RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
يكي يه دونه... خواهر عزيزم!
پست هاي شما رو خوندم و سعي كردم وضعيت شما رو درك كنم... ام نكته اي كه وجود داره اينه كه به نظر مي رسه هنوز نتونستي يك راه حل درست براي مواجهه پيدا كني و اتفاقات بدي كه افتاده تقريبا شما رو منفعل كرده و در برزخي عجيب گرفتار شدي!
به نظرم بيا سعي كنيم مشكل رو حل كنيم... ابتدا طرز فكرمون روكمي تعديل كنيم و يك طرفه جريانات رو نبينيم... تلاشهاي يك زن در موردي كه شما مطرح مي كني هم مي تونه سازنده باشه و هم ويران كننده! پس اگر زندگيت رو دوست داري و مي خواي تلاشهاي آخر رو هم بكني كمي همراه شو و سعي كن نوع تلقي و تعريفت رو از زندگي مشترك اصلاح كني
معمولا وقتي يك زن تمام و كمال در اختيار شوهر قرار مي گيره و يا برعكس! بر خلاف باورهاي غلط، نه تنها تبديل به موجودي بي ارزش مي شه بلكه زندگي مشترك شكل نگرفته و تقريبا خيلي سريع به نقطه پايانيش نزديك مي شه
سعي كن به هيچ قيمتي از آنچه مي خواهي نگذري... از مسائل كوچك بگذر و بذار حل بشوند و تبديل به چالش در زندگي شما نشوند اما در مورد مساول بزرگ بدون كه اگر از خواسته هات بگذري و تن بدي به خواسته هاي طرف مقابل! و فكر كني اين يك نوع ايثار و فداكاري در زندگي مشتركه... متاسفانه اينطور نيست و اين به منزله نابود كردن اونه! در وضعيت كنوني اين چيزي نيست كه بخواي از امروز تجربه كني اما مي توني مشكل رو به مرور زمان، از امروز تصميم بگيري كه حل كني
متاسفانه يكي از محلهاي مورد بحث كه زن مي تونه اين رابطه رو عوض كنه و يا تعديل كنه همون روابط زناشويي است... كه به نظرم شما در اين رابطه به دليل مشكلات قبلي تو ذوقت خورده و سرد شدي!
همسر شما به دليل اطلاعات جنسي و زناشويي غلط و باورهاي ديداري و شنيداري، نتونسته به درك درست و بلوغ فكري در اين زمينه برسه.. كه به نظرم بيد در اين رابطه تلاش كني كه اطلاعات اون فقط مربوط به ظاهر عمل نباشه.
درمورد بحث طلاق... شما بيهوده نترس! مطمئن باش هيچ آبرو ريزي اتفاق نخواهد افتاد.. لزومي نداره در حال حاضر خانواده شما در جريان قرار بگيرند... من مشاور رو توصيه مي كنم كه علاوه بر در جريان قرار گرفتن بتونه بدون تعصب مشكل شما رو حل كنه
با توجه به مسائلي كه گفتي با مشكلت و شوهرت آشنا شديم... اما از خودت بگو!
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام
متاسفانه هرچي اين تاپيك جلوتر ميره ،موارد تاسف بارتري از رفتار همسرتون مطرح ميشه كه واقعا ناراحت كننده هست!
البته شايد هيچكدوم از ماها نتونيم قضاوت كامل و صحيحي انجام بديم(چون توي يك دادگاه هم قاضي حرفهاي هر دو طرف رو ميشنوه،بعد قضاوت ميكنه،حتي اگه يكي از طرفين به بدترين جرائم متهم باشه...) ولي با توصيف هاي شما از شرايط زندگيتون و كارهاي ايشون،ظاهرا شوهرتون دچار اختلالات رواني و جنسي شديد هستن،و با ادامه اين شرايط فقط شما هستين كه دارين قرباني ميشين!
و اما در مورد ترستون از اينكه اون آبروريزي راه بندازه!!اين ديكه از اون حرفا هستا!! مگه بالاتر از سياهي هم رنگي هست!!؟؟آب كه از سر گذشت ،چه يك وجب ،چه صد وجب!!
خواهرم منم قبول دارم كه قانون كشور ما توي اين مسائل به نفع آقايون هست،ولي مملكت انقدرها هم بي قانون نيست كه هر كسي هر كاري(هر غلطي!) دلش خواست بكنه!!
مثلا ميخواد چكار كنه!؟ بياد با شما درگير بشه!؟(خب اينكه كار هميشگيش هست!)-يا مثلا بياد با خانوادتون درگير و دست به يقه بشه!؟(با گرفتن شماره 110 ميان ميگيرن و جمعش ميكنن و ميبرنش!!)
البته اميدوارم كه اينطور نشه،ولي شما هم لازم نيست الكي بترسين!
لطفا يه كم با خودتون فكر كنين كه، هدف از زندگي چيه!؟،هدف از زندگي مشترك چيه!؟توي دوران نوجواني و جواني چه آرزوها و خيالهايي واسه آيندتون داشتين!؟ چقدرش محقق شده!؟ الان كجاي كار هستين!؟ آينده شما با ادامه اين روند چطور خواهد بود!؟ اگه توي اين حين باردار شدين چي!؟ آينده بچه اي كه ميخواد توي همچين خونه اي بزرگ بشه،چطور خواهد بود!؟ ..........
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
مرسی sci عزیز و مهرداد
تا حالا فقط از شوهرم گفتم و کم و بیش با اخلاقیاتش اشنا شدین و باز هم اگر چیزی یادم اومد عنوان میکنم . حالا یه کم از خودم و شخصیت خودم میگم
قبلا که گفتم 23 سالم هست و از اواخر سال 85به واسطه عروسی دختر خالم با شوهرم اشنا شدم که اون موقع من 18ساله و شوهر 20 ساله بود و من اون موقع واسه کنکور درس می خوندم و عاشق ایشون شدم و با خانواده اومدن خواستگاری.
من تنها دختر خانواده هستم و شخصیت مستقلی دارم و به کسی وابسته نیستم حتی به خانوادم . کمی مغرور هستم و همیشه اینو همه کسانی که کمتر با من برخورد داشتن گفتن البته واسه اقایون یه کم بیشتر . روابط اجتماعی خیلی خوبی دارم و توی جمع غریبه زیاد تنها نمی مونم . همیشه سعی می کنم با مسائل منطقی برخورد کنم و خیلی خونسرد هستم و زود عصبی نمی شم ( برخلاف شوهرم . البته این اواخر به خاطر مشکلایت که داشتم خیلی شخصیتم عوض شده ) به زندگی و محیط خونه خیلی اهمیت میدم و سعی می کنم همیشه یه قدم از بقیه اطرافیان جلوتر هستم . موقعی که ناراحتی یا دعوا داریم ( البته اوایل ) بعد از اشتی کردن با شوهرم زیاد صحبت می کردم و واسش توضیح می دادم که من چه اخلاقی دارم و از چی خوشم میاد و توضیح دادن کلا جزو شخصیتم هست . خیلی کم پیش میاد که من بخوام واسه اشتی یا رابطه جنسی پیش قدم بشم مگر اینکه واقعا خودم مقصر باشم یا همه چیز بر وقف مرادم باشه ( و این به اخلاق شوهرم بر می گرده که هیچ وقت اجازه نداد که یه زمان هایی من واسه رابطه جنسی پیش قدم باشم هنوز پیش نیومده . همیشه هم بهش می گفتم که اجازه بده من شروع کننده باشم و تو اصلا یه مدت چیزی نگو ، ولی این کارو نمیکرد )
شوهرم همیشه میگه که تو خیلی کله شقی و کوتاه نمیای و همه دردسرها تقصیر توه . نمی دونم اینو راست میگه یانه ولی فکر می کنم چون من شخصیت مستقلی دارم و کمتر چیزی منو وابسته به شوهرم میکنه این حرفو میزنه .
از لحالظ ظاهری هم چیزی کم ندارم قدم 172 هست و حتی یک کیلو هم اضافه وزن ندارم . به ظاهر خودم همیشه میرسم و ارایش رو هم خیلی دوست دارم و هیچ وقت شلخته نیستم .همیشه هم خودم و هم خونه تمیز و مرتبه.
همه امور خرج و حقوق ها و برنامه ریزی واسه زندگی و اینده تقریبا دست خودمه و در جریان همه کارهای شوهرم باید باشم . خودم هم قبول دارم شاید یه کم سلطه جو باشم ولی شخصیت اون نمی تونه از پس این کارها بر بیاد و خودش هم راضیه . حسابگر هستم و درامدمون رو الکی خرج نمی کنم و
اصلا دوست ندارم با خانواده شوهرم زیاد رفت و امد داشته باشم و کمتر بهشون فکر میکنم چون اصلا با من و خانوادم همخونی ندارن
دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه ...
هروقت ازش خواستم که بیا یکی از مشکلات منو بگو تا من درستش کنم یا اینکه چیه که تو رو ناراحت میکنه و چرا همیشه میگی مقصر تو هستی چیزی نداره که بگه فقط میگه تو به حرف من گوش نمیدی و به حرف من نیستی و تو زبون درازی (زبون درازی چیه ؟ اینه که وقتی داره منو کتک میزنه نباید نه جوابشو بدم نه از خودم دفاع کنم چون من مقصرم )
هیچ وقت چیزی نداشته که بگه چون واقعا چیزی نبوده ...
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یکی یه دونه
اگر دوستای خوبم زحمت بکشن مطالبی رو که نوشتم و دقیق بخونن و منو راهنمایی کنن ممنون میشم می خوام تا اونجایی که میشه تلاش کنم و اگر جواب نگرفتم برم واسه طلاق. این دیگه اخرشه ...
در ضمن من تا حالا واسه قهر خونه بابام هم نرفتم از ترس اینکه میاد و اونجا ابروریزی راه میندازه میخوام اگر درست نشد یک بار برم و برای همیشه .
من با مطالعه ی کامل مطالب شما نظرم را نوشتم . به نظر می رسد شما به دلیل ساختار و نوع دیدگاه های خانواده تان درگیر نوعی ترس بیجا هستید . درست است که آبروی هر کسی برای خودش محترم است و همه از بی آبرویی و درگیری و دعوا پرهیز می کنند ، اما این نباید به قیمت چنان رفتارهای بیمارگونه ای با شما تمام شود . سوای آن ، شما باید نگرانی های دیگری هم داشته باشید . در همه ی زنانی که شوهران خیانتکار دارند ، این نگرانی هست که مبادا همسرشان بیماری های خطرناک آمیزشی را از زنان تن فروش به آن ها انتقال بدهد . این ترس در باره ی شما با توجه به مشخصاتی که از خوی تهاجمی - جنسی ایشان داده اید ، به مراتب بیشتر است. علاوه بر همه ی این ها ، شوهر شما باید به هر شکلی که شده به روانپزشک مراجعه کند ، ولو با تحت فشار گذاشتن او از طریق جدایی موقت باشد ( خود من این کار را برای یک زوج جوان انجام دادم و شوهر ناگزیر شد به خواسته ی همسرش برای مراجعه به پزشک تن بدهد و تازه در مطب بود که فهمید بیمار است ) روانپزشک برای همسر شما توضیح خواهد داد که بیمار است ، و تلاش خواهد کرد او را با روش هایی که جای طرح اش اینجا نیست ، درمان ( و یا کنترل ) کند .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یکی یه دونه
فقط میگه تو به حرف من گوش نمیدی و به حرف من نیستی و تو زبون درازی (زبون درازی چیه ؟ اینه که وقتی داره منو کتک میزنه نباید نه جوابشو بدم نه از خودم دفاع کنم چون من مقصرم )
هیچ وقت چیزی نداشته که بگه چون واقعا چیزی نبوده ...
زبان درازی ، همچنین می تواند به این معنا باشد که شما اشکالات طرف مقابل خود را با لحن یا عبارات درستی و در زمان و مکان صحیح مطرح نمی کنید و باعث رنجش و یا خشم او می شوید . خیلی از مردم نمی توانند آن چه را که احساس می کنند ، درست شرح بدهند .
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
خواهر خوبم!
مثل اينكه تصميم گرفتي مشكل رو ريشه يابي كني و حلش كني...
بايد قبول كني كه با توجه به شرايطي كه تعريف كردي كنترل اوضاع زناشويي و رفتارهاتون تقريبا از دست شما خارج شده و بايد به دست شما بازگرده... و اين با مشاوره و تمرين بدست مي آيد
يكي از موارديكه بايد در نظر داشت كه هم خوبه و هم خوب نيست.. ازدواج شما در سني با شوهرتون هست كه احتمالا شوهر شما هنوز از نظر دانايي هاي جنسي، مشاركتها و آموزشها به حد ايده ال نرسيده و با باور رفتارهاي غلط، سعي بر پياده كردن افكار در حوزه زناشويي خودش داره و دوست داره اين تجربيات رو پيش شما كسب كنه... پس تقريبا صورت مسئله فعلا روشنه ...
اينكه شما در مورد مسائل جنسي و همبستر شدن با همسرت پيشقدم نمي شوي موضوع خوبي نيست و بايد حتما مهارتهاي خودت رو افزايش بدي تا بتوني اوضاع رو تحت كنترل خودت بگيري! وقتي پيش قدم مي شي مي توني با ايجاد محيطي رمانتيك تر، احساسات عاطفي ايشون رو كنترل كني و شور جواني كه از ديدگاهي بسيار هم خوب است رو تحت تسلط خودت در بياري! به جاي موضع منفعل خودت سعي كن از پتانسلهايي كه داري استفاده كني ( گاهي با روشن كردن چند شمع.. يه عطر خوب... نورهاي ملايم... مي توني محيطي آرام تر و دلنشين تر داشته باشي... و اين زماني هست كه اوضاع تحت كنترل تو باشه! مطمئنا تا به امروز براي روابط زناشويي رمانتيك تر... تجربيات احساسي تر و ... نه برنامه ريزي كردي و نه فكر خاصي! بايد اين كار رو شروع كني!)
اينكه شخصيت مستقلي داري به تو كمك خواهد كرد بتواني شرايط را تعيين كني و بسيار خوبه! اما گاهي بعضي موارد شخصيتي يك فرد، مانند راز مي مونه! تو از اين ابعاد شخصيتت همه جا استفاده نكن و فرصت بده تا شوهرت اوضاعي كه مربوط به خودش مي شه رو تحت كنترل بگيره... اين موضوع در آينده بسيار مهم خواهد بود! چون در بعضي موارد اين فرصت رو ندادي احتمالا همسرت احساس خوبي نداشته و نمي دونه چگونه به تو بيان كنه!
درمورد مخارج خونه هم همونطور كه گفتم كنترل خودت رو داشته باش... اما نگو! اين يه رازه!!! با بي رحمي تمام بهش فرصت بده مردت باشه! بذار شوهرت با مشكلات مردونه مواجه بشه... شما مديريت كن! اجرا با اون! خرج درآمدتون هم با همفكري هم... با اين استثنا كه هر كدوم از دو نفرتون مي تونه چيزهايي خصوصي و علاقه مندي خودش رو تهيه كنه در شرايطي توافقي!
عدم ارتباط با خانواده همسرت، زيادش خوب نيست... كمش هم خوب نيست! متعادل باش... مثل يك مهمان به منزلشون برو... احترام بذار و برگرد! همين! نه صميميت بيش از حد.. و نه دوري!
خدا رو شكر كه شما از نظر ظاهري چيزي كم نداري! خونه و خانواده رو هم دوست داري...
از شوهرت نخواه ايرادات رو بگه... به نظر مي رسه موارد زيادي هست كه بايد اصلاح كني ولي واقعا شوهرت درك درستي از اون اشكالات شما نداره... پس به معني عدم وجود اشكالات نيست!
نظر من راجع به كليات فرمايشات شما اينه كه شوهرت دوستت داره... شايد با پستهاي قبلي نمي شد به اين نتيجه رسيد... اما ايشون دوست داره تمام تجربياتش رو با تو داشته باشه! يك جا! تو بايه جوون نو پا ازدواج كردي... انتظاراتت رو تعديل كن! آگاهي لازم رو بهش بده تا بتونه از عهده كارها بر بياد! با خيلي از موارديكه حتي مربوز به آناتومي بدن تو مي شه بايد آشنا بشه.. او هم ابتداي ازدواجتون بكر و دوشيزه بوده... و با يك مرد 30 ساله خيي فرق مي كرده!
در مورد كتك زدن! اين اصلا خوب نيست و البته ريشه در عدم بلوغ فكري ايشون داره... با كنترل اوضاع،او را به قدري به خودت وابسته و عاشق كن كه حتي يك بار هم روي شما دست بلند نكنه! بهش فرصت بده تا عذاب وجدان داشته باشه... اگر زياده روي كرد! مثلا بگو به دليل اون ضربه اي كه بهم زدي.. امروز بايد برم دكتر! سرگيجه دارم... حالم خوب نيست! يه خورده نازك نارنجي بودن رو فراموش نكن!
پس تحمل لازم نيست! بايد اوضاع در كنترل شما باشه... با صبر، تمرين،تجربه،مهارت هاي كرداري و گفتاري و البته روابط و قوانين ارتباطات زناشويي!
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه جان دروغ چرا وقتی تاپیک شما رو دنبال می کردم اینقدر اتفاقاتی که برات افتاده از نظرم عجیب بود که با خودم فکر کردم این بنده خدا دنبال یه پایان برای داستانش می گرده و می خواد بدونه توی ذهن مردم چی می گذره!!! :163:
عزیزم من هم با دوستانی که گفتند شوهر شما اختلالات جنسی داره موافقم ایشون باید به پزشک مراجعه کنه ولاغیر!!! :303:
در ضمن شما که می گی شخصیت مستقلی داری برای چی به شوهرت اجازه دادی که هر رفتاری دلش می خواد باهات داشته باشه؟؟؟؟؟ هیچ مردی و حتی هیچ زنی حق نداره بدون در نظر گرفتن طرف مقابل عمل جنسی داشته باشه!!!
نقل قول:
درسته شوهرم هیچ کنترلی روی هوسش نداره وقتی که بخواد نزدیکی داشته باشه باید انجام بشه حتی اگر من پریود باشم ، اگر با هم اشتی باشیم که من یه طوری بهش کمک میکنم که نیازش برطرف بشه . ولی اگر با هم قهر باشیم و دعوا کرده باشیم یا اینکه به هر دلیلی یکی دو روز نتونسته باشه خودشو ارضا کنه باید حتما از مقعد این کارو کنه ، یا خودمو در اختیارش بزارم یا اینکه با زور و وحشیانه ...( شاید باور نکنین ولی حتی 3 بار هم پیش اومده که دعوامون شده و من پریود بودم و اون .... ) امیدوارم متوجه شده باشین .... دیگه چیزی نمیگم !
به نظر من شما باید ایشون رو نزد پزشک ببرید و تحت درمان باشند، با این توصیفاتی که شما از شوهرت می کنی اگه بخوای باهاش زندگی کنی و ازش بچه دار بشی احتمال داره در دوران بارداری بهت خیانت کنه! شاید هم می خواد باز با زور....
عزیزم با در اختیار قراردادن خودت داری عزت نفس خودت رو از بین می بری، یکمی بیشتر دقت کن!
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام یکی یه دونه عزیز..
تقریبا توی شرایط یکسانی هستیم... فقط فکر میکنم شما توی بحث و دعوا سعی نمیکنی یحث رو خاتمه بدی و حتی کاری میکنی که بحث ادامه دار تر بشه.. اینو از سر تجربه دارم میگم .. شوهر من هم مثل شوهر شماست .. وقتی عصبانی میشه هیچی نمیفهمه و اگه من جوابشو بدم بدتر میشه و کتک کاری اونم تا سرحد مرگ..
عزیزم .. وقتی شوهرت عصبانیه جوابشو نده .. حتی اگه مقصر نیستی با یه معذرت خواهی بحث و دعوا رو تموم نکن .. چون با این وضعیت روانی که شوهرای ما دارن اگه ادامه بدی و کار به دعوا و کتک بکشه معلوم نیست چی پیش میاد.. خود من بعد از یه کتک کاری و ضربه ای که به چشمم خورد مدتهاست دارم از درد چشمم زجر میکشم.. و موهای ریخته سرم مدتهاست که رشد نکرده... عزیزم با معذرت خواهی شوهرتو اروم کن و در شرایط بعدی که آرومتره مسئله رو توی آرامش مطرح کن..
راستی منم مثل شما تنها دختر خونه ام ..
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
مرسی دوست عزیز ...
خوشحالم که با این چند پست مختصر به ریشه مشکلات من رسیدی !
درسته ... این دقیقا همون چیزیه که پیش زمینه بیشتر مشکلاته .
شوهرم به خاطر سن کمی که داشت هیچ اطلاعی از رابطه زناشویی ، طرز برخورد با یک زن ، نحوه مدیریت زندگی ، اینده نگری ، تمایلات زن ، رابطه ها ، شخصیت و احترام به خانواده همسر و حفظ ابرو نمی دونست و متاسفانه نسبت به سنش هنوز عقلش درست تکامل پیدا نکرده . و از همه بدتر خانواده ای داره که به هیچ وجه پسرشونو راهنمایی نکردن و بهش یاد ندادن که چطور زندگی کنه و الان هم که می بینن که چقدر اشتباه میکنه و داره زندگی هردومون رو خراب می کنه باهاش صحبت نمی کنن و اصلا حرفی نمی زنن ، فقط به خاطر اینکه داد می زنه و زشته .
خودش میدونه که اطلاعاتش برای یه رابطه خیلی کمه ولی هیچ وقت پیگیری نمی کنه که چیزی یاد بگیره و اطلاعاتشو بالا ببره و خیلی تو این مورد سنتی برخورد می کنه .
اخلاق و رفتارش خیلی شبیه به برادر بزرگترشه و از اون خیلی حساب می بره و می خواد مثل برادرش با زن مثل دهه 40 برخورد کنه ( زن باید کتک بخوره ، زن باید توی سکس دردش بگیره ، مرد میتونه هر کاری دلش بخواد بکنه ، زن نمی تونه بگه که مرد چکار کنه چکار نکنه ، من نباید از تو اجازه بگیرم و تو نمی تونی به من بگی برو یا نرو و.... هزار مدل از این حرفا که واسه عهد تیرکون شاه بوده )
من هم نمی تونم این رفتار و حرفاشو تحمل کنم و خیلی اذیت میشم .
میدونم که طبیعتش این نیست و فقط بخاطر محیطی که ما هستیم داره این کار ها رو میکنه اخه خیلی تاثیر پذیره و از کسایی الگو برداری میکنه که اصلا مناسب نیستن. مثلا وقتی چند روز پیش خانواده ما باشه و با برادرام پیش هم باشن خیلی رفتارش خوب میشه و روبه راهه ولی همین که به خونه برمیگردیم و رفتار باباش ، داداشش، و دامادشونو میبینه از این رو به اون رو میشه و متاسفانه اینها کسایی هستن که مدام در طول روز باهاشون برخورد داره .
یکی دیگه از مسائل اینه که من واسه مسائل جنسی پیش قدم نمیشم .
شوهرم توی سکس زیاده روی میکنه و اصلا به ارضا شدن من فکر نمیکنه، نه که نخواد من ارضا بشم نه ، ولی یه کارایی میکنه که من اصلا خوشم نمیاد و به خاطر گذشته بدی که داشتم (ترس ، کتک کاری ، وحشی بازی هایی که انجام میداد ) حالا اگر هم بخوام نمی تونم ارضا بشم و رابطه ما کاملا یکطرفه ست. به همین خاطر چون هیچ چیزی عاید من نمیشه نمی تونم واسه سکس پیش قدم باشم و جایی واسه من وجود نداره .
خودم خیلی دوست دارم که شب که می شه شوهرم اجازه بده که من خودمو واسش اماده کنم و چیزی نگه تا من خودم به نهایت لذت برسونمش( و کاملا تو این موضوع وارد هستم و از هی چیزی واسش کم نمیزارم ) ولی متاسفانه شوهرم اجازه نمی ده که حتی من درگیر ماجرا بشم .... نمی دونم منظورمو می فهمین یا نه ؟؟؟
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه عزیز.. شما پیش خانواده شوهرتون زندگی میکنین ؟ این امکان وجود نداره که از خانواده همسرتون فاصله بگیرین؟
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
دوست خوبم SCI گفته های شما کاملا درسته و ممنون از راهنماییتون
این حرفو از زبون خیلی ها شنیدم که میگن شوهرت هنوز بچه ست و باید کم کم همه چیزو تجربه کنه و یاد بگیره که راه درست چیه .میدونم که اگر من هم یه کم بیشتر سیاست به خرج می دادم کارم الان به اینجا نمی کشید ولی من هم کم سن و سال بودم و دلم نمی خواست کم بیارم و کوتاه نمی اومدم و این مسائل واسم پیش اومد
می دونم درسته که شوهرم یه پیش زمینه از بد رفتاری و کتک کاری و بد رفتاری رو توی وجودش داره ولی من خودم با ندونم کاری ها بیشتر بهش دامن زدم و باعث شدم که رفتارش بدتر از چیزی که هست بشه .
فرناز جون
شوهرم از نظر شخصیتی ضعیفه و وابستگی شدیدی به مامانش داره و حاضر نیست از خانوادش دور بشه و دلیلش هم اینه که ، شوهرم دوقلو بودن و و قل شوهرم 3 سال پیش زاهدان (سراوان ) سرباز بود
نمی دونم چقدر در جریان عملیات های ریگی و گروگان گیری هاش هستین/23/4/87 پاسگاه سراوان رو تخلیه کردن و همشونو گروگان گرفتن و برادر شوهرم هم جزو اونا بود (یعنی قل شوهرم ) و دیگه هیچ خبری ازشون نشد و بعد از یک سال اعلام کردن که همشونو شهید کردن .و جنازشون هم تحویل نگرفتیم خانواده شوهرم به خاطر این موضوع خیلی به شوهرم وابسته هستن و به خاطر همین شوهرم به هیچ وجه از خانوادش دور نمی شه