متین عزیز
همیشه به این که باید منیت ها رو کنار گذاشت و بعضی وقتا (شایدم همیشه !) عقل مادی خودخواه رو نادیده گرفت باور داشتم
اعتقادم بود
اما یه مدته که فهمیدم ایمان ندارم دلم میخواد ایمان بیارم
من در گذر از خویشم ای کاش نیاندیشم . . .
نمایش نسخه قابل چاپ
متین عزیز
همیشه به این که باید منیت ها رو کنار گذاشت و بعضی وقتا (شایدم همیشه !) عقل مادی خودخواه رو نادیده گرفت باور داشتم
اعتقادم بود
اما یه مدته که فهمیدم ایمان ندارم دلم میخواد ایمان بیارم
من در گذر از خویشم ای کاش نیاندیشم . . .
به اون چیزی که ایمانته ایمان بیار خارپشت:72:... مرسی که بهم گفتی.:72:
نمی دونم شما نمایشنامه مرغ مینا( تراژدی رو دکی) رو خوندید یا نه ولی گفتم شاید خوب باشه بخونید. شاید به دردتون بخوره. اینکه دل ادم محرم اسرار باشه خیلی خوبه البته اگر دست و پا هم همکاری لازم رو بکنن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
پیشنهاد لطیفی بود
بله خوندم
اما دیگه توانی برای ادامه دادن ندارم
چند روز قبل باید برای انجام کاری که قبلا در موردش با سیما صحبت کرده بودم و بهش قول همکاری داده بودم پیشش میرفتم
اما اینکارو نکردم
دوبارم زنگ زد که جواب ندادم و به مادر سپردم که بهش بگه سرم شلوغه و وقت ندارم
میتونستم حدس بزنم که چقدر رنجیده اما هیچ کاری از دستم برنمیومد
عادت نداره بهم اسمس بده یا بیشتر از دوبار زنگ بزنه
امروز صبح مطالبی رو که قرار بود روش کار کنم برام فرستاد و بعد علت ناراحتیمو پرسید و اینکه ایا کاری کرده که باعث دلخوری من شده !
منم اصلا جواب سوالش رو ندادم و فقط متنی رو که مربوط به کارش بود براش فرستادم
میدونم که تو کمتر از دو سه ماه میتونم به کل رابطم رو باهاش قطع کنم و میدونم که اونقدر مغرور هست که دیگه هیچوقت خودشو در معرض دیدم قرا نده
اما خیلی خوب میدونم که با این کار چه بلایی به سرش میارم
چون طعم بی توجهی رو چشیدم
چون تلخی از دست دادن محبوبی رو که فقط به خاطر یه سوتفاهم باید فراموشش کنی رو با تموم وجودم حس کردم
سوتفاهمی که هیچوقت نمیفهمی علتش چی بوده غرورت اجازه نمیده بازش کنی
نمیذارن توضیح بدی
نمیتونی از خودت دفاع کنی
نمیتونی ابراز علاقه کنی
من درد شکنجه ای رو که امیدی برای پایانش نیست کشیدم
نمیخوام سیما هم زجر بکشه
این که حس کنی کسی که دوسش داری به عشقت احترام میذاره اما مال تو نیست
خیلی بهتر از اینه که یه عمر فکر کنی تموم زندگیت فقط به خاطر یه سوتفاهم ترکت کرده
چیکار باید کنم
ایا با بی توجهی به سیما و یا بدرفتاری بی دلیل با اون میتونم علاقش رو از بین ببرم ؟؟
خستم خیلی زیاد دارم له میشم
ایکاش ریحان پیشم بود
مطمئنم تا پایان عمرم هیچوقت مثل الان بهش نیاز ندارم
البته گاهی هم این بی توجهی ممکن هست باعث حریصتر شدن طرف بشه.
راستش نمی دونم...
به هر حال راه درست همین هست که رابطه رو خیلی کمتر کنی.
ولی یک طوری هم برخورد نکن که فکر کنه از دستش ناراحتی و دائم بره در فکر که چی کار کرده!
بلکه خیلی معمولی باش.
یک طوری که سرت شلوغ هست، و دیگه نمی تونی مثل قبل برایش وقت بگذاری.
یک طوری که متوجه بشه تو برای او احترام قائلی، ولی رابطه شما فقط در حد یک رابطه دوستانه است و هیچ دلبستگی نباید این میان باشه.
امیدوارم او یک دوست فهمیده داشته باشه که راهنماییش کنه تا این عشق رو فراموش کنه.
ببخشید ولی من نظرم اینه که شما نباید تغیری در رفتارتون نشون بدید. به نظرم اگر قراره شیشه ای رو بشکنیم بهتره جوری بشکنیم که چند تکه بزرگ ازش در بیاد تا دوباره قابل ترمیم باشه نه اینکه خوردش کنیم. مطمئنا سیما خانم می دونه که شما نظری روش ندارید چون براش خواستگار می فرستادید. پس لازم نیست اینو بهش ثابت کنید. وقتی هم که بفهمه شما در تدارک ازدواج هستید خودش خوب بلده چطور باهاش کنار بیاد و دلش اینجوری خورد نمی شه. اما اگر اینطوری با بی محلی باهاش رفتار کنید همیشه تا اخر عمرش در ذهنش میمونید که چرا خارپشت اینجوری باهام رفتار کرد.
من تجربه خورد کردن یک دل رو داشتم و بعد از اون تو زندگیم خیلی مشکلات پیش اومد . آه اون اقا هنوزم لرزه هایی تو زندگیم بوجود میاره.
اقای متین چه اسم بلندی برای خودتون انتخاب کردین
ممنون حامد با اینکه میگی بی توجهی نتیجه عکس میده موافقم
به خاطر تجربه ای که داشتم کاملا برام ملموسه
خانوم دلجو دلتنگ عزیز ممنون از لطفتون منو همراهی کنین
راستش من یه مقدار احساساتی شدم برای همین نمیتونم راحت فکر کنم
چون طرفم سیماست داستان برام اینقدر پیچیده شده اگه هر کس دیگه ای بود خیلی راحت موضع خودم رو مشخص میکردم و اجازه نمیدادم اینجوری ذهنم درگیر بشه
برای هرکسی پیش میاد برای من هم
تو دانشگاه محل کار یا هر جای دیگه همیشه ممکنه کسی از یه نگاه یا یه برخورد برداشت خاصی بکنه و دچار اشتباه بشه
برای منم از این اتفاقات میفتاد به مجرد اینکه متوجه میشدم خیلی راحت اب پاکی میریختم رو دست طرف طوری که مطمئن شه من تمایلی ندارم و میتونم بگم تقریبا خیلی بد برخورد میکردم
(علتشم این بود که میخواستم کاملا حساب کار دستش بیاد و بیخود ذهنشو مشغول نکنه )
این روش خیلی روش خوبی بود تا به امروز مشکلات اینچنینی برام پیش نیومده بود
اصلا هم برام مهم نبود ناراحت بشه یا غرورش خدشه دار بشه یا هرچیز دیگه
قطعا هر ادم عاقلی همین کارو میکنه هر کس مسئول رفتار خودشه و طبیعیه که اگه اشتباه کرد و بدون در نظر گرفتن شرایط به کسی علاقمند شد باید عواقب ناگوارش رو هم متحمل بشه
(این مسئله در مورد خودم هم صادقه !!)
اما مسئله اینجاست که رابطه من و سیما یه روز دو روز نبود که با یه تشر بشه همه چی رو فراموش کرد
ضمن اینکه امکان ادامه رابطه معمولی و کم کردن رابطم با سیما در بلند مدت وجود نداره ( یعنی برام سخته )
یه مسئله دیگه ای که هست و میتونم بگم بزرگترین مسئله ام همینه اینه که
ایا سیما میتونه با وجود علاقه به یه نفر دیگه ازدواج موفقی داشته باشه و همسرش رو کاملا دوست داشته باشه؟
تمام این دو سال تلاش کردم مورد خوبی رو بهش معرفی کنم اما همیشه یه بهونه ای داشت
منم چیزی نمیگفتم چون خیلی قبولش داشتم و مطمئن بودم بدون فکر کسی رو رد نمیکنه برای همین به تصمیمش احترام میذاشتم و این معرفی کردنا رو ادامه می دادم
ترسم از اینه که نکنه سیما به خاطر من به اونا فکر نکرده
من عذاب وجدان ندارم چون خطایی نکردم که مستوجب عقوبت باشه خیالم از این بابت راحته
نمیدونم چجوری باید بگم
من حقیقتا دلم میخواد سیما احساس خوشبختی کنه نمیتونم ناراحتیشو ببینم
نمیدونم اسم این حس چیه ولی هر چی که هست باعث میشه من نتونم به رابطم با سیما ادامه بدم
چون نمیخوام علاقه ای که بهم داره باعث نابودی زندگیش بشه
چون میدونم ادمی نیست که بتونه با تنهایی کنار بیاد پس قطعا ازدواج میکنه
دلم نمیخواد به کسی جز همسرش فکر کنه
میخوام کاری کنم که هم فراموشم کنه هم یه جورایی ازم بدش بیاد
لازم نیست این اتفاق یه دفعه بیفته با اینکه برام سخته ولی میتونم یه چند ماه کشش بدم
اینجوری اونم مطمئن میشه که من دفعتا عوض نشدم بلکه همیشه همینجوری بودم و اون منو نشناخته و بیخود بهم اعتماد کرده
لطف میکنین اگه نظرتون رو بگین تا بیشتر راجع به این موضوع بگم
سلام خارپشت عزیز:rolleyes::72:... امیدوارم حالت عالی باشه
خارپشت یادته بهت گفتم تعادل...؟؟؟ بخاطر همین گفتم تعادل چون تعادل اکثرا بهترین راه حل بوده و در مورد مسئله ی شما حتما جواب می ده:72:
به جای اینکه جواب سیما رو ندی بهتر بود خیلی عادی باهاش رفتار می کردی...
کاری نکن که متوجه تغییر رفتارت بشه, کاش به جای اینکه حواله ی مادرتون کنی خودت خیلی عادی جوابش رو می دادی و می گفتی که شرمنده سرم شلوغه...
دو سه بار در میون هم کارش رو انجام بده امانه اینکه محل ندی...
ازت سوال کنه باز محل ندی..... حداقل وقتی ازت پرسید بهش می گفتی که فکرم مشغول بود...
اینکه جوابش رو نمی دی حالش روخیلی بد می کنه (من از طرف اون می گم چون مطمئنم....)
از این به بعد سعی کن میانه روی کنی اگه دوباره سوال کرد بهش بگو فکرت مشغول بوده, رفتارت خیلی تابلو بود خارپشت, هر کسی می تونه بفهمه شما داری بی محلی و ناراحتی می کنی, اگه واقعا اینقدر احساسات سیما برات مهمه و نمی خوای بشکنه آروم آروم رهاش کن نه به یکباره.:72:
پاورقی
دوستان من همون tell me هستم و نام کاربری م رو تغییر دادم... بهم نگید آقا متین باور کنید بنده خانم هستم (::302::316:
خارپشت دیگه از شما توقع ندارم بهم بگی آقا..... خوبه اسمم رو خودت انتخاب کردی........ جدی گفتی آقا؟؟؟:302:
[b]
راستی پست هامون یکی شد...............:72:
خارپشت جان ببین...
هزاران نفر تو زندگی شون به افراد مختلف دل بستند... اینقدر این موضوع رو برای خودت پیچیده نکن...
تکیه گاهش بودی...بهت علاقه مند شده همین!
خب شده که شده
مطمئن باش می تونه باهاش کنار بیاد, می تونه فراموشت کنه, می تونه همسرش رو دوست داشته باشه!!!
عذاب وجدان نداری؟... نباید هم داشته باشی پس اگه نداری احساسات ایشون در حیطه ی مسائل شخصی خوش هست و ذهن خودت رو درگیر نکن, شماکه گناه نکردی.... چرا اینقدر به هم ریختی؟ آروم باش و احساساتی تصمیم نگیر
خیالت راحت می تونه با احساساتش کنار بیاد... همین که تا الان به شما چیزی نگفته یعنی دختر خودداری هست:72:.
خانم متین:72: اگه شماره شناسنامتون رو هم به نام کاربریتون اضافه کنین فکر میکنم خوب باشه
خوبیش به اینه که وقتی تشکر میذارین (نیست پررنگم شدین !)جای سه تا تشکرو میگیره :311: باریکلا!!!
چون پستامون یکی شد اینجوری جواب دادی
لطف میکنی اگه به سوالم هم جواب بدی
سلام آقای خارپشتنقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
من فکر نمی کنم این کار درستی باشه
این که آدم فکر کنه اون کسی که همیشه کمکش کرده و هواشو داشته , کسی که بهش اعتماد داشته اونی نبوده که فکر می کرده چه حسی بهش دست می ده؟
خود شما اگه باشی چه حالی می شی؟
مطمئنید که اینجوری فقط از شما بدش میاد؟ یا این حس بد و بی اعتمادی (شاید نسبت به مردها) اثر بدتری روش می ذاره؟
همون جور که بقیه گفتن همه سعیتونو بکنید که عادی رفتار کنید شما فقط قراره جوری رفتار کنید که به این احساس علاقه دامن نزنید
از نظر من هیچ معلوم نیست این حس نفرت و بی اعتمادی که می خواید بوجود بیارید از اون حس علاقه یکطرفه مخرب تر نباشه (مخصوصا که خودتون می گید این رابطه مال یکی دو روز نیست)
ما که توی ذهن سیما خانم نیستیم شاید خودش حواسش هست و داره سعی می کنه با این مساله کنار بیاد و به مرور حلش کنه
به نظر من این راهش نیست
انگار سوال از یکی دیگه بود من جواب دادم:)