RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام به دوستان گلم كه تا اينجا من رو راهنمايي كردند و از تجربياتشون من رو بهره مند كردند .
مي خواستم يكي يكي از د وستان خوبم اينجا تشكر كنم از اني خواهر گلم ، از باران مهربان از جناب بي بي ، از مي مي عزيز ، از مهتاب نازنين و ...... باقي دوستاني كه تو تصميم گيريهام خيلي موثر بودند . خيلي بهم كمك كردين تا بتونم بيشتر بدونم و بفهمم و كمكم كرديد تا با چشمان باز زندگي رو ببينم و به جاي احساساتي عمل كردن منطقي تر باشم خودم رو درك كنم تا درك بشم . من پس از سالهاي سال دارم زندگي كردن رو تجربه مي كنم . تازه فهميدم تا قبل از اين زندگي نمي كردم فقط داشتم خودم رو واسه ديگران مي ساختم . خودم رو براي خوشايند ديگران تمرين مي دادم و نه بيشتر . غافل از اينكه من در درجه اول مسئول خوشبختي خودم و مسئول ساختن و پرداختن خودم هستم و نه مسئول كارهاي ديگران و نه مسئول تغيير ديگران .
دوست داشتم راجع به اتفاقاتي كه تو اين مدت براي من افتاده براتون بيشتر بنويسم .البته زياد فرصت ندارم . :163:
1- در حال حاضر دارم به اهدافم مي پردازم و يك سري بايد و نبايدهاي خودم رو مرتب مي كنم و گردگيري مي كنم . به خودم و علائقم مي پردازم و بدون در نظر داشتن اين كه اين كار ممكن است خوشايند ديگران باشد يا نباشد عمل مي كنم .
2- علاوه بر اين دارم تمرين مي كنم موقع تصميم گيري يا صحبت كردن با ديگران از اينكه ممكنه چه واكنشي در برابر حرف يا عمل من داشته باشه ترس و واهمه نداشته باشم و هيچ قضاوتي نكنم و فقط در مورد درست بودن تصميمم فكر مي كنم و اون رو با ملاكهاي خودم مي سنجم .
3- سعي كردم نقش حرفها و عكس االعملهاي تند شوهرم رو در زندگي كمرنگ كنم و كمترين تاثير پذيري رو از انتقادهاي نا بجاي اون داشته باشم و حرفهاي اون رو به خودم نگيرم و جبهه گيري نكنم .
4- من دارم تمرين مي كنم يك سري قوانين در منزل وضع كنم كه همه از جمله خودم رو موظف به انجام اون قوانين بكنم و همه بايد بدانند كه خانه و خانواده مكاني است كه براي پابرجا ماندن و برقرار بودن نياز به رعايت يك سري اصول دارد . :300:
5- دارم سعي مي كنم زماني رو به استراحت كردن ، تفكر كردن و انجام كارهاي مورد علاقه خودم اختصاص بدم .:310:
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
این خیلی خوبه خانومی که بالاخره موفق شدی به افکارت نظم بدی و این یعنی زندگی با نظم و پر نشاط آینده، این یعنی خوشبختی برای تو و حتما حتما برای همسرت!
امیدوارم که بتونی با ملایمت و ملاطفت همسرت رو هم همراه و همدل خودت بکنی تا ان شاء ا... با هم زندگی خوبی رو سپری کنید.
از صمیم قلب بهت تبریک میگم!:104::104:
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام عزيزم،ممنون از لطفي که داشتيد:46::72:
اميدوارم موفق باشيد و شاد و سرزنده،باور کنيد از صميم قلبم آرزو ميکنم که تو زندگيتون هميشه خوشبختي حاکم باشه،مطمئنم موفق خواهيد شد.افکار مزاحم رو از خودتون دور کنيد و در مورد تصميمي که گرفتيد سخت و مداوم پيگير باشيد تا انشالله به نتيجه برسيد،دوست خوبم...:43:
:310::310::227::227:
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام پریوش جان
در جوابت ...
وقتی با این سایت آشنا شدم
متن مشاوره زیر خیلی نظرم رو جلب کرد و الان که علی سالم و پاک در کنارم هست تمام این خرده کاری ها رو مو به مو اجرا می کنم
خدا را شکر می کنم که دارم نتیجه می گیرم...خوشحال می شم که بتونم کمکی باشم
مشاوره زیر خیلی با حال و روز من سازگاری داشت ...اما اون موقع حسرت می خوردم که ای کاش شوهرم در کنارم می بود تا می توانستم این مهارت ها را در برخورد با او بکار بگیرم
نقل قول:
در واقع شما دچار یك تعارض هستید. یعنی بین یك دو راهی مردد هستید. از یك طرف وابسته به شوهرتون هستید و او را دوست دارید و می خواهید زندگی كنید و از طرفی همسرتون نقاط ضعفی دارد كه در شما احساسات منفی بر می انگیزد.
بگذارید صریح تر بگویم. ما آدمها همیشه در زندگی دچار تعارض می شویم. به مثال زیر توجه كنید:
مثال : من هم دوست دارم ماشینم را داشته باشم و هم لازمه این ماشین را بفروشم تا پول مسكن را تهیه كنم. حالا می خواهم كاری كنم كه هر دو را داشته باشم. اما این نمی شود و مرا عذاب می دهد.
این مثال ساده اش بود. اما در زندگی ما موقعیت های سخت تری پیش می آید كه ما باید تصمیم بگیریم كه كدام راه را برویم و می دانیم هر راهی را هم كه انتخاب كنیم مشكلات خودش را دارد.
خوب دقت كنید. من اینجا اصلا كاری ندارم كه همسر شما تا چه حد مقصر است و باید چگونه باشد، چون اگر من در مورد او هر اظهار نظری كنم مشكل شما درمان نمی شود. من راهنمایی هایی را به شما می كنم تا با تغییر خودتون این مشكل را حل كنید.
انتخابهای شما:
1 - اینكه با تمام توصیفاتی كه از همسرتان كرده اید، آیا می خواهید در كنار او بمانید یا خیر؟!
برای اینكه جواب این سئوال را بیابید باید از طریق شیوه حل مسئله به بررسی مزایا و معایب ماندن و ادامه به این زندگی بپردازید. یعنی باید با توجه به احساسی كه نسبت به او و همسرت و كانون خانواده دارید شروع به بررسی نقاط مثبت و منفی این زندگی بپردازید.
امتیاز نقاط مثبت این زندگی.....
امتیاز نقاط منفی این زندگی.....
حالا امتیاز نقاط مثبت و منفی را مقایسه كن. با توجه به احساساتت ماندنت دراین زندگی با همین شرایط امتیاز بیشتری گرفته است ؟ اگر در كل نمره ماندن در این زندگی بیشتر بود پس اولین انتخابت را باید انجام دهی. در این صورت اصلا نباید به جدایی فكر كنی.
2 - پس از انتخاب در مرحله بالا، نوبت به انتخاب این مرحله می رسد. در اینجا باید بررسی كنی، كه آیا می خواهی نسبت به همسرت با این ضعفها چه شیوه ای را انتخاب كنی؟
الف) سوختن و ساختن
ب) به حرف این و اون گوش كردن و هر روز یك كاری در قبالش انجام دهی(مثل بعضی نظرها كه در تالار به شما می دادند.)
ج)بی تفاوت باشی، و برای خودت زندگی كنی اما در قالب یك زندگی
د) مقابله به مثل كنی
هـ )با او درگیر شوی ، قهر كنی، و مبارزه كنی
ز) قدم به قدم از طریق مشورت با مشاور با خود كنترلی و صبوری روشها و مهارتهایی را به كار گیری كه به مرور نقاط ضعف همسرت كاهش یابد یا كمتر روی شما تاثیر منفی بگذارد
در كنار 2 انتخاب بالا كه بسیار بسیار مهم ارزیابی می شود، شما نیاز هست توانایی های خود را نیز افزایش دهید. از جمله كنترل احساسات. هر چه در زندگی بیشتر بر احساسات مثبت و منفی خود حاكم باشیم بهتر می توانیم تصمیم بگیریم و تصمیمات خود را اجرا كنیم.
اگر احتمالا
انتخاب اول شما ماندن در این زندگی بود
و انتخاب دوم شما گزینه ز یعنی كسب مهارتهایی جهت ارتباط با همسرتون بود:
نكات ذیل می تواند در بدو امر به شما كمك كند:
یكم:
هرگز رفتارت و احساساتت را از روی همسرت تنظیم نكن. یعنی چه؟
یعنی اینطور نباشد اگر او خندید ،خوشحال بود تو هم همین طور باشی و اگر او محل نداد شما هم محل ندهی. بلكه خودت باید دارای یك روش و سبك صحیح باشی. مثلا اگر تصمیم بر این شد كه نسبت به بی مسئولیتی های ایشون سخت گیر باشی،نباید در لحظاتی كه شاد هستی كوتاه بیایی.
دوم:
همانطور كه قبلا هم گفته ام،برای مسئولیت پذیرشدن او ، باید احساسات خود را كنترل كنی و از روی احساس وظایف او را انجام دهید. مثلا اگر خرید منزل، دارو و درمان فرزندتان و ... به عهده همسرت هست،نباید اگر میهمان داشتید و هیچی در منزل نداشتید شما اقدام كنید. باید تبعات بی مسئولیتی همسرتان گریبانگیرش شود. (دقت كنید شما نباید همسرتان را تحقیر كنید، محاكمه كنید، كنایه بزنید، دعوا كنید،قهر كنید یا .....،بلكه صرفا مسئولیت های او را انجام نمی دهید.)
سوم:
ابراز محبت و دوست داشتن و .... ، را به وقتهایی موكوك كن كه همسرت مسئولیت های خویش را انجام می دهد،یا در منزل می ماند، یا با موبایل ارتباطهایش را برقرار نمی كند.
چهارم:
بدون اینكه با او دعوا كنی یا درگیر شوی ،یا اعصابت را خورد كنی مرتب و بطور بسیار بسیار محترمانه نكات ذیل را با بیان شیوا و عاشقانه با او در میان بگذار حتی اگر به ظاهر می بینی كه او توجه نمی كنه:
بدین صورت:
- عزیزم من دوست دارم زمانی را در شبانه روز، لحظاتی در آغوشت باشم خوشحال می شوم پیشاپیش از این زمانها مطلع باشم.
- همسرم من به خواسته ها و علائقت احترام می گذارم و مانع آنها نمی شوم. من هم به تو نیاز دارم. وقتهایی را به ما اختصاص بده.
- هر وقت در منزل كنارت نشست او را در آغوش بگیر و بدون اینكه صحبت كنی ،به چشمانش نگاه كن و او را لمس كن. اما زمان زیادی به این كار ادامه نده، شاید برای ابتدا 1 یا 2 دقیقه كافی باشه. باید قبل از اینكه زیاد سیراب بشه خودت را به كار دیگری مشغول كنی تا تشنگی، او را به طرف تو بیاورد.
تو شروع كننده باش، او را سرذوق بیاور، اما میان راه كمی خاموش شو تا او مشتاقانه ادامه دهد
- اگر سر زمانی كه قول داد به خانه نیامد، با او درگیر نشو، دعوا نكن، و قهر نكن. اما مانند بند بالا نوازشش نكن. با او كم حرف بزن و به كار خودت بیشتر مشغول باش. (یعنی بی توجهی)، اما اگر علتش را پرسید خیلی خلاصه در یك جمله به او بگو: دلتنگی و دوری از او احساسات منفی در شما به وجود آورده و احتیاج به زمان داری تا بهتر شوی.
اما صحبت را ادامه نده، ....
پنجم: توجه كن. خیلی توجه كن
زندگی كه چندین سال با این مشكلات روبرو بوده است،با این چند جمله ای كه نوشتم مشكلاتش یكباره حل نمی شه. تصور نكنی اگر این چند بند بالا را 2 هفته انجام دادی ،معجزه میشه ....
اما اگر در این شیوه صحیحی كه گفته ام مستمر و به صورت تدریجی پافشاری كنی و چندین ماه انجام دهی،كم كم این تغییرات اثر مثبت خودش را می گذارد.
از یك طرف كارهایی كه شوهرت انجام نمی دهد روی زمین می ماند،از طرفی غر غر و حساسیت ها و دعواهای شما كم می شود. و از طرفی هر وقت همسرت مرتكب اشتباه نشد،توسط شما در آغوش گرفته می شود. و از طرفی هم شما مثل پلیس همیشه دنبال او نیستید.
اینها همه كم كم یك الگو برای همسرتان پدید می آورد كه برای لذت بردن از زندگی ناچار است كه بیشتر به قول و قرارهایش پایبند باشد و بیشتر مسئولیت های خود را انجام دهد.
این ها به زمان زیاد نیاز دارد و صبر زیاد می طلبد ،اگر در میان راه او دوباره بدتر كرد، شما روش خود را به هیچ عنوان تغییر نده. شما باید ثبات داشته باشی.
ششم:
از آنجا كه از طریق تلفنی یا اینترنتی نمی توان یك مشاوره عمیق را پایه ریزی كرد، لازم است در محل سكونت خودتون هر چند وقت یكبار با یك مشاور خانواده جلسه ای داشته باشید و به ارزیابی مهارتهای خود بپردازید و آنها را بهبود بخشید. همچنین برای كاهش حساسیت های خود توسط روانشناس بالینی هم می توانید اقدام كنید.
هفتم:
این بند به یك مهارت مهم اشاره می كنم كه اگر بتوانید خوب درك كنید و انجام دهید كمك زیادی به شما می كند. و آن اینكه :
شما به خاطر اینكه همه دنیا و زندگی و علاقه و ... خود را به همسرت و كارهایش گره زدی ، بقیه زندگی را كاملا فراموش كرده ای. یعنی اگر شوهرت خوب بشه،تو خوشبختی، اگر شوهرت بد بشه تو بدبختی....
و این اشتباهه
تو باید غیر از شوهرت لیستی از بقیه چیزهایی كه در زندگی ات وجود دارد تهیه كنی و علائقت را گسترش دهی. مثلا:
- فرزندت
- والدینت
- خواهر و بردارانت
- دوستانت
- تفریحات
- سینما
- موسیقی
- مطالعه
- پیاده روی
- نقاشی، نویسندگی و ....
وقتی برنامه ای ریخته ای كه خیلی چیزهای دیگر در آن بود، و میزان زیادی از علائق و لذتهایت را از این طریق دنبال كردی 2 فایده می بری:
یكم: حساسیت هایت نسبت به شوهرت كم می شود، و نقاط ضعف او به شما احساس بدبختی مطلق نمی دهد.
دوم: به خاطر شارژی كه از سایر منابع دریافت می كنی ، قدرت بیشتری جهت سازندگی زندگیت پیدا می كنی و احساس خوشبختی بیشتری می كنی.
او خیلی بی مسئولیته و شما هم خیلی حساس هستید و این دو دست به دست هم داده تا شما احساس عذاب كنید. برای حل آن از روش بالا كه توضیح دادم از حساسیت های خود بكاهید و با انجام روشهایی كه گفتم باعث شوید او نیز مسئولیت پذیرتر گردد.
موفق باشی گلم:72::43:
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
از پریوش عزیز، معذرت می خوام که یه وقفه در تاپیکشون می اندازم، اما واقعا خیلی وقت بود که دوست داشتم به بالهای صداقت عزیز، بابت برگشتن علی آقا تبریک بگم، اما خوب؛ جایی یا وقتی رو پیدا نکرده بودم و به نظرم اومد که هم بابت مطلب پرفایده و خوبشون ازشون تشکر کنم، هم یه تبریک جانانه بهشون بگم!:227::227::104:
عزیز دلم، امیدوارم که روز به روز خوشبخت تر باشی و به ما هم از تجربیاتت در صبور بودن و چگونگی کنترل بر خود بیشتر بگی!:46:
باز هم از پریوش خانوم معذرت می خوام!:43:
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
بالهاي صداقت عزيز :43:
توصيه هايي كه كرديد همه انها درست و به جا و كامل بود .واقعا ممنونم . در اين مدت يك سري از كارهاييي رو كه گفته بوديد در قبال شوهرم انجام دادم . اون از پرخاشگريهاش كه كم شده هيچ ، خيلي به من احترام مي گذاره و خودش رو شرمنده من مي دونه و در چندين نوبت به من قول داده كه حتما در پي تغيير هست و در اين مدت خيلي در حق من كوتاهي كرده .
ديگه با حرفها و رفتارهاش من تغيير نمي كنم و با تنبلي كردن اون من سعي در قبول مسئوليت هاي اون ندارم . من فقط و فقط به وظايف خودم مي رسم و همينطور به علائقم مي پردازم . اون وقتي احساس كنه كاري روي زمين مونده حتما به اين فكر مي افته كه شخصا وارد عمل بشه .
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام دوباره به دوستاي خوب من :72:
دوستان مي خوام از اتفاقاتي كه افتاده و تصميماتي كه گرفتم و پيشرفتهام براتون بگم . البته روزهاي سختي رو دارم مي گذرونم ولي مهم نيست مهم اينه كه من دارم خودم رو مي شناسم و عيب كارم رو پيدا كردم و دارم به رفع اون عيبها مي پردازم .در زير ليستي از اشكالاتي رو كه در من وجود داشته ميارم تا با همفكري شما دوستان راه درست رو انتخاب كنم .
1- من از نظر فكر ي خيلي به همسرم وابسته هستم و اون رو به اين كار عادت دادم .
2- ادم حساس و زود رنجي هستم .
3- براي انجام كارهام نياز شديد به تاييد ديگران دارم و بدون دريافت تاييد ديگران احساس خوبي ندارم از انجام اون كار
4-شوهرم رو خيلي بيش از حد بزرگ كردم و به بي مسئوليتي ها و بي فكري هاش بال و پر دادم
5-هميشه در حال قضاوت كردن هستم . در حال پيش بيني اينده هستم . كه چطور ميشه و اگه اينطور شد من فلان كار رو مي كنم همين مسئله انرژي من رو مي گيره .
6- بيش از حد احساس مسئوليت مي كنم و خودم رو در برابر هر كمبودي در زندگي مقصر مي دونم .
7-در برابر بي مسئوليتهاي شوهرم كوتاه ميام و به اون اجازه مي دم من رو از هر چيزي كه خودش صلاح مي دونه محروم كنه و به هر كاري كه خودش صلاح مي دونه بگماره
8-به همسرم فهموندم مي تونه با بهونه اوردن و غر زدن و شمردن عيبهاي من از زير بار مسئوليت هاي خودش شونه خالي كنه .
9-من بيش از حد از خودم و خواسته هام دور شدم و همه رو فداي اين وابستگي عشقي كردم كه حاصلي جز اين نا بساماني براي من نداشته و ندارد .
10-با پذيرفتن تمام كارهاي شوهرم و تاييد مرتب اون و كوتاه اومدن مدام در برابر زورگويي هاي اون و در برابر بي مسئوليتي هاش باعث ايجاد يه غرور كاذب در اون شدم كه اين غرور كاذب باعث شده شوهرم خودش رو از اونچيزي كه هست بالاتر ، مهم تر و برتر بدونه .
به قول جناب حسين پور " اون غرورش رو به نمايش گذاشته و من معذرت خواستم اون توهين كرده و من رو محدود كرده و من پذيرفتم اون كم كاري كرده و من شكايتي نكردم "
11-من هميشه از بيان خواسته هام مي ترسيدم و فكر مي كردم اگه از شوهرم خواسته اي داشته باشم يا نيازم رو بهش بگم خودم رو كوچيك كردم يا ادم پرتوقعي به نظر ميام و هميشه از اين مي ترسيدم كه با خواسته من مخالفت بشه براي همين هميشه از ابراز وجود خودم و نيازم و خواستم دوري كردم .
12-من با قبول تمام مسئوليتهاي يه زندگي مشترك كاري كردم كه شوهرم احساس بي استفاده بودن بكنه و احساس بدبختي و بي چارگي بهش دست بده.
13-من هميشه خودم رو در برابر خواسته هاي شوهرم بيش از حد مسئول مي دونستم و فكر مي كردم وقتي اون خواسته اي داره بايد به هر شكلي كه باشه عملي بشه وگرنه من زن خوبي نخواهم بود و اون از زندگي با من پشيمون مي شه .
14- من در زندگي هيچگاه به خودم و خواسته هام و ارزش وجوديم فكر نكردم و پي نبرده بودم و بنابر اين نمي تونم از ديگران هم انتظار داشته باشم كه من رو قبول داشته باشند يا برام احترام قائل بشوند .
15-من ياد گرفتم در زندگي براي دريافت توجه و تاييد و محبت بايد از خودگذشتگي كنم و خودم رو ناديده بگيرم و مدام باج بدم كه با اين كارم بدتر ديگران رو از خودم ترد كردم .
16-من با نشون دادن ترس از واكنش هاي شوهرم خودم رو به عنوان يه موجود ضعيف و محتاج به اون نشون دادم كه هر كاري كه بخواد مي تونه با من بكنه .
خوب در اينجا مي خوام به كارهايي كه براي رفع اين عيبها انجام دادم اشاره كنم كه باز همه البته به نظر شما دوستان احتياج دارم .
1- به جاي تمركز كردن روي مشكلات شوهرم و تلاش مداوم جهت رفع اونها دارم به خودم و علائقم مي پردازم و سعي مي كنم با توجه بيشتر به خودم و ارزش گذاشتن به خواسته هام و به قول اني عزيز نوازش كردن كودك درون به احساس ارامش و به احساس با ارزش بودن دست پيدا كنم چون من براي احساس باارزش بودن ديگه نيازي به رضايت اطرافيان ندارم و اگه ديگران از من به خاطر براورده نكردن خواسته هاشون ناراضي هستند اين مشكل خودشونه .
2- هر چند ساعت يكبار از خودم مي پرسم " داري چي كار مي كني " اين كاري كه مي كني در جهت ديگر خوشنوديه يا در جهت شادي درون يا انجام وظيفه . با اين كار مرتب خودم رو چك مي كنم تا نكنه دوباره به مسير قبلي برگردم . البته گاهي اوقات يادم ميره ها ولي دوباره به مسير درست برمي گردم .
3- دارم تمرين مي كنم به خواسته هاي نامعقول ديگران " نه " بگويم . چون دليلي نداره من هميشه با اونها موافق باشم من هم يه ادم هستم با ايده متفاوت . يه وقتهايي هم من مخالفم و اون كاري كه ديگران پيشنهاد مي كنند به صلاح من نيست و چيزي جز مسئوليت و زحمت بيشتر براي من نداره .
4- دارم تمرين مي كنم اوقاتي رو به خودم و تنها به خودم و ارامش خودم اختصاص بدم بدون ترس از مخالفت ديگران و تندي كردن يا نسبت دادن صفات نادرست من به خواسته خودم و نياز خودم برسم . به طور مثال چند وقت بود كه مرتب به شوهرم مي گفتم كفش نياز دارم و اين كفشم مناسب نيست . اون اصلا توجهي نمي كرد تا يه روز كه از سركار برمي گشتم رفتم و چند مغازه رو ديدم و يه كفش خوب و مناسب خريدم . كه البته به مزاج اقا چندان خوش نيومد . اول كه گفت تو با اجازه كي رفتي براي خودت كفش خريدي . البته بايد بگم همون روز چند بار بهش زنگ زدم كه بهش بدم كه اقا افتخار ندادند گوشيشونو جواب بدند . گفتم خوب تو كه جواب نمي دادي چجوري بايد بهت مي گفتم كه دارم مي رم كفش بخرم . بعد شروع كرد كه من اصلا راضي نيستم زنم تنهايي بره چيزي بخره اصلا تو كي گفتي كفش مي خوام . اين در صورتيست كه بيشتر از يك ماهه كه هر شب بهش مي گم كفش لازم دارم كي بريم بخريم .
5-مرتب در طول روز از خودم مي پرسم الان حالت چطوره ؟ خسته اي يه خورده استراحت كن . اب مي خواهي الان برات ميارم . چشمات خسته شده اشكال نداره چند دقيقه مانيتور رو خاموش مي كنيم تا چشمامون استراحت كنه يا اگه دوست داري ميريم يه ابي به سرو صورتمون مي زنيم تا يه خورده سرحال بياييم . امروز دوست داري چه كاري بكني . به فلان دكتر احتياج داري همين امروز يه برنامه براش مي ريزيم تا در اسرع وقت به فلان دكتر براي رفع فلان مشكل مراجعه كنيم . امروز دوست داري تو مسير چند دقيقه بايستي و مغازه ها رو نگاه كني برگشتني حتما اين كار رو مي كنيم .
6-از بازي كردن نقش يه زن مظلوم و بدبخت دست برداشتم و حالا دارم در نقش يه زن مقتدر كه خودش از پس نيازهاش و از پس جمع و جور كردن زندگيش برمياد و نيازي به تاييد ديگران براي انجام كارهاش نداره و همچنين ترسي از مخالفت ديگران نيز براي پياده كردن كارهاي مورد نظر و مربوطه نداره بازي مي كنم .
7-با پياده كردن يك سري قوانين در منزل به اوضاع نابسامان منزل نظم مي دهم و با سخت گيري در اجراي اونها همه مي فهمند كه نمي توانند با بهانه گيري از زير بار مسئوليتشان فرار كنند به اين اميد كه من با مهرباني تمام از راه مي رسم و همه بهونه هاي الكي رو مي پذيرم و با وجود خستگي فراوان ميام همه كارهايي رو كه به خاطر تنبلي و راحت طلبي ديگران رو زمين مونده رو جمع و جور مي كنم و اونها هم مدام غر مي زنند كه چرا قيافت تو همه چرا خسته اي چرا كج و كوله راه ميري چرا حواست پرته .
راستي در اخر بايد اضافه كنم كه چند روز پيش به يه جلسه مشاوره حضوري رفتم البته مدتش كم بود .
مشاور بعد از اين كه حرفهاي من رو شنيد به من گفت چرا اينقدر ضعيف برخورد مي كني اون مرده بايد زندگيش رو و نيازهاي تو رو تامين كنه و تو پول توجيبيش رو هم مي دي و تازه ناراضي هم هست . خوب من هم اگه باشم ناراضي ميشم . به من گفت با اين كارهات شوهرت رو به يه ادم بدبخت و ضعيف تبديل كردي و گفت با اين وضعي كه در پيش گرفتي اون به محض اين كه پولي بدست بياره تو رو رها مي كنه چون در كنارت احساس خوبي نداره . تو همه كارهاي اون رو انجام مي دي تو زندگي با تو اون كاري براي انجام دادن نداره . احساس بي استفاده بودن مي كنه .
از شما دوستان خوبم كه تا اينجا وقت گذاشتيد و مطالب من رو خونديد تشكر مي كنم و ممنون ميشم اگه از نظرات و راهنماييهاتون من رو بهره مند كنيد .:72:
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پریوش عزیز خیلی خیلی خوشحالم خانومی که به چنین پیشرفت های بزرگی دست پیدا کردی! و از این بابت بهت تبریک می گم. :227::227::104::104:
راستش الان چیزی به ذهنم نمی رسه که بگم به جز اینکه من و همسرم هم همین مشکل رو داریم منتها برعکسش، راستش همسر من خیلی وابسته است و این باعث شده که اعتماد به نفسش کم بشه و روز به روز خسته تر و لاغر تر و ضعیف تر به نظر برسه، بس که به دیگران و مشکلاتشون فکر می کنه و به خودش توجهی نداره، امیدوارم که شما روز به روز با اعتماد به نفس بیشتر و پشتکار توی زندگی تون موفق تر از قبل باشید.
و اگر راه حلی هم به ذهنتون رسید در مورد مرد زندگی من، بهم بگید.
باز هم ممنون
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
بالهاي صداقت عزيز و دوست داشتني :43:
با توجه به اين مورد كه فرموده بوديد يه سوالي داشتم
نقل قول:
همانطور كه قبلا هم گفته ام،برای مسئولیت پذیرشدن او ، باید احساسات خود را كنترل كنی و از روی احساس وظایف او را انجام دهید. مثلا اگر خرید منزل، دارو و درمان فرزندتان و ... به عهده همسرت هست،نباید اگر میهمان داشتید و هیچی در منزل نداشتید شما اقدام كنید. باید تبعات بی مسئولیتی همسرتان گریبانگیرش شود. (دقت كنید شما نباید همسرتان را تحقیر كنید، محاكمه كنید، كنایه بزنید، دعوا كنید،قهر كنید یا .....،بلكه صرفا مسئولیت های او را انجام نمی دهید.)
ببينيد من خودم رو كاملا بي تفاوت در برابر مسئوليتهايي كه او انجام نداده نشون مي دم يعني اصلا برام مهم نباشه كه در منزل پول نداريم يا اينكه فلان كار ماهها است به تعويق افتاده . خوب اون كه بي خياله من همه بي خيال باشم ديگه چي به سر زندگيمون مياد . يه سوال ديگه داشتم شما فرموديد محاكمه نكنيد ، دعوا نكنيد و .. خوب در حالتيكه اون مسئوليتهاش رو انجام نداده اگه من قاطعانه ازش نخوام كه اون بدتر پررو ميشه و اون كارها رو از من مي خواد و به تعويق افتادنشون رو از چشم من مي بينه همونطوري كه تا الان بوده .
نقل قول:
هر وقت در منزل كنارت نشست او را در آغوش بگیر و بدون اینكه صحبت كنی ،به چشمانش نگاه كن و او را لمس كن. اما زمان زیادی به این كار ادامه نده، شاید برای ابتدا 1 یا 2 دقیقه كافی باشه. باید قبل از اینكه زیاد سیراب بشه خودت را به كار دیگری مشغول كنی تا تشنگی، او را به طرف تو بیاورد.
تو شروع كننده باش، او را سرذوق بیاور، اما میان راه كمی خاموش شو تا او مشتاقانه ادامه دهد
- اگر سر زمانی كه قول داد به خانه نیامد، با او درگیر نشو، دعوا نكن، و قهر نكن. اما مانند بند بالا نوازشش نكن. با او كم حرف بزن و به كار خودت بیشتر مشغول باش. (یعنی بی توجهی)، اما اگر علتش را پرسید خیلی خلاصه در یك جمله به او بگو: دلتنگی و دوری از او احساسات منفی در شما به وجود آورده و احتیاج به زمان داری تا بهتر شوی.
و در اين مورد بايد بگم براي من برعكس هست . اون بيشتر اوقات در منزل هست و به ندرت از منزل خارج ميشه . اصلا انگار با چسب دوقلو چسبوندنش تو خونه . نمي دونم چكار كنم . باورتون نميشه يه وقتهايي كه براي 10-15 دقيقه ميره بيرون چيزي بخره كلي ذوق مي كنم و تو اون چند دقيقه كلي به كارهام ميرسم .به نظر شما چه دليلي داره كه اون اين رفتارها رو انجام ميده .چكار كنم كه اين رفتارش رو تغيير بده يا لا اقل با محيط بيرون مانوس بشه . اصلا انگار از محيط خارج از منزل واهمه داره و نمي تونه باهاش خوبگيره . برعكس همه مردها . نمي دونم شايد به اين خاطر باشه كه تو اين چند وقته بيشتر در نقش زن خونه بوده تا مرد خونه .
ممنون ميشم بازهم اگه چيزي به ذهنتون ميرسه به من بگيد شايد به دردم بخوره . خيلي به راهنماييتون احتياج دارم .:72:
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پریوش عزیزم پیغامت رو خودم دیدم:46:
از لطفت ممنونم خواهر جان :72:
منو ببخش که از تاپیکت غافل بودم ، شرمنده:316:
اجازه بده کل تاپیک رو بخونم چشم حتی اگه صحبت مفیدی نداشتم یه پست میذارم:43: