تا کی غم آن خورم دارم یا نه؛و این عمر به خوش دلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلوم نیست این دم فرو برم برآرم یا نه
نمایش نسخه قابل چاپ
تا کی غم آن خورم دارم یا نه؛و این عمر به خوش دلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلوم نیست این دم فرو برم برآرم یا نه
زان مزد کار می نرسد مر ترا که هیچ
پیوسته نیستی تو را در این کار ، گه گهی
از شیشه بی می ، می بی شیشه طلب کن
حق را به دل خالی از اندیشه طلب کن
گویند مرا که :" این همه درد چراست ؟
وین نعره و آه و این رخ زرد چراست ؟"
گفتم که :" چنین مگو ، که این کار خطاست
روی چو مهش ببین و مشکل برخاست "
گویند زعشق کن جدایی
این نیست طریق اشنایی
مبر طاعت نفس شهوت پرست
که هر ساعتش قبله ی دیگرست
با هر که مهری داشتیم:D:D
با هم از این حرفها نداشتیم
سلام محمد جان نميشه بيشتر از يك بيت بنويسيم ؟!
ها؟:question:
آهان نميشه !!:162:
خب باشه نزن قربونت برم :302: صبر كن يه كم فكر كنم از مخم كار بكشم :162:
آهاااااااان يادم اومد :rolleyes:
توانا بود هر كه دانا بود ز دانش دل پير برنا بود :18:
:304:
نام من رفتست روزی بر لب جانان بسهو
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز
در ميان اب و اتش همچنان سرگرم تست
اين دل زار نزار اشكبارانم چو شمع
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟