آقاي قارون لطفا برامون بنويسيد چه اتفاقي افتاد
خيلي وقته سر نزنيد
اميدوارم هرچي اتفاق افتاده باشه خير باشه
نمایش نسخه قابل چاپ
آقاي قارون لطفا برامون بنويسيد چه اتفاقي افتاد
خيلي وقته سر نزنيد
اميدوارم هرچي اتفاق افتاده باشه خير باشه
سلام. هیچ اتفاق خاص و تازه ای نیقتاده جز اینکه قکر و خیال هر روز بیشتر میشه و بدتر اذیتم می کنه و نمیدونم سرنوشت من چرا به این سمت رفت. و اینکه چرا قسمت من اینطوری داره میشه !
با سلام
خوب شما چه انتظاري داريد؟
فكر ميكنيد يه دفه مي تونيد آروم شيد خوب مطمينا اين پروسه رهايي و بعد آرامش پروسه ايي زمانبر است
آقاي قارون به نظرم از كارهايي كه فكر ميكنيد خطا بوده توبه كنيد و به هيچ عنوان ديگه طرفش نريد بعضي از بچه هاي فعال اين تالار هم مشكل خطاي شما رو داشتن كه الحمدلله الان چند سال كه توبه كردند و با لطف خدا به آرامش رسيدن شما هم از اين مقوله جدا نيستين فقط و فقط صبر بايد داشته باشين
به خودتون فرصت بديد و هرگز به خاطر يه اشتباه اشتباه بزرگتر رو انجام ندين
شما موفق ميشين البته زمان خوش رو هم مي بره:72:
ببین من هم پسری هستم احتمالا تو سن و سال خودت....نقل قول:
نوشته اصلی توسط gharoon
از چیزائی که گفتی راجع به اون دختر برداشتهائی کردم:
من دوست ندارم از لغت دختر هرزه استفاده کنم چون منظورم رو نمیرسونه ولی اون دختر طبق برداشت من خیلی به تو و کلا ازدواج به عنوان یه مقوله عاطفی و مسئولانه نگاه نمیکنه.....حتی اگر هم باهاش ازدواج میکردی.....خیلی احتمالش بود که با اوین سرخوردگی دوباره دوست پسر بگیره...
ضمنا اینکه دوست پسر قبلیش اول با برادارش مشروب میخوره بعد میره توی اتاق خواهرشون این دیگه یه مسئله ای نیست که بخوای واسه خودت توجیهش کنی....
از من میشنوی دور این دختر رو خط بکش....اگر به خاطر قیاقه است و دیگه اینکه به خودت اعتماد به نفس نداری و فکر میکنی که دیگه مثل اون گیر نمیاری کاملا در اشتباهی.....
همون قدر آش میگیری که پول میدی....
دوست گرامي
قبول دارم كه سخته فراموش كردن همه چيز ولي اينو بدون شدنيه و غير ممكن نيست
به قول دوستان نبايد به خاطر اشتباهي يه اشتباه بزرگتر رو مرتكب بشي-اينو فراموش نكن
اگه به زندگي آيندت اهميت ميدي
فقط خواهشي كه نه تنها من بلكه همه دوستان ازت دارم اينه كه تو فراموش كردنش شك نكن
الان سنت اون قدر نيست كه بگي فرصت بهتري برات نباشه
خودت به خودت كمك كن اگه واقعا خودتو دوست داري
دارم فراموشش می کنم .. اما دوست دارم علت این جور کار ها رو بدونم... به خدا اینقدری که بی بند و باری تو کشور ما داره زیاد میشه ,تو کشورای دیگه از این خبرا نیست ...پس چرا ما می خواهیم وانمود کنیم که مدرن هستیم در صورتی که در کشور های دیگه هم متعهد بودن یه اصله...
والا چه عرض كنم
به نظرم اولين دليل عدم باور عقايد با عقل و منطق و يقين به درستي ان ها
ثانيا عدم پاسخ درست به نياز ها در زمان خودش
درسته ما ایرانیا و کلا جهان سومیا گندشو درمیاریم در واقع همون بی جنبه بازی همه چیزو چپکی میبینیم...
من نمیگم توی دنیای مدرن اون ور خبری از خیانت نیست ولی از شنیده ها اینجور بر میاد به مراتب خیلی کمتر از ایرانه ... تنها فرقی که اونا دارن اینه که قبل از ازدواج خیلی راحت مسائل جنسیشون حل میکنن ولی وقتی متعهد شدن اغلب پایبندن.... ازون ور هم خیلی زود و راحت میتونن در صورت ناسازگاری و به بن بست رسیدن از هم جدا بشن واسه همین این مسائل به نظرم باعث این امر میشه:
1)اونائی با هم ازدواج میکنن که واقعا میخوان ازدواج کنن و هدفشون از زندگی مشترک دقیقا ازدواج هست کسی واسه رفع نیاز جنسی نمیره زیر تعهد ازدواج....مثلا اونجا یه مرد عیاش و هوس باز هیچوقت این حماقت رو نمیکنه بره ازدواج کنه مگر در سنین بالا....
2) راحتی ازدواج و طلاق و حاکم بودن حقوق عرفی نه مثلا مهریه (فکر کنم اونجا به طور مساوی اموال تقسیم میشه یا قبلش قرارداد میکنن و خلاصه ازینجور کارها...) باعث میشه طلاق خیلی راحت باشه گذشته از قوانین جامعه هم اینو طرد نمیکنه این خودش باعث میشه خیانت خیلی کم بشه
3)فرهنگ و سیاستشون به نحوی هست که آزادن و سرشونو بالا میگیرن و عقایدشونو میگن....نه اینکه اونجا هیچ عرفی نباشه ولی برخورد با افراد یه کم عجیبتر تو جامعه خیلی شدید نیست...خلاصه اینا باعث میشه مجبور نباشن ریا کنن...هرکسی همونطوری که فکر میکنه زندگی میکنه و بیرون و داخل خونه اش دو راه 180 درجه ای نیست...
4) متاسفانه با این همه تبلیغات توی ایران میبینیم که الان تو آمار طلاق روی همه کشورهای غربی رو سفید کرده و یکی از بالاترین آمار طلاق رو در جهان داره هرچند برخی با اعتیاد توجیهش میکنن ولی خدائیش مشکل ریشه ای تره....
راجع به اون دختر هم بیخیالش شو که چرا؟ چرائی بنیادین که یه روانشناس میخواد ولی به نظر میرسه فرهنگ درست خانوادگی ندارند ... این تیپ خونواده ها هم هرچند خیلی خیلی نادرند ولی پیدا میشن ... بهت قول میدم اخلاق بی بندوبار مشابهی رو توی پدرش و براداراش ببینی....خلاصه با این قضایا خیلی رله هسند.....خدائیش اون ور هم این تیپ خونواده ای رو میتونی پیدا کنی؟
سلام دوست عزيز
من مشكلتون رو خوندم ،راستش نميخوام نظر خاصي نسبت به رابطه ي شما با اون دختر خانم بدم ، اينكه حالا شما چيكار كردين و ايشون چيكار كرده ....شايد نتونم در حل مشكلتون و جواب چراهاتون كمكتون كنم ولي اين رو ميتونم بهتون بگم كه شما اگه بخواين قطعا ميتونين فراموشش كنين
منم يه زماني به شدت وابسته ي يه نفر بودم ،اون خيلي بدي در حقم كرده بود و در حقم خيانت كرده بود و حتي توهين هم بهم ميكرد ، ولي تا يه كم مهربون ميشد من همه ي بدي هاش يادم ميرفت و دوباره بهش برميگشتم ، به شدت به اون وابسته بودم ، هميشه هم توي ذهنم اين بود كه طرفم ديگه از اين به بعد درست شده و ديگه خطا نميكنه و قدرم رو ميدونه !! هميشه ميگفتم ديگه از الان به بعد آدم ميشه ولي اينطوري نشد... هميشه با خبرهاي بد مواجه ميشدم .... درست زماني كه فكر ميكردم همه چي درست شده و طرفم هم درست شده ، دوباره همه چيز خراب ميشد ....
تنها راه اينكه بتونين فراموشش كنين اينه كه وابستگيتون رو بهش از بين ببرين و اين نيازمنده اينه كه يه مدت طولاني باهاش رابطه نداشته باشين و كلا رابطه رو تموم كنين ... توي اين مدت هم فقط به دلايل به هم زدن رابطه تون فكر كنين و اينطوري قانع ميشين .... شايد يه كم طول بكشه ولي نتايجش واقعا عاليه
من كسي بودم كه اگه طرفم يه روز بهم زنگ نميزد و به من بي محلي ميكرد گريه ميكردم ....
من واقعا ميگم كه دوري از اون و فكر اينكه ازش جدا بشم در ذهنم تقريبا محال بود .... هميشه اونو همسر آينده خودم تصور ميكردم و تصور اينكه اون بخواد با كس ديگه اي ازدواج كنه نفسم رو ميگرفت ....ولي الان اصلا ديگه اينطوري نيستم
هفته هاي اول واقعا سخت بود و بازجر بود ولي به تدريج بهتر شد ... شايد تا 6 ماه اول هنوز بهش يه كم وابسته بودم و وسوسه ميشدم كه برگردم .... مخصوصا وقتي كه بهم التماس ميكرد و ميگفت كه ديگه عوض شده و قدرم رو ميدونه و ديگه از اين به بعد ميشه هموني كه من ميخوام و ..... ولي هنوز يك هفته نگذشته ميشد همون آدمي كه قبلا بود .....خلاصه بگم كه الان حدود يك سال و نيم از زماني كه من تصميم به جدايي و قطع وابستگي گرفتم ميگذره و الان خيلي خيلي خوشحالم به خاطر تصميمي كه گرفتم ....
اگه اين جدايي هيچي بهتون نده !!! حد اقل حس آزادي رو بهتون ميده !!! واقعا تجربه ي اين حس لذت بخشه كه ديگه به كسي وابسته نباشي .....
مطمئن باش الان هم كه سعي ميكني خودت رو با بعضي مسائل وفق بدي و هضمشون كني به خاطر وابستگيت به اونه ، اگه ديگه بهش وابسته نباشي ، ديگه مجبور به هضم هيچ مسئله اي نيستي ....
به حد جنونی رسیدم که اگه اون دختر امشب نزدیکم بود به قران می کشتمش. اینقدر فکرای بد و چرت تو سرم هست که خدا میدونه. چطور با زندگی من ابروی من ,خانواده من بازی کردن ... من باید اینارو ادب کنم ...چرا همه میگن ولش کن , چرا اینطور ادما نباید ادب بشن ...