سلام دوستان
دیروز یه سوســـــــــک :301: باعث ختم قهر چند ماهه ما شد. راستش من در حد مرگ از سوسک می ترسم و وقتی در عین وحشت من اومد و سوسک رو با دستش گرفت و یه نگاهی بهم انداخت یاد حرف دوستان همدردی افتادم که می گفتید، مردا دوست دارن قدرتشون و مردیشون رو به زنشون ثابت کنن...
دیروز من هم چندین بار از اتاق اومدم بیرون و به هوای تلویزیون و ... جلوی چشمش بودم. اونم طاقت نیاورد و شب هم اومد تو اتاق و سر جاش خوابید.
ولی چیزی که هست، مشکل من این نیست. این یه سیکل تکراری که تو این سه سال به کرات تو زندگی ما اتفاق افتاده:
مشاجره -> کتک کاری -> قهر طولانی یا کوتاه مدت -> آشتی -> توهین های خارج از منزل -> مشاجره
و مطمئنا این روند ادامه خواهد داشت.
من می خواهم این رویه تغییر کنه ولی راهش رو اعتراف می کنم که اصلا بلد نیستم. در ضمن خانوادش هم خیلی تو این میون در اختلافات ما سهم دارند.
>> و از طرف دیگه شک من بهش برطرف نشده! دیشب هم که کنارش بودم، باز این حس سراغم اومد و اعصابم رو بهم ریخت.
>> نمی دونم بابت کارای این مدتش (دیر اومدن خونش، روزای تعطیل بیرون رفتنش) ازش توضیح بخوام یا نه!
>> بابت اون حرفای مفتش که در مورد منشی ایش می زنه چی کار کنم؟
>> با دست بزنش؟
>> با توهین و تحقیرش؟
منتظر راهنماییهایتان هستم:72: