RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
سلام:72:
ببین اسمان عزیز خیلی از مردها هستن که بهترین حرفا رو به قول شما توی رختخواب می زنن. به قول دل عزیز اصلا به این موضوع بد نگاه نکن.
شما هم می تونی بهترین حرفا رو همون موقع بگی چون بهترین زمانه که حرفات به دل مردت بشینه.
مردها خارج از اوقات سکس به فکر کار و تلاش و استراحت و مطالعه و .... هستن. و فقط همون زمان و برای محبت و عشق و عشق بازی مناسب می دونن.
فکر نکن این فقط شامل حال توست باور کن خیلی از مردها حتی احساسی ترینشونم همین طوره.
تو تصور کن مرد مدام بخواد قربون صدقه همسرش بره دیگه عادی می شه دیگه برات جذاب نیست.
برات مثال زدم تو اگه هر روز قرمه سبزی بخوری بعد 2 ماه دیگه حالت بد می شه (تازه پر پر گفتم و گرنه من که بعد 4 روز دیگه حالم بد می شه)
شما داری زندگی و خیلی سخت می گیری. به تلاش شوهرت ارزش قایل شو و ازش قدر دان باش.
او دوست داره که تو دوسش داشته باشی. او هم مثل خیلی از مردای دیگه دوست داره موقع سکس ابراز علاقه کنه و در باقی زمان از تو محبت بگیره این و ازش دریغ نکن.
زنان احساسی تر هستن پس تو باید چند برابر به او ابراز علاقه و محبت کنی مطمئنش کنی که خیلی دوسش داری و تنها در همان زمانها بشنوی و در باقی زمانها در عملش ببینی علاقش و .
او حساس شده و فکر می کنه مرد خوبی برات نیست مطمئنش کن که هست
بازم منتظرتیم:46:
موفق باشی:72:
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
سلام دوباره به همه دوستان
من و شوهرم الان از نقطه پایین موج سینوسی به سمت بالا در حرکت هستیم :)
با خودم خیلی فکر کردم و از راهنماییهای شما هم استفاده کردم، نمی دونم بعدش چی می شه ولی فعلا که اینطوریه!
این چند روز طفلی خیلی درد کشید، برای اینکه من متوجه نشم می رفت توی اتاق و در رو می بست و دراز می کشید، هر چی هم ازش می پرسیدم می گفت چیزیم نیست خوب می شم!!
همش هم حرفهای ناامید کننده می زنه، مثلا می گه من خیلی عمر نمی کنم، من به پیری نمی رسم! ولی نگران توام که بعد از من چه کار می خوای بکنی! منهم بهش گفتم می گم من رو هم همراه تو دفن کنند!!
خیلی ناامید شده، چند شب قبل یه سایت توی اینترنت پیدا کرد که در مورد بیماریش بود و خاطرات یه دختر آمریکایی بود، اونهم خیلی درد می کشید و از همه چیز و همه کس خسته شده بود، بعد از اینکه اون سایت و کامنتهاش رو خوند کلی خوشحال شده بود و می گفت حالا می فهمم که تنها نیستم و خیلیها مشکل من رو دارند!
من توی این شرایط چه کار کنم؟ چه کمکی می تونم بکنم؟
راستی یه چیز دیگه هفته آینده تولدشه، به نظر شما چه کار کنم براش که خوشحال بشه؟ اگه تجربه ای دارید به من هم بگید! می خوام یه روز به یادماندنی براش بسازم.
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
باید یه فکری به حال نفوذ های بدش یکنی.اگر این بیماری در حالت عادی نتونه ایشونو از پا در بیاره حتمن با آیه های یاسش
از پا درمیاد.زخم معده درمان داره.چرا دنبال درمان نیست؟
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
دقیقا شما باید اون کاری رو که از ته دل همیشه دوست داشتید براش انجام بدید توی این روزها و بخصوص روز تولدش براش انجام بدید؛ یکی بخاطر خوشحالی دل خودتون و یکی هم بخاطر محبتی که نسبت به همسرتون دارید.
در مورد بیماریش هم م یتونم بپرسم شما چرا پیگیری درمان ایشون نیستید؟ و اگر هستید بیماری ایشون مگر تا چه حد پیشرفت کرده؟
من خیلی دوست داشتم که ما آدم ها توی این لحظات کاش می تونستیم اصلا در مورد بیماریمون فکر نکنیم و خیلی با صبر و اعتماد به خداوند به زندگی عادیمون ادامه بدیم! اما می دونم که برای ما آدم ها این مساله همیشه سخت بوده!
اما شما می تونید از کسانی که بدتر از بیماری ایشون داشتند و خیلی عادی دارن به زندگیشون ادامه میدن براشون بگید و تمام سعیتون رو بکنید که نشانه های امید و ایمان به خداوند رو توی زندگی تون بیارید!
و البته می تونید توی لحظاتی که ایشون ناامید از همه جا دارن در مورد بیماریشون صحبت می کنند از خاطرات خوش و لحظات قشنگی که با هم داشتید برای ایشون بگید.
محبت و عشق خالصانه نسبت به همسرتون داشته باشید. چون اون جوری که مشخصه به قول آنی مهربون حساب بانکی عشق و محبت همسرتون خالی شده و لازمه که شما این حساب رو براشون پر کنید!
با نشاط و طراوت خودتون عشق رو به زندگی تون برگردونید و اگر شما بتونید دیدگاهتون رو نسبت به زندگیتون عوض کنید حتما همسرتون هم روحیه ی بهتری پیدا خواهند کرد!
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
ممنونم از دوستای خوبم که حرفهام رو می خونید.
راستش مریضی شوهر من متاسفانه درمان نداره، تنها کاری که می شه کرد اینه که کنترل بشه، یعنی عامل غذای نامناسب و استرس حذف بشه، شماهم خوب می دونید که همه آدمها به نوعی در زندگی دچار استرس و اضطراب هستند و جزء جدایی ناپذیر زندگیه!
قبلا هم خیلی دکترا رفتیم، توی پستهای قبلی هم نوشتم، حتی اینجا هم هفته گذشته دکتر رفت و همون قرص همیشگی رو داد! که البته زیاد هم تاثیری نداره! بگذریم!!
در مورد اینکه دل عزیز نوشته که بهش بگم خیلیها بدتر از تو هستند و با مریضیشون زندگی می کنند، قبلا این کار رو کردم ولی فقط باعث عصبانیتش می شه، فکر می کنه که من درکش نمی کنم! راست هم می گه من درکش نمی کنم، من هم اوایل فکر می کردم که نباید اینطوری خودش رو ببازه و از این حرفها ولی حساب کنید که وقتی یه دلدرد کوچولو میاد سراغ آدم، چقدر زجر آوره ، حالا فکر کنید که این دلدرد طولانی مدت هم بشه و مزمن بشه، من توی بیماری حق رو به شوهرم می دم، من چون این مشکل رو به شکل مزمن نداشتم نمی تونم درکش کنم!! ولی باور کنید سخته!!
ازپیشنهادت در مورد صحبت از خاطرات خوب حتما استفاده می کنم، ممنون، فکر خوبیه.
حساب بانکی عشق و محبت رو چه جوری می شه پر کرد؟؟
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
وای چه خوب که اوضاع یه کم عوض شده. البته تقریبا از این رو به اون رو شده. . . خوشحال شدم اینجا رو خوندم:72::46:
مریضیشون چیه راستی؟ چه عجیب که درمان نداره!!!
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
خودم هم اصلا باورم نمی شه که اوضاع خوب شده!!!
خودش هم اتفاقا خیلی تعجب کرده! دیشب ازم می پرسید به خاطر تولدمه که باهام خوب شدی؟ بعد از تولدم دوباره همونجوری می شی؟؟ خلاصه کلی باهم حرف زدیم، می گفت من هم دوست دارم هم عاشقتم ولی تو نه من رو دوست داری و نه عاشقمی! من هر کاری هم بکنم نمی تونم فکرت رو عوض کنم!
خودم هم همه اش نگرانم که دوباره اوضاع به هم بریزه و برگردیم توی سراشیبی موج سینوسی!!!
دوست من مشکل شوهر من واقعا درمان نداره، یعنی تا حالا که چیزی برایش پیدا نکرده اند و چون راه درمانی نداره و علائمش در هر فردی متفاوته بهش می گند سندروم!
دکترها تنها کاری که می کنند، وجود سایر بیماریها رو رد می کنند و آخرش می رسند به اینکه بیماری سندرومه! و تنها راهش اینه که کنترل بشه.
امروز یه فکری به ذهنم رسید و رفتم توی یه سایت یه تی شرت براش بخرم اون هم با طراحی دلخواه خودم، کلی وقت گذاشتم و یه نوشته برای روش طراحی کردم ولی وقتی به مرحله پرداخت پول رسید منصرف شدم، احساس کردم دوباره می گه که باید جلوی خرجهای اضافی رو بگیریم و از این حرفها! پیش خودم فکر کردم حسابی می خوره توی ذوقم!! شاید هم حق داشته باشه، ولی من نمی دونم چه جوری خوشحالش کنم؟
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
هر صعودی فرودی هر فرودی صعودی.
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
باید بهش این اطمینان رو بدی که شما هم دوسش داری و داری تلاشت رو میکنی که زندگی خوبی داشته باشید؟ بگو اگر دوستت نداشتم حتی روز تولدت هم برام مهم نبود! بگو؛ دوست دارم بهترین کاری که این روزها می تونم برات انجام بدم ازم بخوای! بگو راستش خیلی دوست دارم یه کادوی فوق العاده برات بخرم اما چون فکر می کنم هزینه ای که باید بپردازم از تلاشی هست که تو با این حالت انجام دادی دلم می خواد یه جور دیگه ای خوشحالت کنم! ازش بخواه که هر کاری که این روزها دوست داره که شما براش انجام بدید؛ بگه!
بعد هم باور کن نیازی نیست که یه کادوی گرون قیمت براش بخرید؛ فقط کادویی براش بخر که یه روزی قبل تر ها دوست داشت که داشته باشه!
آسمان تنهای عزیز؛ می بینی که همسرت هم متوجه تغییرات مثبت شما شده و این خیلی خوبه که همسرت می فهمه و بازخورد نشون میده! این روزها بهترین فرصته که شما فضای زندگیت رو عوض کنی و از اون حالت نگرانی و بیماری و استرس و دل آشوبی و یکتواختی درش بیاری!
اون چیزی که من تماما از رفتارهای همسر شما متوجه شدم اینه که ایشون هنوز هم به عشق و محبت شما نسبت به خودش اعتماد نداره، و شما با رفتارهاتون کاملا به ایشون ثابت کردید که علاقه ای بهشون ندارید!
پر کردن حساب بانکی یعنی اینکه شما بدون چشم داشت فقط و فقط بخاطر خودت؛ به همون اندازه ای که نسبت به همسرت محبت داری بهش عشق رو هدیه بدی و منتظر نباشی که چیزی دریافت کنی؛ اون قدر محبت خرجش کنی که خودت از این محبت کردن نهایت لذت رو ببری!:46::43:
RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
سلام می بخشی غیبتم طولانی شد عزیزم
خوب حالا که داری صعود می کنی انرژی و روحیه جمع کن واسه موقع نزول
یعنی ره توشه بردار و از این وضعیت لذت ببر بدون نگرانی ، شوهرت هیچ چیزی نمی خواد به جز محبت تو
دیگه پیام از این واضحتر که گفته من مریضم و ...
اون احساس کرده سر بارته و دوستش نداری
فقط می خواد کنارش باشی و بهش امید بدی و دلداریش بدی تا درسشو تموم کنه
تی شرت نخر مهم نیست
مهم اینه که وقتی می خواد دستشو بگیری و چند کلمه امیدوار کننده بهش بگی
نگران نزول سینوست نباش اینجا ما هستیم و کمکت می کنیم هر دفعه صعودت بالاتر باشه و نزولت کمتر و کوتاهتر! دیگه تنها نیستی نگران نباش
درمورد وسواس فکری این سایت رو بخون
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3_%D9%81%DA%A9%D8%B1% DB%8C
البته عزیزم من فقط یک حدس زدم زیاد روش تاکید نکن
ولی اونچه که معلومه و در نوشته هات دیده میشه هر دو شما الان در وضعیت روحی رنجوری قرار دارید یعنی نیاز به حمایت، دلداری، کمک و محبت دارید وهردوتاتون زیادی حساسید احتمالا
سعی کن با خوندن مقالات مفید علمی و با صبر و حوصله یک مقدار حساسیت هاتو کم کن و به همسرت هم همینو آموزش بده
همه چیز حل میشه :72:
راستی ببین خدا چقدر دوستت داره اینو بخون
http://www.hamdardi.net/thread-15051.html