RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام عزیزم، تاپیکت رو تازه دیدم و از اول تا آخرش رو با علاقه خوندم...
منم کم و بیش مث شما همین مشکل "هویت" رو داشتم و دارم ولی متاسفانه مث شما اراده و انگیزه ای برای تغییر خودم و دنبال کردن آرزوهام نداشتم، اینه که تحسینت میکنم و میگم شاید واسه این بوده که همراه و همدلی مهربان داشتی سعی من بابت این چیزی که داری شکرگذار خدا باشی....
عزیزم راه بهبودی از وابستگی راه طولانیه که با عجله و تحت فشار نباید طی بشه اما حالا که قدم اول رو برداشتی مطمئن باش سرانجام به نتیجه دلخواهت میرسی:43:
من به جز دو تا کتابی که آنی خانم گفتن و هر دو تا هم کتابای فوق العاده خوبی هستند این کتاب رو هم از ملودی بیتی 2 ساله که هر روز دارم می خونم و توصیه می کنم بگیریش و عادت به خوندنشون کنی چون به نظر من این کتاب کمک می کنه روزهایی هدف دار و سرشار از معنی و گرما داشته باشی: کتاب رهایی از ملودی بیتی و ترجمه مهدی قراچه داغی - نشر اوحدی
من در کنار دوستای دیگه افتخار می کنم بتونم بهت کمکی کنم و از تجربه خودم بهت بگم ، ما رو از حال خودت بی خبر نذار:43::46::72:
انگيزه هاي غلط براي ازدواج
نقل قول:
1ـ فشار اطرافيان :
تـاثيراتي است كه دوستان،خانواده، جـامـعـه و حتي عقايد شما بر شما تحـــميـــل مـي كنند. پيامي كه مضمون آن اينچنين است: ”تو بايد در يك رابـطه بـا جــنس مخــــالف خود باشي و يا حتما ازدواج كني، اگر رابــطه نداشته باشي و يا ازدواج نكرده باشي حتما عيبي
در تـو وجــود دارد.” در جــامعه فـــشار زيادي به افراد مجرد تـحمـــيل ميگردد اما ديگر زمان آن فرا رسيده است كه آنها را بـه حـــــال خود رها كنيم و بياموزيم كه تجرد آنها را درك كــرده و ارج نـهـــيم. هر فردي مختار است مجرد بماند و يا ازدواج كند.
2- رهايي از تنهايي و افسردگي:
بسياري از افراد تنها به اين خاطر كه تنها هستند( و يا از تنها ماندن هراس دارند) و يا مايوس ميباشند تن به ازدواج ميدهند. آنها تصور ميكنند كه ازدواج مشكل آنها را مرتفع ميكند. اما در اين شرايط معمولا فرد قادر به يك گزينش صحيح نميباشد و احتمال آنكه فرد با شخص نامناسبي ازدواج كند زياد است. يك انسان نااميد و تنها پس از ازدواج نيز تنها خواهد ماند. برخي افراد تا آن حد از لحاظ عاطفي تهي ميباشند كه اميدي به يك ازدواج موفق با هيچ فردي را احتمال نميدهند. در نهايت نيز اينگونه افراد گرفتار روابط محنت زا و غم انگيزي ميشوند.
3- عطش جنسي:
برخي افراد آنقدر غرق در غرايض جنسي خود ميبانشد كه جز روابط جنسي به چيزي ديگري نمي انديشند. آنها رابطه جنسي را به يك رابطه صميمانه و دراز مدت ترجيح ميدهند. اين گونه افراد تنها بدنبال يك همخوابه ميباشند تا يك همسر خوب. اينگونه ازدواجها نيز پس از مدتي به سردي گراييده و از هم ميپاشد. اين انگيزه معمولا در مردان مشاهده ميشود و تعداد آنها هم كم نيست.
4- گريختن از واقعيات زندگي خود:
بسياري از افراد ازدواج ميكنند نه به اين خاطر كه شخص مناسبي را براي ازدواج يافته اند، بلكه به جهت آنكه عذري براي دوري گزيدن از مشكلات و واقعيات زندگي خود تراشيده باشند. زندگي اينگونه افراد عاري از شور و اشتياق و هدف مشخص ميباشد. اما جاي آنكه راه حل را درون خودشان بيابند ازدواج كرده و تصور ميكنند با ورود فرد ديگري در زندگيشان، زندگي آنها نيز از سكون و كسالت آوري بيرون خواهد آمد.
5- گريختن از رشد و بالندگي:
اينگونه افراد تنها به اين منظور ازدواج ميكنند كه فرد ديگري مسئوليت مراقبت از انها را به عهده گيرد. اينگونه افراد معمولا از لحاظ عاطفي به شريك خود وابسته ميشوند. اينگوه ازدواجها در موارد زير نمود بيشتري دارند:
• ازدواجهايي كه اختلاف سني فاحشي ميان دو فرد وجود دارد.
• در ازدواجهايي كه اختلاف فاحشي در قدرت مالي و يا موفقيت شغلي دو فرد وجود دارد.
• ازدواجهايي كه مغايرت محسوسي در سبك زندگي دو فرد وجود دارد.
6ـ احساس گناه:
برخي افراد كه پيش از ازدواج با فردي رابطه دراز مدت داشته اند تن به ازدواج با فرد ميدهند به اين خاطر كه از ترك كردن شريك خود هراس دارند كه پس از رفتن آنها چه بر سر شريكشان خواهد آمد. همچنين احساس گناه ميكنند زيرا كه تصور ميكنند آنطور كه بايد و شايد رفتار پسنديده اي نسبت به شريك خود نداشته اند و يا متقابلا لطفهايي كه شريكشان در حق آنها روا داشته را جبران نكرده اند. هنگامي كه فرد از روي احساس گناه و عذاب وجدان و نه از روي عشق واقعي تن به ازدواج با فردي ديگر ميدهد ثمري جز ناكامي و نابودي هر دو فرد در پي نخواهد داشت.
7- پر كردن خلاء احساسي و معنوي:
اينگونه افراد داراي حس پوچي و بي ارزشي ميباشند و ميخواهند توسط فرد ديگري خلاء وجودي خود را به گونه اي پر كنند اما بايد آگاه باشند كه هر ميزان هم كه فرد مقابلشان آنها را دوشت داشته باشد قادر به پر كردن خلاء هاي زندگي آنها نميباشد.
8- پذيرش اجتماعي:
جامعه به افراد مجرد به چشم يك انسان متهم مينگرد. اين جمله را در درب ورودي بسياري از رستورانها و يا مراكز ديگر زياد ديده ايد: ”ورود افراد مجرد ممنوع” و يا بسيار از موسسات و ادارات افراد مجرد را به استخدام خود در نمياورند. بنابراين ازدواج انگيزه اي ميگردد براي جوانان تا در جامعه مورد پذيرش قرار گيريند.
9ـ تامين مخارج زندگي:
اينگونه ازدواجها در زنان بيشتر به چشم ميخورد كه به منظور تامين نيازهايشان با مرد ثروتمندي تن به ازدواج ميدهند.
10- اعتماد بنفس پايين:
برخي افراد با نخستين فردي كه به آنان پيشنهاد ازدواج ميدهد ميپذيرند و ازدواج ميكنند. اينگونه افراد به لحاظ اعتماد بنفس پايينشان ميپندارند قابل دوست داشتن نبوده و يا ارزش، زيبايي، محاسن و هنر كافي در خود سراغ ندارند كه فردي شيفته آنان گردد. آنان از ترس آنكه نكند فرد ديگري آنان را نپسندد و شايد اين آخرين فرصتي باشد كه در زندگي برايشان ايجاد گشته، شتابزده تن به ازدواج ميدهند.(مانند دختراني كه خيلي زود ازدواج ميكنند)
11ـ اخذ تابعيت كشور ديگر:
اينگونه افراد براي اخذ تابعيت كشور خاصي تن به ازدواج ميدهند كه يك ازدواج مصلحتي محسوب ميگردد.
12- بي ارزش شمردن ارزش خود:
اينگونه طرز تفكر در زنان به چشم ميخورد. اينگونه زنان و يا دختران چنين ميپندارند كه وظيفه يك فرد تامين مخارج معيشتي و وظيفه يك زن تنها برآورده س�
�ختن نيازهاي جنسي مرد ميباشد. آنها ارزش زن را در سطح يك همخوابه صرف ميدانند. يكي از عللي كه دختران جوان با مردان مسن ازدواج ميكنند همين مسئله ميباشد.
منبع:
http://1farakav.wordpress.com/2008/05/22/angizehaye-ezdevaj/
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام ياس سپيد عزيز خيلي از آشنايي با شما خوشبختم و ممنون از راهنماييتون
خوشحال ميشم كه از تجربيات خودتون برام بنويسين و همراه هم باشيم.:72:
حتما سعي مي كنم كه كتابها را بخرم.
چند روزي ميشه كه يكم آروم شدم نميدونم چي شده ولي آرومتر شدم.راستي شايد اين هفته برم پيش يك مشاور. من نمي دونستم مشاور ها اينقدر سرشون شلوغههههههههه رفتم اكثرا وقتشون تا ارديبهشت و خرداد پر بود!!! اين هفته وقت يك نفر كنسل شد شانسي تونستم وقت بگيرم:33: البته اگر بتونم برم!
بابا شايد يكي حالش خيلي بد بود بايد تا خرداد وايسه؟!:(
امروز بعد از مدت ها رفتم بيرون مثل يك زنداني كه از زندان آزاد شده به همه چيز دقت كردم اصلا خيلي چيزارو يادم رفته بود.به خيلي چيزا مدت ها بود ديگه دقت نمي كردم.كلي آدمارو نگاه كردم دقت كردم ديدم چقدر همه شبيه به هميم.چقدر توي اين مدت پير شدم!فكر كنم بعد از 15 سال من دويدم اونم وسط خيابون و با كلي كيسه و بار دستم اما يك حس عجيبي بهم دست داد.چرا اين همه مدت انقدر زنداني بودم؟من كه هميشه آزادي رو دوست داشتم و هميشه آرزوم بوده كه آزاد باشم چرا به اينجا رسيدم؟
نمي دونستم اينقدر وابسته شدم به اطرافيانم كه خودمو گم كردم...چرا اينقدر نظر مردم برام مهم شده؟!! مردمي كه حتي نزديك ترينشون پدر و مادر و خواهرم حالا كه من ضعيف شدم كاري برام نمي تونند انجام بدن و اگر هم كاري كنند فقط وضعيتم را بدتر مي كنند.فقط خودم موندم تنهاي تنها...
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
عزیزم، فکر نمی کنی جواب این سوال پیش خودت باشه؟ منظورم اینه که فکر نمی کنی این خودت بودی که اختیار زندگیت رو بخشیدی به دیگران...نه فقط تو، در واقع همه ما از زمانی که مسولیت زندگی و خوشبخت کردنمون رو به بقیه سپردیم خودمون رو اسیر کردیم . نیازهای اونها و خواسته های آنها برای ما وظیفه که هیچ فرمانی بدون چون و چراست.
ولی اشکال نداره... تو گام اولت رو برداشتی. تو بر علیه خود وابسته ات طغیان کردی و این یعنی اینکه به امید خدا می خوای به خود مستقل و قوی برسی :43: فقط ، در مورد خودت به هیچ وقت سختگیری نکن عزیزم چون نیازی نیست تو همیشه بهترین باشی. خوب که نگاه بکنی می بینی تو "همین الان" "بهترینی" :43::72::104:
:305:راستی در مورد مشاور دقت کن کسی رو انتخاب کنی که در زمینه وابستگی متقابل تجربه داشته باشه. خیلی از مشاورها در این مورد چیزی نمی دونن و نمیگن که نمی دونن. اون وقت فقط وقت و انرژیت تلف میشه
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
به نظر من،همه ی ما در نهایت تنهای تنها هستیم.
گاهی لازمه آدم درهای دنیا رو به روی خودش ببنده و با خودش خلوت کنه. بماند که من اصولا روزی 3-4 ساعت این کار رو می کنم. البته روحیه ها و نیازها فرق می کنه، اما در کل چیز بدی نیست.
الان که اوضاع آروم تر شده، نمی خوای برامون بگی توی چه مرحله ای هستی؟
از فکر مشغولی هات بگو.
شاید هنوز هم کمکی از دستمون بر بیاد.:46:
یه سوال، این سوال برای تو مطرح شده که، الان از یک طرف دلت می خواد مستقل باشی و مجبور به انجام کارهایی که دوست نداری نشی، از یک طرف هم دلت می خواد مثل گذشته به هیچ کس "نه" نگی و همه رو خوشحال کنی، حتی به قیمت اذیت شدنت.
خیلی برام جالبه بدونم این سوال برات مطرح شده یا نه.
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام به ياس سپيد عزيزم
دقيقا تمام اين كارها را خودم كردم و خودم بيشتر و بيشتر ادامه دادم.
خيلي دلم گرفته خيلي...مدت هاست كه من ديگه مسائل خانه را كنترل نمي كنم و خيلي كمتر سعي مي كنم كه اين جمع را به زور دور هم نگه دارم و نتيجش اين شده كه پدر و مادرم روز به روز بيشتر از هم دور مي شوند من بيشتر خستگيهامو روي همسرم مي ريزم و خواهرم هم بيشتر به دوستان و خواسته هاي خودش توجه مي كند.
چرا وقتي من ول مي كنم اينجوري ميشه؟هزار بار من به اين مرحله رسيدم و ديدم كه زندگي خانوادم داره از هم ميپاشه دوباره شروع كردم و دوباره تلاش كردم دوباره با موفقيت هام حواس همه را پرت كردم ...
ديگه نمي تونم...ديگه خودمم خسته ام.تا چند سال من دردهاشونو درمان كنم؟ با اين روش زندگي اخرش ميشم يكي مثل مامانم...كه شوهرش بهش ميگه ازت خسته شدم كه تمام فكر و ذكرش زندگي پدر مادرشه كه خودش و شوهرش و بچه هاش را از ياد برده نميخوام اينجوري بشم نمي خوام
شايد بيشتر از 10 ساله كه ما مسافرتي با هم نرفتيم...كنار هم غذا نخورديم حتي با هم شادي نكرديم فقط موقعيكه همه چيز بحراني شده مجبور شديم كه كنار هم باشيم تا آن بحران را رد كنيم.چرا نمي تونيم زندگي كنيم؟
خيلي تلاش كردم كه اين جمع مشكلاتش كم بشه خيلي تلاش كردم كه خواهرم مثل من درد نكشه ولي ديگه نمي تونم ديگه خسته ام ديگه خودمم گم كردم ...عين مامانم
يك عمر به خودم گفتم من مثل مامانم نميشم اما الان كه مي بينم دارم پا رو جاي پاي مامانم ميذارم
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام به ريحانه جونم خوبي؟دلم كلي برات تنگ شده بود
دقيقا اين سوالي را كه مطرح كردي هر لحظه از خودم مي پرسم!
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
ریحانه خانم دوست عزیزم این حالتی که میگید برای من خیلی پیش اومده... خنده داره اما خودم هم بعضی اوقات از شخصیت جدیدم تعجب می کنم! این حور موقع ها سعی می کنم یه کم از خودم فاصله بگیرم و نگاه کنم ببینم واقعا آدم بدی شدم ؟!! خیلی اوقات عذاب وجدان می گیرم بعضی اوقات از نه گفتنم، از بی تفاوت شدنم احساس گناه می مکنم...من برای خودم متاسفانم اما هنوزم از عذاب آخرین باری که به رابطه اشتباهم نه گفتم رها نشدم! هتوزم فکر می کنم اگر برگردم و بهش کمک کنم! شاید تغییر کنه شاید بتونیم دوباره عاشق هم باشیم و غیره... اما این اشتباهه...واقعا اشتباهه و نتیجه این اشتباه هم به خودمون می رسه هم به همونایی که قصد کمک بهشون داریم...می دونی چه چیزی توی این دوران همیشه باعث شده شکم به این شخصیت جدید برطرف بشه،...آگاهی از این وافعیت که ما فکر می کنیم داریم به بقیه کمک می کنیم ولی این تصور اشتباه ماست چون با این کارمون اونها رو به خودم وابسته می کنیم و از اون طرف خودمون رو به نیاز اونا وابسته تر!!
مهسا جان من هنوز که هنوزه بعد از 2 سال تمرین نه گفتن گاهی به سختی می تونم خودم رو قانع کنم که با نه گفتن، بیشتر کمک می کنم یا با انجام دادن کاری که به هر حال و بدون کمک من هم خودشون دیر یا زود می تونن انجامش بدن.
به هر حای واسه اوایل سعی کن از چیزای کوچیک نه رو شروع کنی، با خودت تکرار کن: "این موضوع به من ارتباطی نداره"، "خودش قطعا می تونه از پسش بر بیاد" و ...به مرور می تونی به هر چیزی که باید و برات لازمه نه بگی..
واسه پایان یه تیکه از کتاب رهایی رو برات می نویسم. عنوان پاراگرافش هست: "از عهده افراد خانواده بر آمدن"
هدف ما این است که به گونه ای مهرآمیز از افراد خانواده فاصله بگیریم. هدفمان این است که از خود مراقبت کنیم، خود را دوست بدرایم و زندگی سالمی داشته باشیم صرف نظر از اینکه افراد خانواده چنین می کنند یا خیر. ما تعیین می کنیم که چه محدودیتها یا تصمیماتی برای این امر لازم است.
وقتی می خواهیم مخالفت کنیم اشکالی ندارد به افراد خانواده پاسخ منفی بدهیم اگر احساس می کنید درست است که موافقت بکنبد ، این کار را بکنید، در غیر این صورت ایرادی ندارد که کمی فاصله بگیرید و بعد با روشی متفاوت ادامه دهید.
خدایا کمکم کن تا رفتار مناسب خود با خانواده ام را انتخاب کنم. یاریم ده درک کنم که در این روند هیچ راه غلط یا درستی وجود ندارد. کمکم کن هر جا که ممکن است برای بخشش تلاش کنم و بیاموزم که با عشق فاصله بگیرم. من درک می کنم که این مطلب هرگز به این معنی نیست که به خاطر صلاح رابطه باید مراقبت از خویش و سلامتی ام را فراموش کنم.
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
یاس سپید، خودت که خیلییییی زیبا جواب این سوال رو دادی.:104:
اما من هم یک چیزی اضافه می کنم.
یکی از مشکلات این جاست که خواسته ها و آمال و آرزو های انسان با هم متناقض هست.
از یک طرف دوست داریم مستقل باشیم و هر موقع، هر کاری خواستیم انجام بدیم؛ از یک طرف دوست داریم توی جمع باشیم و با جمع حرکت کنیم (و این استقلال کامل رو از ما می گیره).
یا مثال قابل لمس تر، تو تعطیلات تابستان، از یک طرف دلمون می خواد بخور و بخواب و استراحت کامل باشه، از یه طرف می خوایم صد تا کلاس بریم و ده هزار تا چیز یاد بگیریم.
این واقعیت زندگیه. خواسته های انسان با هم متناقضه.
حالا چه باید کرد؟
باید تعادل رو بین خواسته ها ایجاد کنیم. نه سفید سفید باشیم (که لذت سیاه بودن رو نبریم) و نه سیاه سیاه.
باید خاکستری بود.
اما این که این خاکستری، بیشتر به کدوم جهت تمایل داره، وابسته به هر شخص فرق می کنه. جوری باید تنظیم بشه که آدم بیشترین لذت و آرامش رو در زندگیش داشته باشه.(اما همچنان عدم رضایت وجود داره و حذف نشده)
مهسا جان، ممنون از لطفت :46: منم خیلییی خیلییی به فکرت هستم.
جمله ای که تو از زبان پدرت می شنوی، همون معنی که برای تو داره رو، برای مادرت نداره.
امروز با هم دعوا می کنن و حرف هایی می زنن، فردا یادشون رفته که دیروز چه هاا گفتند و چی هاا شنیدند.
اون قدر همیشه سعی کردی خانوادت رو دور هم جمع کنی و دل ها رو به هم نزدیک تر؛ که بقیه یادشون رفته این کار وظیفه ی اون ها هم هست.
فقط سعی کن "دختر" خوبی برای مادر و پدر و "خواهر" خوبی برای خواهرت باشی، نه بیشتر از این.
این جوری بقیه هم یادشون می افته سهمی دارند.
راستش مدتی یه به شدت درگیر کارهای پروژم هستم. در اولین فرصت تک تک ارسال ها رو با دقت بیشتری می خونم تا دقیق تر و بهتر بتونم بهت کمک کنم. البته اگر قابل بدونی.(امیدوارم این اتفاق تا سه روز دیگه بیافته)
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام به ياس سپيد عزيم و ريحانه ي عزيزم
چقدر خوبه كه شما هم تفكرات و تجربياتتون را مي نويسيد ادم واقعا آروم ميشه و احساس مي كنه كه تنها نيست:43:
ياس سپيد واقعا درست ميگي من داشتم كتاب وابستگي متقابل را مي خوندم خيلي جالب بود نوشته بود كه افراد وابسته به مسائل اطرافيانشان هميشه واكنش نشان مي دهند( واكنش مثبت و منفي ).در صورتي كه بعضي وقت ها بايد انسان بتواند نسبت به مسائل بي تفاوت باشد.
دقت كردم ديدم كه دقيقا من اينطوريم. دارم تمرين مي كنم كه بعضي وقت ها بي تفاوت باشم.سخته خيلي حتي بعضي مواقع براي اينكه خودمو درگير يك مسئله اي نكنم خودمو به خواب ميزنم يا اينكه ميرم تو اتاق و درو مي بندم البته خيلي بهم فشار مياد چون هم من و هم بقيه عادت كردند.اما واقعا مي بينم كه با اينكار خيلي از فشارها بر روي من كمتر ميشه و استقلال بيشتري پيدا مي كنم
ريحانه جان انشالا كه كارهاي پروژت خيلي خوب جلو بره.من هم اين چند روز حسابي درگير كارهاي عيد هستم و ببخشيد كه كمتر ميام و پاسخ ميدم:43: