RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
تبریک میگم، بخاطر خونه ی بزرگتر و ان شاء ا... قبولی دکتری و همین طور ماه پربرکت رمضان!
مینای عزیز؛ می دونی این چیزهایی که شما داری، آرزوی خیلی از دخترخانوم های هم سن و سال شماست؟ خونه ی خوب، ماشین خوب، درآمد، تحصیلات و موقعیت اجتماعی مناسب؟
اما! یه اشکال بزرگ توی زندگی شما هست! و اون اینه که شما و همسرت برای هم خالص نیستید! می دونی چی میخوام بگم، یه غرور کاذب توی خونه ی شما بین شما و همسرت حکم فرماست که مانع میشه از اینکه صمیمیت رو احساس کنید!
یه حسی که به هردوی شما میگه که نباید هیچ کدومتون بازنده باشید و باید تا می تونید و به هر قیمتی که هست، برنده از این بازی بیرون بیایید! این خوبه، که به فکر برنده شدن در مراحل مختلف زندگی باشید، اما من فکر می کنم توی زندگی مشترک، میشه با کمک همدیگه، برنده کنیم اون یکی رو!
اینکه من احساس برنده شدن به همسرم بدم و ایشون در مقابل این احساس رو به من بدن، یه حس شیرینی هست که میشه ازش لذت برد!
و برای شروع فکر میکنم شما به عنوان مدیر روابط داخلی خانواده، وظیفه دارید که امواج عشق، و محبت و صمیمیت و ازخودگذشتگی رو در فضای خونتون پراکنده کنید!
این رو خوب میدونم، که در خانواده های ایرانی، رفتار یک مرد تا حدودی متاثر از رفتارهای همسرشه!
وقتی یه مرد امواج مهربونی، نشاط و دوست داشتن رو داره می فرسته، حتما مردش هم این امواج رو دریافت میکنه و قانون کنش و واکنش در اون خونه راه می افته!
مینا خواهش می کنم، شروع کن و خسته نشو! از اینکه نوع نگاهت رو نسبت به همسرت تغییر بدی و به در بسته بخوری؛ ترس!
اصلا بیا تصور کنیم (حد نهایت اون رو تصور میکنیم)، همسر شما یه سنگ!
آیا فکر میکنی هیچ راهی برای ورود به قلب یه سنگ سفت و سخت وجود نداره؟ آیا این سنگ سفت و سخت، هیچ کجا و در هیچ موقعیتی و در هیچ مکانی خوشحال نیست؟ هست! این شمایی که باید بشناسی در چه موقعیتهایی و در چه مکان هایی!
در چه شرایطی او احساس راحتی میکنه؟!
من احساس می کنم، همسر شما اصلا با شما احساس راحتی نمیکنه؟ در صورتی که خونه ی یه مرد، محل آرامش و آسایش و مهم تر از اون محل راحتی یه مرده!؟ یه کم راحت تر با همسرت برخورد کن!
به قول آنی مهربون، توجه منفی هم از همسرت نگیر؛ اگه توجه نگیری بهتر از اینه که توجه منفی دریافت کنی! شروع کن با یه برنامه ریزی قوی، اول باید همسرت رو بهتر بشناسی، این شناختن، در طول یه زمان مشخص، البته به صورتی که در کنارش، احساس شادی بکنی بخاطر همه ی اون چیزهایی که داری، نگاه مثبت به خودت!
بعدش زمان مشخصی برای اینکه خودت رو به همسرت نزدیک بکنی و فضایی رو توی خونه بوجود بیاری که علاقه مندیهای همسرت در اون در اولویت هست! یعنی شما با محبت تمام به علایق همسرت، علاقه و توجه نشون میدی!
مینا جان! باور کن که شما موفق میشی! کافیه مثل همیشه اراده کنی!:46:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام:72:
بابت همه چیزای جدید و موفقیت هاتون تبریک میگم.:72:
منم با دل عزیز موافقم که خیلی ها حسرت زندگی و موقعیت های شما رو می خورند .
ولی زندگی شما مثل کسی می مونه که انواع مواد غذایی خام و بهترین امکانات رو واسه آشپزی رو تو خونشون داره و ولی آشپزی بلد نیست و هر روز حسرت غذایی رو که دیگران تو خونشون میخورند رو داره و خودش مجبوره خودشو با غذای بیرون سیر کنه که اون لذت واقعی رو هیچ گاه نمی بره
علت این مساله هم اینه که نه شما و نه همسرتون هیچ برنامه ریزی واسه زندگی مشترکتون ندارید . در واقع این مساله واستون هیچ اولویتی نداره . اونقدر که درس و کار و خونه و ماشین واستون مهمه و واسش برنامه ریزی دارید و وقت می گذارید واسه زندگی مشترکتون ذره ای اولویت قائل نیستید.
خودتون هم اشاره داشتید که ای کاش این تحصیلات و ... رو نداشتید ولی آرامش و لذت از زندگی رو داشتید!!
من احساس میکنم شما جای اهداف و ابزارها رو با هم جا به جا کردید. هدف از تحصیلات بالا و هوش و ذکاوت و درآمد عالی و موقعیت اجتماعی خوب و خونه و ماشین و ... چیه ؟ جز آرامش بیشتره ؟ مگه قرار نیست اینا ابزاری برای کسب آرامش بیشتر باشند ؟ پس چرا شما که بیشترین ابزار رو دارید کمترین آرامش نصیبتون شده ؟
چرا مثل کسی که آشپزی بلد نیست نمی رید کلاس آشپزی ثبت نام کنید و کتابش رو بخرید بجای اینکه هر روز یخچال و گاز و ظرف و ظروفتون رو ارتقاء بدید ؟ واقعا چرا ؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مرسی del عزیزم.از اینکه واسم وقت گذاشتی ازت ممنونم باشه چشم بازم تلاشمو میکنم اما باورکن خودمم خیلی سعی کردم فضارو شاد کنم و رمانتیک.
(درگوشی بهتون میگم)واسه اینکه با ادامه تحصیلم مخالفت نکنه بیشتر از همیشه به زندگیمون میرسم.غذایی رو که دوست داره میپزم.خیلی بیشتر از قبل سعی کردم بهش نزدیک بشم و از طریق همین صمیمیت رفتارهای اشتباه خودمو بفهمم و تصحیح کنم و رفتارهای اشتباه اونو هم غیرمستقیم بهش بفهمونم اماهربار ضایعم کرده.خنکم میکنه.
مثلا میزو میچینم که باهم افطار بخوریم یه چایی میخوره میره تو اتاقش میگه ادامشو بعدا میام میخورم. میخواد تنهایی غذا بخوره !!!!!!!!!!!!!!!!!!
یه پیشنهاد خیلی معمولی میدم خیلی بد رفتار میکنه.
اصلا اعصاب نداره فقط کافیه یه چیز خیلی خیلی کوچولو مخالف نظرش باشه تا داد و هوار راه بندازه. واسه همین ترجیح میدم حرف نزنم چون دیگه حوصله جر و بحث و دعوا ندارم.:302:
بیش از حد و خیلی بیشتر از قبل ناسیونالیست شده و دوست داره من جلوی باباش زانو بزنم اونم جلوی پدر شوهری که بویی از انصاف نبرده (من برخوردم به خدا خیلی معمولی و با احترامه باهاشون با اینکه اصلا ازشون خوشم نمیاد)حالا این در صورتیه که خودش روابط اجتماعی خیلی خیلی ضعیفی در مورد خونواده من از خودش نشون میده عمدا. خجالت میکشم از برخورداش.
به خدا باورتون نمیشه بعضی اوقات گریم میگیره از طرز برخوردش.از همون دم در یه تعارف الکی نمیکنه داداشمو.
نمیدونید سر همین خونه چقدر بابام کمکمون کرد چه از نظر مادی چه از نظر کارگر گرفتن و پیش بردن کارا که آقا مجبور نشه مرخصی بگیره اما بعد بابای منو دهن روزه حتی یه چایی تعارف نمیکنه!!!!یه دستت درد نکنه خشک و خالی نمیگه.!!!!!!!!!!!!!!!!
هرچقدر هم به خونوادم التماس میکنم که بابا انقدر شوهر منو تحویل نگیرین میبینین که همیشه بغض کرده و انگاری طلبکاره ، بهش خوبی و محبت نکنید حریفشون نمیشم که نمیشم.میگن ما واسه خاطرتو میکنیم وگرنه اصلا اون ارزششو نداره.مامانمو همیشه فکر میکنم مادرشوهرمه چون دلش نمیخواد من جدا شم همیشه حقو به اون میده و این بیشتر اذیتم میکنه.
اصلا نمیخنده و همیشه طلبکاره،بداخلاقه،حوصله نداره،با من و خونوادم بد برخورد میکنه،سرسنگینه با همه .
وقتی هم دلیل کاراشو میپرسم میگه اولا به تو ربطی نداره ثانیا حوصلتو ندارم!!!!!!!!
بچه ها منم دوست دارم این چیزایی رو که شما میگید اما دیگه خسته شدم بس که منت کشیدم. توروخدا شماها دیگه درکم کنید.
حسرت یه زندگی خیلی معمولی به دلم مونده.اصلا افسردگی گرفته.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان؟ يه سوال برام مطرحه... البته ببخشيد اگر دوست داشتي جواب بده دوست نداشتي نده.
رابطه جنسيت با همسرت چطور شده؟ مسأله دردت حل شد؟ جداي از اين دلخوريها كيفيت اين رابطه تون در چه حديه؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان رفتار شوهرت از اول ازدواج با تواين طور بوده ؟ نميدوني علت اين سردي وبي علاقگيش چيه ؟ تا حالا ريشه يابي كردي ببيني آخه چرا باتو اين طوري رفتار ميكنه؟چه خواستهاي داشته كه براورده نكردي؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
ببخش مينا احساس مي كنم شوهري كه به شما كمك كرده تافل بگيري. شرايط فراهم كرده درس بخوني و خونه بزرگ و مطابق ميل ات خريده، نمي تونه آدم بدي باشه و نمي تونه دوستت نداشته باشه. يه كم فكر كن مينا ببين چرا اينجوري شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سرافراز جون راستشو بگم؟ من که هنوز هم درد دارم و هم هنوز که هنوزه از این رابطه خوشم نمیاد. اما نشون نمیدم قبلا غیرمستقیم و یواشکی در میرفتم یعنی زندگیمونم یه جورایی بود که اصلا وقت این کارا رو نداشت.
اما حالا دیگه اونم اصلا اصلا حتی حرفشم نمیزنه!!!!!(منم از خدا خواسته)اخرین باریادم نمیاد شاید یکی دو ماه پیش.
آره من منکر کمک کردنش تو درسم نیستم حتی همین الانم تو کار خونه هم کمکم میکنه(حتی همه خونه رو جاروبرقی کشید) اما بدون یه کلمه صحبت سایلنت سایلنت.منم جرات حرف زدن ندارم از ترس اینکه دعوا نشه.
بس که به من و به خصوص به خوانواده من که خیلی خییییییییییییلی بیشتر از خونواده خودش بهش محبت میکنند(خونواده خودش اصلا یادی هم ازش نمیکنند)بی محلی میذاره، دیگه بدجوری از چشم افتاده احساس میکنم خیلی زشت و بدتیپه. اصلا ته ته دلم دوسش ندارم.:163:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
عزيزم گره مشكلت همينجاست...اون داره از اصلي ترين نيازش مي گذره! بنظرم از همينجا شروع كن. قرار شده بود علت دردتو پيدا كني! پشت گوش انداختي؟
جناب آقاي sci! اگه ميشه يه كمكي هم به مينا برسونيد...
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
اول رابطه بين خودتون دوتا را درست كن بعد برو سراغ درست كردن رابطه شوهرت و خانوادت.:305:
مطمئن باش پدر و مادرت هم اينطوري خوشحال تر مي شن.:305:
پدر و مادرا هيچوقت راضي نيستن دامادشون به قيمت ناراحت كردن و اختلاف داشتن با دخترشون با اون ها رابطه خوبي داشته باشه.:305:
اولين مشكلي كه بايد حل كني. مشكل رابطه جنسي تونه. احتمالا ريشه بيشتر مشكلاتتون تو همين موضوع هست.
رابطه جنسي را جدي بگير :305:خيلي جدي :305:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سرافراز جون به اون که نمیگفتم آخه . اصلا به روش نمیوردم. فکر کنم افسردگی گرفته چون همیشه اخمه و توهمه ابروهاش.