بد نبود اگه علت طلاقتون رو مینوشتین
منم با بهشت موافقم
بهتر از اینه که یه سال دیگه بنویسی شوهرم بهم خیانت کرد
یا بهم توجه نداره و یا باهام رابطه نداره و.....
یه کار دیگم میتونی بکنی یه دختر دیگه رو بفرس سراغش:163:
ببین چیکار میکنه؟
برای امتحانش...
نمایش نسخه قابل چاپ
بد نبود اگه علت طلاقتون رو مینوشتین
منم با بهشت موافقم
بهتر از اینه که یه سال دیگه بنویسی شوهرم بهم خیانت کرد
یا بهم توجه نداره و یا باهام رابطه نداره و.....
یه کار دیگم میتونی بکنی یه دختر دیگه رو بفرس سراغش:163:
ببین چیکار میکنه؟
برای امتحانش...
ای تایپیک چه خبره!!!!!!!!!!!
چرا پلیس بازی راه انداختین؟؟؟
فرستادت دختر دیگه سراغش اصلا کار درستی نیست.
ظاهرا دوست ما تصمیم نهاییش و گرفته اما پیشنهاد بهشت خودش یه راه تحقیقه.
شما اوتقدر اونو دوست داری که حاظر نیستی باور کنی که اون فقط درگیر هوسشه.
اما خب ما هم دوریم و نمی تونیم دقیق بنیویسیم. کمی بیشتر دقت کن همه بهت چندین بار گفتیم اگه شکستی در کار باشه اگه اذیت شدنی باشه متوجه تو هست نه اون پس چشمات و قبلش باز کن
موفق باشی:72:
شاید بهتره یکمی رابطتو باهاش کم کنی ....نظرم دوستان خیلی جالب بود اما همه دارند اون پسرو متهم میکنند ...من خودم دلیلی نمیبینم که اون پسر از رو هوس باشه ...چون طبق گفته خودتون شما اونو شیفته خودتون کردید ! شیفته شدن با سواستفاده کردن خیلی و یا هوس فرق میکنه ...
شما بهتره کمی رابطه خودتو کم کنی تا اتیش دوستتون بیفته ...اگه واقا میخوایید بشناسیدش دراین حرارت اون... شما چیزی جز گرما ازش نخواهی دید ...البته کم کردن رابطا به این معنا که خودتونو بیخودی از دسترسش خارج کنید و..نیستا ...منظور اینه که هم خودتون برسید به تفریحاتتون و کاراتون و هم اونو ترقیب کنید ...مطمن باشید از کمی دور بودن وخودتونو مشغول کردن نتیجه جالبی میگیرید و به احساسات اون پی میبرید ...
در ضمن شما نگاه نکن که به قضیتون برای ازدواج...شما سعی کن تا میتونی تو این رابطتون بتونید بهم کمک کنید ...همدیگرو بشناسید
دقیقا همینطوره،اگه میخوای رابطه با شناخت پیش بره بدون اینکه اتش این احساسات هردوتون شعله ورتر بشه باید به زندگی خودتون برسید وبذارید ایشون زندگی خودشو بکنه واصلا به احساسات نپردازید،چون هرچی بیشتر رابطه احساسی بشه از واقعیت دورتر میشید و بجای تصمیم گیری عقلانی تصمیمتون احساسی تر میشه که این کاملا اشتباست.نقل قول:
نوشته اصلی توسط iMoon
ممکنه باادامه این روش وبه تدریج کم کردن رابطه ،به نتایج عاقلانه ای برسید.:72:
من اینو به طعنه گفتم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
بدترین تصور برای یه زن باشرایط من اینکه بهش به عنوان یه طعمه جنسی نگاه بشهنقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط iMoon
اینو قبول دارم ولی تا بحال با ادمهایی روبرو شدین که هرچی ازشون فاصله میگیری بیشتر بهت جذب میشن ،این اقا هم همینطوریه،دائم طالب چیزی هست که نیست،هرچی من میخوام کمترهموببینیم اون بیشتر اصرار میکنه.واقعأ چاره چیه؟!نقل قول:
نوشته اصلی توسط flag
خب ببین ....وقتی دیدش بااهاش منتطقی صحبت کن ...بگو ما که بچه نیستیم بخوایم همدیگرو بپیچونیم ...اگه نخوام نبینمت میگم خب بهت که دیگه نمیخوام ببینمت ...متوجه ایی ...بعد بهش خاطر نشان کن که اینطوری ادامه پیدا کردن باعث ازهم رنجیدن میشه و فاصله ایجاد میکنه ...
بحثتونم سعی کن نشه ...
ببین چطوری برخورد میکنه ...نگاه نکن قبلا چطور برخورد داشته ..بهد از اینکارا انجام بده ...نتیجشو بگو ....
البته تو چه شهری زندگی میگنید ؟؟ اگه طهران هست من فکر نمیکنم اون عاشق روابط جنسی شده باشه ...چون اگه مقصودش این باشه شما هم که نباشید به راحتی میتونه با کسه دیگری باشه ...
ولی ۲ تا بحث اینجاست...
۱: که زیادخوشایند نیست و خیلی تلخه که هم با شما هست هم با دیگران ...چون به راحتی میشه اینطوری و همش فیلم بازی گردنه جلوی شما ..
۲ : ما که همچین تجربه ایی نداشتیم ولی دوستان بنده میگن زمانی که ok میدی به عملی حتی دست گرفتن یا بوسیدن که شاید چیز پیشو پاافتادهایی
باشه ..اگه قلبن و از روی مجبت و عشق باشه سریع هردو پی میبرند به این موضوع ( که تو نگاه کردنم صادقه (قدیمیا میگن میشه عشق رو از چشماش فهمید همینه )..اگه تا حالا سارا خانوم شما پی نبردید پس شاید رابطه ایی که در هر نوعی با هم دارید شده فقط ارزای همدیگه در اون مساله ووو بعد از اون تمام میشه ...ووو این کار از روال خودش که باید عاشقانه باشه (ربطی هم نداره که ازدواج کردید یا دوستید ) خارج میشه ..
من میخوام ببینم که اونم مثل شما داره با من بازی میکنه از سر اینکه میترسه نشون بده عاشق شده
سلام خانم
نظر من خلاف همه دوستان هست. ازتون خواهش می کنم ارتباطتون رو باهاش قطع کنید چون این ازدواج فقط و فقط به اون لطمه می زنه اون بچه هست و همینطور که خودتون گفتید در حقش نامردی کردید و از احساسات جوونیش سوءاستفاده کرده اید تا به سمت خودتون کشوندینش . اون خام تر از این حرفهاست که به چشم یه طعمه به شما نگاه کنه. داداش من 3 سال پیش به دام یه خانم متاهلی افتاد اون موقع 20 سالش بود باورتون نمی شه که چقدر این مادر من اشک ریخت و دعا کرد. به اون خانم هم دعا می کرد که خدا به راه راست هدایتش کنه پدرم هم از غصه سکته کردند و افتادند گوشه خانه خلاصه روزگار ما رو سیاه کرد اینقدر که با اون خانم حرف زدیم که شکایت می کنیم و جرم داره و از این حرفها می گفت من که کاری نمی کنم فقط می خوام باهاش دوست باشم که تنهایی ام رو پر کنه ولی این 3 سال خیلی ظلم کرد به داداشم دیگه موبالش رو عوض کرد کلا دوستاش رو قطع رابطه کرد ولی بازم پیداش می کرد و می گفت من فقط می خوام باهاش دوست باشم کاریش ندارم که به همین مظلومی ولی ایشون و همه ما که ازدواج کردیم می دونیم که یه پسر مجرد کم سن و سال که خوشگل هم باشه فقط با احساساتش بازی می شه و بس و بعدش چه ضربه روحی به این جوون می خوره که شاید تا آخر عمرش شما زیر دین ایشون باشید اینکه آینده بخواهد ازدواج کند قبلا با کسی رابطه داشته و خلاصه هزار و یک مشکل دیگه که نمیشه بازش کرد ولی شما خانم ازدواج کرده و همه ما که ازدواج کردیم می دونیم که چه عواقبی داره ولی خودمون رو می زنیم به کوچه علی چب
اون پسر گناه داره به خدا فرض کنید داداش خودتون هست و اینطوری از احساسات پاکش سوءاستفاده می شه ازتون خواهش می کنم که بروید دنبال کسی که کمی شرایطش مثل شما باشه یا حتی اگه مجرد هست سنش 30 به بالا باشه نه اینقدر بی تجربه . خواهش می کنم خودخواهیتون رو کنار بگذارید.
الان دیگه مطمعنم واسه ازدواج میخواد منو و داریم مقدمات خواستگاری اومدنو تدارک میبینیم.
اون تصمیمشو گرفته ومطمعنه از انتخابش.
ولی من ... میترسم فقط احساساتش باعث ای تصمیمش شده باشه و بعد...