و از همین خدایی که روبروته و همین الان اجابتت میکنه، یه درخواست بکن.
نمایش نسخه قابل چاپ
و از همین خدایی که روبروته و همین الان اجابتت میکنه، یه درخواست بکن.
می خواستی ببینی چقدر حواسم جمعه؟ :)نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
فکر می کنم این سوال خیلی نامردیه! همه این افراد زیر از این به بعد با من بد می شند :311:
ولی باور کنید باید کلی فکر بکنم که یک چیز منفی به نظرم برسه.
سخته ایراد گرفتن از شما!
به دل نگیرید خلاصه.
من خودم پر از ایرادم!
حداقل اونهایی که سنشون از من بیشتر هست رو نمی نوشتی! :302:
بهشت: شاید باید بعضی مواقع کمتر رک صحبت کنه.
دختر مهربون: بیشتر از اینکه داشته های خودش رو ببینه به نداشته هایش فکر می کنه.
شایانا: باید لینکها رو یاد بگیره (بنده خدا یک بار یک جا پرسید لینک فرستادن چطوریه. من گیر دادم :311:)
شمیلا:
شیدا حاتمی: آواتارش یک سیب خوشمزه است. هر وقت می بینم دلم می خواد. این چه کاریه آخه؟ :311:
مدیر همدردی: کم پیدا هستند
فرشته مهربان: آخه مگه میشه فرشته مهربان رو نقد کرد؟
کیوان:
بی دل:
یاسا:
بالهای صداقت: لطفا منبع مطالبی که می فرستید رو هم ذکر کنید
سارا بانو: آواتارش متحرکه... یکی دوتا از کاربرها دیدم که دلشون می خواد... بلد نیستند... اعصاب شون به هم ریخته.... چرا مردم آزاری می کنی؟ :311:
کامران2007:
بلواسکای:
محمد ابراهیمی: ایشون در پست هاشون کمتر از نقطه استفاده می کنند و جملات رو پشت سر هم می نویسند. خوندنش سخت می شه.
حامد65: خودش کلی ایراد داره... هی از این و اون ایراد می گیره :)
شب بارونی:
پردیس81:
سرافراز: اگر برایش شکلک انتخاب نکنی ازت گله می کنه!
طاهره: واقعا حیفه که اینقدر کم پست می زنه
فرانک1389:
باران68:
شرمنده... نشد همه رو نقد کنم... دیگه چیزی به ذهنم نرسید.
با تشکر از لطف شما...نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا حاتمی
واقعا آفرین به شما که من رو توی این مخمصه انداختین :311:
-حامد 65 کیه؟
فکر می کنم پسر خوبیه. توی کارهایش هم موفقه. نه با کسی مشکل داره... نه کسی باهاش مشکل داره.
کسی ازش کمک بخواهد معمولا نه نمی گه.
کمی بیش از حد تنهایی رو دوست داره. بعضی موقع ها حوصله آدمها رو نداره و ازشون خسته می شه.
زود ناراحت میشه و دلش می گیره. تحملش کم شده.
تصمیماتش رو با فکر و مشورت می گیره.
ولی در عین حال بیش از حد احساسیه و خودش رو اذیت می کنه.
خیلی سختگیره و هر کسی رو نمی پذیره. ولی وقتی پذیرفت سریع بهش دل می بنده و هر دفعه خیلی ضربه می خوره.
برای همین با وجود اینکه با دختری رابطه عشق و عاشقی نداشته؛ خیلی گرفتار عشق بوده.
فکر می کنه خدا خیلی دوستش داره. ولی خود حامد هم نمی دونه چرا!
راستی حامد ۶۵ اسم اصلیش حامد نیست :311:
زیاد هم اسم حامد رو دوست نداره. خودش هم نمی دونه چرا این اسم رو برای خودش گذاشته!
-لذت بخش ترین رویایی که تاحالا داشتید چی بوده؟
یکبار خواب دیدم روی کره زمین هستم... ولی کره زمین کوچیک بود. به طوری که یک طرفم آفریقا رو می دیدم؛ یک طرفم اروپا رو؛ یک طرفم هم اقیانوس بود. بعد آفریقا رو به صورت یک علفزار زرد و نارنجی رنگ می دیدم. اروپا سبز بود. اقیانوس آبی.
این سه رنگ سبز و آبی و زرد (مایل به نارنجی) خیلی خاص بودند! اصلا هیچ وقت هیچ جا چنین رنگهایی رو ندیدم!
اینقدر نگاه کردن بهشون آرامش بخش بود. هیچ وقت یادم نمی ره.
برای همین وقتی پرسیدید چه رنگهایی رو دوست دارم گفتم سبز بهاری... زرد پاییزی...
چون کمی این رنگها من رو یاد رنگهای خوابم می اندازند.
-اگر موقع تولد فرزندتون میتونستید شغل و حرفه اش رو اتنتخاب کنید این کار رو میکردید؟
نه. بگذار خودش انتخاب کنه. ولی من هم راهنماییش می کنم.
-اگر اسمی که برای فرزندتون انتخاب میکنید رو اون اصلا دوست نداشته باشه،شما چی به فرزندتون میگید؟
اگر دوست نداشته باشه مجبورم قبول کنم که عوض کنه...
-حامد65،پانزده سال دیگه در چه وضعیتی قرار داره؟
۳۹ سالشه.
۲ تا بچه داره.
توی یک شرکت مدیر یک بخشه.
بچه هاش هی می گن بابا اینو بخر... اونو بخر. :)
همسرش رو دوست داره و قدرش رو می دونه.
شاید داره فکر می کنه که دیگه برگرده ایران یا اینجا بمونه.
-حامد چجوری به خودش عشق میورزه؟
کلا خودش رو دوست داره! به خودش توی آینه نگاه می کنه.
به موفقیتهایش فکر می کنه.
به اینکه از کجا شروع کرده و به کجا رسیده فکر می کنه.
به تعریفهایی که ازش کردند فکر می کنه.
-دوست داشتین با همین شخصیتی که دارین مشهور هم بودین؟
شهرت شاید لذت بخش باشه. ولی فکر کنم یک موقعی لذتش دیگه میره و بیشتر باعث اذیت شدن آدم می شه.
خود شهرت رو نمی خواهم. ولی اگر در کاری موفق بشم و به واسطه اون به شهرتی هم برسم و به خوبی ازم یاد بشه خوشحال می شم.
-یکی از مهم ترین تصمیم هایی که تا الان گرفتین رو برامون بگین.
عاشق دختری شده بودم. عقل می گفت که این ازدواج اشتباهه ولی دل نمی خواست گوش کنه.
این تصمیم رو با عقلم گرفتم. هرچند که خیلی ضربه خوردم و برایم سخت بود.
اینجور تصمیمها رو با عقل می گیرم. بیچاره دلم...
عقل کجا پی برد شیوه ی سودای عشق؟
باز نیابی به عقل سّر معمای عشق
-با دیدن این کلمات اولین چیزی که به ذهنتون میرسه رو بگین:
مادر مهر و محبت و فداکاری
خدا عظمت ... عشق ... عشق رو باید از خدا آموخت
دوست همدم و همراز
پدر پشت و پناه
مدیر همدردی مدیر لایق
فرشته مهربان مشاوری دلسوز. گردن من حق داره. بعد از اینکه اون تصمیمی که بالا توضیح داده بودم رو گرفتم؛ تردید داشتم. ولی فرشته مهربان خیالم رو راحت کرد که تصمیمم درست بوده.
کتاب خیلی چیزها از توی کتابها یاد گرفتم.
-اگر به شما بگن فقط یک روز دیگه زنده ای،توی اون یک روز باقیمانده چه کارایی انجام میدین؟
این سوال رو دیروز مادرم هم ازم پرسید.
این کارها رو می کنم:
به جز به بهترین دوستم به هیچ کس نمی گم که آخرین روز زندگیمه. نمی خوام روز آخر با گریه زاری بگذره.
با همه فامیل و دوستان کوتاه صحبت می کنم.
بزرگترین کار خیری که از دستم بر میاد رو انجام می دهم.
دعا می کنم خدا من رو ببخشه.
یکبار دیگه ساز می زنم.
ولی فکر کنم بیشتر از همه وقتم رو با خانواده ام بگذرونم.
یک نامه برای خانواده ام می نویسم.
-سنی که در اون هستین بزرگترین حسن اش چیه؟
نوگلی زیبا بود حسن و جوانی
عطر آن گل رحمت است و مهربانی
خیلی سن خوبیه. دیگه نمی خوام سنم بیشتر شه.
آدم انرژی زیاد داره.
آدم کلی امید داره و خیلی کارها می تونه انجام بده.
زیبایی جوانی فکر می کنم وقتی رفت دیگه نمیاد.
همونطور که شور و حال کودکی دیگه نیومد... البته چرا... چند وقت پیش اومد... ولی کوتاه بود... قبول دارید عشق همه رو جوون می کنه؟ جوون ها رو هم بچه!!
راستی حالا که این حرفها رو اینجا زدم دیگه همدردی رو به همسرم معرفی نمی کنم :311:
البته بهش می گم که رابطه ام با طرف در چه حد بوده... ولی فکر می کنم خوندن اینها برایش جالب نباشه...
احساستون راجع به خداحافظی چیه؟
بستگی داره که کی طرف رو دوباره می بینی.
ولی یک خداحافظی هایی خیلی تلخه!
برای مثال وقتی از پدرت خداحافظی می کنی و می دونی چند ماه نمی بینیش و اون هم بغض توی گلویش هست ولی نمی خواهد جلوی تو گریه کنه.
یا وقتی سالی یکبار میای ایران و وقتی که از پدربزرگ مادربزرگت خداحافظی می کنی؛ با خودت فکر می کنی که شاید این آخرین بار بود که دیدمشون...
یک خداحافظی هایی هم زیاد سخت نیست. مثل این:
مامان من رفتم... خداحافظ
خداحافظ...آشغالها رو هم ببر :311:
همچین هم اینطور نیست! :)نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا حاتمی
خدایا همیشه کنار من بمون و من رو تنها مگذار!نقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
خب همگی خسته نباشید...:227:.
منم اومدم توی اخرین روز چند تا سوال بپرسم دوباره ..:
1:اقا حامد کشوری که هستید نژاد پرستی هم داره؟چطور با این قضیه برخورد می کنید؟
2:ایا خارج شدن از ایران ودور شدن از وطن ترسناک نیست؟چطور میشه با اون شرایط خودمون وفق بدیم؟
3:آیا اهل استفاده از پول پدر و مادر هستید یا دوست دارید در آینده روی پای خودتون ( با همسر) بایستید حتی اگر خیلی ثروتمند نباشید؟
4:من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است ...
شعر بالا کامل کنید و نظرتون در رابطه با اون چیه؟
4:خانه دوست کجاست؟
5:سما رمودید کتاب یاسمین خوندید ..ایا کتاب های دیگه این نویسنده هم خوندید؟یک شخصیت شو خ توی همه اون داستان ها داشت که کنار یک شخصیت جدی بود ..نظرتون چیه؟شما شبیه اون شوخه هستید یا جدیه؟
6:اگر شما جای آقای هدایت تو کتاب یاسمین بودید کجای اون زندگی اصلاح می کردید؟
7:فکر می کنید عشق چه رنگیه؟چرا؟
8:دیروز دختری رو برم اوردن تو اورژانس که رفته بود رو مین و یک دست و یک پاش قطع شده بود ..اگر اون لحظه جای من بودی و اون فرد با اون حالت پر از خون می دیدی اولین کاری که می کردی چی بود؟
9:اگر می تونستی یک روز پزشک باشی آرزو داشتی چه کاری انجام بدی تو اون یک روز؟
10:تا حالا مرگ رو نزدیکت دیدی؟( ان شا الله که نبینی)
11:نظرن در مورد عروسی های جدید که عروس لباسش از سر تا پا قهوه ای !!! چیه؟
12:دوست داری همسرت چطور خصوصیاتی داشته باشه؟
13:طلاق یعنی؟
14:نظرت در مورد ازدواج اینترنتی چیه؟
15:با این شکل ها یاد اولین نفری که تو تالار میوفتی اسمشو بنویس:
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...21246023b9.gif
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...c7431838cf.gif
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...65af58dbeb.gif
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...0809bdc57a.gif
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...198f2e0828.gif
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...295b2eb2e6.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...e6308ba6b6.gif
اقا حامد خسته نباشی ...امیدوارم توی زندگیت ادم موفقی باشی و سلامتی همیشه قرین لحظه هات باشه...:72:
شما هم خسته نباشی...نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
1:اقا حامد کشوری که هستید نژاد پرستی هم داره؟ چطور با این قضیه برخورد می کنید؟
بالاخره نژاد پرستی همه جا هست. خود ما چه دیدی نسبت به مهاجران داریم؟
به خصوص وقتی کشور طرف پیشرفته نباشد و اون رو از خودمون پایین تر ببینیم.
البته به علت اینکه اینها خیلی مهاجر دارند دیگه مردم مجبور هستند که مهاجران رو قبول کنند.
شده که حرفهایی بشنوم یا رفتارهایی ببینم که حس کنم طرف خوشش نمیاد که من توی کشورش هستم. ولی خیلی کم اتفاق افتاده. کلا زیاد مشکلی با این قضیه نیست.
به خصوص وقتی شما زبان بلد باشی و بدونی چطور باید باهاشون رفتار کنی... اونها هم خوب باهات برخورد می کنند.
ولی اگر بفهمند چند ساله که توی کشورشون هستی و زبان بلد نیستی... یا بیکار هستی... احتمال این زیاده که بعضی ها بهت تیکه بیندازند.
آخه خیلی خارجیها میایند اینجا و بی کار هستند و با پول دولت که در اصل از مالیات مردم تامین میشه زندگی می کنند. خب معلومه که خود مردم کشورشون از این قضیه ناراضی هستند.
2:ایا خارج شدن از ایران ودور شدن از وطن ترسناک نیست؟چطور میشه با اون شرایط خودمون وفق بدیم؟
چرا... خیلی سخته.
وقتی میای اینجا باید خودت رو برای چند سال زندگی سخت آماده کنی.
اگر دوست یا آشنا داشته باشی خیلی کمک بزرگی می تونه برایت باشه.
اول از همه باید زبان رو یاد بگیری و قوانین اون کشور رو.
زبان خیلی مهمه...
بعد هم باید سعی کنی مردم اون کشور رو بشناسی... با فرهنگشون آشنا شی...
نباید مثل اینها بشی... ولی باید وقتی در جامعه هستی مواظب برخوردهایت باشی. کلا خارجی ها توی چشم هستند.
فکر می کنم اینکه یکی بخواهد تو خارج از کشور زندگی خوبی داشته باشه خیلی به خود طرف و خصوصیات اخلاقیش بستگی داره. یک دوستی دارم پنج سال هست که پدر مادرش رو ندیده. زیاد هم برایش مهم نیست.
ولی خیلی ها تحمل این دوری رو ندارند...
یا باید یاد بگیری تنها باشی و دوستان و نزدیکان کمی داشته باشی...
یا باید مثل اینها بشی و فرهنگت رو مثل اینها بکنی...
3:آیا اهل استفاده از پول پدر و مادر هستید یا دوست دارید در آینده روی پای خودتون ( با همسر) بایستید حتی اگر خیلی ثروتمند نباشید؟
حدود ۴-۵ سال است که کار می کنم و همه خرجهای خودم رو می دهم.
البته اینکه با مادرم زندگی می کنم و اجاره خونه نباید بدهم کمک بزرگیست به من.
ولی اینجا اکثر همسن و سالهای من رو پای خودشون هستند. هزینه های زندگی بالاست و همه باید کار کنند. وگرنه نمیشه.
در آینده هم انتظار ندارم پدر مادرم کمک مالی زیادی به من بکنند. شنیدم عروسی ها در ایران چقدر گرون شده...
من اصلا رویم نمی شه به پدرم بگویم ۵-۶ میلیون خرج عروسیم رو بده... هرچند که این فامیلهای ما عروسی ۴۰-۵۰ میلیونی گرفتند! واقعا چرا باید چنین پولی خرج بشه؟؟؟
4:من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است ...
شعر بالا کامل کنید و نظرتون در رابطه با اون چیه؟
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
شعر رو نشنیده بودم. توی گوگل سرچ کردم.
یک علت اینکه با شعر نو نمی تونم ارتباط برقرار کنم اینه که اکثرشون غمگین هستند. همه افسرده بودند.
همه شعر رو نخوندم...
سفر کردن خیلی خوبه...
یاد دوستانم در ایران افتادم که همه میگن اینجا خوب نیست... آدم باید بره یک کشور دیگه.
من فکر می کنم اگر کسی این توان و این پشتکار رو داشته باشه که این سختی ها رو تحمل کنه و در خارج از کشور موفق بشه؛ این توانایی رو داره که در ایران موفق باشه. تازه در کشور خودش و در کنار خانواده اش...
من که اینجا هستم انتخاب با خودم نبود... وقتی بچه بودم اومدم و اینجا بزرگ شدم...
کارم خیلی راحت تر از کسانی بود که بعد از سن ۲۰ سالگی می آیند و چندین سال از زندگی عقب می افتند...
4:خانه دوست کجاست؟
همه جا
5:سما رمودید کتاب یاسمین خوندید ..ایا کتاب های دیگه این نویسنده هم خوندید؟یک شخصیت شو خ توی همه اون داستان ها داشت که کنار یک شخصیت جدی بود ..نظرتون چیه؟شما شبیه اون شوخه هستید یا جدیه؟
بله... فکر کنم همه کتابهاش رو خوندم... پریچهر یاسمین شیرین یلدا گندم. باز هم داشت؟
من شبیه اون شخصیت جدیه هستم. :)
کار نویسنده جالب بود. خیلی کتابهایش خنده دار بود. البته اواخر تکراری شده بود.
6:اگر شما جای آقای هدایت تو کتاب یاسمین بودید کجای اون زندگی اصلاح می کردید؟
یادش بخیر! آقای هدایت!
درست یادم نیست...
ولی خب تا اونجا که یادمه آقای هدایت خیلی اشتباه نکرد.
همسرش قدر نشناس بود؛ نه؟
وقتی می خواست بره دیگه کاریش نمی شد کرد...
حقیقتش خیلی یادم نیست. چندین سال پیش خوندم.
7:فکر می کنید عشق چه رنگیه؟چرا؟
عشق اولش خیلی خوب و شیرینه. سبزه!
آخرش سرخ و خونین می شه.
البته تا حالا تجربه هایم اینطوری بوده.
امیدوارم عشقم با همسرم همیشه سبز بمونه.
8:دیروز دختری رو برم اوردن تو اورژانس که رفته بود رو مین و یک دست و یک پاش قطع شده بود ..اگر اون لحظه جای من بودی و اون فرد با اون حالت پر از خون می دیدی اولین کاری که می کردی چی بود؟
فکر می کنم شما چون شغلتون اینه نباید اسیر احساسات بشید. اولا جان طرف در دست شماست و شما باید هشیار باشید و کارتون رو به بهترین نحو انجام بدهید. بعد هم اگر بخواهید به خاطر این صحنه ها خیلی ناراحت بشید خیلی صدمه می بینید.
شغل سختی دارید...
پس اگر من هم جای شما بودم اول از خدا کمک می خواستم و بعد وظیفه ام را انجام می دادم...
ولی خب... این قضیه بسیار تلخ است...
مثل فیلم به نام پدر شد...
9:اگر می تونستی یک روز پزشک باشی آرزو داشتی چه کاری انجام بدی تو اون یک روز؟
یک کسی که مریضی ناعلاج داره رو درمان کنم... البته نمی شه؛ وگرنه که بیماریش ناعلاج نبود...
10:تا حالا مرگ رو نزدیکت دیدی؟( ان شا الله که نبینی)
کسانی که توی حمام سرشون رو سشوار می کشند با دقت بخوانند: :)
حموم بخار کرده بود... شروع کردم سشوار کشیدن. یک دفعه دیدم توی سشوار سرخ شد. سریع گذاشتمش روی میز.
همون موقع جریان الکتریکی برق رو دیدم که مثل یک جرقه دور سشور رو گرفت. خیلی ترسناک بود! اصلا نمی دونم چطور شد.
از حموم پریدم بیرون. دسته سشوار کلا ذوب شد!
11:نظرن در مورد عروسی های جدید که عروس لباسش از سر تا پا قهوه ای !!! چیه؟
لباس قهوه ای؟ ندیدم تاحلا!
ولی اگه عروس اینطوری دوست داره چه اشکالی داره؟
12:دوست داری همسرت چطور خصوصیاتی داشته باشه؟
صادق باشه.
مهربون باشه.
با ایمان باشه.
من رو درک کنه و برای من و کارهایی که می کنم احترام قایل باشه.
رازدار باشه و همینطور مسایل زندگیمون رو به همه دوستان فامیل نگه.
تحصیلاتش حداقل در حد لیسانس باشه.
به بچه داری علاقه داشته باشه. ( آدم ۲ تا بچه می خواد دیگه :) )
13:طلاق یعنی؟
آخرین راه...
14:نظرت در مورد ازدواج اینترنتی چیه؟
خیلی ریسکش بزرگه. اصلا اشتباهه.
سخته ها...نقل قول:
با این شکل ها یاد اولین نفری که تو تالار میوفتی اسمشو بنویس:
۱- بلو اسکای که داره مامان میشه... آخه توی عکس بچه بود...
۲- شبیه من و خواهرم می مونند!
۳- سارا بانو...شبیه آواتارشه
۴- یک بنده خدایی که گیچ شده و نمی دونه چی کار باید بکنه... هرچقدر هم نصیحتش می کنند باز هم حرف خودش رو میزنه :)
۵- بازم سارا بانو :)
۶- دختر مهربون
۷- یاسا (من رو ببخش... ولی شکلش خنده دار بود... مثل شوخی هایت) :311:
خیلی ممنون از شما به خاطر سوالهای خوبی که کردید و وقتی که برای من گذاشتید.نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
امیدوارم شما هم همیشه موفق و سلامت باشی
منکه اصلا نیومدم بگم بابا من همون چند روز پیش فهمیدم اشتباهم تو چی بوده(لینکو میگم)،اومدم اعاده حیثیت کنم شما ابروی ما رو بردی مثل اینکه باید شکایت کنم ازتون تا برین اینجاhttp://www.hamdardi.net/imgup/27603/...1c4b74fcde.gif
اینم یه لینک که یاد گذشته ها کنیم
سری سوم صندلی داغ،
تو رو خدا ازین به بعد یه نقد دیگه ازمون بکن .
چنتا سوال میکنم اگه وقتتون اجازه داد جواب بدین
1.روزی چند ساعت پای کامپیوتر هستی؟
2.با خودت حرف میزنی؟
3.قانون مندلیف چیه؟
4.بدترین و بهترین معلمی که داشتی؟
4.کله پاچه دوست داری؟
5.برای زندگی کدوم بهتره بنظرت:کانادا،امریکا،المان ایتالیا،ژاپن؟
6.تیکه کلامت؟
7.دلت میخواد کدوم یکی از بچه های تالارو ببینی؟
8.کروماتوگرافی میدونی چیه ؟
9.يه شب زمستوني كه هوا خيلي سرده خسته و كوفته از سر كار مياي خونه ... يهو يه سطل آب يخ ميريزن روت ... چكار ميكني؟ http://www.hamdardi.net/imgup/27603/...97776d22fc.gif
10.بدون اینکه بشماری ،من چند تا سوال ازت پرسیدم؟یه نقد هم ازم بکن.
با تشکر
به دل نگیر! شوخی کردم :)نقل قول:
نوشته اصلی توسط shayana
1.روزی چند ساعت پای کامپیوتر هستی؟
من عمرم داره پای کامپیوتر می گذره.
رشته ام مهندسی نرم افزاره. کارم هم فعلاً برنامه نویسیه. تفریحم هم شده کامپیوتر.
فکر می کنم به طور متوسط روزی 7-8 ساعت پای کامپیوتر هستم. بعضی مواقع بیشتر، بعضی مواقع کمتر.
2.با خودت حرف میزنی؟
آره... توی دلم که خیلی...
بلند بلند نه زیاد
3.قانون مندلیف چیه؟
جدول مندلیف می دونم جدول تمام عنصر هاست...
ترتیب عناصر هم بر اساس تعداد پروتونها و عدد اتمی آنهاست.
4.بدترین و بهترین معلمی که داشتی؟
ایران کلاس چهارم یک معلمی داشتم به نام خانم انصافی.
خانم انصافی خیلی بی انصاف بودی!! :)
تنها معلمی که من رو تنبیه بدنی کرد اون بود.
همیشه همه نمره هام 20 بود. کلاس چهارم افت کردم. کلاً مدرسه بدی بود...
معلم های خوب زیاد داشتم...
کلاس پنجم معلمم آقا غلامی بود. آدم خوبی بود.
معلم کلاس اولم هم خیلی خوب بود. فکر کنم آقای نادری نژاد... مدرسه معرفت.
خیلی خوب درس داد و من رو به درس علاقه مند کرد.
اینجا هم معلم های خوب زیاد داشتم.
4.کله پاچه دوست داری؟
آره، خیلی! هر وقت میام ایران باید چند بار بخورم.
البته اینجا هم درست می کنیم.
5.برای زندگی کدوم بهتره بنظرت:کانادا،امریکا،المان ایتالیا،ژاپن؟
تعریف کانادا رو زیاد شنیدم. نرفتم ولی تا حالا.
البته سردسیره!
6.تیکه کلامت؟
تازگیها شده والله...
دست خودم هم نیست. اول جمله هام وقتی می خوام فکر کنم می گم واللــــه... باید بکشیدش... :)
7.دلت میخواد کدوم یکی از بچه های تالارو ببینی؟
سوال جالبیه...
ترجیح می دهم یکی از کارشناسان رو ببینم و درخواست مشاوره حضوری کنم :)
8.کروماتوگرافی میدونی چیه ؟
شما شیمی می خونی؟؟؟ :)
9.يه شب زمستوني كه هوا خيلي سرده خسته و كوفته از سر كار مياي خونه ... يهو يه سطل آب يخ ميريزن روت ... چكار ميكني؟
اصلاً از این شوخی ها حالیم نمی شه. فکر کنم خیلی عصبانی بشم. داد و بیداد می کنم...
10.بدون اینکه بشماری ،من چند تا سوال ازت پرسیدم؟یه نقد هم ازم بکن.
باور کن من به عدد سوال نگاه نکردم و نشمردم. حدس زدم 10. دیدم واقعاً 10 بود. ولی شانسی بود. :)
نقد؟ مثل اینکه دوباره لینک هات کار نمی کنند... :311:
نه ولی یک نقدی می کنم. دفعه های پیش از من سوالهای سیاسی پرسیدی...
من رو گیر انداختی. دیگه این کار رو با کسی نکن :) :)
حامد عزيز اشتباه حدس زدي. تا لو نرفته درستش كن. (تقلب) چقد هواتونو دارم....:311:
آفرین صد آفرین،هزارو سیصد آفرین به حامد گرامیhttp://www.hamdardi.net/imgup/26037/...5858cf5cca.gif
گل کاشتین:104:من که به شخصه خیلی خیلی بیشتر با شخصیت حامد65توی دنیای مجازی آشنا شدم و چیزای زیادی هم یاد گرفتمhttp://www.hamdardi.net/imgup/26037/...282b39b35f.gifایشالله تمام مراحل زندگیتون رو با موفقیت سپری کنید و به آرزوهای قشنگی که تو دلتون جا خوش کرده برسیدhttp://www.hamdardi.net/imgup/26037/...67260e5b31.gif ولی هنوز نوبت شما تمام نشده الان دیگه دوستان نمیتونن سوال بپرسن ولی یه پرسشگر دیگه داریم اونم خودتونید:)
سوال یا سوالاتی هست که دوست داشته باشید از خودتون بپرسید؟یا سوالاتی که دوست داشتید بپرسند و کسی نپرسید؟
ما در خدمتیم:72: صندلی داغ کاملا در اختیار شماست اگر سوالی ندارید ما با شما خداحافظی میکنیم و نفر بعد رو معرفی میکنیمhttp://www.hamdardi.net/imgup/26037/...1d5e05163d.gif
:311:نقل قول:
نوشته اصلی توسط shabe barooni
هم اشتباه حدس زدم هم درست.
آخه اون سوال آخر که شایانا پرسیده چندتا سوال ازت پرسیدم، اون که خودش سوال حساب نمی شه.
پس همون 10 درسته!
:311:
(از رو نمی رم!)
اول از همه از شیدا حاتمی عزیز به خاطر برگزاری و مدیریت صندلی داغ تشکر می کنم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا حاتمی
خیلی زحمت کشیدید.
امیدوارم این برنامه همینطور ادامه پیدا کنه.
از همه کسانی که از من سوال پرسیدند،
عزیزان سارا بانو، Baby، شایانا، بالهای صداقت، دختر مهربون، شب بارونی، سرافراز، green، فرهنگ، شیدا، ...
و همینطور از همه کسانی که وقت گذاشتند و جوابهای من رو خوندند واقعاً ممنونم.
خب الآن شما کلی از من سوال پرسیدید و من کلی جواب دادم. دوست دارم بدونم نظر شما راجع به جوابهای من چی بوده. یا بهتر بگم دوست دارم بدونم از توی جوابهای من چه نکات مثبت و منفی از من پیدا کردید.
اگر من رو نقد کنید و به من پیشنهاد بدهید برای اینکه خودم رو بهتر کنم ممنون می شوم!
فکر کنم اگر این قسمت نتیجه گیری رو هم به صندلی داغ اضافه کنیم خیلی عالی بشه.
----------------------------------------