RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خارپشت عزیز
بنده هیچ صنمی با تالار و مدیران آن ندارم و هیچ نقشی هم در مدیریت آن ندارم ایده ای هم ندارم که چرا خانم فرشته مهربان در مورد پست شما حساسیت به خرج می دهند و اهمیت هم نمی دهم اگر پستم پاک شود.
دارم سعی می کنم بهت کمک کنم اما تو نمی تونی احساساتت را کنترل کنی و شبیه ماده ی منفجره ای شده ای که هر لحظه با هر اشاره ای آماده ی انفجاره!
در مورد صحبتی که خانم یاسا گفته بودند که صحبت من در مورد عشق ایده آل گرایانه است من عشق را معنی کردم اما خودم هم اذعان دارم که رابطه ی عاشقانه در ازدواج مطرح نیست. به هر حال اگر علاقه پس از تعقل به وجود آمده باشد باید ازش انتظار ایثار داشت نه خودخواهی
در مورد این که گفته بودی اقدام رسمی یعنی مادر و ... و خندیده بودی باید بگویم دقیقا! پدرها در این جور مسائلی کمتر وارد هستند و مدیریت درستی ندارند و دختر خانم ها هم هر چقدر با پدرشون راحت باشند کمتر پیش می آید در چنین مواردی با پدرشون صحبت کنند و حیاشون بهشون این اجازه را نمی دهد. بنابراین هم احتمال صحبت ریحان خانم با پدرشون را مردود می دونم و هم مطرح شدن مساله از طریق پدرشون را اشتباه می دونم بلکه باید مادر شما با مادر ایشان تماس بگیرند و آنگاه پدرشون در جریان قرار بگیرند.
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
میدونی خارپشت مشکل کجاست؟
مشکل اینجاست که تو به هر قیمتی میخوای این خانوم را بدست بیاری و همینه که همه چیو خراب میکنه.
دقیقا عین بچه هایی که پاشونا میکوبند زمین که پدر و مادر براشون اون اسباب بازی را بخره.اسمونا زمین میارند برای اینکار.البته ببخشیدا
خیلی از پسرها اینجوریند. طرف فکر میکنه چون خوشگله باید دخترا عاشقش بشند. یا چون پولداره یا چونکه خیلی دوستش داره.
نامه عاشقانه میده . همه کاری میکنه که اونا بدست بیاره . من به همه اینکارا میگه هزینه هایی برای بدست آوردن یک نفر.
ببین دخترا وسیله نیستند که ما هر هزینه ای بکنیم براشون که بدستشون بیاریم و بیشتر هم برای خوشی خودمون. اینکه خودمون لذت میبریم در کنار ما هستند.در واقع نه عشق نیست که خودخواهیه محضه. من نباید بگم که عاشق فلان دختر هستم باید بگم عاشق اینم که فلان دختر در کنارم باشه.
که باز لفظ عشق و عاشق هم درست نیست
قطعا آدم نمیتونه عاشق کسی باشه که بداخلاقه - دروغگو هست و کلی عیب و ایرادهای دیگه . البته نه منظورم ریحان خانوم باشه.
ولی وقتی یه نفر در یک نگاه میگه من عاشقم در واقع تصویر اون آدم را دوست داره. در واقع هرچیزی اون آدم را که دوست داره بخاطر دوست داشتن خودش هست. نه دوست داشتن اون
یک عاشق حتی بخاطر خوشحالی معشوق کنار میکشه . اگه فکر کنه که معشوقش با کس دیگری احساس خوشحالی میکنه . اگه چنین مرامی در خودت دیدی بدون که عاشق هستی.
عاشق معشوق را بدست نمیاره
عاشق معشوق را بخاطر خودش دوست داره و هیچگاه از اینکه به اون محل نگذاره یا دوستش نداشته باشه ازش متنفر نمیشه.
بدترین کاری که ممکنه یک نفر انجام بده بدست آوردن کس دیگر اونم به هر قیمتی هست.
تو مطمئن باش که اگه این خانم قسمت شما نباشه ،زمین و زمون را هم به هم بدوزی نمیتونی باش ازدواج بکنی و اگر هم خلاف مصلحت خدا عمل کردی و به زور کاری که نباید بشه را انجام دادی . شکست زندگیت را در آینده خودم شخصا تضمین میکنم.
آزاد و رهاش بگذار
اگر میشناسیش و میدونی حتما آدم خوبی هست. بخاطر خوب بودنش دوستش داشته باش.بخاطر خودش دوستش داشته باش و براش آرزوی موفقیت بکن و بگو خدایا اگه صلاح من این خانوم هست که امیدوارم زودتر همه این مسائل حل بشه.
زمانی که قسمت یک آدم ، آدم دیگری باشه . در ناباورانه ترین شرابط چنان همه مسائل خود به خود حل میشوند و اون دو آدم بهم میرسند که آدم تعجب میکنه و وقتی قسمت هم نباشند نیز ممکنه بعد از ۵ سال ارتباط و قول ازدواج با هم دیگه ازدواج نکنند.
این همه تلاش و تقلا برای چی؟
منم تقریبا مشکلی شبیه به تو دارم
کسی را پسندیدم که واقعا نمیدونم گزینه مناسب هم هستیم یا نه. اصلا قسمت هم هستیم یا نه . و فقط دارم صبر میکنم و با احساسات درونیم مبارزه میکنم
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مسلمان
خارپشت عزیز
بنده هیچ صنمی با تالار و مدیران آن ندارم و هیچ نقشی هم در مدیریت آن ندارم ایده ای هم ندارم که چرا خانم فرشته مهربان در مورد پست شما حساسیت به خرج می دهند و اهمیت هم نمی دهم اگر پستم پاک شود.
خییییییییلی خوشحالم!
دارم سعی می کنم بهت کمک کنم اما تو نمی تونی احساساتت را کنترل کنی و شبیه ماده ی منفجره ای شده ای که هر لحظه با هر اشاره ای آماده ی انفجاره!
چرا این حرفو میزنی ؟ باید این حرفتو ثابت کنی؟
در مورد صحبتی که خانم یاسا گفته بودند که صحبت من در مورد عشق ایده آل گرایانه است من عشق را معنی کردم اما خودم هم اذعان دارم که رابطه ی عاشقانه در ازدواج مطرح نیست. به هر حال اگر علاقه پس از تعقل به وجود آمده باشد باید ازش انتظار ایثار داشت نه خودخواهی
چرا فکر میکنی من خودخواهم ؟ منظورت کدوم رفتار یا حرفمه؟!
در مورد این که گفته بودی اقدام رسمی یعنی مادر و ... و خندیده بودی باید بگویم دقیقا! پدرها در این جور مسائلی کمتر وارد هستند و مدیریت درستی ندارند و دختر خانم ها هم هر چقدر با پدرشون راحت باشند کمتر پیش می آید در چنین مواردی با پدرشون صحبت کنند و حیاشون بهشون این اجازه را نمی دهد. بنابراین هم احتمال صحبت ریحان خانم با پدرشون را مردود می دونم و هم مطرح شدن مساله از طریق پدرشون را اشتباه می دونم بلکه باید مادر شما با مادر ایشان تماس بگیرند و آنگاه پدرشون در جریان قرار بگیرند.
باید اول با استاد کنم
مگه میشه استاد از زبون خانومش بشنوه که من دخترشو میخوام
استادو هر 3 4 روز یه بار میبینم بعد این موضوع به این مهمی رو بهش نگم !
بعدم اگه قبول نکردن چی ؟فقط خودمو پیش خونوادم و استاد ضایع کردم
اگه با استاد حرف بزنم شاید بتونه ریحانو راضی کنه که حداقل تو دفترش باهم حرف بزنیم
البته الان که اینو میگی دیگه مطمئن نیستم نمیدونم نظرت چیه؟
مسلمان میدونم احساس مسئولیت میکنی که اینجایی و میخوای اعتیادتو ترک کنی
ازت ممنونم به خاطر همه چیزایی که بهم دادی
امیدوارم به زودی به ارامشی که لیاقتشو داری برسی
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
اینا رو یه جا خوندم شما هم بخونین:
:305::305::305:"برخی پسرها وقتی به خواستگاری دختری می روند، یادشان می رود که برای پرسیدن نظر دختر در مورد خودشان اقدام کرده اند و احتمال اینکه پاسخ دختر منفی باشد را نادیده می گیرند، اگر با جواب منفی رو به رو شوند، احساس تحقیر کرده و دختر را مغرور می پندارند!
اما آیا واقعا دختری که جواب منفی به ما می دهد مغرور است؟
چرا نباید در نظر بگیریم که همانطور که ما حق انتخاب و حق عاشق شدن داریم، حق رد کردن و قبول کردن داریم، دختر مورد نظرمان هم حق دارد انتخاب کند؟!
جواب منفی دادن نشانی از غرور و خودبرتربینی دختر نیست، بلکه غرور آن است که پسری حق انتخاب دختر را در نظر نگرفته و فکر کند فقط اوست که باید دنبال آرمان ها و معیارهای خود باشد!
کم نبودند و نیستند پسرانی که بعد از شنیدن جواب نه از دختر، خود را به دیوانگی زده و زندگی دختر بیچاره را به تباهی کشانده اند، اما چرا؟ چطور می توان باور کرد که اینگونه پسران زمانی عشق را درک کرده اند؟
قبل از خواستگاری از یک دختر در نظر گرفتن دو مساله بسیار مهم است، اول آنکه حتما عاشق آن دختر بوده و صرفا به شناخت قبلی یا اعتماد اکتفا نکنیم و دوم آنکه در مورد نظر دختر پیش داوری قاطعانه نداشته و اگر متوجه شدیم عاشق نیست، هرچند سخت است برایمان اما عشق خود را فراموش کنیم!
یا ما باید به زور عشقمان را فراموش کنیم و یا دختر باید به زور عاشق ما شود، به زور عشق را فراموش کردن هم معقول تر است و هم ممکن اما به زور عاشق کردن نه معقول است و نه ممکن!
البته این صحیح نیست که تا جواب منفی گرفتیم همه چیز را یکجا فراموش کرده و دیگر خواستگاری نکنیم، خوب یا بد این از رسوم و عرف ماست که دختر همان ابتدا جواب بله ندهد، حتی اگر قلبا جوابش بله باشد!
بنابراین اگر دختر این را فرصت را به ما داد که بتوانیم به هر نحوی مجددا اظهار عشق نماییم، باید از این فرصت استفاده کنیم، چرا که هم ممکن است او قلبا راضی بوده باشد و بخواهد ما را امتحان کند و هم ممکن است قلبا راضی نباشد اما در این فرصت شناختش از ما بیشتر شده و مقدمات عاشق شدن در او فراهم گردد!
اما اگر دختری به هیچ وجه نخواست فرصتی به ما بدهد و یا تا مدتی فرصت داد و بعد فرصت ها را از بین برد، باید بپذیریم، باید بپذیریم که عشقمان را فراموش کنیم، فراموشی عشق در چنین حالتی به هیچ وجه به معنی عدم وفاداری به عشق یا سستی در عشق نیست، چرا که باید به عشقی وفادار بود که دو طرفه است، در عشق یک طرفه وفاداری مفهومی ندارد!
ارزشمندی عشق یک طرفه از آن جهت است که این قابلیت را دارد که دو طرفه گردد، اما اگر دو طرفه نشد، باید فراموش شود، معشوق اول هیچ برتری ای نسبت به معشوق دوم ندارد و نباید تصور کنیم که چون دختری اولین عشق ما بوده برای ما بهتر است، دختر یا پسری برای ما بهتر است که بتوانیم با او مفهوم عشق متقابل را درک کنیم!
اگر امروز با رجوع به عقلمان واقعیت های زندگی را با اختیار نپذیریم، فردا واقعیت ها در حالی خود را به ما تحمیل خواهند کرد که دیگر قدرت نپذیرفتنشان را نداریم… "
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
1. آری و آنچه می خواهی به تو می دهد
2. نه و چیز بهتری به تو می دهد.
3. می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد
کاش مختار نبودیم کاش مجبور بودیم
اونوقت همه چی رو می سپردیم به سرنوشت !
ای رفته به چوگان قضا همچون گو
چپ می خور و راست می رو و هیچ مگو
آنکس که تو را فکنده اندر تک و پو
او داند و او داند و او داند و او...