RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
زیارت قبول.:310:منو هم دعا کردین؟:72:
خانم sisiliمن در حدی نیستم خواسته باشم شمارو راهنمایی کنم اما یه تجربه دارم که بارها و بارها شاهد بودم فکر کردم بد نباشه واسه شما هم بگم. تعداد زیادی از مریضهایی که من دارم بچه هان و باور کنید اکثر اونایی که به خاطر شکستگی و یا مشابه اون میان باید اول یه کلاس روانشناسی واسه پدر و مادرشون گذاشت و اونا رو آروم کرد.:311: نمیدونی باید به بچهه برسی که داره هوار میکشه یا به مامانه که داره توسر بچش میکوبه :33:که چقد بهت گفتم نرو بیرون چقد بهت گفتم اسکیت نپوش خاک تو سرت کنن .بقیه بچه دارن ماهم بچه داریم. اینم از بدبختی منه دیگه.الهی ...وای حالا جواب اون باباشو چی بدم که این جور وقتا صاحب بچه میشه!:163:
خودتون فکر میکنین این برخوردا واسه چیه؟ یعنی واقعا مامانه این حرفارو از ته دل میزنه یا از سر دلسوزیشه؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
پس خوشحالم باشین. ببین شوهرتون چقد دوستون داره.اون حرفاهم باورکنید از روی دلسوزیشه چرا به یه نفر دیگه که پاش میشکنه این حرفا رو نمیزنه؟ باشه؟
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام
باشه پوپک عزیز.
می دونم دوستم دارم به قول خودش بارها تو عمل ثابت کرده و اینکه سر پام اون جوری رفتار می کرد و یک روز کامل باهام حرف زند و هم می ذارم به حساب علاقه منتها تو اون لحظه من از شدت ناراحتی دردم یادم رفته بود و به خاطر اینکه اون خرج کرده و وقت گذاشته و حالا این اتفاق افتاده داشتم گریه می کردم. و دوست داشتم اون درکم کنه بهشم گفتم ناراحت تو هستم منتها در جواب گفت نمیخواد ناراحت باشی اینقدر دست و پا چلفتی نباش حالا انگار من هر روز دست و پام می شکنه.
مشکل من اینه که جلوی خانوادش انگار مثلا من دوست دخترشم یا زن صیغه اش که می ترسه باهام حتی حرفم بزنه.
مشکل دوم اینه که کل اعضای خانواده حتی پسر خواهرش و به من و کارای من ترجیح می ده.
و مشکل سوم اینکه به ندرت ابراز علاقه کرده و همش می گه من تو عمل ثابت می کنم.
در ضمن شما حدتون خیلی بالاتر از این حرفاس این حرف و دیگه نگین.:43:
باور کنید همه رو دعا کردم برای خودمم جالب بود که اول اسم بچه های تالار میومد تو ذهنم و بعد دوستای دیگم.
بازم منتظر نظرات خوبتون هستم.:46:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سیسیلی عزیز؛ مطلبی رو پیدا کردم که فکر کردم به درد شما بخوره؛ اما با اجازه ی فرشته ی مهربون چون نمی دونستم چه جوری باید لینکش رو برات بذارم خود مقاله رو برات گذاشتم!
همسرتان را به بند نکشید
شما درست از روزی که نامزدی تان را جشن می گیرید و وارد دوران تأهل می شوید، یک بار بزرگ را به دوش می کشید. بار عاطفی رابطه با همسرتان که در یک عبارت دقیق، به معنی همان وقت، انرژی و زمانی است که با هم صرف می کنید و به احسـاسات، گفتار، افکار، نیازها و خواست های همدیگر گوش می دهید. اما اگر حس می کنید یک جای رابطه عاطفی تان می لنگد، بهتر است تا دیر نشده برای متعادل کردن این رابطه اقدام کنید.
به طور کلی، زمانی که صحبت از روابط احساسی می شود، با 3 نوع زوج مختلف رو به رو می شویم.
1- وقتی بار عاطفی رابطه تنها بر دوش یکی از طرفین است.
در این نوع ارتباط یکی از طرفین بیش از دیگری خود را درگیر روابط می کند و انجام همه امور عاطفی بر دوش اوست. این شخص بیش از اندازه عاطفی، در حد افراطی نیازمند و دارای حس مالکیت نسبت به دیگری است؛ در حالیکه طرف مقابل چندان درگیر روابط نیست و هیچ گونه نیاز عاطفی ندارد. فردی که بیـش از انـدازه خـود را درگیر رابطه کرده بیشترین بار عاطـفـی را بـه دوش می کشد و هیچ ترسی از این کار خود ندارد.
این اشتباه ترین شکل رابطه دو همسر است که فرقی با به بند کشیدن طرف مقابل ندارد و در حقیقت محکوم به شکست است. در یک رابطه عاطفی سالم تا آنجا که امکان دارد باید احساسات از طرف هر دو نفر به طور مساوی ابراز شود؛ در غیر اینصورت یک رابطه نامتعادل به وجود می آید که هیچ کس از آن راضی نیست. نفر اول به این دلیل ناراحت است که همیشه باید بیش از اندازه برای رابطه تلاش کند و احساساتش را بروز دهد و نفر دوم از این ناراحت است که نمی تواند از شر نفر اول خلاص شود.
راه حل:
اگر شما بیشترین بار عاطفی را به دوش می کشید، همین حالا متوقف شوید و از تخته گاز رفتن دست بردارید. یادتان باشد این شکل رابطه نشان دهنده یک وابستگی بیمار گونه در شماست. شما با نشان دادن احساسات، بیش از اندازه معمول فضای موجود برای بروز عواطف را از همسر خود سلب می کنید و به او فرصت نمی دهید دلتنگتان شود یا به دوست داشتنتان فکر کند. این کار را به وسیله تخلیه احساسات خود در جایی دیگر متوقف کنید (البته منظور ما خیانت نیست). به جای اینکه تنها به همسر خود اتکا کنید، زمانی را به صحبت کردن با دوستان و افراد فامیل اختصاص دهید و یا روزنامه و مجله بخوانید. به جای اینکه مکررا نیازهای خود را به زبان بیاورید، میزان آنها را اندکی کاهش دهید و یا اینکه اصلا برای مدت زمان زیادی هیچ یک از نیازهایتان را مطرح نکنید.
فضایی ایجاد کنید که شریک زندگیتان جایی برای ورود داشته باشد. شاید ناراحت شوید و احساس عجیبی به شما دست بدهد، اما باید آن را تحمل کنید. اگر شریکتان در رابطه احساس آرامش نکند و مرتب در بند شما باشد، ممکن است به یک رابطه دیگر رو بیاورد. اگر اوضاعتان خیلی حاد است، به طوری که نمی توانید تنهایی عواطفتان را کنترل کنید حتما از مشاوره یک روانشناس با تجربه استفاده کنید.
2- هر دو کم احساسند و یا هیچ نوع احساسی را بروز نمی دهند.
در این نوع ارتباط افراد به یک شرایط کاملا سطحی دست پیدا می کنند و برای همیشه در آن باقی می مانند. این دو از حضور یکدیگر لذت می برند و ارتباط بر اساس یک پایه متداول شکل می گیرد، ممکن است با هم روابط صمیمانه هم برقرار کنند. این امکان وجود دارد که برای مدت زمان طولانی در کنار یکدیگر باقی بمانند اما به هیچ وجه به سمت فرو رفتن در عواطف عمیق تر حرکت نمی کنند. برای بسیاری از افراد این نوع ارتباط یک رابطه ایده آل است و کلیه نیازهای آنها را برآورده می کند، اما برای دیگران تنها مقدمه مناسبی برای شروع رابطه است که هر زوجی می تواند به آن دست پیدا کند. اگر شما در این شرایط هستید و از ارتباط خود رضایت خاطر دارید، خوب است. اما اگر در چنین رابطه ای قرار گرفته اید و دوست دارید به چیزهای ارزشمند تری در آن دست پیدا کنید، ما به شما راه حلی پیشنهاد می کنیم.
راه حل:
در روابطی که هیچ یک از طرفین مسؤلیت احساسی ندارد، هیچ هدف و مقصدی نیز دنبال نمی شود. اگر می خواهید رابطه خود را حفظ کنید، باید خیلی بیشتر از اینها بر روی مسائل عاطفی سرمایه گذاری کنید و طرف مقابل را نیز به این کار دعوت کنید. البته دقت داشته باشید که به سمت ارتباط نوع اول سوق پیدا نکنید. به آرامی حرکت کنید و موارد کوچکی را که پنهان کرده بودید با او در میان بگذارید. کمی باز تر باشید و سعی کنید خود را در نظر او قابل اعتماد جلوه دهید. توجه داشته باشید که آیا طرف مقابل شما را همراهی میکند یا خیر.بعضی از افراد خواهان نزدیکی بیش از اندازه نیستند. اگر طرف شما هم دارای چنین خصوصیتی است، شما این حق را دارید که او را انتخاب کنید و یا به ارتباط خود خاتمه بخشید. باید تصمیم خود را در مورد رابطه ای که می خواهید با شریک زندگی تان داشته باشید بگیرید.
3- هر دو به اندازه کافی احساسات خود را برای ایجاد صمیمیت و عشق بروز می دهند.
قطعا این نوع رابطه یک ارتباط سالم به شمار می رود. یکی از جنبه های ارتباط سالم این است که هر دو نفر بتوانند از نظر عاطفی در گیر روابط شوند و به حریم همدیگر راه پیدا کنند. البته ممکن است در برخی از دوره های زمانی خاص یکی از طرفین بار احساسی بیشتری را به دوش بکشد، اما به طور کلی در حالت تعادل به سر می برند. حضور یکدیگر را حس می کنند و هیچ وقت بیش از اندازه به خارج از دایره احساسات منحرف نمی شوند. برای برقراری تعادل تلاش کنید و فضایی را به وجود آورید که در آن بتوانید خود واقعی تان را بروز دهید.
--------------------------------------------------------------------------------
بخش کلوب ازدواج
منبع: آفتاب
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
:104::104::104::104:
:104::104:
:104:
عالی بود دل عزیزم. فکر کنم ما قبلا دومی بودیم و الان اولی کاش سومی می شدیم:325:
من خیلی سعی کردم کاری کنم که او دلتنگ من بشه مثلا بعضی شبا و یا روزای تعطیل خیاطی می کنم و یا درس می خونم و .... اما او هم خوشحال و خندان که من نزدیکش نیستم یا می شینه پای تلویزیون یا کامپیوتر و یا تلفنی با دوستاش حرف می زنه و یا با پسرمون بازی میکنه و اصلا نمی گه پاشو یه کم بیا پیشم بشین.
اینه که عذابم می ده
اقا شوهر من اصلا دلتنگم نمی شه این و چیکار کنم.؟؟؟؟
هر چقدر بهش فرصت و زمان می دم بازم دلتنگم نمی شه.
گاهی خودش میگه نمی ری خونه مامانت اینا یا نمی ری خونه مادر بزرگت و ........:302:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
اقا شوهر من اصلا دلتنگم نمی شه این و چیکار کنم.؟؟؟؟
هر چقدر بهش فرصت و زمان می دم بازم دلتنگم نمی شه.
گاهی خودش میگه نمی ری خونه مامانت اینا یا نمی ری خونه مادر بزرگت و ........:302:[/color]
انقدر جوواب اومده بود واسم نمی دونم چجوری اینا رو بخونم واقعا از همتون ممنونم.
بابا من دلم می خواد شوهرم و دلتنگ خودم کنم زمان هم ککهبهش می دم فایده نداره چیکار کنم دوستان؟!
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام
اول از همه باید ببینیم شما چطور متوجه می شید که شوهرتون دلتنگتون شده یا نه، یعنی چه چیزهایی رو نشانه دلتنگ شدن شوهرتون می دونید، ممکنه شوهرتون دلتنگتون بشه اما اون نشانه هایی رو که شما می خواید نداشته باشه.
زمان دادن به تنهایی کافی نیست که شوهرتون دلتنگتون بشه، اگه زمان دادنتون به حالت قهر و دلخوری باشه مسلماً کاری از پیش نمی بره. خانم بالهای صداقت گفتن باید شاد باشید، نه اینکه سعی کنید خودتون رو شاد نشون بدید، واقعاً شاد باشید، چون متاسفانه یا خوشبختانه احساسات درونیمونو نمی تونیم زیاد مخفی کنیم.
(می دونم این کار وقتی که انتظارات براورده نشده دارید مشکله اما خوب باید سعی کنید)
ببخشید که اینجوری می گم اما مردا دلتنگ زنهای غرغرویی نمی شن که همیشه ایراد می گیرن که چرا به من توجه نمی کنی؟ چرا برام گل نمی گیری؟ چرا بهم محبت نمی کنی؟ اینجوری محبت کن. اونجوری محبت نکن ...
شما به اندازه کافی نیازهاتونو به شوهرتون گفتید، شاید تاکید بیشتر روی اونها خستش کنه، بهتره که یه مدت فرصت بدید بهش.
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
قابل توجه del عزیز و دیگر دوستان
لطفاً در تاپیکهای مشاوره ای مقاله ارسال نکنید ، بلکه اون مقاله را در تاپیکی مستقل قرار داده در انجمن مربوط به موضوعش ایجاد کنید ، سپس لینک آنرا در تاپیک مشاوره ای مد نظرتان قرار دهید .
ممنون
پا ورقی
===========
متعاقباً پست دل گرامی مجزا و لینک آن در اینجا قرار داده می شود .
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام خوبین همتون ؟؟خدا رو شکر:323:
green عزیز ممنونم که پاسخ دادی. مشاوره دادن به این شکل سخته چون از اخلاقها و روحیات طرفمون اطلاعی نداریم. واسه همین هی باید هی پست جدید بزنیم و بگیم ما این جوریم ما اون جوریم.
به هر حال من واقعا تو زندگیم یادم نمیاد غر زده باشم و یا گیر داده باشم و البته این و شوهرمم تایید می کنه منتها گاهی در مورد زیاده رویاش در مورد خانوادش وقتی تذکری کوتاه و مختصر می دم و جزء گیر دادن می دونه.
باور کنید من اونقدر الکی خوشم که خدا می دونه از بچگیمم این طوری بودم. :227:
یه بار دیگه هم گفته بودم من زیاد طاقت غصه خوردن ندارم وقتی خیلی اذیت می شم صورت مسئله رو پاک می کنم.
من دوست دارم شوهرم دلتنگم بشه اما به قول شما اینکه چطوری باید فهمید دلتنگم شده:
همین که بیاد طرفم یا بگه مثلا دلم می خواد الان نشینی پای کتابها و درسات بیای پیشم تا زمانی که من سر درس و کتاب و.... باشم اونم تلویزیون نگاه می کنه تلفن و کامپیوتر و ....
من دلم میخواد اونقدر براش مهم باشم که ازم بخواد دقایقی و کنارش باشم من ادمی هستم که از هیجان لذت می برم اما شوهرم یک زندگی ارام و بی سر و صدا رو دوست داره.
یه بار خودم و کشتم تا بریم پارم ارم من ترن هوای سوار شدم و یکی دو تا دیگه که اونام ترسناک بود شوهرم هیچ کدوم و با من سوار نشد فقط رفت با پسرم سوار غو شد:311:
از اونجا من فهمیدم که ما با هم این تفاوت و داریم زیاد نمی ذارم تو زندگی این تفاوت خودشو نشون بده اما اینکه ازم بخواد کنارش باشم فرق داره یا اینکه گاهی ازم بخواد مثلا بهش توجه کنم.
من دوست دارم او ازم بخواد اما هیچ وقت این اتفاق نیفتاده من اونقدر نیازاش و براورده نکردم اونم چیزی درخواست نکرده تا اخر بعد از زمان زیادی دیگه دلم براش سوخته.
می دونم الان می گین نباید می سوخته اما اخه نمی شه که مثلا شما یک ماه به شوهرت ابراز علاقه نکنی خب خودت اذیت می شی.
حالا می خوام خونمون پر هیجان باشه یک هیجان دو نفره نه اینکه همش من تولد بگیرم و از این برنامه ها.
بازم راهنماییم کنید :46: باشه؟ منتظرما. مرسی:72:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام سیسیلی عزیزم:
زیارت قبول...بابا ما شما رو فرستادیم مشهد دل اقای شوهرو حسابی درگیر کنی رفتی با پای شکسته برگشتی!!!!
ای خدا..........................
بگذرم و امیدوارم هرچه زودتر سلامتی خودتو بدست بیاری....
سیسیسلی جان مطالبی که شما می گی راستش برای من قابل درک نیست چون در موقعیتش زیاد نبودم ولی برخی چیزها برام جالبه..عزیزم همه ما با هم تفاوت هایی داریم هیچ وقت دو نفر مثل هم نیستن و شما شک نکن هیچ زن و شوهری کاملا شبیه هم نیستند..من خودم از برخوردهای همسرت در زمان مریضی لذت بردم راستش چون همسر من در همه موارد کنارمه ولی وقت مریضی نقش دکتر بازی می کنه نه شوهر..فوری یک مشت قرص و شربت ردیف می کنه ..منم می گم بابا من خودم اینا رو بلدم من یه چیز دیگه می خوام ولی بانک ذهنش تنها میره سراغ دوا ...می دونی منظورم چیه ؟
هرکس در یک چیز مهارت داره ..یکی بلده بگه عزیزم دلم برات تنگ شده ..یکی بلد نیست بگه وومثل تاپیک مامفرد ..یادته عزیزم..اونم می گفت همسرم فقط موقع رابطه...... بهم محبت می کنه ولی دیدی وقتی با سر خورده بود زمین براش چی کار می کرد؟
دوست داشتن هر مردی به یک صورته عزیزم...
در رابطه با چیزهایی که گفتی مثل هیجان خیلی شبیه منی ...منم بارها به همسرم می گم ترو خدا بریم شهر بازی من عاشق رنجر و سفینه و...هستم ولی اون نمیاد ..می گه دوست ندارم بریم به جاش کنار رودخونه بشینیم!! خب من بعد چند بار فهمیدم بابا این شوی گرامم می ترسه از این بازی ها ولی غرور مردانه اش نمی ذاره که بگه اینه که میگه بریم پارک!!:311:
خب منم اصرار نکردم بجاش قول گرفتم با دوستان بریم تا منم بازی کنم!!:43:
من فکر می کنم سیسیلی جان داری خودتو اذیت می کنی و داره بلای من سرت میاد..تاپیک منو بخون..** احساسات زجر آور**..بین عزیزم شما بعد فوت پدرتون داری تمام بار احساسات خودتو روی شوهرت می ندازی..چرا؟من احساس می کنم شما دچار ترس شدی؟همسر شما از اول ازدواج این طور بوده اگر الان تغییر کرده بود یه حرفی ولی از اول این طور بوده ..درسته؟
شما داری اشتباه منو می کنی که قبلا می کردم داری برای خودت خیال پردازی می کنی ..یعنی می گی من میرم خیاطی می کنم اون میاد می گه دلم برات تنگ شده وقتی نمیاد ضربه روحی می خوری و طبق یافته خودت می گی اون دلش برام تنگ نمیشه ..یعنی اشتباه من..من فهمیدم این طور نیست ..سیسیسلی جان درمان تو همون رسیدن به خلوصه به نظر من و گذشتن از همسرت...
بشین ببین از همسرت چی می خوای...بودنش کنارت..
چرا دوسش داری؟چرا نگرانش میشی؟
بشین با خودت واکاوی کن..من راههای خوبی پیدا کردم و خوب جواب گرفتم منتها من اول زندگیمه و می تونم اونو تا حدی همراه کنم شما الان یک کودک داری عزیزم...
من راههای خوبی پیدا کردم و ادعا می کنم به خلوص رسیدم عزیزم...با شجاعت اینو اعلام می کنم..منتظرم ببینم نظرت چیه...
سیسیلی جون بشین فکر کن ببین دقیقا چی می خوای از همسرت و چرا می خوای؟:72:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
یه بار خودم و کشتم تا بریم پارك ارم من ترن هوای سوار شدم و یکی دو تا دیگه که اونام ترسناک بود شوهرم هیچ کدوم و با من سوار نشد فقط رفت با پسرم سوار غو شد:311:
sisili جون زيارت قبول! برا من كه حتما دعا كردي مگه نه؟
باور كن ديگه چيزي به مغزم نميرسه كه بخوام كمكت كنم! هرچي بود تو پست دومم گفتم! شايد بد نباشه بين خودتو و شوهرت قول و قرار بذاريد مثلا بهش بگين "اگه تو به خاطر من يكبار بياي سوار ترن شي منم يكبار براي تو هر كاري كه بخواي رو ميكنم! :46:"
اما حتي اگر منم نتونم كمكت كنم شما به من كمك بزرگي كردي! چون با اون قضيه ي بالا كه تعريف كردي يادم باشه وقتي خواستگار اومد حتما يكي از سؤالام اين باشه كه شما سوار "رنجر" يا "ترن" يا "سالتو" ميشيد؟ اگه بخواهيم بريم شهربازي و شوهرم درعوض ترن سوار قو بشه من از غصه دق ميكنم!! :302::302::302: