نمایش نسخه قابل چاپ
دست بزن
فحاشي
تهمت زدن
نداشتن امنيت جاني و رواني در محيط خونه
خرجي ندادن
اين ها حتي يك موردش هم براي قاضي و دادگاه محرز بشه سه سوته طلاقت رو ميگيرن اون وقت شما نشستي از ظلمي كه مردا به زناشون ميكنن حرف ميزني؟؟؟
خواهر من شما ده برابر همسرت داري به خودت ظلم ميكني....به خودت بيا و يه تصميم جدي درباره اين زندگي كه بيشتر شبيه ميدون جنگ هست بگير تا دير نشده و يه بچه هم اضافه نشده!!!!!!!!:300:
سلام فرناز جون، امیدوارم حالت خوب باشه و کمتر به خودت سخت بگیری .....
عزیزم اینکه شوهران ما ادم های بدون منطق و اصول و پرخاشگری هستن تقصیر ما نیست پس چرا ما حرص بخوریم، چرا ما دست به خودکشی بزنیم ،چرا ما باید خودمونو فدای این رفتار کنیم ؟؟؟؟ بگذار هر جور که دوست داره زندگی کنه و اموراتش بگذره ...بزار تو دنیای خودش خوش بگذرونه . ما هم به فکر خودتمون باشیم دیگه بهش اهمیت نده .
یه لینک واست میزارم که بخونی (یکی از دوستان واسه من گذاشته )
اینو که بخونی می فهمی که من تو مقصر این رفتار نیستیم و باید یه فکری به حال خودمون بکنیم
نقاط ضعف مهلک http://www.rasekhoon.net/article/show-40766.aspx
با سلام خدمت دوست خوبم فرناز
واقعا متاسف شدم وقتی تاپیکتون رو خوندم امیدوارم که دوباره همون نشاط قبلی بهت برگرده و باز بلند بلند بخندی عزیزم
با اجازه از کارشناسان محترم می خوام نظر خودمو بگم و اینکه چرا طلاق نمی گیری به نظر من داری خودت رو از بین می بری اگه دست بزن داره که با موندن و راهنمایی کردن ماها که درست نمی شه عزیزم متاسفانه این مورد یه مورد اخلاقی غیر قابل حله . زندگی بعد از طلاق خیلی سخته و نمی شه انکارش کرد حرف مردم داره و هزارتا چیز دیگه ولی خوبی هایی هم داره که بزرگترینش اینه که شما خودت می شی اون چیزی که بودی و هستی و وجودت ارزش پیدا می کنه اون وقت هست که می بینی چه اشتباهی می کردی که زودتر این کارو نکردی . یه اراده محکم می خواد و یه تصمیم. باور کن اشتباه نیست کارت نجات جانت و بدست آوردن بقیه عمرت و ثانیه هات مگه چی کم داری که اینطوری باهات برخورد بشه مگه اون کی هست که به خودش اجازه می ده دست روی شما بلند کنه اگه راستش رو می گه بره با یه مرد دعوا کنه تا چارتا کتک هم بخوره. به خدا عزیزم اشتباه می کنی به این زندگی داری ادامه می دهی همه مردها هم بد نیستند خوب بله ایرادهایی دارند ولی کتک کاری نمی کنند دیگه با این یکی نمی شه کنار اومد مگه بابا و داداشتون کتک کاری می کنند که به همه مردها تعمیم می دهی . به خودت برس و جون و عمرت رو از دست این شوهرتون نجات بدهید و امیدوارم که موفق باشید.:72::72::46:
برای محبتی که از تو دریغ گشته ..
:72: به فرناز
( گل سرخی زیبا تقدیم به روح بزرگت )
سلام فرناز جان
چرا دیگه انجمن نمیای یه کم نگران شدم ما رو بی خبر نذار عزیزم ....
فرناز عزیزم واقعا" متاثرم ازین همه غوغای دلت راستش پای تاپیکت فقط خوندم اشک ریختم
بلد نیستم کمکت کنم چون تو زندگی خودم موندم
واقعا" دعا میکنم این روزای بدت حل شه
اقای csi به من که نگفتید راه حل مسله چیه !:163: حداقل یه دونه از اون نظرها فیلسوفانه به فرناز بدبد (شوخی)
سلام فرناز جان .
واقعا ناراحت شدم از خوندن تایپیکت عزیزم . نمی دونم چی بگم . شاید جدایی راه حلی باشه که باید بهش فکر کنی .
فقط اینو یادآوری می کنم که الان وقت تصمیم گیریه اگه پای بچه بیاد وسط همه چی خیلی سخت تر می شه . هم زندگیت سخت تر می شه هم اگه اون موقع بخوای جدا شی خیلی سخت تر می شه .
امیدورام راه درست رو پیدا کنی عزیزم .
واقعا" نمیدونم چی بگم وقتی بعضی از دوستان راه حل همچین مسائل حادی رو فقط این میدونن که :محبت کن ،اون کتکک میزنه تو محبت کن ،اون فحش میده تو محبت کن و فکر میکنن این جور چیزا با 4 بار زنگ زدن و گفتن اینکه دلم برات تنگ شده قابل حله ..
متوجه باشید که این جور راه حل های ساده شاید برای یک آدم نرمال کاربرد داشته باشه ،با عرض پوزش اگر نوشته های این خانم حقیقت داشته باشه کاملا" واضحه که همسر ایشون به هیچ وجه انسان نرمالی نیستن که با کمی بیشتر محبت کردن و استقبال فلانو اینجور چیزا تغییر کنن..
در ضمن دوست عزیزی که نسخه محبت کردن میپیچی یه سوال دارم ازت شما خودت میتونی به کسی که مدام با هر بهونه کوچیکی بهت حمله میکنه و کتک و فحش رو نثار خودت و خونوادت میکنه محبت کنی؟؟اصلا" میشه؟؟محبت یه پایه و اساسی باید داشته باشه یا نه؟یه دل خوشی میخواد یا نه؟
آخه ایشون به چه جرمی باید بمونه و سعی کنه همچین آدمی رو درست کنه؟جرا باید سالهای جوونیش برای درست کردن و تغییر یه آدم غیر نرمال هدر بره ؟چرا آخه به زنهای ایرانی فقط این راهها آموزش داده میشه؟
مگه عمر آدم چقدره ،مگه جوونی آدم چند ساله ؟چرا این خانم باید انرژی رو که داره و حق داره ازش لذت ببره بریزه به پای درست کردن یه نفر دیگه ؟چرا؟فقط به این دلیل که اسم ایشون توی شناسنامشه آره؟
سلام به همه اون دوستای خوبی که برام نوشتن و ارزش برام گذاشتن ..
دوستای خوبم من تصمیمم رو گرفتم ..
همین امروز برمیگردم خونه پدرو و طلاق می گیرم..
دیگه تحملم تموم شده و نمیتونم صبر کنم..
بهم نیرو بدین تو رو خدا من از طلاق می ترسم...
sci عزیز..
الان جوابتونو میدم ..
می خواستم زندگی کنم .. نمیخواستم طلاق بگیرم .. سعی کردم بسازم .. سعی کردم زن خوبی باشم .. اما...
فایده ای نداره .. زورگویی توی ذات شوهر منه ....
من الان فقط به طلاق فکر میکنم و بس..
فرناز عزيزم!
مي دوني... گاهي فكر مي كنم چقدر تو زندگيمون كم گذاشتيم! چقدر كوتاه اومديم... چقدر خسته خسته دويديم!!!
چقدر خواستيم ميخ آهني رو تو سنگ فرو كنيم... و چقدر همه مشكلات خاص خودشون رو دارند...
چه كار بايد كرد؟ خواهر گلم... يه كارهايي هست كه مي شه آدم همواره انجام بده! هيچ ممانعتي وجود نداره... اما بعضي مواقع مي تونه آروم بشينه و به زندگيش نگاه كنه... فقط نگاه كنه و هيچي نگه!
مي دونم حس خيلي بدي داريد... با اوصافي كه مي گي زندگي واقعا ممكن نيست و تنها چاره اش طلاقه! جدايي... بهش بگي برو پي كار خودت آقا! اما هميشه مي توني اين رو بگي! آروم هم نگي .... داد بزني!!! داد بزني سرش! با همه قدرتت!!!
مي گم... بيا يه كاري كن و اسمش رو بذار آخرين تلاشت براي زندگي!
البته مختاري كه همين امروز يا فردا بري و دادخواست طلاق بدي... يا وكيل بگيري!
اما خب اين همه كردي ... اين هم روش!
بيا و افكار منفي رو دور كن... يه بار ديگه با آرامش مثل يه خواهر خوب... داستانت رو مرور كن و اينجا بنويس!
اين دفعه وارد جزئيات نشو و كليات رو بنويس... به يه صورت مسئله برسيم با هم! نه به يه بغل گله... بغض، شكايت...