RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
ببین عزیزم خانواده شوهر من هم اهل رفت و آمد نیستن این خصوصیت به شوهر من هم منتقل شده و با هیچکس رفت و آمد نداره یکی از چیزهایی که برات مثال بزنم اینه که مثلا پدر شوهرم عیدها میگه ما میریم مسافرت که کسی نیاد خونشون. اما من باز تونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم. اصلا شما ارتباط هم برقرار نکن ولی دوستشون داشته باش یکطرفه حداقل یکجوری نشون بده که خانواده همسرتو دوست داری شوهرت خیالش راحت شه. همین! اتفاقا آدمهایی که کمتر با دیگران ارتباط دارن آدمهای احساسی تری هستن و بخاطر همین حساسیتهاشون هم مدام از دست این و اون ناراحت میشن پس شما راحتتر میتونین خودتونو تو دلشون جا کنید.
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
شاپرک
توکه اصلا" حرف هیچ کی گوش نمیکنی هیجانی برخورد می کنی
ولی این جنگی که راه انداختی متاسفانه یه مدت کوتاه جواب میده به قول خودت پولاشو میده تو جمع کنی .فقط با تو میره پیش خانوادش ولی نهایتا" از دو حال نتیجش خارج نیست
1 بعد یه مدت کوتاه ازین وضع خسته میشه قاطی میکنه میزنه به تیپ تارت بدتر از قبل و بیشتر میچسبه به خانوادش اون موقع میشه تاپیکی که خانوادش همسرم ازم گرفتن
2 یا سکوت میکنه و میشه خیلی عذر میخوام یه مرد توسری خور که به ظاهر اولش قشنگه ولی بعید بدونم بعد مدتی خوشحال باشی ازین وضع چون من که به همچین مردی نمیتونم تکیه کنم شمارو نمیدونم؟؟؟!!!![color=#FF0000]
خلاصه این ره که میروی به ترکستان است (امیدوارم حرفام ناراحتت نکنه)
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
خب باشه به حرفاتون گوش میدم اصلا تا الانم به طور کل گوش دادم چون میخاستم برم و ولش کنم
چرا اقای sci چیزی نمیگن خب چیکار کنم دیشب سر هیچی هیچی به من میگه یه روز از خونه پرتت میکنم بیرون ولی من اصلا چیزی نگفتم با اینکه بازم دلم شکست گفته بودم موندن من تو این وضعیتت پرو ترش میکنه .من خیلی هم باهاش خوب بودم فکر میکنه من چسبیدم بهش و کسی جز اون نمیتونه منو نگه داره
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
پست بی دل رو خوندی عزیزم؟
عمل کردی بهش؟
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
شوهرم میره میاد بابامو فحش میده خاهرامو فحش میده میگه حالم ازت بهم میخوره هرچی بهتر میشم بدتر میشه
خدا از من بدبخت تر افریدی؟
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
شاپرک جون مگه نگفتی شرطاتو قبول کرده پس الان چی شده؟ میاد خونتون ؟
من متوجه نشدم که یک دفعه چی شد؟
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
شرطامو قبول کرده اما در ظاهر من مطمئنم که بازم میره پیش خانوادش
دیگه برام مهم نیست چون کاری نمیتونم بکنم
از حرفاش میفهمم چند روز پیش بهم گفت یکی از دوستاش با خانومش دوست داره بیاد خونمون منم گفتم خب بگو بیاد من رفت و امدو دوست دارم گفت باشه میگم ولی دیشب از بیرون که اومد گفت بیخیال میخان بیان شام بخورن برن نمیخاد دعوتشون کنیم دقیقا حرفای خاهرش وقتی بهش گفتم حرفای خانوادتو میزنی از خجالتش خندش گرفت
حالا هم اصلا وضعیت درستی نداریم بهم میگه دیگه نمیخامت خودتون قضاوت کنید
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
خوب از چی ناراحته؟دلیل کارا و برخورداشو نمیدونی؟
ناراحت نباش تو دعوا که حلوا پخش نمیکنن.
حالا تو شرایط عصبانیت یک چیزی گفته.
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
عزیزم اگه میخوای به قولهایی که داده عمل کنه اولین کسی که باید قولهاشو باور کنه شمایید. اگه شما باور نکنید دیگه چه ارزشی داره که قول بده؟! قول داده اما یکسری خصوصیات درونش هست که ممکنه یک کوچولو قولهاشو بشکنه . اونوقت نباید مثلا شما بهش یاد آوری کنید که حرف خواهرتو میزنی؟ این خودش اولین قدم برای دشمنی شما با خانواده ایشونه. به هیچ وجه اگر کار اشتباهی کرد بهش نگید مثل مامانت مثل بابات مثل خواهرت و... به هیچ وجه
اینطوری دوباره میشه همون آش و کاسه. اما شما که میگید من خیلی هم خانواده شوهرمو دوست داشتم. این خلافشو ثابت میکنه. چون اگه آدم یکیرو دوست داشته باشه خوبیهاشو مثال میزنه. مگه میشه یک نفر هیچ خوبی نداشته باشه؟ اگه یکی مردم گریزه و مهمون دوست نداره بجاش ممکنه مثلا خیلی کاردون باشه و خیلی خصوصیات دیگه. بجای تذکر به بدیهاش خوبیهاشو تذکر بدید. تا اونها رو پر رنگ کنه.
اگر به فامیلهاتون بدو بیراه گفت. فکر کنید نشنیدید. بعد از اینکه عصبانیتش تموم شد. اصلا یادآوری نکنید که چی گفته . فقط بگید از تو انتظار نداشتم و حرفهات منو شک کرد. مخصوصا که توی این مدت قول داده بودی و خیلی عوض شدی و من انتظار دارم روز بروز با هم بهتر بشیم و مشکلاتمونو برطرف کنیم. بهش بگین هر مشکلی راه حلی داره و راه حلش هم بد و بیراه گفتن به آدمهای دیگه نیست. اگر من کار اشتباهی کردم به من بگید و کس دیگه ای هم مقصر نیست.
[color=#00BFFF]به هر صورت این شما هستید که تصمیم گیرنده اید اگر قصد دارید که اوضاع رو روبراه کنید. کمی محبت چاشنی قضاوت هاتون کنید و حتی به عصبانیتش هم با محبت نگاه کنید اونوقت حداقل کنترل اوضاع دست شماست.
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
سلام ببین حساسیتتو درک می کنم ولی بدون و مطمئن باشه که همسرت مرد خوبیه که به خانواده اش اهمیت می ده و خانواده دوسته پس تو هم با سیاست زنونه می تونی اونو به سمت خودت جذب کنی همسرت میره سراغ خانواده اش چون از طرف اونا تایید میشه ولی تو همش داری رفتاراش رو رد می کنی متاسفانه شما دستت رو درست گذاشتی روی حساسترین و مهمترین نکته مردت به نام پدر و مادر که برای مردها و چه بسا ما زنها خیلی خیلی مهمه دختر به خودت بیا
تو چند وقت اصلا به این موضوع نه فکر کن و نه گیر بده و سعی کن برای خودت یه سرگرمی جور کنی
خودت همش داری میگی می دونم که بازم میره سراغ خانوادش
وقتی تو فکرت اینه تمام انرژی و فکرت اینه چه توقعی داری اونم این تو سرش نباشه
من یه مدت حساس شده بودم به تلفن هایی که همسرم به خانواده اش می زد هی حرص می خوردم و هی دعوا و مرافه بود خونمون با هر تلفن همسرم اضطراب می گرفتم و یه چیز و بهونه می کردم واسه دعوا(اینو یگم خانواده همسرم عادت دارند زیاد به همسرم زنگ می زنند و یا بر عکس)بعد یه مدت به پیشنهاد دوستان خوبم تو تالار خودم این مسئله رو یعنی زنگ زدن رو گردن گرفتم هر روز صبح بهشون زنگ می زنم و اونا هم الان دیگه بیشتر به من یا خونمون زنگ می زنند در حالی که قبلا فقط به پسرشون زنگ می زدنند نمی گم خوب خوب شدم ولی خوب خدا رو شکر حساسیتم کمتر شده
بی دل حرفای رک و خوبی بهت زده مقابلش موضع نگیر بهش عمل کن
یه کم با خودت خلوت کن و سعی کن ببینی بدی های خودتو قبل از بدی های همسرت
یادت باشه ما خودمونو راحتتر می تونیم تغییر بدیم تا همسرمون
موفق باشی