RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
ببین لیلاجان جای تو بودن خیلی خیلی سخته خیلی
گفتم نمیتونم به جای تو باشم ولی دوستدارم درکت کنم وکمکت کنم.الان که شوهرت نیست که ما ازش بخوای تو رو درک کنه و.... تو خواستی که بهت کمک بشه درسته پس برای همین که به تو راهکار داده میشه فکر نکن که تنهائی یا مقصری نه اصلا تو خیلی هم دختر محکمی هستی که اومدی مشکلت رو بیان کنی تا حل شه اگه احیاننا ازحرفام اینجوری استنباط کردی معذرت میخوام خواهر عزیزم :46::46:
خوب حالا بگو شوهرت چطور آدمی؟هم نکات مثبت بگو هم منفی قبل ازاینکه بچه دار بشین مشکلین داشتین با هم ؟
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
نه مهدي آدم خيلي خوبيه خيلي خوب و خيلي مهربون من با تمام وجودم دوستش داشتم شايد اگه پدرشوهر و مادر شوهرم بين ما اختلاف نمي انداختند ما خوشبخت ترين زن و مرد دنيا بوديم اصلا به من دروغ نمي گه و دار و ندارش را هر چند كم ولي خرج من و زندگيش مي كنه
مهدي خيلي ساده است خيلي درست مثل يك بچه كوچيك هر چي كه بهش بگين باور مي كنه (خانوادش خيلي از اين خاصيت اش سوء استفاده ميكنن) هر چي هم كه ازش بپرسن كاملا صادقانه و عين حرف يا واقعه را براتان شرح مي ده حتي در مورد خصوصي ترين مسائل (خانوادش خيلي از اين خاصيت اش هم سوء استفاده ميكنن) خيلي هم مهربونه (خانوادش خيلي از اين خاصيت اش هم سوء استفاده ميكنن) و فوق العاده عصبي (همه چيز را چه مادي و چه معنوي ظرف چند ثانيه نابود مي كنه) شديدا تحت تاثير حرف مادرشه مثلا اگه بهش بگه نماز نخونه (چون نماز خوندن ليلا را خوشحال مي كنه تو به خاطر اون نماز مي خوني)براي اينكه ثابت كنه به خاطر من نماز نمي خونه حتي نماز را هم ترك مي كنه آدم زحمت كشيه و براي رسيدن به اين مرحله از زندگيش خيلي سختي كشيده دوستش دارم ولي تازگي ها احساس مي كنم اصلا دوستم نداره
ببين سارا جون هيچوقت اختلاف بين من و مهدي به وجود آورنده يا دليل اش خودمون نبوديم هميشه خانوادش مسبب اختلاف بين ما بودند شايد تنها اختلاف و ناراحتي من از مهدي اين بوده كه مثل بچه ها همه چيز را باور مي كند و همه چيز را هم صادقانه مي گويد
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
ببین اینجوری که من فهمیدم مشکلتون یکم ریشه داره اول سعی کن به آرامش برسی برای اینکه به آرامش برسی
1.جلوی گریه خود را نگیر و گه گاهی گریه كن تو یه ساعتهای مشخص(که همسرت هم نباشه)
2- دست كم روزی 15 دقیقه را در سكوت بگذرون و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی كه دارید فكر كن. سكوت عصاره ی آرامش است، با زور نمی توان آن را ایجاد كرد، باید زمانی كه فرا رسید آن را بپذیرید. اگر برایتان امکان دارد دست كم روزی یك ساعت، تنها به اتاقی برو و در را به روی خود ببند.
3- افراد آرام به خود می گویند كه برای تغییر گذشته كاری نمی توان كرد، آنگاه از فكر ادامه زندگی لذت می برند.
4- وقتی احساس می كنی كه سرت پر از فكرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاك كن.
5- اگر نتوانید كسی را ببخشید، افكار خشمگین شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد كرد.پس سعی کن ببخشیشون.
6- مهم نیست كه با شما مؤدبانه برخورد كنند یا نه، برخورد مؤدبانه ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
7- با شوخ طبعی به آرامش خود كمك كن.
8.اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند ی، زیاد بگو، الا بذكر الله تطمئن القلوب . اگر از خدا دور افتادی، اكنون زمان آشتی است. داشتن یك تكیه گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می شود.
9-باید قبول کنی که قسمت نبوده بچه شما به دنیا بیاد ومطمئنن حکمتی دراین کار نهفته هست که با زمان متوجه اون میشه سعی کن تو آرامشت به این فکر کنی
فعلا سعی نکن اصلابا شوهرت تنش داشته باشی سعی کن به یه آرامش نسبی برسی تا درکنارش بقیه مشکلاتت رو هم حل کنی
اینو هم بدون شوهرت هم مثل تو ناراحته چراما خانوما چون فکر میکنیم مادریم همه حق به خودمون میدیم چرا فکر نکنیم که پدر بودن هم حسی هست که هیچ حسی نمیشه جایگزینش بشه
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
ساراي عزيز
كاش مهدي مي گذاشت به آرامش برسم بعضي وقتا با خودم فكر مي كنم كاش مي رفت ماموريت و مدت ها من را تنها مي گذاشت مهدي اصلا نمي تونه قهر بمونه من هم نمي تونم اون هميشه زود مي آيد و آشتي مي كنه اصلا نمي ذاره من با خودم تنها باشم نمي ذاره به آرامش برسم حتي وقتي قهريم اصرار داره كنار هم باشيم مهدي داره من را ديوونه مي كنه وقتي هم پيش قدم مي شه كه آشتي كنه يك دعواي بزرگتر از دعواي قبلش با حرفاش درست مي كنه
حتي وقتي قهريم نميذاره من در اتاق خواب را قفل كنم و اصرار داره درها باز باشه واي سارا من ديشب همه چيز را خراب كردم ديشب درست شبيه ديوانه ها شده بودم اصلا دست خودم نبود هر حرفي مي زدم هر كاري مي كردم احساس مي كردم وجودم پر از تنفره كه بايد خاليش مي كردم
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
لیلا جونم من کی گفتم آرامش یعنی قهر جیگرتو
گفتم خلوت یعنی تو 24ساعت 20دقیقه هم وقت نداری برای خودت ؟قرار نیست مهدی تو رو به آرامش برسونه خودت بایدبخوای خیلی تو این تالارهستن که شاکی هستن ازاینکه شوهراشون اهل آشتی نیستن کافیه یکم بگردی اینم جزء یکی ازنکات مثبت شوهرت هست
حرفاتو بازم ببین همش مهدی رو مقصر میدونی یا اگرم خودت رو مقصر میدونی میگی ولی مهدی هم اینکارو کرد
اول سعی کن آرامش داشتی باشی وبدونی که تو به اندازه اون مقصری
ولی الان نمیخوایم بدونیم کی مقصره تو الان میخوای به یه رابطه درست برسی اون رو که نمیتونی تغییر بدی پس سعی کن شرایط خودت رو به شرایط مطلوب برسونی تا اونم هم از این آرامش تو به یه آرامشی برسه ومشکلاتتون حل بشه
شروع کن به اینکه خودت رو دوست داشته باشی اونم فقط فقط با آرامش بدست میاد قرار نیست مهدی بزاره تو به آرامش برسی قراره تو روی 20دقیقه برای خودت وقت بزاری درسته حالا دوباره اینا رو خوندی نگی مهدی اینجور مهدی اونجور:311:
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
اين علامت(:311:) احساس خوبي بهم داد دوست دارم همه را تو اين احساس خوبم شريك كنم
:311::311::311::311::311::311::311::311::311:
:311::311::311::311::311::311::311::311::311::311:
:311::311::311::311::311::311::311::311::311::311:
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
خدارو شکر که خنده به لبات اومد خواهر گلم :311:
امیدوارم کارشناسان این سایت هم بیان ونظر بدن ولی باز سعی کن آرامش داشته باشی و بیا اینجا دردل کن به جای اینکه همش بامهدی بحث کنی اینجا حداقل هم تخلیه میشی هم راهکار میگیری تو بقیه تاپیک ها هم سربزن خصوصا دوست خوبمون sciعزیز خیلی راهکارهای خوبی تو بقیه تاپیک ها گذاشته یه راهکار داشت برای آرامش خیلی گشتم واست بزارم پیدا نکردم باز خودت بگرد شاید پیدا کردی:46::46:
یه چیزدیگه اینکه من شنیدم بچه هایی که قبل از زایمان میمیرن خیلی به ماماناشون نزدیکن پس سعی کن ازبچه خودت بخوای که به آرامش برسی اون کمکت کنه چون مطمئنن پاک تر ازاون کسی نیست وخدا به دل کوچک اون هم که شده کمکت میکنه مطمئن باش خواهر جونم:43::43:
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
راستي من قبل از اين موضوع رابطه خيلي خوبي با خدا داشتم فكر مي كردم خدا خيلي دوستم داره اما بعد از اين موضوع هم به خاطر اينكه همش خونريزي و لكه بيني داشتم (هنوز هم ادامه داره مي گند يك قسمت هايي از بچه هنوز از رحم ام جدا نشده) و هم به خاطر افسردگي ام كاهل نماز شدم.
راستي مهدي هم از بعد از عيد ديگه نماز نمي خونه فكر كنم مامانش چون نقطه ضعف من را مي دونه بهش گفته نخون (البته به روش خودش گفته مثلا گفته تو از ترس ليلا نماز مي خوني اگه راست مي گي و ازش نمي ترسي نماز نخون) اين موضوع هم من را خيلي عذاب ميده البته چون خيلي برام مهمه تا به حال به مهدي نگفتم چرا نمي خوني (چون مي ترسم نقطه ضعفم را بفهمه و اين بشه وسيله دستش براي عذاب من) الان مهدي 3 ماهه كه نماز نمي خونه
چطور مي تونم دوباره با خدا آشتي كنم و اون رابطه قديمي را با خدا داشته باشم دلم بدجوري شكسته طوري كه ديگه حتي حوصله ندارم به خدا بگم
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
بايد به من محبت كنه
وقتي به تو محبت ميكنه و تو در جواب همش خاطرات تلخ روز دعوا رو يادش مياري و زهرمارش ميكني ديگه چي كار كنه اخه؟؟؟
وقتي گريه مي كنم دلداري ام بده نه اينكه با حرفاش ناراحت ترم كنه :302:
مردا از گريه زنها فراري هستن پس بيخود خودتو خراب نكن گريه هم حدي داره گلم....
نبايد زياد تو خونه تنهام بذاره (ديشب به خاطر پدر و مادرش تا ساعت 9 من را توي خونه تنها گذاشت) :302:
اخه ساعت 9 هم شد دير وقت؟؟؟ديدي داري بهانه ميگيري؟تو حساس شدي...به تمام كارهاي همسرت حساس شدي و يه ذره بين گرفتي دستت داري پدر بيچاره رو در مياري...ساعت 9 تازه سر شبه...
نبايد وقتي من به حقيقت در مورد پدر و مادرش مي گم كه بچه من را كشتند اون هم به خونواده من توهين كنه :302:
براي مصلحت زندگي خودت و همسرت ديگه هيچ وقت اسم قتل و قاتل و بچه ام رو كشتند و ....رو نيار...استانه صبر همسرت داره پايين و پايين تر مياد مراقب باش كه صبرش لبريز نشه....اين بحث بچه رو تموم كن به نفعته....
نبايد براي تبرئه خانوادش به من بگه تو مريضي و نتونستي بچه را نگهداري :302:
توي دعوا كه حلوا پخش نميكنن اون مرد ه يعني غرورش نميذاره حتي اگه حقيقت رو ميدونه بهش اعتراف كنه...انتظار داري وقتي داري به خانوادش فحش ميدي بياد بوست كنه؟؟؟
نبايد از هر حرف و وسيله اي استفاده كنه تا من را محكوم و خانوادش را تبرئه كنه :302:
نبايد دلم را بشكنه :302:
نبايد وقتي بهش مي گم ديگه نمي خوام باهات رابطه زناشويي داشته باشم بگه مي رم با خوشگل تر از تو
ببين خيلي داري زياده روي ميكني ها....ميترسم برات گرون تموم شه...ببين دو حالت داره يا تو ميخواي اين رابطه بيمار رو ترميم كني و همسرت رو اروم اروم به راه بياري يا نه ميخواي به اين روند ادامه بدي و اخرش طلاقت بده خلاص شي... انتخاب با توهه اما به نظرم اگه كمي خوش اخلاق تر بشي اگه كمي جلو زبونت رو بگيري و هر چي دلت خواست نثار خانوادش و خودش نكني پرده ي اخترام بيش از اين از بين نميره و ميشه يه كاريش كرد...تو داري برعكش عمل ميكني عوض اينكه وقتي مدرش داره از اون سمت دائم بهش محبت ميكنه و زيراب تورو ميزنه، تو هم محبتت رو بيشتر كني تا بيشتر جذبش كني داري با تمام قوا دفعش ميكني...و بيشتر به سمت مادرش سوق ميدي و بهش اثبات ميكني كه مادرش راست ميگه و تو سركش هستي و بايد كتكت بزنه!!!!!!!!!!!!!
مي دونم دقيقا دارم كارهايي را مي كنم كه پدر شوهر و مادر شوهرم مي خواهند و روز به روز دارم مهدي را بيش تر از خودم سرد مي كنم و زندگي را خراب تر مي كنم ولي اصلا دست خودم نيست خيلي داغونم مثل يك ماشين له شده مي مونم كه ديگه نمي تونه راه بره و دست خودش هم نيست
ببين ليلا جان تو داري ماجرا رو بيش از حد بزرگش ميكني...
من هم اگه جاي شوهر تو بودم و دم به دقيقه از تو ميشنيدم كه به مامان و بابام ميگي "قاتل بچم" قاطي ميكردم خب...شوهرت هم ناراحته اما غرورش اجازه ي گريه و زاري و ... نميده كه تو چرا دركش نميكني؟؟
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
تو چکار داری به اینکه اون نماز می خونه یا نه دین یه امرکاملا شخصیه
میدونم وقتی آدم بد میشه و با خدا فاصله میگیره چقدر سخته ببین همه اینا به آرامشت بستگی داره سعی کن اول آروم باشی اونم درست میشه مطمئن باش خدا منتظر ما میونه تا دوباره پیشش برگردیم نترس :72: