RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
آقاي gio عزيز از راهنماييهاي دلگرم كننده تون خيلي ممنون
اعتقاد شوهرم به جداييو رو چه جوري ازش بگيرم ؟ آخه ايشون يه مشاور يا دوست يا كسي كه بتونه بهش بگه كه اين مشكل حل شدنيه و اميدوارش كنه رو نداره .
لااقل من ميام اينجا از مشورت دوستان بهره مند مي شم . يا اطرافم دوستان قابل اعتماد و عاقل دارم كه در مورد مشكلم حرف بزنم .در حال حاضر خودش به نتيجه جدايي رسيده خوب طبيعتا تا نظر جديد و مثبتي از يه منبع قابل اعتماد پيدا نكنه ، كماكان روي عقيده قبليش هست!!!!!
من هم اگه بخوام حرفي بزنم نگران مي شه و مخالفت مي كنه.
كلا همسرم زود تحت تاثير قرار مي گيره .هم تحت تاثير حرفهاي مثبت هم منفي. ولي كسي نيست كه فكرش رو به سمت زندگي دوباره ببره.
در ضمن خانم ستاره 1388 عزيز بابت شعر بسيار زيباتون ممنون.
جناب SCI كجاييد ؟؟؟
آخه قرار بود از خطاهاي رفتاريم بگيد........
دوستان چرا به من سر نمي زنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
خواهرم،
نكته اي كه بايد مد نظر قرار بديد اين هست كه قبل از اينكه چيزي بگم و چيزي بشنويد بايد بدونيد كه نوع نگرش ما، به زندگي زناشويي، ارزشهاي ما رو مي سازه، واكنش ما رو نسبت به موقعيتها تعيين مي كنه و اين واكنش مي شه تفكر ما، و تفسير اين تفكر آن چيزي است كه امروز احساس مي كنيم... پس اگر بخواهيم نوع احساس خودمون رو از زندگي زناشويي تغيير بديم بايد در اين چرخه چيزي رو عوض كنيم... يا نوع نگرشمون رو، يا ارزشهامون رو، يا در موقعيت قرار نگيريم و و و ... كه به نظرم در رابطه با شما بايد نوع نگرشتون به زندگي زناشويي تغيير كنه!
بنابراين بايد بخواهيد، تصميم بگيريد ، شكيبايي كنيد و انجام دهيد تا نتيجه بگيريد!
- يكي از خطاهاي عمده شما، كه شايد ناشي از مقطع سني شما هم باشه و البته بعد از اين كنترل خواهد شد، عدم تكيه كردن به همسرتون و از آنجائيكه هم تحصيلات بالاتري داريد و هم سن بيشتر، احساس دانايي بيشتر كه شايد حتي ناخودآگاه به سراغ شما بياد... چيزي كه دوست نداريد اما طبيعتا موجب خواهد شد كه شما بهتر تجزيه و تحليل كنيد، از خطاهاي زندگي مشترك جلوگيري كنيد، بي اعتبار سازي كنيد، تا حدودي فاجعه سازي كنيد! مقايسه كنيد و در نهايت خودتان از زندگي مشترك راضي نباشيد... توجه داشته باشيد شايد آي كيو شما بسيار بالا باشد اما اي كيو شما الزاما بالا نيست!
- بواسطه دليلي كه در بالا آمد و همان وضعيتي كه قبل هم گفته شد يعني Demeter بودن شما، حس مادرانه شما بسيار قوي تر از حس همسر بودن شما شده است.. و از اين بابت آسيب خورده ايد و آسيب خواهيد خورد!
- فيلتر مي كنيد.. به عبارتي كارهاي مثبت همسرتون رو ناديده مي گيريد يا اتفاقي مي پنداريد... و كارهاي منفي رو بيشتر مي بينيد.. خب اين اصلا خوب نيست! حرفهاي خوبش رو نمي بينيد... حرفهاي بدش تو ذهنتون مي مونه!
- تفسير منفي مي كنيد... مثلا گفته بود من مي توانستم شما رو ببوسم... اين نكته رو عليه خودش استفاده مي كنيد! در صورتيكه او در اون شرايط نتوانسته اين كار رو بكنه... چرا؟ چون گارد امنيتي شما و احساس طرد شدن توسط ايشون مانع شده...
- بي اعتبار سازي مي كنيد! هيهات... اين از اون خطاهاست كه هيچ جوره نمي شه ازش گذشت! واويلاست! اگر قرار باشه يك زوج طي مرور زمان به جدايي فكر كنند و اين مرور زمان 5 سال طول بكشه... بي اعتبار سازي مي تونه اين پنج سال رو بكنه يك ساعت!!! يعني به تجربيات و صحبتهاي فرد مقابل اعتبار نمي ديد... احترامي نمي گذاريد.. گاهي اين بي اعتبارسازي خيلي هم محترمانه و زيبا صورت مي گيره! يك زوج بي اعتبار سازي مي كنه... خيلي محترمانه! با كلمات محبت آميز... و تعجب مي كنه كه چرا نتيجه نمي گيرم! چون بي اعتبار سازي، بي اعتبار سازيه!
- مي خواهيد برنده شويد! خيلي خوبه... اما موجب تشديد در گفتگو شما و همسرتون مي شه! در صورتيكه در بسياري موارد لازمه، لازمه يعني الزاميه، كه شما برنده نشيد!
- تاييد نمي كنيد! كاري انجام مي ده... براي ادامه اون كار نياز داره تاييد بشه... حتي در روابط جنسي! شما در روابط جنسي بايد شوهرتون رو تاييد كنيد... در هر مرحله!
- احساسات ايشون رو انكار مي كنيد و بي اعتبار سازي مي كنيد: ايشون يه چيزي ميگه... شما قبول نداريد! چي كار مي كنيد؟؟ خب طبيعتا مي گيد عزيزم من اين احساس شما رو قبول ندارم! اينجا همونجاست كه اشتباه مي شه! شما شايد كاري كه مي گه رو قبول نداشته باشي و اصلا موافق نباشي... اما در رابطه با احساس مي توني همدلي كني! تاييد نمي كني! توجه كن! مي تونيد بگيد آره مي دونم... من هم اين احساس رو داشتم! خيلي احساس بدي هست... و تشويقش كنيد كه براتون حرف بزنه...
- همدلي نمي كنيد! شنونده خوبي نيستيد!!! گاهي لازمه كه شما شنونده خوبي باشيد! يعني خوب گوش كنيد... تو چشمان همسرتون نگاه كنيد... دستانش رو بگيريد! در روند همدلي بايد اعتبار سازي كنيد، احساساتش رو انكار نكنيد، راهكار ندهيد،
خب:
- روابط جنسي خودتون رو تنوع بدهيد... براي اين موضوع قبلا چيزهايي نوشتم... بخونيد روابط زناشويي
جنگ قدرت تو همبستري ممنوع... تاييد فراموش نشه!
- فكر نكنيد بزرگتريد... فكر كنيد شديدا احتياج به حمايت داريد!بي رحمانه تكيه كنيد
- همدلي كنيد... در طول سفر چيزي نگيد! شنونده باشيد...
- در هنگام گفتگو از جملات "من" استفاده كنيد.. نگيد وقتي تو نخواي نمي شه! (جملات "تو" ) وقتي تو اين موقعيت،چينين كاري ازم نمي خواي، احساس خوبي ندارم! (جملات "من" ) از طرف خودتون حرف بزنيد و كاربردي صحبت كنيد... يعني اطلاعات بدهيد! كلي حرف نزنيد... من باتو اصلا مشكل دارم!!! يه جمله بي معني است!
- صفر و يك نباشيد! يا زندگي ... يا جدايي!
- تاييد كنيد و تشكر كنيد...به زبون بياريد كه چقدر كاري ه انجام داده براي شما مهم بوده! براي اين منظور هم از جملا ت من استفاده كنيد... نگيد: " خيلي كارت مهم بود" بگيد:" كاري كه انجام دادي، برام خيلي مهم بود"
- 3 بار به نكات مثبت ايشون اشار كنيد و دليل انتخاب ايشون رو خيلي ظريف يادآوري كنيد... مثلا كار خوبي انجام مي ده... مهربونه و به فقيري كمك مي كنه! بگيد : وقتي مي بينم اينقدر مهربوني،به خودم افتخار مي كنم! ( ببين، سراسر جمله "من" است)
- هر روز يك نكته مثبت ايشون رو يادآوري كنيد و سعي كنيد نكات ديگري رو كشف كنيد...
- گاهي شما لازمه سكوت كنيد تا ايشون بره تو غار تنهاييش و بياد بيرون... اينجور مواقع به هيچ وجه طرفش نريد! خودش مي آد!
- تو مسافرت هر شب ، 10 دقيقه، با هم صحبت كنيد... راجع به مسائلي كه مهم نيستند!
ظريف زندگي كنيد...
سوالي بود بپرسيد... بيشنر بنويسيد!
در آغوش هم ، خوش بگذرونيد...
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
جناب SCI عزيز خيلي ممنون از حوصله و دقتي كه به خرج داديد.
سوال اول) ديميتر بودنم را چطور تعديل كنم؟آخه خودم نميدونم كجا مادري مي كنم؟؟؟؟؟؟
سوال دوم) من كي از نكات مثبت ايشون عليه خودش استفاده كردم؟؟
سوال سوم) در مورد بي اعتبار سازي يكم بيشتر توضيح مي ديد لطفا!!!!!!!!
سوال چهارمدر هر مرحله از روابط جنسي بايد شوهرتون رو تاييدكنيد يعني چي بگم؟
سوال پنجم)بي رحمانه از نظر مالي تكيه كنيد چطوري ممكنه با توجه به اينكه خودمم شاغلم
راستش من چند ماهه كه بيننده بحث هاي تالار همدري هستم ولي متاسفانه نمي دونستم چطوري بايد عضو شم كه بالاخره شنبه موفق شدم اونقدخوشحال شدم كه حد نداشت :310: (خدا رو شكر بالاخره يكي از شكلك هاي شادي به كارم اومد)
از بحث هاي دوستان خصوصاً دوستاني كه همراه بودن با هر تاپيكي خيلي استفاده كردم . و چند وقتي مي شه كه از مكانيزم تاييد براي همسرم استفاده مي كنم .
يادمه جناب SCI به خانومي توصيه موكد كرده بودن كه "شوهرتون رو به شدت تحويل بگيريد" افكارشو و .... من هم مدتيه حسابي شوهرم رو به خاطر تخصصش تو ماشين تحويل ميگيرم و دائم ميگم تو متخصصي تو حرفه اي هستي تو فلاني كلي هم ذوق مي كنه ولي خودم حالم بد ميشه اينقد تاييد تكراري ميكنم.
ولي چيزهاي ديگه كه بتونم به اندازه ماشين مانور بدم پيدا نميكنم.....
يه چيز ديگه هم خيلي اذيتم ميكنه
يكي از ملاك هاي انتخاب همسر من سيگاري نبودن فرد بود.
و يكي ديگش تحصيلاتشون. اونقدر مسئله اولي اهميت داشت كه اگه خواستگار دكتر سيگاري داشتم رد ميكردم . بهر حال با همسرم كه ديپلمه بود {در حالي كه اصلا در باورم نمي گنجيد كه بخوام با فرد ليسانس ازدواج كنم چه رسد به ديپلم}به خاطر سيگاري نبودن و نزديك بودن ساير شرايطش به ملاكهام ازدواج كردم.
متاسفانه ايشون حدودا،9 ماهه كه سيگاري شده و علتشو من مي دونه!!!!!!!!!!
اصلا وقتي پيش من سيگار ميكشه ميخوام بميرم اينقدر بدم مي آد. ولي خوب اون ميگه ديگه نميتونم ترك كنم ..اين موضوع هم تو ترديد من براي جدايي موثره.
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
خواهرم،
سعي مي كنم پرسشهاي شما رو پاسخ بدم...
جواب سوال اول:
براتون مثالي مي زنم... سمانه و مهيار مثل شما چند سالي هست ازدواج كردند/ سمانه احساس مي كنه اگر حواسش به مهيار نباشه و كنترل زندگي رو چه از نظر مالي و چه از نظر هاي ديگه نداشته باشه، امكان داره موفقيتي در پيش نداشته باشند براي همين هم همواره مهيار رو حمايت مي كنه و مراقبشه/ هر چند خودش مي گه اصلا اينطور نيست!!! / حواسش به همه چيز هست و اين خيلي خسته اش مي كنه و تقريبا بعد از 6 7 سال زندگي مشترك به اين نتيجه رسيده كه خيلي بيشتر از اونيكه بايد پير شده... مهيار هم معتقده كه شريك زندگيش رو تو سالها گم كرده!!! سمانه خيلي از اين حرف مهيار بدش مي آد چون اون تمام عمرش رو پاي زندگيش گذاشته!! اما سمانه عين مادر مهيار رو تر و خشك كرده... مراقبش بوده، با حمايتهاش و تكيه نكردنهاش موجب شده كه مهيار شريك زندگيش رو گم كنه و عملا با مادرش زندگي كنه! چيزي كه اصلا دوست نداره...سعي كردم منظورم رو بهتون بگم!
شما بايد براي جلوگيري از اين احساس، حتما نظرات ايشون رو در مورد هر مسئله اي سوال كنيد...به نظراتش احترام بذاريد و بگذاريد اون نظر اجرا بشه... ( تا جائيكه به زندگي لطمه نخوره) و دائما توافق كنيد.. به عنوان يك تكليف يك هفته اي: (فقط يك هفته) : هر روز از ايشون نظرش رو در مورد يك كار مهم شخصيتون بپرسيد
جواب سوال دوم:
نگفتم شما همواره اين كار رو مي كنيد... گفتم تفاسير منفي از موقعيت هايي كه مي شه از اونها تفسير مثبت هم داشت! مثال زدم..:
موقعيت: مي خواسته شما رو ببوسه
تفسير منفي: اونقدر از من بدش مي آد كه حتي حاضر نشد كه من رو ببوسه...
تفسير مثبت: چقدر دلش تنگ شده كه داره اين موضوع رو به زبون مي آره... واقعا چرا نبوسيد؟! چرا من نبوسيدمش؟!
جواب سوال سوم:
یکی از موارد مهمی که یک گفتگو رو موثر می کنه اعتبار سازی یا اعتبار بخشی است و بی اعتبار سازی هم یکی از مهمترین مواردی هست که گفتگو رو تخریب می کنه...
اعتبار بخشی عملا ارتباط کلامی و حرکتی شماست (زبان شما و زبان بدن شما) که همسرتان رو آگاه می کنه که همراه او هستید.. به آنچه می گوید علاقه نشون می دی و احترام می گذاری، به تجربه اش بها می دی هر چند اگر کاملا هم موافق نباشی
مثلا می گی : به نظر می رسه کار مهمیه! .... فکر می کنم تجربه بزرگی بوده! گاهی با تکان دادن سر و یا حتی جملاتی که نشان دهنده درک صحیح از احساسات ایشون هست اعتبار بخشی می کنید! احساس می کنم امروز خیلی این موضوع خسته ات کرده! فکر می کنم واقعا نمی خواستی باهاش همراه باشی!
اگر در مورد افکارش صحبت می کند و یا با جملاتی احساساتش رو بیان می کنه به اونها اعتبار بدهید
بعضی مواقع در گفتگو شما کاوش می کنید در مورد احساسی که واقعا عنوان نمی شه! مثلا شوهر شما در رابطه با موضوعی صحبت می کند و نمی گوید چقدر ناراحت شده! شما می پرسید: به نظرم این موضوع ناراحتت کرده! شاید شوهر شما به شما بگه: نه اینطور نیست... (اما متوجه شده که شما به احساساتش توجه داشتید و این کافیه)
شما در روند اعتبار بخشی عملا تایید نمی کنید... از احساسات خودتون فرا تر می رید و گوینده رو درک می کنید...
هرگز جای او صحبت نکنید و عملا حرفی تو دهنش نگذارید در این فرایند شما هیچ نیتی نباید داشته باشید... جز گوش دادن و درک و توجه! همین
در فرایند معکوس، یعنی بی اعتبار سازی، همسر به طوری مستقیم یا غیر مستقیم ، احساس، تفکرات و شخصیت طرف مقابل رو تحقیر می کنه ... گاهی اوقات این تحقیر خیلی هم محترمانه به نظر می رسه اما تحقیره!
این فرایند گفتگو رو به شدت تخریب می کنه و باید ازش دوری بشه...
جواب سوال چهارم:
لازم نيست كه حتما چيزي بگيد... ما به دو صورت حرف مي زنيم! با زبان / با بدن! گاهي شما با زبانتون تاييد مي كنيد... گاهي ا چشمانتون... گاهي با حركات بدنتون...
جواب سوال پنجم:
در مورد مسائل مالي كه قسمتي ديگر از مشكلات شما رو به خودش اختصاص داده، بايد بگم كه شما الزامي نداريد كه تمام و يا قسمتي از حقوق خودتون رو در مخارج منزل هزينه كنيد! اما مي تونيد هر وقت لازم شد با درخواست ايشون قسمتي از درآمد و يا پس اندازتون رو به ايشون قرض بديد.. و يا مي تونيد قسمتي از درآمدتون رو در جهت هزينه اي كه كاملا محل اون مشخصه، خرج كنيد! مثلا خريد از سوپر رو من انجام مي دهم. شارژ ساختمون رو من پرداخت مي كنم.. دقت كنيد كه اين محل هزينه ، بايد كاملا مشخص باشه! شما موظف هستيد مقداري از درآمدتون رو با اطلاع شوهرتون پس انداز كنيد... مسلما و انشاالله هميشه با هم زندگي خواهيد كرد و اين پول در زندگي آينده شما هزينه خواهد شد... اما شما بايد استقلال مالي داشته باشيد و هزينه هاي زندگي عملا بر عهده ايشون مي باشد... مگر به در خواست/ يا با توافق به ترتيبي كه گفتم!
حالا بي رحمانه اش اين مي شه كه شما پول داريد... ايشون ندارند! چيزي مي خواهد بخرد... اگر شما اراده كنيد خريده! اما شما اين كار رو نمي كنيد!!! اين مشكل ايشونه!! خودش بايد حلش كنه! تا نگفته و درخواستي نكرده شما هيچ چيزي نمي گيد! پيش قدم شدن ممنوع! وقتي درخواست عنوان شد... با آغوش باز استقبال كنيد! به اين مي گن بي رحمانه!
جواب سوالات ديگر شما:
گفتم كه نكات مثبت شوهرتون رو پيدا كنيد... خودتون تو يه پست چند تاش رو گفتيد! همه اش كه حرفه اي نيست! مهربوني و ...خيلي هاش رو كشف كنيد و بنويسيد! اينجا بنويسيد!
بحث سيگاري بودن ايشون با ايجاد شرايط جديد در زندگي حل خواهد شد...
فعلا ترديد رو در جدايي بذاريد كنار... 5 سال زندگي كردي! كسي رو سراغ داري مي خواي بدي دستش زندگيت رو، بذاري بري؟؟؟؟
سوالي بود بپرسيد...
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
يه چيز ديگه كه همسر من به اون مبتلاست روحيه ضعيفشه
كلا همسرم در دو سر طيف قرار داره يا حالش خوبه يا بد! و معمولا بده!!!!!!!! بيحوصله كسل دپرس افسرده وقتي كه با هم بوديم من كه اعتراض مي كردم همواره جوابش اين بود " من اينم تغيير نمي كنم مي توني زندگي كن " اونقدر از اين حرفش حرصم مي گرفت كه ميخواستم خودمو بكشم:320:
الان هم به اين طرز فكر كردنش فكر مي كنم ميخوام بكشمش.
روحيه بي ثباتش من رو خسته مي كنه . از چيزي زود خوشحال مي شه و همينطور زود ناراحت !!همش بايد بگم عيب نداره- مسئله اي نيست -تو مي توني تو فلاني تو ....
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
عزیزم صحبت های sci رو چند بار بخون به نظرم جامع و کامل هست.
به نظر من شما هنوز تکلیفت با خودت مشخص نیست....می خوای با همسرت زندگی کنی یا نه؟
اگه می خوای انقدر قضاوتش نکن...
كلا همسرم در دو سر طيف قرار داره يا حالش خوبه يا بد! و معمولا بده!!!!!!!! بيحوصله كسل دپرس افسرده
...من رو یه چیزی خیلی تاکید دارم مادر نباش براش
یه وقتی بذار اشتباه کنه باور کن اتفاقی نمی افته انقدر بهش تذکر نده انقدر از نقطه ضعف هاش نگو که دیگه شنیدنش واسش تکراری بشه و بگه من همینم می خوای زندگی کن می خوای نکن...
تو با اینکه به این اختلاف سنی واقف بودی وارد این زندگی شدی پس ازش توقع نداشته باش در حدو اندازه تو ظاهر بشه اونو بپذیر و بهش تایید بده
ما این جا فقط می تونیم راهنماییت کنیم نقش اصلی با خودت هست .یه راهی واسه این که چند روز باهاش باشی حتما پیدا کن خودت قطعا بهتر این راه و پیدا می کنی تا ما
و این که این بار متفاوت ظاهر شو حتی از نظر ظاهر مثلا موهاتو یه رنگ متفاوتی بزن یا کوتاه کن سعی کن لباس متفاوت بخر خلاصه سعی کن تو هم کمتر از سن الانت ظاهر بشی
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
عزیزم سن همسر شما سنی که ناپختگی به همراه داره. وقتی دوستام می گن با توجه به سنش باهاش رفتار کن یعنی این ناپختگی رو بپذیر، یعنی بی ثباتی رو بپذیر. البته پذیرش به معنای صحه گذاشتن نیست. بلکه به این معناست که همسر من این عیب رو داره و من باید با رفتارم در نقش یک همسر و نه یک مادر اون رو در جهت اهداف زندگی مشرکمون تغییر بدم.
ببینید همسر من هم در خیلی مسائل نسبت به من احساس کمبود می کرد و من به خاظر این مساله در ظاهر از تواناییهام در کنار همسرم استفاده نمی کردم و یا نشون نمی دادم و حتی اگر اون اشتباهی می کرد به رویش نمی اوردم تا زیاد فکر نکنه من از اون بالاترم. چون این مساله همسرم رو عصبی می کرد مخصوصا اگر خود من هم مهر تایید بهش می زدم.
عزیزم در صحبتهات گفته بودی همسرت از شما ارایش می خواهد. چرا برای شوهرت ارایش نمی کنی؟ سعی کن وقتی با هم می رید مسافرت برای همسرت ارایشی که دوست داره داشته باشی ضمن اینکه زمانهایی که تنهایید لباسهایی بپوش که قسمتهایی از بدنت که جاذبه خاصی برای همسرت داره بیشتر نمایان باشه و خودت رو در معرض دید همسرت قرار بده ولی جوری که نفهمه از عمد اینکار رو کردی. ( یعنی با پا پیش بکش با دست پس بزن).
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
سارا جون سلام .صبح به خير.ممنون از همراهي صميميتون********
اينكه فرموده بوديدعزیزم صحبت های sci رو چند بار بخون به نظرم جامع و کامل هست.
بايد عرض كنم البته كه نظرات جناب SCI جامعه و نه تنها مفيد فايده براي منه كه براي كليه كاربران هم قابل استفادس.
كه از اين بابت از ايشون خيلي ممنونم:72::72::72::72:
به نظر من شما هنوز تکلیفت با خودت مشخص نیست....می خوای با همسرت زندگی کنی یا نه
درست ميفرماييد من تكليفم معلوم نيست.
چون زندگي مشترك متشل از دو نفره . اگه يكي از طرفين راضي به ادامه زندگي نباشه طرف مقابل دچار بلاتكليفي مي شه.......
من هم همينطورم . تفاوت من با همسرم در اينه كه من به جهت ورود به تالار و آشنا شدن با مشكلات بقيه و راهنمايي هاي كاربردي و قشنگ دوستان روزنه اي در دلم ايجاد شده كه باعث مي شه به بازسازي رابطه فكر كنم.
در حالي كه همسرم مسئله رو حل نشدني و جدايي رو راه حل نهايي مي دونه.
اگر من بخوام به شروع جديد دعوتش كنم مي ترسه و مخالفت ميكنه.
راه حل بعضي از عزيزان خيلي كاربرديه اما شرطش ورود به خونمه .!!!!!!! در حالي كه من دنبال راهي براي ايجاد انگيزه در همسرم هستم تا ايشون هم به فرصت دوباره دادن به زندگي فكر كنه.
شايد هم من نميتونم خوب طرح مسئله كنم ؟
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
عزیزم راه حل ها رو می تونی در همین تماسهای تلفنی که با همسرت داری و همچنین مسافرتی که قراره با هم برید اجرا کنی. لازم نیست حتما در خونه خودت باشی. اگر منش و گفتارت رو نسبت به همسرت تغییر بدی از همون پشت تلفن هم تا ثیر خودش رو هر چند کم خواهد گذاشت. و در مسافرت که خیلی بیشتر. و همسرت رو ترغیب می کنه تا به زندگی دوباره با شما فکر کنه.
RE: ادامه زندگي مشترك درسته يا ج.د.ا.ي.ي؟؟
دوستان عزيزم سلام
من امروز صبح از سفر برگشتم
ميخواستم از ماحصل سفرم بگم:
درسته كه مسافرت كمك خاصي به پيشبرد اهداف من در خصوص بازسازي زندگي مشتركم نكرد ولي حضور من در عرصه ديگه اي كاملا موثر بود.:72:
و اون بيماري سخت پدر همسرم بود كه به خاطر علاقه به من يا رودر بايستي يا مقبوليت حرفهام يا ...موافقت كرد ببريمش بيمارستان و (دور از جونش) از مرگ حتمي نجات پيدا كرد كه كلي خانواده همسرم از اين بابت از من تشكر كردن. البته كه من وسيله بودم و لطف خدا بود ....
و اما من و همسرم در سفر:
ما كلا 10شب و 9 روز در سفر بوديم.
از 10 شب 2 شب تو راه بوديم (رفت و برگشت)، 1 شب به خاطر پدرش بيمارستان بود. 2 شب خونه بود و بقيه شبها را با دوستش بود.
البته موقعي كه داشتيم مي رفتيم گفت كه از من انتظار نداشته باش خونه باشم من پيش دوستم ميخوام برم . ميخوام خوش باشم. بعدا اعتراض نكني .(گفتم كه با سفر من همراه خودش مخالف بود)
كل روز رو هم پيش دوستش بود . اين رو هم عرض كنم كه شوهرم عاشق ماشينه .
اين سري هم با 15 ميليون قرض و همين مقدار پول خودش يه ماشين خارجي خوشگل خريد كه تو شهرستانشون كه چه عرض كنم تو استانشون شايد 2 ،3 تا از اون باشه.كلي چرخيد كرد. و فخر فروشي كرد . منظورم از فخر فروشي اينه كه از نگاههاي ديگران به ماشين كلي كيف ميكرد .حتي رييس كلانتري هم خواسته بود يه دوري باهاش بزنه و خلاصه ازماشينش خيلي لذت برد.
و تمام روز و شب رو با ماشين و يكي از دوستاش بود.و تقريبا فرصتي براي با هم بودن نداشتيم . تازه من كه اعتراض كردم گفت بهت كه گفته بودم من خونه نيستم.
ببخشيد اينو ميگم ولي صرفا جهت مطلع كردن دوستان از وضعيت موجود براي تفسير صحيح موقعيته.
همسرم از خانواده ايه كه از نظر مالي به شدت در مضيغه بودن . و البته هستن .
ولي از اونهايي كه صورتشونو با سيلي سرخ نگه ميدارن. خيلي مهربون و مودبن .
همسرم كه اين كارها رو ميكرد و 24 ساعته با ماشين بود صداي ضبطو زياد ميكرد پشت در حتي نصفه شب بوق مي زد تا يكي درو براش باز كنه و اينها احساس نديد بديد بودنش تمام وجودمو پر كرده بود.
برخلاف خانواده همسرم كه شايد ماه به ماه رنگ گوشتو ببينن ما از لحاظ اقتصادي مرفهيم . به خاطر اين رفتارهاش و رفتارهاي ديگه اش تو همين زمينه ها بيشتر احساس دلزدگي پيدا كردم .