RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
سلام ساینای عزیز
مشخصه که حامد مدتهاست که در غربت بوده و با مشکلاتش آشناست ولی شاید کمتر در جریان مشکلات ایران باشه.
ساینا جان کاملا درک می کنم و می دونم که در ایران چه دیدی نسبت به زن مطلقه هست و کاش روزی برسه که این دیدگاه عوض بشه. دیدگاهی که در ایران نسبت به مرد مطلقه هست بسیار متفاوت از دیدگاه نسبت به زن مطلقه هست و این شاید به دلیل اینه که در فرهنگ ما گاهی به زن حتی به چشم یک انسان هم نگاه نمی شه و این جای تاسف داره.
ساینا جان عزیز زندگی در خارج اصلا راحت نیست ولی به نظر می رسه تو به اندازه کافی انگیزه داری که بتونی با سختیهاش کنار بیای. روزهای اول همه چیز برات جدید و جالبه و از اینکه از ایران خارج شدی خوشحالی و بعد از مدتی (معمولا چند ماه بیشتر نیست) احساس می کنی یه چیزایی اینجا کم داری.
من نمی دونم واسه کدوم کشور اقدام کردی ولی با شرایطی که خودت نوشتی موقعیتت واسه انتخاب خوبه.
همون طور که حامد گفت اگه بتونی برای دکتری پذیرش بگیری حقوق هم بهت می دهند، که می تونی تقریبا راحت (نه مرفه) باهاش زندگی کنی و دغدغه خرج و مخارج نداشته باشی. توی بعضی کشورها دوره دکتری سابقه کار هم محسوب می شه که بعد از تحصیل خیلی بهت کمک می کنه.
ساینا جون درصد پذیرش مردم بومی هرکشور از مهاجرها بستگی شدیدی به شرایط اون کشور داره، مثلا در بعضی ایالتهای کانادا اینقدر مهاجر زیاده که مشکلی با مهاجرها ندارند و مردم بومی راحت پذیرفتنشون. (مهاجرها بومی ها رو تو خودشون حل کردند:163:)ضمنا این رو هم بهت بگم که بعضی کشورها روی زبان خودشون بسیار متعصب هستند و برای اینکه در اجتماعشون وارد بشی باید به زبان خودشون هم مسلط بشی(پس این رو هم در نظر داشته باش).همه جای دنیا پارتی بازی هست و برای اینکه خودت رو در یه جامعه خارجی وارد کنی خیلی باید تلاش کنی ولی شدنیه و غیرممکن نیست. رفاه و فرهنگ زندگی اجتماعی که در خارج از ایرانه هرگز در هیچ جای ایران ندیدم و این البته شرایط برگشت دوباره به ایران رو برای کسانیکه مدتی اینجا بودند و به فرهنگ اینجا عادت کردند یه مقدار سخت هم می کنه!!!
همه چیز بستگی به خودت داره، اینکه چقدر بتونی تنهایی و سختیها رو تحمل کنی ولی مطمئن باش بعد از مدتی دوستهای خوبی توی دانشگاه پیدا می کنی و تجربه لذت بخش دوستان international رو پیدا می کنی :227:
اینجا کلا روحیاتشون با ما متفاوته و تا جایی که من می دونم به هیچ عنوان براشون مهم نیست که تو چی بودی و چه کردی، مخصوصا اگه از زندگی گذشته ات چیزی دنبالت نباشه (بچه مثلا) بیشتر به فردی که الان هستی اهمیت می دهند نه به چیزی که قبلا بودی. براشون هضم شده که هر کسی ممکنه در زندگیش اشتباهاتی داشته باشه.
با خصوصیاتی که تو داری من مطمئنم اگه تصمیمت برای جدایی جدی باشه می تونی به زودی فرد مناسب خودت رو پیدا کنی.
البته یه چیز دیگه هم هست که اینجا بیشتر به رابطه بدون ازدواج فکر می کنند و من کسانی رو دیدم که بعد از 18 سال با هم زندگی کردن و داشتن یه دختر 17 ساله تصمیم به ازدواج گرفته اند :163:
از این نظر با فرهنگ ما خیلی فرق دارند.ولی از بابت دیدگاه اصلا نگران نباش :72:
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
گفته بودم به حرفهاتون فکر می کنم و بعد میام مینویسم
واقعیتش فکر کردم
اینور آب اونور آب
شنیده ها رو شنیدم از کسایی که اونجا زندگی می کردند و برآیند حرفهاشونو در نظر گرفتم ...
ولی خوب از یه طرف هم حرف کسایی رو در نظر گرفتم که میگن ضمانتی نیست که بتونی از کشور خارج بشی و باید همینجا به زندگیت ادامه بدی
دراین صورت اینو بگم که طاقت جداییو ندارم، خیلی خیلی میترسم از نگاه ها، حرف ها، نمیدونم اعتماد به نفسم کمه یا هر چی، ولی انقدر این مسئله برام ناراحت کننده هست که احساس می کنم بهتره بمیرم و این وضعیت پیش نیاد، یعنی حاضرم فقط اسم محمدو یدک بکشم ولی بهم نگن مطلقه
دو سه تا پسر بودن که توی دانشگاه بهم پیشنهاد داده بودن برای ازدواج و من رد کرده بودم، یکیشون همکلاسیم بود اونروز از دوستم میپرسیده سابینا چطوره و فلان، میدونم که اگر طلاق بگیرم کلی خوش به حالشون میشه و میگن حقت بود! خودشم تو دانشگاه قضیه نامزدی قبلی منو همه می دونن...
توی فامیل هم همینطور...
خیلی بهم فشار میاد با این فکر که همونهایی که قبلا اصرار داشتن با من ازدواج کنن یا با پسرهاشون و ...ازدواج کنم الان دیگه ...
ضمنا مطمئنم به گوش فک و فامیل نامزد قبلیم هم میرسه ...
یه داداش دارم که شدیدا تعصبیه ، درسته هیچوقت در خوشی و ناخوشی های زندگیم همراهمون نبوده و همیشه خودشوکشیده کنار ولی در این صورت میدونم طردم می کنه و اصلا حرف هم نمیزنه باهام:302:
نمیتونم با این افکار و نگاه ها کنار بیام...
از طرفی هم به این نتیجه قطعی رسیدم که زندگی با محمد امکان پذیر نیست، یعنی فقط اسمش میشه زندگی و من همیشه تنها و تحت فشارم
شایدم برای تصمیم گیریم زود باشه، شاید باید انقدر از اینور اذیت بشم که حرفهای مردم نوش باشه برام...
باید بشینم و بنویسیم اینا رو و امتیاز بندی کنم ، نتیجه رو بهتون می گم ...
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
سابینا جون سلام
خوبه که با در نظر گرفتن همه چیز و در واقع با سبک سنگین کردن واقعیتها دست به انتخاب میزنی ، دوستان بعضا ازت خواسته بودن که حرف مردم رو پیش خودت کمرنگ و کمرنگ تر کنی تا بتونی با گشایش ذهنی بیشتری انتخاب کنی من قبول دارم که این حرف و حدیث ها در شهرستان ها بیشتر از استان هایی مثل تهران است اگه واقعا تنها به خاطر حرف مردم میخوای پای این زندگی بمونی و هیچ انگیزه ی دیگه ای نداری و قضیه ی خارج رفتنت هم منتفیه شاید انتقال مکان زندگی به استانی دیگه مثل تهران تا حدودی شما رو از این فشار ازاد کنه ایا چنین امکانی براتون هست ؟
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
یه چیزی یادم اومد من ۶ سال پیش هم با شوهرم این مشکلات رو داشتم که الان دارم منتظر شدم که درست بشه خیلی کم تغییر کرد و من ۶ سال تموم فقط غصه خوردم . پس فقط و فقط به خودت فکر کن.
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
فعلا امکان رفتنم به تهران مهیا نیست ولی زیاد کار سخت و دور از ذهنی نیست یعنی میشه یه کارهایی کرد...
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
سلام سابینای عزیز...همسر من قبلا 1 بار طلاق گرفته بود اما من تجربه ی قبلی نداشتم...الان من هم دارم ازش جدا می شم.اون که خیلی خرسند و بی خیاله ...واسه من که بار اولمه سختتره تا اون...اما دوستانه می گم باید در خودت هم جستجو کنی...من صادقانه می گم که شخصیت شما واسه زندگی مشترک مناسب نیست...چه با محمد چه هر مرد دیگه ای... مهمترین مسئله تحصیلات بالای شماست! که متاسفانه گاهی این تحصیلات بالا گند می زنه به بینش و طرز تفکر ما...من خودم دانشجوی دکترای سال تحصیلی آیندم...و عملا می بینم این تحصیلات نگاه ایده آلیستی به من داد که دیگه فلسفه ی زندگی روزمره ی مشترک برام زیر سوال رفته...و آدم هایی که حاضر به دهش در مقابل چیزایی که از دیگران می خوان نیستند معمولا بار دوم و سوم و... هم با همون نیت ازدواج می کنن...همسر من دقیقا همون مشکلات ازدواج اولش رو با من هم داشت...باید قبول کنی عزیزم که عامل شکست هات انتخابهای اشتباهت و همچنین شخصیت خودته...که کمی بیش از حد ایده آلیست و حساس هستی...منتظر دلداری دیگران که فقط تو رو قربانی می دونن نباش...من صادقانه گفتم دوست خوبم چون حس می کنم خیلی حس و حالت به من شبیه هست
سابینای عزیز....
1-مردم نون شما رو می دن؟! که اینقدر از حرف مردم می ترسید؟
2-فرار از کی؟ از خودتون یا مردم؟؟؟ فرار راه حل نیست...ایران یا خارج از ایران...تو سابینا هستی با 2 ازدواج نا موفق
3-عزیزم اون مال 30 سال پیش بود که یارو با شوهرش 30 سال زندگی می کرد...کتک می خورد خیانت و سردی می دید اما واسه خاطر بچه هاش زنذگی می کرد...بعد هم می گفت خدایا شکرت! قبلنا بود که می گفتن زن باید نیم من باشه!
4- طلاق ی چیز کاملا عادی شده...بابا بیا روحیه رو از شوهر من یاد بگیر که زن دومشم داره ازش جدا می شه تازه رفته ماشین شاسی بلند گرفته افتاده به دور دور !
5-زن باید اونقدر واسه خودش ارزش قائل باشه که تو هر شرایطی زندگی نکنه
6-فامیل و دوست و نامزد قبلیت مهم نیستند و به دردت هم نخوردند و نمی خورند
7-دیگه الان همه تو خانوادشون 1 عضو مطلقه رو دارن...هرکی دوستت داره می مونه کنارت هر کی مشکل داره به سلامت
8-قرار نیست ی شیپور بگیری دستت بگی باززززززز طلاق گرفتم! به کسی هم مربوط نیست
9-اونایی که نگران حرفاشونی شبایی که از غصه و ناراحتی خوابت نمی برد کجا بودن؟ حالا هم برن همون جا!
10-خلاصه روی ابرا نوشته زندگی 1 باره و دور زدن ممنوع!
11- چون 1 بار طلاق گرفتی اون ته ذهنت جای راه حل پیدا کردن فوری دوباره به طلاق فکر می کنی...فکر می کنی تلاش کردی نکردی تو فقط به طلاق فکر کردی...همین
12-مشکلاتت از نظر من اونقدر پیچیده نیست که به طلاق فکر کنی
13-هیچچچچچچ جا هیچچچچچ خبری نیست! واسه طلاق همیشه وقت هست...
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
سلام راستش من خیلی در جریان زندگیت نیستم ولی برام یه سوالی پیش اومده.می خوام بدونم بین ازدواج اولت با دومی چقدر فاصله زمانی بود؟ و ازدواج اولت چقدر طول کشید؟ و چی شد که به ازدواج دوم راضی شدی؟
اینا توی ذهن من خیلی ثقیلن .برای همینه که می پرسم عزیزم .ببخشید
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
فائزه جان من شش ماه نامزد بودم در بیست سالگی، بعدشم جدا شدم ، نامزد عقدی بودم و چون دوشیزه بودم اسمش از شناسنامه م پاک شد، شش سال صبر کردم و از نظر خودم خواستگارهامو سبک و سنگین کردم ، دیگه وسواس گرفته بودم همه می گفتن تو دنبال پسر جرج بوش هستی! چون دوشیزه بودم و با سایر امتیازاتم جمع بسته میشد مشکل زیادی برام پیش نیومد بعد جدایی، اصلا جدایی نبود چون به قول صد ماه روی ابرها بودمو کیف می کردم، انگار به من زندگی دوباره داده بودن، البته شرایطم به اندازه الان بد نبود، فقط هر دو بچه بودیم و اگر اون زندگی رو الان بهم بدن درستش می کنم عین دسته گل، اگر یک دهم سرمایه ای رو که رو زندگی الانم گذاشتم اونجا خرج کرده بودم الان شاید زندگی خیلی خوبی داشتم، اون واقعا عاشق من بود، خیلی زیاد، ولی خوب بلد نبود چطور رفتار کنه چون طفلی 24 سالش بود همه ش! منم که به قول این دوستمون مریم تمام نوجوانی م را کتاب خونده بودم و دنبال این فلسفه و اون شاعر رفته بودم هیچی از زندگی نمی دونستم، بعد دو سال نامزدم که بعد جدایی به خارج سفر کرده بود اومد سراغم، باز من مغرور بودم و ایده آلیست، دو و برم پر خواستگار، باور کن ماهی دو تا خواستگار کمتر نداشتم، ولی می خواستم این بار با دقت انتخاب کنم ، متاسفانه درسته، من بلد نبودم که به چه نکاتی دقت کنم ، به هر حال بعد شش سال با نامزد فعلیم عقد کردم...
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
ممنون سابینای عزیز
پس بین دو ازدواجت فاصله خیلی خوب و معقولی برای انتخاب مجدد داشتی .. من برام فقط سواله که دختری مثل تو با تحصیلات بالا و با اینهمه قدرت استدلال قوی چرا باید نگران دید و نظر دیگران در مورد خودش باشه!! شرایط زندگی ها با گذشته خیلی تفاوت داره .اینقدر اطرافیان گرفتار و درگیر مسایل شخصی خودشون هستند که کمتر جایی برای دیگران دارند .مخصوصا محیط های بزرگ تر .ولی منم توی حرفهای شما مشکلات حاد و غیر قابل حلی ندیدم .امیدوارم بتونی با کمی مدیریت مسایلت رو حل کنی.
موفق باشی عزیزم:72:
RE: زندگی من بعد طلاق چطوری خواهد بود؟!
سابینای عزیز شما حکایت اون آدمیو داری که 6 سال پیش معده درد شدید داشنه و حالا کمر درد شدید داره! می دونی چرا فکر می کنی اگه تلاش الانتو واسه ازدواج قبلیت می کردی موفق بودی چون درد معدت یادت رفته اما درد کمرت الان داغه داغه!
شما اگر هم یه ازدواج قبلت بر می گشتی باز هم به جدایی می رسیدی...همسر اول شما هم عاشق شما نبوده نیست و نخواهد بود که چه بسا اگر بود راه عشق ورزیدن رو پیدا می کرد و به جدایی نمی رسیدید...بهتره گاهی باور کنیم که بله ممکنه من زیبا باشم تحصیل کرده باشم و هزاران امتیاز داشته باشم اما طرفم عاشقم نباشه! یا باشه اما واسه ی مدت کوتاه بوده...بله اینا همه ممکنه...در مورد مشگلات جنسی با همسرت من فکر می کنم شما بیشتر خواهان توجه و در مرکز توجه بودن هستی و ارتباط جنسی رو تنها فرصتی می دونی که توجه طرفت 100 در 100 به تو اختصاص پیدا می کنه...متاسفانه این سردی چند عامل می تونه داشته باشه:
1-ایشون سرد مزاج هستن
2-سرد مزاج نیستن بلکه جای دیگه به نیازشون می رسن!
3-از نظر جسمی ی چیزی در شما باعث سردی شده
3-از شما ناامید شدن بسکه طلاق طلاق کردین و انگیزشونو گرفتین
4-فهمیدن شما یه این مسئله خیلی اهمیت می دین و با این مسئله تنبیه یا تشویقتون می کنن
5-شما بیشتر پیش قدم می شین و ایشون ناز می کنن و بد عادت شدن
6-علاقشون کم شده
7-شما از لحاظ جنسی تمایلات همسانی ندارین