آموخته ام که...
هیچ نوشی در این دنیا بدون نیش نیست
آموخته ام که...
وقتی در گرفتاری هستی هر چی بیشتر دست و پا بزنی بیشتر در گرفتاری فرو میروی
نمایش نسخه قابل چاپ
آموخته ام که...
هیچ نوشی در این دنیا بدون نیش نیست
آموخته ام که...
وقتی در گرفتاری هستی هر چی بیشتر دست و پا بزنی بیشتر در گرفتاری فرو میروی
آموخته ام كه ..........
زن عاقل به تربيت همسرش همت مي گمارد, و مرد عاقل مي گذارد كه زنش اورا تربيت كند :228::18:
آموخته ام هيچ گاه از روي حدس و گمان سخن نرانم.:81: :163: :81:
آموخته ام که تجربه معلم خوبي است اما حق التدريس آن فوق العاده گران است پس بياموزم از آموخته هاي شمايان!
آموخته ام كه............
کسانیکه با افکار خوب و عالی دمساز هستند ، هرگز تنها و بی مونس نیستند .
امروز آموختم كه مثل دونه هاي قهوه باشم كه توي آب حل ميشن و رنگ اونو عوض ميكنن !!!
بعضيها خيلي خسيس هستند و هرچي هم ازشون تشكر كني توي پستها از آدم تشكر نمي كنند
ولي آموخته ام.................
اشكالي نداره حتما يادشون نبوده وگرنه قصدي ندارند.ودوستاي قدرشناس وخوب هستند.
آموخته ام که :
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
آموخته ام كه :
بدبخت کسی است که نمی تواند ناراستی خویش را درست کند
[attachment=80]فردا بار ديگر خورشيد از افق مهرباني ها طلوع خواهد كرد و هر چه در سينه دارد بي هيچ چشمداشتي ارزاني زمين و زمينيان خواهد كرد . آري زمينيان ، آنان كه هيچ يك هرگز وسعت سخاوت و مهرباني خورشيد را نديدند و نياموختند كه مهربان باشند بي آن كه چيزي بخواهند.
روز با همه ي زيبايي هايش شروع مي شود و ساكنان اين كره ي خاكي چشم از خواب مي گشايند و سالم و سرحال ، زندگي را يك بار ديگر تجربه مي كنند و شايد هرگز به اين نمي انديشند كه ديروز آدمياني بودند ، كه امروز نيستند تا طلوع خورشيد را ببينند .پس يك بار ديگر " با چشماني باز به آن چه داريم بنگريم . "
مهرباني را از خورشيد بياموزيم كه به زمين مي بخشد بي آن كه نيازي به اين كره خاكي داشته باشد و يا اين عناصر كوچك نفعي به او برسانند.
سبزي را به برگ مي بخشد و رستن را به گياهان هديه مي كند. به هر دانه اي تجربه ي زيباي بلوغ را مي چشاند ، به آنان كه برهنه اند گرما مي بخشد تا براي پيراهني مندرس سر بر آستان بندگان خرد فرود نياورند.
قطره را آن قدر جلا مي دهد و وسعت مي بخشد تا او را تا بلنداي آسمان پيش ببرد و به اوج برساند ، همان قطره اي كه مي توانست در چاله اي كوچك مدفون شود . به تمامي جانداران عالم روشنايي هديه مي كند تا تمامي زيبايي هاي هستي را يك جا نمايان كند و همه از ديدن اين همه شگفتي سيراب شوند.
و سپس بار مي بندد و آرام و فروتن ، راضي از اين همه بخشش مي رود تا در پس يك كوه دمي بياسايد و براي بخششي ديگر آماده شود.
ما از خورشيد چه آموخته ايم ؟!
آمو خته ام كه ..........هر افتادنی همان برخاستن است. آن کس که به این حقیقت ایمان دارد به راستی خردمند است.