در جستجوی عشق...

چه بسیارند کسانی که از هر اشتباه و احیانا خطای بزرگ و یا خدایی نکرده گناهی ، چیزهایی میسازند که نشان از ذهن مسموم و رفتارهای ناشایست گذشته و حال خودشان دارد ،m.m.a عزیز خودتو درگیر حرفهای این افراد نکن ، چه در دنیای حقیقی چه در دنیای مجازی. به خاطر اینکه بیشتر گیج میشی و نمیتونی به خودت کمک کنی
متاسفانه این گونه افراد وقتی متوجه میشن تو فکر اصلاحی به جای کمی همفکری و در نظر گرفتن انسانیت، سریع حق به جانب میشن و موضع میگیرن،چرا؟ چون ظرفیت بزرگ شدن رو ندارن و برای اینکه خودشونو بزرگتر از آنچه هستند نشون بدن به اجبار دست به کوچک کردن بقیه می زنند

شما توجه نکن،این گونه افراد باید رها بشوند تا متوجه گناه های بزرگتر خویش بشوند

مهم اینه که شما متوجه اشتباهات خودت هستی و به فکر اصلاح،انشاالله توفیق پیدا میکنی

خداوند مهربان بهمون گفته که رحم کنید تا من هم به شما رحم کنم
دوست عزیز،وقتی شما تصمیم گرفتی که به خودت،همسرت و فرزندت رحم کنی بیشتر راه رو رفتی
مطمئن باش لطف خدا بدرقه راه شماست
:72:

دوستان عزیز
باز هم ممنون که فکر احساسات من هستید ولی من تصمیم خودم رو گرفتم و اونقدر در اراده خودم میبینم که حرفهای یک نفر یا بیشتر امثال اقای دیج... در تصمیمم تاثیر نگذاره و خودم رو غرق در هوس خویش نمیبینم قبلا هم گفتم نوشتن این تایپیک فقط برای رفع مشکلم نبود شاید بتونه کسایی مثل اقای دیج... رو از اتفاقاتی که در جامعه میفته و یا خواهد افتاد اگاه کنه چون من هم مثل خیلیها اصلا فکر نمیکردم که یک خانم متاهل در چنین تصوراتی بگنجه جز در مواردی اثتثنا اما الان میبینم که این اتفاق ممکنه برای هر کسی بیفته هر کسی فقط این رو میدونم که که چند چیز هست که میتونه انسان رو از نرفتن به این سو باز داره:
1-قطع نکردن بند ارتباطیت با خدا
2-ترس از خدا
3-خود شناسی و پرورش کمالات درونی که باعث بشه تعریف و تمجید و انتقادات دیگران در تو تاثیر گذار نباشه
4-استفاده مفید از وقت(بیکاری بد دردیه)
و...
شاید شما هم بتونید مواردی اضافش کنید.
دوستان باور کنید من تصمیم خودم رو گرفتم اونقدر که حتی نیاز به از بین بردن کانالهای ارتباطی خودم با او را نمیبینم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m.m.a

چون من هم مثل خیلیها اصلا فکر نمیکردم که یک خانم متاهل در چنین تصوراتی بگنجه جز در مواردی اثتثنا اما الان میبینم که این اتفاق ممکنه برای هر کسی بیفته هر کسی فقط این رو میدونم که که چند چیز هست که میتونه انسان رو از نرفتن به این سو باز داره:
1-قطع نکردن بند ارتباطیت با خدا
2-ترس از خدا
3-خود شناسی و پرورش کمالات درونی که باعث بشه تعریف و تمجید و انتقادات دیگران در تو تاثیر گذار نباشه
4-استفاده مفید از وقت(بیکاری بد دردیه)
و...
شاید شما هم بتونید مواردی اضافش کنید.

---

:104::104::104::104::104::104:

اتفاقا مهمترین نکته تاپیک همین نکته هست که بهش اشاره کردین ،هیچ کدوم از ما نباید فکر کنیم که خودمون در مقابل اینجور کار ها ایزوله شدیم و هیچ مشکلی واسمون پیش نمیاد و پامون نمی لغزه ، که درست همون احساس باعث میشه که.....................

مرز بین کفر و ایمان به اندازه تار مو هم نیست

به هر حال خیلی خوشحالم که راه برگشت رو در پیش گرفتی ،مطمئن باش خدا هم کمکت میکنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m.m.a

دوستان باور کنید من تصمیم خودم رو گرفتم اونقدر که حتی نیاز به از بین بردن کانالهای ارتباطی خودم با او را نمیبینم.

---

نه اشتباه نکن ،درسته که این ایمانی که به راه خیر رفتن رو به دست اوردی عالیه ولی شیطان تو یه لحظه تو جلد ادم میره ،پس اگر الان همه کانال های ارتباطی رو قطع کنی خودت هم مطمئن میشی که راهی رو که در پیش گرفته ای تصمیم قطعیت هست ،فقط یه لحظه تمرکز کن رو این کار اون وقت میتونی با یقین از عدم بازگشت همه راههای ارتباطیت رو از بین ببری ،البته مهمترین قسمت کار این بود که با خودت کنار بیای

درسته من هم قبول دارم که راهای ارتباطی بسته شدن کمک خوبی است و باید انجام شود که اگه اونقدر خودم رو قوی ندیدن اینکار را خواهم کرد ولی این بستگی به طرف مقابل هم دارد که او گیر و غیر منطق باشد با نباشد؟که در مورد من او بسیار منطقی ست و خود او باعث شد که من بهتر با خودم کنار بیام.
و یک مورد دیگه که میخواستم بگم و به موارد قبلیم اضافه کنم در پست قبلیم اینکه:
5-گاهی اوقات نداشتن یک همدم و دوستی از جنس خودت که بتونه با تو همدردی کنه و درکت کنه شاید انسان رو به این سو بکشه و یه خلایی رو درش بوجود بیاره چون همه حرفی رو نمیشه به همسرت بزنی و دوست خوب توی زندگی یه نعمته که یکی از علت هایی که باعث شد من اغفال کنم احساس کمبود چنین دوست یا به عبارتی از دست دادنش بود.
باور کنید شما تو این چند روز همدم خیلی خوبی برام بودین حتی اقای دیج... با اون نگاه نفرت اگیزی که به من داره.

سلام ...من تو این مدت فقط ..نوشته های شما و دوستان را مطالعه کردم ...و البته برخی از دوستان موجب انحراف اصل مطلب از هدف شدند که توسط دوستان مهربان دیگر به راه درست کشیده شد ...در هر حال بله منم اعتقاد دارم این مسائل ممکنه برای خیلی ها پیش بیاد....:305:....نگید من نه ....اما بله منم معتقدم هیچکسی بیشتر از خدا ما رو دوست نداره ...و ما زنان این جامعه که از خیلی جهات تحت انواع فشارها مجبور به ادامه ی زندگی هستیم ............... خودمونو گاهی گم میکنیم ..به سادگی میتونیم در این گونه مسائل غرق بشیم ...من نمیگم اون آقا برای شما دام پهن کرده که فکر میکنم ایشون هم خلائی داشتن که بدین طریق میخواستن پرش کنند ..........اما فکر کنید که اون که خودش پر است از نیاز ....و کمبود ..چگونه میتونه به نیازهای شما پاسخ بده ...؟؟؟؟
به نظر من شما باید اول از همه با خودتون کنار بیایید و مسئله رو برای خودتون حلاجی کنید ...اخرش به کجا میخواهید برسید .....؟؟
آیا فکر میکنید ...میتونه در دراز مدت رابطه به این صورت باقی بمونه ؟؟؟
آیا سطح دیگری از رابطه رو نباید زیر بارش برید ؟؟
و .....اینکه آیا توان برآوردن نیازهای ایشون رو با شرایط فعلی دارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی خوبه که قبل از جدی شدا ارتباط اینجا امدید و کمک گرفتید ....و من مطمئنم که شما به راحتی از پس گذار از این مرحله بر میایید ..
نمیدانم شما شاغل هستید یا خانه دار ..؟؟؟ در هر حال با شرکت در کلاسهای مختلف ورزشی و .....میتونید اوقات زیادیتونو پر کنید ........
و هر وقت فکرش به سرتون اومد ....با صدای بلند بگید برو .....من تو را رها میکنم ...و تو مرا ...............
با تکرار این روش به مرور .....حضورش ...و فکرش کمرنگتر و کمرنگتر خواهد شد ..............
:323:........دعا میکنم که موفق بشید ...اینا روشهای کاربدی بود که به نظرم میامد ...شاد باشید
بنابر این

سلام m.m.a خوبم
دوست عزیزم بهت تبریک میگم
الان تو چه مرحله ای هستی خانمی؟
کی میخوای تمومش کنی؟
زورتر دست بکار شو خانمی:104:
:72:

سلام مهتاب جون دوست خوبم :43:
فکر کنم دلت برا توپ و تشرای آقای دیجیتالمن تنگ شده.:311:
فکر کنم قبلا گفته بودم که تموش کردم از جمعه تا حالا.
الان تو مرحله رهاییم دیگه...فکر کنم هنوز برا نتیجه گیری زوده عزیزم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m.m.a

سلام مهتاب جون دوست خوبم
فکر کنم دلت برا توپ و تشرای آقای دیجیتالمن تنگ شده
فکر کنم قبلا گفته بودم که تموش کردم از جمعه تا حالا.
الان تو مرحله رهاییم دیگه...فکر کنم هنوز برا نتیجه گیری زوده عزیزم.

---

:104::104::104:


:310::310::310:

:72::72::72:

سلام دوست عزيز
اميدوارم كه حرفام زياد ناراحتت نكنه ولي در آينده خواهي فهميد كه برايت مفيد خواهد بود.
دوست عزيزم رابطه اي كه شما برقرار كردي به هيچ عنوان صحيح نيست و هيچ توجيهي ندارد.به هر نوعي باشد خيانت است و خيلي زود خودتو از اين رابطه بيرون بكش و اصلا بهانه ي درس و روحيه و اين حرفا نيار كه به هيچ عنوان قابل قبول نيست.
دوست عزيزم متاسفانه من دو صفت را بهت نسبت ميدهم يكي ترس و ديگري مسئوليت پذير نبودن
به نظر من شما انسان ترسويي هستي چون اگر ترسو نبودي يا مشكل زندگيتو حل مي كردي يا اينكه از اين زندگي مشترك با تمام مشكلات بعد از آن خارج مي شدي. در حاليكه شما خودت و مشكلات زندگي مشتركت را در پشت اين رابطه پنهان كردي و جرعت روبه رو شدن و پذيرفتن واقعيت را نداري اگر ترسو نبودي و ميديدي كه به بن بست رسيدي تمام تلاشتو ميكردي و مستقل مي شدي و با تمام توانت بهترين انتخاب و بهترين زندگي را براي خودت بعد از طلاق مي ساختي و يا اينكه با تمام توانت پاي انتخابي كه كردي مي ايستادي و زندگيتو با همسرت از نو مي ساختي.
و در مورد بي مسئوليت بودنت. شما چه بخواهي چه نخواهي يك بچه را به اين دنيا آورده اي كه در قبال زندگي او مسئولي.نمي دونم شايد چشمهايت را بسته اي و نمي دوني كجايي.اينجا ايرانه با هزار فرهنگ و قوانين بد.
مطمئن باش فقط كافيه همسرت يك پرينت از چت هايت بگيره كه كار سختي نيست و به هزار ترفند ميتونه اينكارو كنه يا يك پرينت از ليست مكالماتت يا اس ام اس هات.خودتو گول نزن نگو نميفهمه اگر بفهمه خودتو كه مي تونه حتي بكشه يا اگه خيلي با فرهنگ باشه بدبختت كنه و آبروتو ببره و ولت كنه هيچي، چه جوابي براي بچت داري؟ يك عمر ميخوان همه به بچت بگن كه مادرت خيانتكار بوده(تازه اين كمترين حرفيه كه مي زنن) واقعا نمي توني اين بي مسئوليتي را كه در قبال بچت داري انجام ميدي و اين ريسك زندگي اونو ببيني؟
دوست عزيزم يا همت داشته باش و زندگيتو بساز يا همت داشته باش و طلاق بگير و زندگي خودت و بچتو بساز
و در مورد اون اقايي كه باهاش ارتباط داري.به نظر من كثيف ترين مردا كساني هستند كه حاضرند هزاران دروغ را بگويند و زندگي يك نفر را براي اميال شخصي خودشون داغون كنند.اون آقا اگر شرافت داشت يا به هيچ عنوان زمانيكه متوجه متاهل بودنت ميشه باهات حرف نمي زنه و يا اينكه تا وقتي كه طلاق نگرفتي باهات حرف نمي زنه و اگر خيلي عاشقت باشه بعد از طلاق مياد سراغت(اينم روياست)
از خواب بيدار شو خيلي داري كار خطرناكي مي كني دوست عزيز تو توانايي مقابله با نتايجش را نداري

سلام خواهر گرامی
شما که راحت من رو شخصیت شتاسی و قضاوت میکنید...
نمی خواستم جوابی به شما بدم اما یادم به حرف یکی از دوستام افتاد که :جواب های رو با هوی میدن...من هم متاسفانه نمیتونم در مقابل هر جوابی سکوت کنم.
شما یا خواب آلو و مست بودین وقتی مطالب این تایپیک رو خوندین یا فقط صفحه اول رو خوندین و جواب دادین یا خواستین ابراز وجود کنین
باید بگم شما اصلا قدرت تجزیه و تحلیل و درک رو ندارین و در ضمن خیلی هم عصبی هستین.
از بقیه دوستان عذر خواهی میکنم اما چون این تایپیک رو ایجاد کردم حق دارم از خودم دفاع کنم حتی در دنیای مجازی.