عزیزم
نیاز به خانواده درمانی هست .
دوستان اگر راهکاری دارند که وی را کمک کنه که خانواده اش را با مسالمت به سمت خانواده درمانی هدایت کنه ارائه کنند .
نمایش نسخه قابل چاپ
عزیزم
نیاز به خانواده درمانی هست .
دوستان اگر راهکاری دارند که وی را کمک کنه که خانواده اش را با مسالمت به سمت خانواده درمانی هدایت کنه ارائه کنند .
پرناز جان:72:
شما پیش اون برادرتون که توی بیمارستان اعصاب و روان هستند میرید؟
نظر روانپزشکان در مورد ایشون چیه ؟
میتونی یه وقت ملاقات با یکی از پزشکای همونجا بگیری ؟
تو این مراکز معمولا به اعضای خانواده هم مشاوره میدن . تا حالا موقعیتی پیش اومده که مشاورین و پزشکان اونجا با پدر و مادرتون صحبت کنند؟
برادرم یک سال پیش توبیمارستان بوده .نظر دکترش رو نمیدونم ولی همه میکفتن که با همه فرق میکنه و مثل دیونه ها نیست . مشکل من الان خانوادم نیست یعنی هست ولی برام زیاد مهم نیستن . با این کارایی که باهام کردن دیگه ازشون بدم میاد الانم با هیچکدومشون حرف نمیزنم و در عین حال کاری هم نمیکنم که به هدفشون یعنی بردن من به تیمارستان برسن . من بیشتر نگران اجماع هستم نمیدونم چطوری باید رفتار کنم که صلاحیت خودمو ثابت کنم . تازه اگه بتونم درست بودن خودم رو ثابت کنم . باز یه دختر تنها و بدون پشوانه خانوادگی هستم . راستش خیلی احساس بی هویتی می کنم .
پرناز عزیزم:72:
بیشتر کسایی که تو خانواده هایی زندگی میکنند که یکی یا چند تن از اعضای خانوادشون از یه مشکل روانی رنج میبره تحت تاثیر اون محیط آسیب پذیر تر میشن . پس تو باید خیلی حواست به پرناز ما باشه .
شرایطتت رو کاملا درک میکنم و بیشتر از همه حس بی پناهیت رو .
تو باید قوی باشی ، نگران اجتماع و حرف مردم نباش . همیشه گفتن که در دروازه رو میشه بست ولی دهن مردم رو نه . تو می تونی اینقدر قوی باشی که پناهی باشی واسه دیگران .
از شرایط تحصیلی یا کاریت واسمون میگی ؟ از لحاظ اقتصادی تا چه حد به خانوادت وابسته ای ؟ تمایل به ادامه تحصیل ، اشتغال و ... داری ؟
وقتای بیکاریت چی کارا میکنی ؟ اهل ورزش هستی ؟ رابطه ت با دوستات چطوریه ؟ دوست صمیمی هم داری ؟ تا چه حد میتونی باهاشون در ارتباط باشی ؟
اینکه من دیر به دیر جوابتون رو میدم به این دلیل نیست که مشکلم فراموش شده یا اوضام بهتر شده علتش اینه که منتظرم نظر بقیه رو هم بشنوم چون من واقعا" به همدردی شما احتیاج دارم . تا حالا هم با حرفا و کمکای شما مشکلم رو تحمل کردم . ولی احساس میکنم کم کم دارم همه جا فراموش میشم .حتی خودمم دارم خودمو فراموش میکنم .
قبلا" یه مقدار براتون توضیح داده بودم که درسم تو مدرسه خوب بود ولی موقع کنکور به علت اختلافایی که با بابام داشتم خوب درس نخوندم و دانشگاه خوبی قبول نشدم .بعدشم به علت بی انگیزگی و سر کوفتهای اطرافیا زیاد درس نخوندم . امیدوارم به زودی مدرک کارشناسیمو بگیرم ولی چون معدلم خیلی پایینه میخوام حتما" ارشد شرکت کنم البته نه رشته کامپیوتر . رشته زبان چون به زبان خیلی علاقه دارم . الانم وقتام بیشتر صرف خوندن زبان میشه با گشتن توی اینتر نت البته یه کار کوچیکیم تو اینتر نت میکنم که هنوز به سود دهی نرسیده .
در مورد دوستامم باید بگم که بیشترشون مربوط به دانشگاه میشدن که با تموم شدن دانشگاه دیگه نمیبینمشون فقط گاهی با هم تماس تلفنی داریم . باهاشون اصلا" در مورد مسائل خانوادگیم حرف نمیزنم .
زندگی تاس خوب آوردن نیست
تاس بد را خوب بازی کردن است.
از همین الان تصمیم بگیر که زندگیت رو با دستای خودت بسازی. آجر آجرش رو.
تو باید قدرتمند بشی، باید شغل داشته باشی و باید آینده ای روشن برای خودت بسازی.
و شاید یکی از بهترین راه ها برای دست یافتن به تمامی اینها درس خوندن باشه. تا بتونی "موفق" بشی، "شغل" پیدا کنی و در نهایت "مستقل" بشی.
می دونم نکات تاریک زیاده. می دونم ترس ها زیاده. اما مطمین باش که آدمی زاد قدرتی داره، غیر قابل تصور.
اگر بخوای می تونی.
مطمین باش.
و اما می دونم که نیاز به آرامش داری
عزیزم، بهتر نیست هر روز بیای برامون اتفاقات توی خونه (بحث ها و مشکلات و حرف ها و ...) بگی، که هم خودت تخلیه بشی و هم اینکه ما بتونیم درک درستی از وضعیت هر روزت داشته باشیم تا بشه بهترین راهنمایی رو کرد و تو به بیشترین آرامش ممکن بررسی؟
منتظریم:72::43:
و البته مطمین باش تمامی دوستان در اینجا به یاد و به فکر تو هستند در هر لحظه و سکوت اون ها هم دلیل بر فراموش کردن تو نیست. ما تو رو فراموش نکردیم، پس تو هم خودت رو فراموش نکن و در هر لحظه خودت رو دوست داشته باش.
و یک چیز دیگه
به نظر من بهتره روابطت رو با دوستات قوی تر کنی.
یکی از کوچکترین مشکلاتت رو در نظر بگیر و همون رو براشون درد و دل کن (البته یه دوست خوب و فهمیده و امین). این جوری هم دل هاتون به هم نزدیک تر می شه و هم تو تخلیه می شی (هر چند ناچیز) و هم هزاران فایده دیگه هم داره.
من این کار رو کردم. و هر قسمت از مشکلاتم رو به یکی از دوستانم می گم. خیلی بهتر از اینه که تو خودم نگه دارم و البته راهنمایی های خوبی هم ازشون گرفتم.
میدونم که باید قوی بشم و میخوام که قوی باشم . اما خیلی سخته که کسی رو نداشته باشی که زندگیت براش مهم باشه . سرنوشتت و زندگیت .راستش الان که سکوت کردم فقط باعث فراموشی خودم شدم . حرفای خوبیم دربارم نمیزنن که گاهی باعث میشه خیلی احساسای بدی بهم دست بده اینکه فراموش کنم که حق با منه . احساس بی ارزشی و پوچی . مثلا" بابام برمیگرده میگرده میگه حتما" مردم یه چیزی دیدن که حرف میزنن یا اینکه کی یه دختری رو قبول داره که با خانوادش مشکل داره و اندازه سر سوزن فکر نمیکنه که خودش اشتباه کرده چون به نظر اون یه مرد حق داره هر کاری دلش خواست و هر حرفی دلش خواست درباره دخترش انجام بده و دختر هیچ حقی برای اعتراض نداره و بزرگترین مخالفت و نگرانی من هم همینه حالا اگه من کلی تلاش کنم و یه تحصیلات خوب هم پیدا کنم .باز یه دختر بی کس و کارم چون میدونم جامعه ما جامعهای هست که این جور دخترا رو قبول نداره .
در مورد دوستا هم که شما میگید برم و مشکلاتمو بگم . چطور میتونم به دوستام بگم کهمثلا" همسایه هام دربارم چی میگن خوب مساما" عکس العمل اونا اینه که ازم فاصله میگیرن . یا اینکه بگم داداشم معتاده یا اینکه بگم خانوادم یه همچین رفتاری باهام دارن .نه به نظرم اصلا" صلاح نیست بهشون چیزی بگم . تنها دوستایی که میتونم این حرفامو بهشون بگم شماها هستین .
اما کلا" وضعیتم تو خونه الان چیز جالبی نیست نه تونستم حق خودمو بگیرم چون که هنوز همه با کمال بیشرمی هر چی دلشون میخواد دربارم میگنو ذره ای احساس اشتباه کردن نمیکنن . و میشه گفت دارم تبدیل به یه موجود ذلیل میشم . و این ماجرا هم داره تبدیل به یه عقده کشنده تو دلم میشه که نمیدونم چطور باید تخلیش کنم .
قوی تر شدن یعنی چه؟
شاید خیلی شعاری باشه ولی تو خودتو داری که بهترین یارته.....بارها شنیدیم که میگن خودسازی...خودشناسی....ولی من خودم تا سالها دقیقا حس ش نکرده بودم....
تو وقتی که خودتو داشته باشی...(که نمیخوام با جزئیات بی موردم لفتش بدم...) هیچوقت شکست نخواهی خورد...انسان میتونه خیلی بزرگ بشه این حرف رو هم اینقدر شینیدم و بیخودی تکرار شده که پوچ شده ولی شاید منظورمو درک کنی...
جواب سوال: هرچه تکیه ت به خودت بیشتر شه...قویتری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parnaz88
پرناز عزیز،
چقدر مهمه که جامعه چنین دخترانی رو قبول داره یا نداره؟
اصلا کی گفته هر چی جامعه میگه درست هست؟
تا وقتی که خودت خودت رو قبول نداشته باشی، چه پسر باشی چه دختر، هیچکس قبولت نداره...
و من اتفاقا خانومهای موفق زیادی رو میشناسم که از خیلی از مردها، هم مرد تر هستند، هم مستقل تر و هم موفق تر...
همه اینها بستگی به خود شما داره و اینکه چطور از ظرفیتهات استفاده کنی، چطور سعی کنی مشکلاتت رو شکست بدی،
و ضمنا، نمیدونم چقدر به خدا معتقدی،
اما از نظر من هیچ انسانی تنها نیست، چون هر انسانی خدا رو در کنار خودش داره،
سعی کن نماز بخونی، با خدا درد دل کنی،
این چیزی هست که گاهی خود من رو خیلی آروم میکنه!
مطمئن باش شما رو هم حسابی آرومت میکنه و این رو فراموش نکن،
که خیلی وقتها، خداوند تنها کسی هست که بالای بنده هاش در میاد و هواشونو داره به خصوص که اگر دلشون مثل دل شما پاک باشه و شکسته...:72:
همه رو بسپار به عدالت خداوند!
که در گرفتن حق دلشکسته ها، با هیچکس شوخی نداره!:160:
کامران