RE: درد دل امشب من با خدا
سلام دوستان خوب،
خواستم از شما یک خواهشی بکنم که فکر می کنم شما هم موافق باشید.
وقتی این تاپیک رو باز کردم، نوشتم:
نقل قول:
من این تاپیک را باز کردم تا بخوانم شما چطور با خدای خود درد دل می کنید.
یعنی دوست دارم که به قلم خودمون بنویسیم!
صفحات اول این تاپیک از نظر من بسیار زیبا و خواندنی هستند، چون پست ها درد دل ما و از زبان ماست.
برای همین خواهش می کنم که مطالب رو از جایی کپی نکنید. درست هست که مطالب زیادی در رابطه با صحبت با خدا در اینترنت هست که خیلی زیبا هستند، ولی ما می خواهیم خودمون با زبان خودمون با خدا صحبت کنیم...
از شما متشکرم!
RE: درد دل امشب من با خدا
حامد عزیز به مساله خیلی خوبی اشاره کردید ؛ چند وقت بود می خواستم به این موضوع اشاره کنم ؛ ولی وارد تالار که می شدم ، با مشغول شدن یادم می رفت
خیلی ممنون که اشاره کردید. درد دلهای خودمون لطفش برای خواندن خیلی بیشتر است.:72:
RE: درد دل امشب من با خدا
خدای بزرگ و مهربانم
باز هم نا ممکن های زندگی من بدست تو هست کمکم کن که سخت به این ناممکن ها دل بسته ام
خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !
دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...
به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.
بازم شکرت ای تنها امیدم.....:46:
RE: درد دل امشب من با خدا
خدایا چه خوبه که قلمو و بوم زندگیم در دست توست.
تو بهترین نقاشی!
تو معنای واقعی هارمونی را میفهمی
RE: درد دل امشب من با خدا
ای خدای بزرگ ! تو چه باشی وچه نباشی ،من حالا سخت به تو نیازمندم . تنها به این نیازمندم که تو باشی
ای خدای بزرگ مثل همیشه با حضورت ارامم کن:72:
RE: درد دل امشب من با خدا
خداجون توی این شب عزیز توی این وقت عزیز که خوب میدونی چقدر دلها دارن پر میکش اونجا باشن و تو و اقا بیشتر میدونید که من چقدر دوست داشتم حرم بودم، و الان دلم گرفته و دارم گریه میکنم برای همه چیز.
خداجون میدونی چیه اونقدر دوست دارم الان بغلت بودم و تو منو اروم میکردی. میدونی شاید خوب نباشه بگم ولی اینم میدونی که اگه نگم سنگینی می کنه تو دلم و اینم من خوب میدونم که هیچ وقت به حرفای من هرچقدرم تند باشه بی محلی نکردی و همیشه گوش کردی و صدام کردی. بذار بگم تو مگه نگفتی اگه یتیمی گریه کنه عرش من میلرزه خوب منم اون یتیم دارم گریه میکنم حالا که عرشت میلرزه و داری نگام میکنی و به حرفام گوش میکنی بهم بگو چکار کنم. توکه همه کس و کار منی تنهام نذار. بدجوری گیرم خداجون به اقا بگو منو بخواد نظر کنه به درد من بهش بگو این بچه یتیم گفت که
ای حرمت مرجع درماندگان
دور مران از در و راهم بده
لایق وصل توکه من نیستم
اذن به یک لحظظه نگاهم بده
رضا جان
RE: درد دل امشب من با خدا
خدا جونم دیشب اومدم برات بنویسم
حالم خیلی خراب بود انقدر خراب بود که در بسته اتاق ،لحاف،صدای خیلی بلند آهنگ خلاصم کن خواجه امیری ،هیچ کدوم نتونستن جلوی بیرون رفتن صدای هق هقم رو بگیرن .....
خواستم تو همون حال بد بنویسم
گفتم الان میگی چرا هر وقت مشکل داری سراغ من می ای ،هر وقت درد داری سراغم می ای؟وقتی خوشی یاد خدات می افتی؟
برای همینم چیزی ننوشتم
ولی امروز اومدم بگم
خدای من خدای بزرگ امروز من خوبم و خیلی بیشتر از روزهای پر درد و غمگین به یادت هستم.
خدای من چقدر زود می گذره
چقدر زود!5 بهمن شد.چشم بر هم زدنی 5 بهمن شد!
می گن چندتا جمله است چیزی نیست،ولی خدا این چندتا جمله محرمیت چقدر وزن داشت ،چقدر سنگین بود،چقدر لهم کرد.
وقتی می گن آدم از ی لحظه بعدش خبر نداره ،باورمون نمیشه!
واقعا آدم از ی لحظه بعدش خبر نداره .
هر روز صبح که از خواب پا میشی ممکنه با یک اتفاق جدید روبرو شی.
ممکنه اصلا شب بخوابی و صبح پا نشی،و دیگه نباشی
ممکنه یکی از اطرافیانت نباشن
ممکنه شب بخوابی و صبح پاشی و عشقت نباشه ....
خدایا ولی تو همیشه هستی،همیشه هستی!
وقتی تو هستی هیچ وقت از صبح فردا نمی ترسم .
می دونم بنده خوبی نبودم خیلی وقت ها فراموشت کردم همیشه وقتی خسته و آزرده بودم یاد تو افتادم .
ولی امروز بی درد بی دردم
بر خلاف عادت همیشه
نه غصه دارم نه حاجت دارم نه آروزو هامو برات آوردم.
این اشکاهم از غصه نیست
نه به خاطر احساسی که سرکوب شد
نه به خاطر اشتباهم
نه به خاطر خوش بینیم
نه به خاطر خاطراتم
نه به خاطر کسی که قرار بود همدمم باشه و دیگه نیست
نه برای ایمیل و پیام هایی که این مدت از طرفش می اومد و باز نشده پاکشون کردم
نه برای اسمی که تا همیشه تو بلک لیست رفت
نه برای عکس دو نفره ای که لای قران جا مونده بود...
نه به خاطر تقویمی که صفحه 6 بهمن ماهش با رنگ صورتی هایلایت شده بود و امروز کلش پاره شد ،ریز ریز شد....
برای هیچ کدوم اینها گریه نمی کنم.
برای این گریه می کنم که دلم برات تنگ شده ،به خودت قسم دلم برات تنگ شده خدای بزرگ. یکم نزدیک تر بیا.
RE: درد دل امشب من با خدا
شب نیست ولی میخام یکم باهات درد و دل کنم،فک کنم اینجا نوشتن بهتر از تو کاغذ نوشتن برام باشه،اخه اونجوری
مجبورم مخفیشون کنم یا سر به نیستشون کنم.
خدایا حرف باهات زیاد دارم،حرفایی که فقط بخودت میتونم بگم،من میگم و تو هم که مثل همیشه میشنوی و خسته نمیشی(خودت گفتی،منم که زودباورم،باورم شده که خسته نمیشی!)
خدایا!فعلا دارم ارامش قبل از طوفانو سپری میکنم، کاری کن که وقتی طوفان اومد دست و پا و کمرمو و از همه مهمتر دلمو نشکنه که دیگه نتونم کمر راست کنم و بایستم،که دیگه چسب راضی و رضی نباشه که خرده شیشه های دلمو بهم بچسبونه،یا اصلا یه کاری کن ،نزار این طوفانه بیاد،آخ که اگه نیاد چی میشه.
من که هیچوقت نمیتونم سر از حکمت و مصلحتت در بیارم،اخه چرا خاطرمو پریشون میخای؟چرا داری منو امتحان میکنی،منکه امتحان نداده رفوزم،من که تو امتحانای ساده ام هم موندم،دیگه چه برسه به این امتحانا،چه میدونم شاید من خیلی نازک نارنجی هستم،ولی اخه نیستم که!هستم؟!هر چقدر میخام خودمو بزنم به بیخیالی و بی عاری،تا یه جایی میتونم،دیگه بعضی وقتا واقعا نمیتونم.
یه وقتایی میخام تهدیدت کنم به قهر،ولی نمیتونم،واقعا نمیتونم،آخه جز تو کی منو تحویل میگیره،البته
بعضی وقتا تو هم تحویلم نمیگیریا،نگی نمیفهمه،میفهمم،بروی خودم نمیارم :54:،ولی از قدیم گفتن:مال ِ بد بیخ ریش صاحبش،منم مال ِ بد توام،صاحب من :)تو باش،دیگه دنیا رو میخام چیکار!نه ولی،فکرشو که میکنم دلم،دنیارو هم میخاد:302:
میدونم بی معرفتم،هر وقت واقعا گیر میکنم و به درهای بسته میخورم،اونوقته که صادقانه میام پیشت،چه تقلایی میکنم اون وقتا!اخی،چقدر نمازام طولانی میشه،سجده هاشو که دیگه نگو،چقدر مظلوم میشم !
حالا خداجونم!خودت یه کاریش بکن دیگه،اگه قراره طوفانه
حتما بیاد لطفا زجرکشم نکن،همین امروز و فردا خلاصه که خیلی زود بفرستش،ولی
حواست به دست و پا و... باشه هااا.
امضا:بنده ی بیمعرفت ِ لوس و طوفان ندیدت
RE: درد دل امشب من با خدا
خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه
کنم....
RE: درد دل امشب من با خدا
[size=medium]چقدر دنبال این تاپیک گشتم تا حرفمو بزنم
میخوام بگم خدا جونم اینقد دلم هوای عالی رو کرده امشب که برای فرار از فکرش اومدم دارم چرت و پرت میگم تو تالار و این دوستای خوبم هستن که تحملم می کنن
خداجون آخ که دلم برای صدا زدنش تنگ شده و داره پر میکشه نمی دونی چقدر سخته اخه جای من که نیستی ولی میدونم که باهامی و همین ارومم می کنه می دونم که کنارمی منو بغل کردی و میگی دختر گلم من باهاتم اگه عالی نیست من همیشه کنارتم
خداجون اینقد دلم میخواد که خواب عالی رو ببینم چرا نمی ذاری بیاد تو خوابم؟
میدونی از کی ندیدمش:302::302: یعنی عالی دلش برای من تنگ نشده؟
خداجون میدونی که یکی از ارزوهام این بوده که کاش یکبار میتونستم کلمه بابا رو بگم کلمه ای که از بچگی حسرت گفتنشو دارم :302:
اصلا نمی دونم بابا یعنی چی؟ خیلی حس غریبیه
قربون انصافت برم حسرت بابا گفتن کم بود که مامان گفتنم تو دلم گذاشتی
چی بگم حیف که دوستت دارم و میدونم که دوستم داری ولی کاش می تونستم فقط یکبار بگم بابا
آه که حرفا تو دلم سنگینی میکنه ولی نمی تونم خیلیاشو بگم
ولی میخوام اینو بگم
[color=#9400D3]من از زندگی تو هوات خسته ام
ازت خسته ام باز وابسته ام
نگو ما کجاییم که شب بین ماست
خودم هم نمی دانم اینجا کجاست
بیا با هوای دلم سرنکن
بهت راست میگم تو باور نکن
از این فاصله سهم مو کم نکن
بهت خیره میشم نگاهم نکن
تو رنجیدی و دل ندادم بری
خودم رو فراموش کردم تو یادم بری
تو یادم بری زندگیم سرد شه
یه روز این پسربچه هم مرد شه
ولی هرشب از خواب من بد شدی
به هر راهی رفتم تو مقصد شدی
درست لحظه ای که ازت می برم
تحمل ندارم شکست میخورم
نمیشه تو این خونه پنهون بشم
بهم سخت میگیری آسون بشم
اگه پای من جاده رو برنگشت
فراموش کن بین ماچی گذشت