RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
بهشت عزیز قبول دارم که وضعیت بد دو خانواده روی زندگی ما خیلی تاثیر گذاشته و هردومون رو عصبی تر و زودرنج تر کرده اما برام یه کم سخته که همه ی این مشکلات رو به همین قضیه مربوط بدونم.
واقعا عذرخواهی حتی همون بار اول هم تاثیر چندانی نداره چه برسه به دفعه های بعدی وقتی که ته دلت برات مثل روز روشنه که همه ی این اتفاق ها دوباره و دوباره میفته.
برای رابطه با خانوادم هم حتما تصمیم دارم یه قدمی بردارم حتی اگر من رو نپذیرن.
ممنونم :72:
پرنا جان فعلا در ظاهر اوضاع ارومه اما دلم خیلی گرفته از کاراش و فکر می کنم تا الان هر چی تحمل کردم و گذاشتم بگذره کافیه.باید یه کار اساسی بکنم.
اقای سعید می تونم با اطمینان بگم که قضیه ی اون اقا با کارای الان همسرم هیچ ارتباطی نداره هم به خاطر این که این قضیه شروعش مربوط به قبل ازدواجه و اگر برخوردهایی به این شکل قرار بود پیش بیاد همون موقع صورت می گرفت واون برخوردی هم که گفتم یه سوتفاهم بزرگ بود که برای همسرم کاملا روشن شد و به نظرم کلا فراموش شده به خصوص که اون اقا الان دیگه اصلا ایران زندگی نمی کنه.
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
پونه جان خیلی خوبه که همه چیز آرومه و خوب تر اینکه تصمیم گرفتی مساله را حل کنی. یعنی اوضاع را آروم کردی و حالا می خوای مشکلت را ریشه ای حل کنی.
از الان به بعد هم حواست باشه که این آرامش را به هم نزنی. اگه بحث تون شد، هیچی نگو. بیا اینجا بنویس تا دوستانی که تجربه بهتری دارند یا احتمالا کارشناس ها ( فرشته مهربون و ...) بهت بگن که چی کار باید میکردی یا چی باید می گفتی. یکی دو بار که بپرسی و بهت بگن، خودت یاد می گیری که دفعه های بعد چی کار کنی و مشکل از کجاست.
یه مشاور خوب هم پیدا کن و برو مشاوره.
چرا اینقد فکر می کنی و تکرار می کنی که شاید خانواده ات شما را نپذیرند؟ من که فکر می کنم به احتمال خیلی زیاد می پذیرنت و کلی هم خوشحال می شن که بری پیششون. خیلی دلم می خواد بری خونه مامانت اینا و بیایی برامون تعریف کنی که چی شد.
یک سوال هم دارم. علت مخالفت خانواده شما با این ازدواج دقیقا چی بود؟ چه کسانی مخالف بودند؟ پدر؟ مادر؟ خواهر؟ برادر؟ اقوام؟ چرا؟؟
یه چیزی هم در مورد حرف سعید می خواستم بگم یادم رفت.
یه احتمال کوچیک هم در همین مورد هست. همسرتون با اون حرفها هنوز درگیره. همه چیز بهش اثبات شده اما باز نمی تونه فراموش کنه. اگه شما باهاش دعوا و بحث کنی ممکنه فکر کنه که دوسش نداری که این حرفها را بهش می زنی. یعنی اون حس را تقویت می کنی. این مساله برای مردها خیلی خیلی مهمه و هضمش سخته که فکر کنن همسرشون کس دیگه ای را دوست داره یا کس دیگه ای را حتی دوست داشته!! پس یه کوچولو هم احتمال بده که این حرفها هنوز تو دل همسرته یا اقلا یه کم شک داره و واسه همینم با مهربونی و محبت بهش ثابت کن که همه اون فکرها غلطه.
البته شما گفتی که دوست نداری این مساله را باز کنی. اما اگه بازش می کردی بهتر می شد گفت که آیا واقعا برای شوهرتون حل شده و آیا واقعا بهش ثابت شده یک سوتفاهم است یا فقط شما فکر می کنید حل شده و اون هنوز باهاش درگیره.
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
:72:
برای این که بتونم صحیح و سلامت! زودتر برای اشتی با خانوادم پیشقدم شم به اروم نگه داشتن اوضاع واقعا نیاز دارم به خاطر همین هم دیروز با این که می تونست سر یه مسئله ای دعوا شروع شه و منم دوست داشتم جوابش رو بدم اما بالاخره تونستم خودم رو کنترل کنم و به جاش فقط یه عذرخواهی کردم.
راستش میخوام خودم رو زیاد امیدوار نکنم که اگه با من اشتی نکردن زیاد ناراحت نشم و ضربه نخورم( که میدونم هم ناراحت میشم و هم ضربه می خورم.)
وقتی به خانوادم تصمیم ازدواجم رو گفتم اولش فقط فکر می کردن شوخی می کنم و هیچ رقمه باورشون نمی شد که دختر 17 سالشون که هنوز پیش دانشگاهیش تمام نشده داره از ازادواجش صحبت میکنه اون هم تو خانواده ای که هم دخترا هم پسرا دیر ازدواج می کردن (البته از دوستیمون باخبر بودن).یه بار که داییم برای پسرش صحبت کرده بود مامانم عصبانی شده بود و بدجوابشون رو داده بود که مگه دخترمون رو از سر راه اوردیم 17سالگی شوهرش بدیم!!این مسئله بود.ضمن این که با خود همسرم هم مخالف بودن.مثلا می گفتن اگر واقعا براش مهم باشی اینده ات هم براش مهمه و اجازه میده روال عادی زندگیت رو داشته باشه و............
بعد از کلی دعوا و درگیری و تهدید من برای گرفتن اجازه از دادگاه در نهایت به من گفتن انتخاب کن یا خانوادت یا این اقا . من انتخاب کردم این شد حال و روزم...........
هم پدرم هم مادرم هم خواهرم مخالف بودن.هر کسی که من رو میشناخت بهم گفت این کارو نکن و احساساتی عمل نکن پشیمون میشی اما کی گوش کرد.
با این که نظرم اینه که همسرم مشکلی با من راجع به اون اقا نداره اما به خاطر این که 100در 100 مطمئن شم تو موقع مناسب صریح ازش راجع به این موضوع سوال می کنم.:72:
(واقعا امیدوارم این طور نباشه چون شک به من اون هم به خاطراین ادم انرمال برام از صدتا فحش و کتک بدتره.)
در ضمن باید از راهنمایی هاتون تشکر کنم :72:با این که هنوز اول راه حل مشکلم هستم امایه مسائلی رو از دید سوم شخص برام روشن کردید که خیلی برام باارزشه.(مثلا متوجه این نکته نبودم که چه قدر دارم به خاطر قطع رابطه با خانوادم ،همسرم رو مجازات می کنم در صورتی که اگر درست نگاه کنم این تصمیمی بود که به میل خودم گرفتم و مجبور نبودم این کارو بکنم.حالا هم کسی که باید تاوانش رو بده خودم هستم نه همسرم)
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
پونه جان،اون داستانی که مخفی می کنی رو بگو.شاید به قول بهشت شوهرت هنوز با اون قضیه مشکل داره.
اینجا کسی شما رو نمی شناسه.
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
از این که نذاشتی بحث دیروز به دعوا بکشه خوشحالم. خودت مقایسه کن رفتار همسرت را در مقابل عذرخواهی و تمام کردن بحث، با روزهایی که بحث را به دعوا و کتک می کشوندی. به نظرت خودش هم یه کم بهتر نشده؟ شرمنده نشد؟
با این که نظرم اینه که همسرم مشکلی با من راجع به اون اقا نداره اما به خاطر این که 100در 100 مطمئن شم تو موقع مناسب صریح ازش راجع به این موضوع سوال می کنم.
راجع به این جمله ات اول سوال و تحقیق کن، بعد عملیش کن. همانطور که گفتم آقایون نسبت به این موضوع خیلی خیلی حساسند. شاید حتی همین یادآوری کوچیک شما باعث بشه که شکش بیشتر بشه، که مثلا شما هنوز داری به موضوع فکر می کنی یا ... شاید بهتر باشه بدون آوردن اسمی از موضوع و یادآوری دوباره اش تمامش کنی.
البته اگه قبلا صریح همه چیز گفته شده و تمام شده، یادآوری مجددش شاید درست نباشه. به نظرم برای گفتنش باز هم مشورت بگیر. حتی یک جمله، ممکنه تو رو چندین قدم عقب ببره. مواظب باش.
یکی از دوستان من همچین مشکلی با همسرش داشت ( سر دوست پسر سابق خانم ) که یه روز بعد از هفت سال زندگی شوهرش به من گفت که این موضوع داره هنوزم منو عذاب می ده و باعث شد که عصبی بشم و سر هر چیزی دعوا کنم و ... سر این موضوع خیلی دقت کن. علتش هم این بود که دوست من هیچ تلاشی نمی کرد که نشون بده اصلا به اون موضوع فکر نمی کنه یا براش بی اهمیته یا فراموش کرده. کاملا خنثی عمل می کرد. شوهرت را مطمئن کن که اون موضوع برات از هیچ هم بی اهمیت تره.
نمی تونم تصور کنم یا باور کنم که خانواده ات قبولت نکنند. امیدوار باش عزیزم.
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام پونه جان ...
چه خبر چیکار کردی....با خانوادت اشتی کردی؟اخلاق شوهرت بهتر شد؟ یه خبری از خودت بده ممنون
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
اي كاش مشورت گرفتن رو قبل از ازدواجت انجام ميدادي اون وقت همه ي عالم بهت ميگفتن كه هيچ ادمي انقدر ارزش نداره كه ادم قيد پدر و مادرش رو بهخاطر اون بزنه!!!مرد و زن هم فرقي نداره...
به هر حال اشتباهيه كه كردي اما جلوي ضرر رو از هر جا بگيري منفعته...
به هر طريقي كه فكر ميكني مناسب تره ارتباطت رو با خانوادت شروع كن...تو محكم ترين پشتوانه ي زندگي تو(پدر و مادرت رو )از دست دادي!؟؟به همين راحتي؟؟
بايد تمام سعي ات رو بكني تا دوباره ارتباطتون خوب بشه...غرورت رو كنار بذار...شايد اولش خيلي برات سخت باشه و مجبور باشي ناراحتي هاي اونها رو تحمل كني اما نتيجه اش فوق العاده خواهد بود...
بالاخره اونها هم غريبه نيستن پدر و مادرت هستن و عاشقانه دوستت دارن پس شايد اولش سرد باشن اما بالاخره باهات راه ميان...
يادت باشه توي اين دنيا روي هيچ كسي نميشه حساب كرد جز پدر و مادر....به اين حرفم ايمان دارم!!
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام خواهر عزیزم
پونه جان من اول باید بگم خیلی باعث افتخار برام خانمی مثل شما اشنا میشم که خیلی عاقل و بیشتر از سنش میفمه شما واقعا شایسته تقدیر هستید اما در مورد خانواده سریعا و بطور غیرمستقیم مثلا از طریق خاله یا عمه دلسوز و رازدار که این خیلی مهمه و البته بایدفرد مورد نظر مورد تایید خانوادتونهم باشه واردشید اگه فردی امین در فامیل ندارید اصلا این کارو نکنید چون خود همین مسئله میتونه باعث تیره تر شدن روابطتون هم بشه مثلا ممکنه فرد انتخابی تمام فامیل را از این مسئله با خبر سازد که اصلا به نفع شما نیست پس اگه کسی را قرار شد انتخاب کنید خیلی محتاط باشید
شما الان نیاز مبرم به تکیه گاه دارید واین مشکل باید حل بشه اگه کسی رو ندارید که کمکتون کنه با تلفن شروع کنید به نظر بنده با خواهر یا مادرتون اول ارتباط برقرار کنید چون زن هستن و احساساتی هرکدام از این 2شخص که به شما نزدیکتر رو انتخاب کنید
شما نباید از شکست دلسرد بشید پشتکار داشته باشید حتما موفق خواهید شد اگه صد دفعه تلفنتو قطع کردن دلسرد نشو بازم تلاش کن این خیلی مهمه
من مشکلی مثل شمارو تو فامیل نزدیکمون داشتم حتی پدر از دخترش امضا هم گرفته بود و این امضا رو همیشه با خودش نگه میداشت ولی مشکلشون حل شد الانم دیگه شوهرشو درک میکنه و دختر بزرگشون دانشجو دانشگاه بهشتیه(یک ادم موفقه)
فقط کاری که این خانوم کردن این بود گذشت گذشت و گذشت برای زندگی گذشت لازمه میدونی منم ادم عصبیم ولی میدونمم چه کار میکنه تا من اروم شم ایشون سکوت میکنه باور کن منم وقتی عصبانی میشم از خودم بدم میاد چون به فرشته زندگیم توهین میکنم من 2 کار دارم برای حل این مشکل انجام میدم : 1.اینکه نماز میخونم2.به راهنمایی های مشاورم گوش میدم صلوات میفرستم و نفس عمیق میکشم ولی اثر نماز خیلی بیشتر بوده واقعا ارومم کرده به شما هم میگم امتحان کنید
شما از مدیر و فرشته مهربون تا حالا درخواست کمک نکردید حتما این کارو بکنید چون هردو این عزیزان از مشاوران مجرب هستن طبق راهنمایی هایی که مدیر محترم به بنده حقیر فرمودن عرض میکنم:72:
موفق و پیروز باشید براتون از خداوند متعال سعادت ارزومندم:72::72::72:
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
پونه عزيز شايد تو اين پستم نتونم مثل دوستان باتجربه كه دارن كمكت مي كنن باشم.من خودم تازه اومدم اينجا با كلي مشكل اما احساس مي كنم شرايط شما رو درك مي كنم.وقتي توضيحاتت رو خوندم ديدم شرايط ما چقدر نزديكه.با اين تفاوت كه واسه من به ازدواج ختم نشد كه ببينم ميزنه يا نه.اما فكر نمي كنم اونجور اخلاق رو ميداشت. اما باعث شدي به اين قضيه هم فكر بكنم.شايد يكم ازت بزرگتر باشم و اونم يكم بزرگتر بود.شايد اگه منم مثل تو اينجوري انتخاب مي كردم الان خوشحال بودم.خصوصا اون جملت كه يا خانواده رو انتخاب كن يا اون رو.(البته من هيچ وقت به دادگاه فكر نكردم چون ميدونستم هيچ قانوني خلاف حرف بابام راي نميداد)يا وجود شخص سوم كه اخلال ايجاد كرد و آسيبش رو با وجود اثبات بي گناهيم بارها حس كردم و باعث دعوا ميشد.منم با دوستان موافققم نسبت به اين قضيه.اين حرف رو بارها شنيده بودم كه بهت شك ندارم و اون قضيه رو فراموش كردم اما هر دفعه دلخوري ميشد و ناراحت عصباني و ميخواست الكي گير بده ميفهميدم اون قضيه آزارش ميده.با اينكه تموم شده.قضيه بي گناهي نيست قضيه اينه تو عشقشي و اون حساس به عشقش.. اما اينها دست خودش نيست.يه ري اكشن طبيعي هستش.به نظر منم اگه مي خواي ازش سوال كني كه با اون قضيه مشكلي داره به هيچ وجه مستقيم نپرس چون اولا باز كردن 1 زخمه و دوما اين تفكر كه چرا اينو ازم پرسيد نكنه دوباره پيداش شده بوجود مياد.به نظر من شايد اين سوال مناسب تر باشه كه آيا چيزي هست كه باعث آزارت ميشه و من نميدونم.مثل 1 اتفاق يا 1 خاطره.من همسرتم و دوست دارم شنواي حرف ها مشكلات و دردو دل هات باشم و دوست دارم كمكت كنم.البته با مهربونيو آرامش.
در مورد خانواده نگران نباش ميشناختم كسي رو كه بارها پدرش گفته بود ديگه حق نداري اسم مارو بياري اما اگه مشكلي ميشد بازم پناهگاهش خانوادش بود.اوناهم نميتونستن مشكل بچشون رو كه از خونشونه ناديده بگيرن.مشكل اونا هم كتك كاري بود كه با دارو كم و بيش كنترل شد.ولي باور كن حتي اگه اول باهات سرد باشن كم كم فراموش مي كنن چي شده و بدون الان دلتنگتن.به اين فكر كن اونها هم الان شايد منتظر 1 تلنگرن كه دختر نازشون رو 1 بار ديگه ببينن.حتي شايد از دور هوات رو دارن.خدا رو فراموش نكن.زياد شد .ببخشيد.با آرزوي موفقيت و خوشبختي براي تو دوست خوبم.:72:
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
ممنون از همه ی راهنمایی هاتون و وقتی که گذاشتید.:72::72::72:
تا جایی که متوجه شدم عقیده ی دوستان اینه که قضیه ی شخص سوم ممکنه برای همسرم تمام نشده باشه و هنوز ترسی از این بابت احساس کنه و نتیجه اش بشه رفتارهایی که حالا ازش میبینم.
اگر من فرض رو بر این بذارم که چنین چیزی ممکنه و همسرم از این موضوع عذاب میکشه، واقعا من چه کاری از دستم برمیاد که بخوام چنین شک نابجایی رو برطرف کنم؟؟
این چند روز با سختی خیلی زیاد جو خونه رو رو تا جایی که می تونستم اروم نگه داشتم که بتونم با خانوادم ارتباط برقرار کنم.نمی دونم چی پیش میاد،امیدوارم ناامید نشم!
:72::72::72: