RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلو اسکای چه طوری
یه پست ناراحتی ازت دیدم توی تالار :47:
الان چه طوری
مابقی ماجرا رو برات بگم یا نه؟
حال راه حل خوندن داری؟
حوصله فکر کردن و ترتیب اثر دادن به راهکارها رو داری؟
:46:
===========
خانوم خوشگله
مامان قشنگه
یه زمان هایی که ما زنها منبع احساسی و عاطفیمون خالی میشه
ناراحت می شیم و افسرده ، احساس بی حوصلگی می کنیم و یک نواختی ، گاهی اوقات هم می شینیم توی افکارمون غرق می شیم و آهی از ته دل می کشیم و سیل افکار ناراحت کننده و مایوس کننده است که سرازیر میشه به سمت ما :302:
حال و روان زن مثل یه موج می مونه
توی اوج عاطفه که هست میشه قله موج
اینجور موقع ها زمانی هست که اون موج زیبا اومده رسیده به ساحل
حالا یه نیرو می خواد که دوباره اون موج رو ببره توی قله
هممون شوهرانمون رو منبع شارژ عاطفیمون می دونیم ، چون این احساسات رو بعد از ازدواج تجربه می کنیم و اون اوایل این همسران محترم با سخاوتمندی تمام شارژمون می کنند
اما ، اما ، امان از گذشتن مدتی از ازدواج و عادی شدن زندگی
اون موقع ما همچنان چشم به راهیم که مردمون شارژمون کنه
اما آقا .... ای ای ای
می بینی این فقط مخصوص یه زندگی نیست ، مال همه زندگی هاست
چندتا نکته تیتوار می گم ، رد می شم
ببین خودت می تونی حلاجی شون کنی
1- پیدا کردن منابع شارژ دیگه
2- همیشه در قله موج بودن
3- علاج قبل از بیماری ( وقتی موج داره از قله به سمت دامنه سرازیر میشه ، کنترل بشه)
4-منبع شدن
5-کنار اومدن تا قله بعدی
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
سلام
مادر شدن شما رو بهتون تبريك مي گم :72:
دوست عزيز سعي كن با قرآن خواندن آرامش از دست رفتتو برگردوني .
تا ميتوني خونسرد رفتار كن و به جاي حرص خوردن ناز و عشوه زنانه براي شوهرت بكن.
راهكارهاي دوستان عالي بودن ازاشون استفاده كن و همينطور چهل شب پشت سرهم سوره ياسين بخون تاهم آرامش به خودت و بچت برگردوني و هم از خدا كمك بگيري.:323:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
هیچ وقت شوهرتو با خانوادش تنها نذار.بهشون فرصت نده.تو این دوران بیشتر ناز کن .از خانوادش بد گویی نکن.(یکی می خواد بخودم بگه:311:)
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
1- پیدا کردن منابع شارژ دیگه
2- همیشه در قله موج بودن
3- علاج قبل از بیماری ( وقتی موج داره از قله به سمت دامنه سرازیر میشه ، کنترل بشه)
4-منبع شدن
5-کنار اومدن تا قله بعدی
بالهای صداقت عزیزم
ممنونم از راهنمایی های قشنگت
می دونی خانمی من در واقع خیلی وابسته شوهرم نیستم ولی چندتا موضوع هست که نمیشه و نمی تونم بی تفاوت از کنارشون رد شم:
- اینکه خانواده شوهرم تو زندگی ما دخالت می کنن. و شوهرم عجیب از اونها تاثیر می گیره و حرفشون برای شوهرم حجته. و متاسفانه عقاید و راهکارهاشون متضاد روشیه که ما تو زندگیمون اعمال کردیم.
من دلم می خواد صاحب زندگیم باشم. بخدا هیچ وقت تو زندگی کسی دخالت نکردم و تا ازم نظر نخواستن، هیچ اظهار نظری در مورد زندگی بقیه نکردم.
متقابلا همین رو هم در زندگی خودم توقع دارم.
- شوهرمن هنوز که هنوزه نسبت به خانوادش احساس مسئولیت بیشتری می کنه و برعکس بعد از ازدواج فکر می کنه و می کنن باید هرکار اون خونه حتی تعمیر شیرآلات و کولر و امثالهم رو اون باید انجام بده. حالا شوهرم اصلا آدم فنی ای نیست و اینکارها رو توی خونه خودش هم انجام نمی ده. و از طرفی تک پسر هم نیست!
- بعد هم بی احترامی های خانواده همسرم و حتی خود شوهرم در حضور اونها. یادمه یکبار پیش یه مشاور رفتم و بخشی از کارهای شوهرم رو که من بی احترامی تلقی می کنم، براش تعریف کردم، اصلا باورش نمی شد. حدس زده بود که شوهرم قصد طلاق من رو داره و می خواد من رو اینجوری آزار روحی بده!!!!!!!!!!!
با تمام این تفاصیل من سعی کردم که تا اونجایی که تو توانم هست بهش بیشتر محبت کنم.
از خانوادش حرفی نزنم. هرچند هنوز مطمئن نیستم که آیا کار درستیه که من بدیها و بی احترامی هاشون رو به شوهرم انتقال ندم؟!
ارتباطم رو با خانوادش به حداقل رسوندم. البته شوهرم و خانوادش هم گویا اصلا از این قضیه ناراضی نیستن.
خلاصه که هنوز نمی دونم که این روشها چقدر موثر خواهد بود. ولی من می خوام شوهرم این رو بفهمه که من و خودش و فرزند تو راهیمون با هم یه خانواده مستقل هستیم و در واقع یه گروه مستقل. بقیه اعم از خانواده خودش و خودم، همگی گروههای مستقل دیگه ای هستند که البته همه با هم با حفظ احترام و ارزشهای بقیه می تونیم تعامل داشته باشیم ولی حق نداریم مرزها رو بشکنیم و وارد حریم شخص و داخلی خانواده دیگه بشیم.
اینها خواسته های منه ولی تا الان که برای داشتنشون موفق نبودم.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
دوست عزيز سلام
جالبه ما نقاط مشترك يا به عبارتي مشكلات مشترك زيادي داريم
راستش من هم اين مشكلات رو داشتم اما الان برام كمرنگتر شدن
اماراهكاري كه من استفاده كردم اينها بوده
1/سعي كردم باشوهرم صميمي تر باشم.قبلا سر كوچكترين چيزي باهاش دعوا مي كردم وبهش نق مي زدم.اما حالا وقتي بخوام چيزي بهش بگم با شوخي و خنده ميگم .اونم به جاي اينكه عصباني بشه خندش مي گيره واز از اينكه سربه سرش گذاشتم خوشش مياد.اين در حالي هست كه قبلا سر كوچكترين چيزي ناراحت ميشدم وقهر ميكردم .اونم اغلب محل نميداد ومن بيشتر عصبي وناراحت ميشدم:302:
2/كاري كردم كه ازم حساب ببره.ميدوني وقتي با شوهرت هميشه بگو بخند بكني ومحيط خونت رو شاد كني اگه يك روز مثل برج زهر مار باشي ودمغ وناراحت وعصباني اونوقته كه شوهرت اين تفاوت فاحش رو درك ميكنه ومحيط خونه براش غير قابل تحمل ميشه واين در واون در ميزنه تا به همون ادم قبل برگردي.منظورم اينه يا باهاش خوب خوبم يا بد بد.از مسايل بي اهميت به راحتي ميگذرم.ولي از مسايل مهم اصلابه راحتي نمي گذرم .اون هم اين رو خوب ميدونه وسعي ميكني كاري برخلاف ميل من انجام نده:227:
3/مردها حرف زياد مي زنن.مثلا اگه ميگه ميرم خونه مامانم بخوابم فكر نكن حتما اين كار رو ميكنه ممكنه اصلا هيچ وقت اين كار رو هم نكنه
4/من هم خيلي كم خونه اونها ميرم .اما اگه شوهرم بره به روش نميارم.چون فكر ميكنم با رفتن به اونجا ارامش پيدا ميكنه واين حق اونه.البته معمولا انقدر با دادن مسووليت بهش سرش رو شلوغ ميكنم كه وقت خالي براي اين كار پيدا نكنه :310:
5/راستي من هم مثل شما باردارم.سعي ميكنم خيلي براش ناز كنم.درضمن هميشه بهش ياداوري مي كنم كه بايد ارامش داشته باشم تا بچمون عصبي نشه.
شما هم بهتره از اين راهكار استفاده كني .تا ميتوني براش ناز كن .وبگو اين جام درد ميكه واونجام اله وبله هستش.درضمن بگو براي اينكه بچمون سالم باشه بايد مراعات من رو بكني .اگر هم از دستش ناراحت شدي بگو من ونيني از دستت عصباني هستيم. يا بگو من ونيني باهات قهريم.البته با شوخي وخنده ويا اگه خيلي عصباني بودي با ناز وعشوه والبته كمي فيلم بازي كردن اين كار رو انجام بده.مطمين باش اگه به خاطر تو كوتاه نياد به خاطر بچش كوتاه مياد
6/در اوغات فراغت راجع به اينده بچه هاتون ومسووليتي كه مادر وپدر در قبال اينده بچشون دارن باهاش صحبت كن تا اون رو نسبت به اينده ومسووليتهايي كه در اينده به عنوان سرپرست خانواده داره اگاه وروشن كني
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلو اسکای جونم (اولین دوست من در همدردی) تولدت مبااااااااااااااااارک
http://punken.com/wp-content/uploads...y-birthday.gif
می دونم اینجا جاش نیست ولی نمی تونم توی تاپیک جشن تولد چیزی بنویسم!!
این هم چند تا عکس برای روحیه دهی به مامان آینده
http://getfreesamplesbymailnosurveys...aby-sample.jpg
[img]http://getfreesamplesbymailnosurveys.com/wp-content/uploads/2011/05/free-baby-
samples.jpg[/img]http://www.babiestoday.info/babyphot...home-frame.jpg
همیشه خوش باشی خانم گل :46::46::46:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نمی دونم من باز خراب کردم یا واقعا هیچ جایگاهی تو زندگیم ندارم.
امروز صبح روابط من و شوهرم خیلی خوب بود. منم گفتم از فرصت استفاده کنم، یکم حرفامو بزنم.
اوایلی که جری آخریم تازه وارد بود، شوهرم و خانواده اش من رو تو شرایطی قرار دادند که واقعا تحقیرآمیز بود. بهش گفتم فرض کن خواهر من ازدواج کرده و تو رو بعنوان داماد اول بفرستیم که وسایل همسر خواهرم رو بیاری، چی کار می کنی؟ عصبانی شد که جلوی همه داد می زنم که مگه من حمال این آقام؟ بهش گفتم پس مگه من حمال زن داداش شما بودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقا تازه شروع کرد دفاع کردن از جاریش و با کمال بی رحمی گفت اگه قصدش این بوده، انشاءا.. بچه ات بمیره!!!!!!!!!!!! :302::302::302::302:
خدایا بخاطر زن مردم جون بچه خودش رو حراج می کنه!!!!!!
همون خواهرشوهرم و مادرشوهرم تازه فهمیدم که چقدر غیبت من رو می کنند تو تموم اون روزهایی که شوهرم تنها می ره اونجا.
خدایا آخه جایگاه من و این بچه کجای این زندگیه؟ بچه ام بمیره بخاطر زن داداش شوهرم؟
چرا من نمی تونم از خودم و حقم دفاع کنم؟
براش اس ام اس زدم تو لیله الرغائب خوب آرزویی کردی برای بچه ات
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلو اسکای عزیز گذشته ها رو به گذشته ها بسپار
به فکر آینده باش
بیا تصمیم بگیر گذشته هر چی بوده خوب و یا بد همه رو فراموش کنی
فراموش کردن به معنای دور ریختن نیست بلکه اجازه نده از این به بعد یادآوری خاطرات گذشته باعث رنج و عذابت بشه بلکه به عنوان یه تجربه هرچند تلخ فقط ازشون رد شو
بلو اسکای عزیز سعی کن با شوهرت توی یک تیم باشی
عزیزم سعی کن :72::72:
برای اینکه یه دانه رشد کنه و بزرگه بشه و میوه بده ، کشاورز خیلی سعی می کنه و زحمت می کشه و از گذشت زمان و سختی ها دست از تلاش نمی کشه
تو الان در ابتدای راه زندگی هستی
یه جاهایی تو مسیر رو اشتباه رفتی
یه جاهایی همسرت راه رو اشتباه رفته
الان این امکان و فرصت برای تو ایجاد شده که با بالا بردن آگاهی هایت مسیر درست رو در پیش بگیری
ولی انتظار نداشته باش که همین الان به مقصد برسی
باید تلاش کرد ، تلاش کرد و باز هم تلاش کرد
تو توی مسیر صحیح قرار بگیر و تلاش کن مابقی رو بسپر دست خدا و ایمان بیار وقتی بنده ای راه درست رو در پیش بگیره خداوند نیز بهش نعمت میده و کمکش می کنه
====================
درسته که می گن وقتی در اوج روابط عالی با همسرتون هستید
حرف هاتون رو بزنید
اما در این لحظات هم اگر می خواهی به نتیجه دلخواه برسی باید یکسری اصول رو بکار بگیری !
که شما فکر کنم غافل بودی :43:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
خدایا آخه جایگاه من و این بچه کجای این زندگیه؟ بچه ام بمیره بخاطر زن داداش شوهرم؟
چرا من نمی تونم از خودم و حقم دفاع کنم؟
براش اس ام اس زدم تو لیله الرغائب خوب آرزویی کردی برای بچه ات
در ميان بحث و دعوا تمبر جمع نكن . او از روي عصبانيت حرفي زده به معناي باور داشتن به آن حرف نيست و با اين تمبر ماجرا را نه كش بده و نه حس ترحم او را برانگيز .
از الان و از همين تجربه ياد بگير كه پاي بچه را به بازي هاي بزرگتر ها نكشاني . حتي اگر ديگران خواستند اينكار را انجام بدهند تو بايد مانع بشوي چرا كه سلامت روان بچه ات بيش از هر چيز اهميت دارد و كسي هم در دنيا عاشق تر از تو در حق اين بچه نخواهد بود .
اگر قدري در پذيرش باشي به اين مشكلات هم برنخواهي خورد .
خانواده ي همسر شما درست و يا غلط همين هستند . اگر اين را بپذيري كليدت هم بابت هر حركت و حرف آنها نخواهد خورد و در نتيجه هر عملي هم كه انجام مي دهي در قياس و اندازه گيري نمي روي و نتيجه ي عملكرد بالا مي شود قدري انعطاف پذيري و عشق بي چشمداشت . و در نتيجه بازي برنده - برنده .
قرار نيست دوربين را به سمت آنها بگيري كه آنها چه گفتند ؟! چه كردند؟!...
به خودت نگاه كن . فقط خودت .
باور كن اگر ياد بگيريم كه سر اين دوربين را به حاي بيرون به اندرون خود وارد كنيم گشايش هاي خوبي در زندگي خواهيم داشت. ( اين حرف به اين معني نيست كه اگر سر دوربين به سمت بيرون باشد خبري نيست ، هست خوب هم هست . اما خبرهاي بيرون تا در درون ماخبرهاي جالب و نكته هست ، درد ما را دوا نمي كند )
اين پست جواب پست آخر شماست و جسارتا معنايش پاسخ به سئوال خط يك ارسال شماست به معناي خراب كردن و بي مهارتي در گفتگو و خرج كردن تمبر بوده كه نتيجه ي جمع كردن مخصوصا نوع طلايي آن همين حكايت و داستان را در طرفين به همراه مي اورد . .
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
آنی جان زحمت کشیدید به تاپیک من هم سری زدید.
نقل قول:
از الان و از همين تجربه ياد بگير كه پاي بچه را به بازي هاي بزرگتر ها نكشاني .
بخدا اصلا حرفی از بچه نبود. شوهرم نزد خانواده و اقوامش به شدت به من توهین می کنه و روز به روز هم داره بدتر میشه. گوشش حرفهای من رو نمی شنوه و هرچی خواهر و مادرش می گن دربست قبول می کنه.
خوب چون روند توهین هاش صعودیه، ناچار من باید کاری بکنم. صبح خیلی روابطمون خوب بود. دوستان گاهی گفته بودند که حرفهام رو زمانی بزنم که روابطمون خوبه.
منم خواستم همین کار رو بکنم که بی مقدمه و با عصبانیت گفت که اگه فلانی (زن داداشش) منظورش این نبوده که تو گفتی، الهی که بچه ات بمیره!!!!!!!! :47:
نقل قول:
خانواده ي همسر شما درست و يا غلط همين هستند .
می دونم. ولی برای من مهم رفتار همسرمه. نمی دونم چی کار کنم که بقول بالهای صداقت من و خودش رو توی یه تیم ببینه.
به هرحال قبول دارم که من تو گفتگو بی مهارتم.
از صبح فکر می کنم که من سر گفتگو رو باز کردم و بی مهارتیم باعث شد که خلوت دو نفرمون که مدتی بود توام با آرامش شده بود هم بهم بریزه!
اگه شوهرم بیرون خونه تحقیرم می کرد ولی من تونسته بودم درون خونه رو درست کنم. اما با وسط کشیدن بحث امروز نتیجه عکس گرفتم. :302:
بنظرتون من کلا باید در مقابل بی احترامی های خانوادش و خودش در حضور اونها بی تفاوت باشم؟
راستی بچه ام شنید که باباش بهش چی گفت؟! :316: