفاوت است. افرادی که به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روانشناسی، آدمهایی هستند که به بالاترین حد از بلوغ روانی رسیده اند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس وهمسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق و تنبیه اجتماعی، که برمبنای وجدان خودشان تعریف ميکنند.
البته وجدان شخصی این افراد، مستقل، بالغ، صادق و سالم است، اهل ماست مالی و لاپوشانی نیست، صریح و بی پرده است و با هیچکس، حتی خودش تعارف ندارد.
بزرگترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است. اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابل انعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.
[b]برای تودههایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند، اخلاق اربابی، گاه زیبا و تحسین برانگیز، گاهی گناه آلود و فاسد و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم است.[/b]
یونگ ميگوید افرادی که به اخلاق اربابی رسیده اند تاوان این بلوغ را با تنهایی و طرد شدگی پس ميدهند. آنها به رضایت درونی ميرسند ولی همیشه برای اطرفیانشان، دور از دسترس و غیرقابل درک باقی ميمانند.
بر طبق تعریف بالا و همینطور خیلی از تاپیکهای اینچنینی که خیلی اتفاقا روشنفکرانه هم به نظر میرسد و چقدر هم به به و چهچه در همین سایت برای کپی پیست کننده اش به همراه دارد، جناب آقای آرش خان ما دارای اخلاق اربابی است! و برطبق تعریف اربابی ایشان "به بالاترین درجه از بلوغ روانی رسیده" و همانطور که می بینید ایشان "با کسی تعارف ندارد". حالا اگر رفتار ایشان "گناه آلود و فاسد و گنگ و نامفهوم است" اشکال از اخلاق بردگی ماست!
من این مطلب اخلاق بندگی و اربابی را نخوانده بودم بسیار خوب بود ممنوم .. ولی بی پرده بگویم که زبانت زبان صریحی نیست و موجب گمراهی آدم در فهم مظلبت مب شود . در کل من اخلاق خودم را بنا بر تعریفی که در این مقاله بود اخلاق اربابی می دانم و به هیچوجه را جع به خودم فکر نمی کنم که به بالاتربن درجه بلوغ روانی رسیدم و البته بگویم که رفتار خودم را گناه آلود نمی دانم و اگر تو آنرا گناه آلود می دانی دلیلش این است که رفتار مرا با چاچوب فکری خودت می سنجی که من قبلا هم گفتم در گفتگوی روانشناانه باید فرد را در چارچوب فکری خودش راهنمایی کنیم و نه در چاچوب فکری خودمان
یک اعتراف احمقانه بکنم: "من یک برده ام! بنده ام! "بنده خدایی که هرچی بگه سر تسلیم فرود میارم و جرات جیک زدن در مقابل نظراتش رو ندارم. اصولا برده و بنده را چه به ابراز وجود در مقابل اربابش! ارباب من-خدای من- به من میگه الغیبة اشد من الزنا، به من میگه: ویل لکل همزة لمزة. توی پستوهای همین سایت، پره از غیبت و تهمت و... اونوقت همه رفته اند بالای منبر که آی آقای آرش تو مطرودی چون زناکاری! این اخ و پیف ها در همین سایت در حالیست که یکی دو کلیک اونورتر دختر پسرهای شکست خورده در عشق یا بقولی زناکارهای عاشق چه همدلیها دریافت نمیکنند!
در ضمن این بنده ای که تو می گویی و منظورت بنده خداوند بودن است اصلا ربطی به تقسیم بندی یونگ ندارد . او کلمه بندگی را برای یک نوع اخلاق استفاده کرده و به گمانم منطورش هرگز بنده خدا بودن نبوده ... نمی دانم منطورت از این بازی با کلمات چه می تواند باشد ؟؟!
از اخلاق گفتید، از دین گفتید، از دید اسیب شناسانه و روانشناسانه گفتید، کمر همت بسته اید که این آقا را متقاعد کنید که کارش اشتباه است. دم همه شما گرم. دست مریزاد. اما یادتون باشه چه چک لیست مسلمانی، چه چک لیست روانی، و چه چک لیست های اخلاق مدارانه و روشنفکرانه و ... همه و همه نصفه و نیمه کاره راه به جایی نمیبرند. نمیشه بگی من مسلمونم اما این قسمت اسلام رو قبول دارم ولی اون قسمتش رو نه! اسلام اسمش با خودشه: تسلیم و سر سپردگی یا به عبارتی اخلاق بردگی و بندگی داشتن در برابر قادر متعال. و نمیشه بگی من روشنفکرم و به ارتباط آزاد دختر و پسر اعتقاد دارم، غیبت میکنم، نماز را قبول ندارم و... اما شب لیلة الرغائب هم فکر میکنم خدا اولین آرزویی رو که برآورده میکنه مال منه!
فعلا تا همین جا بسه:303:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maria_62
سلام
من حتم دارم که آقا آرش اینجا اومدند تا اینکه با همفکری دوستان به جواب سوالشون برسند ولی متاسفانه برخی از دوستان ما در این تالار خودشون رو پاک ترین آدمها می دونند و ایشون رو به خاطر روش زندگیشون متهم می کنند.
من نمی فهمم چه لزومی داره دختری رو که قبل از ازدواج رابطه ی جنسی نداشته معصوم و بی گناه بدونیم و دختری رو که به هر دلیلی این روابط رو قبل از ازدواج داشته ناپاک و گناهکار بدونیم؟
اول اینکه کسی که انتخاب می کنه قبل از ازدواج با فرد دیگه ای غیر از همسرش رابطه نداشته باشه روشی است که خودش انتخاب کرده پس لزومی نداره که این فرد رو معصوم و بی گناه بدونیم در ثانی بیگناه بودن فقط به نداشتن رابطه ی جنسی پیش از ازدواج برنمی گرده.
در ضمن باید آنقدر فرهنگ گفتگو کردن رو داشته باشیم که اگر جوابی با استدلال های منطقی داریم بیان کنیم در غیر این صورت اگر سگوت کنیم خیلی بهتره.
کاش این قدر خودمون رو پاک و منزه از اشتباه نمی دیدیم که به خودمون اجازه بدیم در مورد باقی انسانها به راحتی قضاوت کنیم و براشون نسخه بپیچیم.
در ضمن فکر میکنم این قضیه ربطی به کنار گذاشتن خدا در زندگی نداره.چه بسا آقایون مذهبی و اسلامی بسیاری که از راه صیغه و ازدواج موقت حتی بعد از ازدواج هم به بهانه های واهی با وجود تاهل به خانوادشون پایبند نیستند و وفاداری براشون معنایی نداره پس نگید، که از راه اسلامی اش راه برا آقایون اسلامی و معتقد هم بازه.
هر کس هم که به اصول اسلامی پایبند نبود دلیل بر بی بند وباری اش نیست.چه بسیار افراد اسلامی که متاسفانه بی بند وباری اصل و اساس زندگیشونه.
آرش خان من فکر می کنم با این توضیحاتی که دادید ازدواج برای شما راه حل مناسبی نیست.
نمی دونم چه طوری ولی باید به نیازهای عاطفی تون که در صورت برآورده شدن براتون آرامش بخشه به گونه ای پاسخ داده بشه ولی این رو می دونم که راهش ازدواج نیست.
براتون آرزوی خوشبختی می کنم.
خوش و سلامت باشید.
از حرفهات بسیار ممنونم . خوشحالم که منوفهمیدی ... من فقط برای رسیدن به جواب سوالم دارم با بچه ها گفتگو می کنم . ولی اونا یا از موضع بالا به من نگاه می کنند و منو نصیحت می کنند و یا با افکار اسلامی خودشون به من نگاه می کنند که اینطوری قطعا منو گناهکار می دونند .... در صورتی که گفتگو در تالاری که رانشناسی و مشاوره هست نباید بر اساس ایدئولوژی باشه . امیدوارم که همینطور که من دارم توی تالار آموزش می بینم و به اشتباهاتم پی می برم بچه های گفتگوی منطقی رو یادبگیرن و بتونن به مسائل خارج از ایدئولوژی خودشون نگاه کنن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
شما فرمودید به دین اعتقادی ندارید. ایا به اخلاقیات و وجدان اعتقادی دارید؟
به اخلاق اعتقاد دارم ولی اخلاقی که خودم برای خودم تعریف می کنم ... به عنوان مثال : من دروغ نمی گم نه برای اینکه از نظر اسلام گناه داره بلکه برای اینکه دروغ رو عقلا اشتباه می دونم
به نظر من شما با جوابهاتون به جنبه های مختلفی از افکارتون اشاره کردید که اعمالتون رو بر اساس اونها پایه گذاری کردید. مضمون اونها رو در پایین اوردم:
1- اینکه در یک رابطه هر کس باید حواسش به خودش باشد(هرکس مدافع منافع خودش است به معنی نیست که به دیگری ضربه بزنیم به این معنی است که لازم نیست که من فکر کنم که او برای چه تصمیم گرفته با من وارد رابطه بشود)
2- من در رابط هام اوایل به قدرت طلبی و فخر فروشی و بعد به ارضائ نیازهای جسمیم فکر می کردم
3- من نمی خواهم با کسی به مدت طولانی رابطه داشته باشم چون برایم تکراری می شود
4- من نمی خواهم در بند زن و بچه باشم تا احتمالا جلوی پیشرفت من را بگیرند
5- من نمی خواهم مال و اموالم را با کسی (با همراه ایندم) به اشتراک بگذارم
6- در خارج فاجشه سرا هست و من منظورم از روابط ازاد اینه (منظورم از رابطه آزاد فقط فاحشه خانه نیست .فاحشه خانه فقط رابطه آزاد جنسی است نه عاظفی )
7- و .....
به نظر من شما دارای معضلات اخلاقی زیادی هستید و پایه و اساس افکارتون بر سه اصل اساسی بنا نهاده شده:
1- خود محوری نمی دونم منطورتون از خودمحوری دقیقا چیست ولی باید بگم که من در هر تصمیم همیشه اول منافع خودم رو در نظر می گیرم ولی این باز به معنی ضربه زدن به دیگران نیست
2- عدم تعهد و مسولیت پذیری اتفاقا من بسیار مسئولیت پذیزم . عدم تعهد به این معناست که ما تعدی بدهیم و به آن عمل نکنیم . من که به کسی تعهد ندادم چطور می توانم متعهد نباشم ؟! در ضمن قبلا گفتم هر وقت به دوستی متعهد بودم واقعا با کس دیگری رابظه نداشته ام
3- عدم احترام به حقوق انسانی لطفا بگویید چرا این اتهام را به من می زنید ؟!
در مورد دو اصل اول خودتون باید روی خودتون کار کنید که واقعا چرا شما این دو اصل رو در همه جا به عنوان توجیه کارهاتون بیان میکنید و اما من ادامه بحث قبلیم با شما رو مربوط به اصل سوم می دونم:
اگر واقعا شما می خواهید از روش خاصی در روابط انسانیتون استفاده کنید (روش روابط ازاد ) باید در این روابط ازاد نه تنها به حقوق خودتون بلکه به حقوق انسانی که با اون ارتباط دارید هم احترام بذارید و اینکه هر کس باید هوای خودش رو داشته باشه در هیچ جای دنیا مورد پذیرش نیست. مثل اینکه بگید با یک نفر معامله می کنید و اگر طرف حواسش نبود که پولش رو کامل بگیره و یا از نظر عقلی ناقص بود من هر چی می تونم از اون بی حساب پول می گیرم. چون اون خودش باید حواسش باشه. و یا اون از اینکه با من معامله می کنه به خیال خودش خوشحاله و داره اونم لذت می بره اگرچه در واقع داره ضرر می کنه.
من در بالا هم گفتم که منظورم این نبوده و به نظرم شما اشتباه می کنید . من هیچگاه به کسی به اینگونه که شما می گویید ضربه نزده ام که بخواهم از ضعف و نادانی کسی بهره ببرم . ولی اگر کسی در رابطه مثلا چیزی را می دهد و چیز دیگری به دست می آورد دیگر به خودش مربوط است او بوده که تصمیم گرفته و باید مسدولیت تصمیمش را بپزیرد
خوشحال شدم که شما خودتون هم به ضررهایی که به طرفتون وارد می کنید اشاره کردید حداقل تا این حد واقع بین بودید:
1- ممکنه اون خانم باردار بشه
2- بکارتش رو از دست می ده
3- در جامعه ننگ براش محسوب میشه و هیچ کس پذیرای این شخص نیست مگر اینکه مخفی کنه
و ....
اولا که من شخصا هیچوقت این کارهای بالا رو نکرده ام . در ضمن این ضرر ها رو من بهش نمی زنم . آنهم به خاطر شرایط اجتماعی . به فرض هم که می کردم بازهم گناهکار نبودم مگر اینکه به زور کرده باشم و خود شخص نخواسته باشد .این همون حرفی است که در بالا گفتم که خود طرف مثلا بکارتش را می دهد تا پول یا توجه مرا بدست بیاورد ... در اینجا خود اوست که دارد تصمیم می گیرد چه درست باشد و چه غلط و قطعا ممکن است آسیب هم ببیند
ر
اگر شما به اون خانم به عنوان یک شی نگاه می کنید برای ارضاء نیازهای شما به طور موقت که بعد از چندی ازش خسته می شید و باید دور بیاندازیدش خوب دیگه من جای بحثی با شما نمی بینم. اما اگر فکر می کنید اون خانم یک انسانه که یک سری حقوق داره که با ایجاد رابطه بدون تعهد با شما بعضی از حقوق انسانیش ازش گرفته می شه و ضرر می بینه (مثل اون ادم با عقل ناقص در معامله) پس من به شما می گم که این اصل اخر رو از این به بعد در زندگیتون اصلاح کنید. و البته به نظر من شما به یک سکسولوژی هم باید مراجعه کنید.
نه من کسی رو ابزار خودم نمی دونم و اون رو انسان ودارای حقوق انسانی می دونم
(در پرانتز هم بگم اون فاحشه خونه ها در قاره امریکا جمع شدند و جاهایی هم که برای اینکار وجود داره همه به اون خانم هتا به عنوان یک شی اسباب بازی نگاه می کنند که پول توش بیاندازند تا چند لحظه خوش باشند و هیچ کس جز امثال خودشون به اونها به عنوان یک شهروند محترم نگاه نمی کنه.)