-
باشه دوستای خوبم ممنون از اینکه منو تحمل می کنید. تنها چیزی که الان ندارم صبر و آرامشه . اما سعی خودم رو می کنم من صبر می کنم و آرامش خودم را حفظ می کنم فردا کلا از خونه می زنم بیرون .در و دیوارهای خانه انگار دارن بهم بد و بیراه می گن اینقدر که این چن روز تو خونه نشستم و جایی نرفتم . منتظر پست فرشته مهربان می مونم . فقط صبر و آرامش صبر و آرامش صبر و آرامش ..
-
رهای عزیز
آرام باش .... آرام
گام اول را خوب برداشته ای :104:. اینکه فکر طلاق را بوسیدی گذاشتی کنار و فعلاً سراغش نمیروی ، احسنت
گام دوم چی بود ؟
کنترل هیجانات یعنی اینکه >>> سعی کنی نترسی ، عصبانی اگر شدی خودتو کنترل کنی ، عجله نکنی ( زود واکنش نشون ندهی ، و هر تصمیمی را زود نگیری )
از پست اول من به بعد پستهایت را دقت کن ، خواهی دید که چقدر هیجان مدار هست .... این هیجانات آفت هست برایت .
برای کنترل هیجاناتت در این تالار تاپیکهایی داریم که هم آگاهی در خصوص احساسات و هیجاناتت بهت می دهد هم کمکت
می کند بفهمی چطور کنترلش کنی ( از دوستان تقاضا می کنم لینکهای مناسب را برای رها قرار بدهند )
مثلاً یکی از قدمهای کنترل هیجان این است که اصلاً تمرکزت را از روی شوهرت و اشکالاتش برداری و تمام حواست
را بدهی به اینکه خودت بفهمی راه و رفتار درست چی هست و همونو عمل کنی .
مثلاً تصادف شوهرت را فهمیدی بدور از هیجان زدگی فقط بهش زنگ می زدی و می گفتی شنیدم این اتفاق افتاده و ناراحت
شدم و نگرانت هستم . حالا حالت چطور هست ؟و احوالش را می پرسیدی و اگر بیمارستان هم بود بهش سر میزدی ...
اگر هنوز هم امکانش هست این کار را بکن ..... و اگر او حرفی از جدایی و هر حرف دیگه ای از اختلافات زد بگو اینها باشه
برای بعد فعلاً مهم اینه که تو حالت خوب بشه و فقط به همین فکر کن و در راستای بهبودیش بهش روحیه و امید بده بدور از
هرگونه هیجان زدگی . نه عشقولانه بازی نه بی تفاوتی بلکه یک مهرورزی ساده و انسانی .
هر گونه فضایی در خصوص صحبتتان در این شرایط در باره اختلافات را ببند . اگر خواست بیاد خونه استقبال کن و از
اینکه آنروز هم آنگونه او را از خونه بیرون رانده ای عذر خواهی کن و بگو عصبانی بودم ... ما مشکل داریم با هم اما می توانیم از
راه درست بررسی اش کنیم و بهش بپردازیم که فعلاً با این شرایط جسمی و روحیت بخاطر تصادف وقت این نیست و ....
همین خود فرصت خوبی هست که می توانی ازش استفاده کنی .
تا یک هفته هیچ بحث و جدلی با او نداشته باش حتی اگر او خواست در خصوص اختلافات حرف بزنه بگو خواهش می کنم
اجازه بده که کمی زمان بگذره و حال و هوای هردومون بهتر بشه تا بهتر بتونیم بررسی کنیم و رفتار کنیم .
نکته دیگر در این گام دوم >>> تأمین و حفظ آرامش هست . همین روندی که برات گفتم در پیش بگیری راهکار تأمین و
حفظ آرامش هست . پرهیز از پرداختن به اختلافات تا یک بازه زمانی مشخص یعنی تأمین آرامش .
هرچیزی که به شما آرامش می دهد و خلاف شرع و عرف و شأن نیست را استفاده کن و از هرچیزی که آرامشت را به هم
می زند دوری کن .
امیدوارم تونسته باشم روشن کنم و حالا متوجه منظورم شده باشی
-
سلام فرشته مهربان بله کاملا متوجه شدم در خصوص تصادف باید بگم که خودش آسیبی ندیده اما ماشینی که باهاش کار می کرده خیلی داغون شده حدود دو میلیون تومان خرجشه ایشان هم که این پول را ندارن . نمی دونم درسته من در این خصوص پا پیش بزارم برای درست کردن ماشین یا نه ؟ من فعلا دنبال آرامشم امروز کلا می خوام از خونه بزنم بیرون
-
هیچ اقدام و ساپورت مالی نداشته باشید . در مقابل این صفت خود بایدمحکم بایستید . در گامی که آنالیز رفتار شما هست به
این روحیه و خصوصیات شما که آسیب زا هست هم برای خودتون هم دیگران خواهم پرداخت .
اگر به توصیه ام دقت کرده باشی هیچ جایی گفته نشده شما مسئولیت مسائل مالی را داری یا داشته باش . ایشون با
ماشینش آن هم زمانی که با هم در قهر هستید تصادف کرده و خسارت و ... آنوقت شما می گویی کمکی بکنی برای
تعمیر ماشین یا خیر .... به نظر خودت درست هست ؟!!!!
-
الان از فکر طلاق اومدم بیرون . و در تنهایی خودم کم کم دارم به آرامش می رسم البته کم اما سعی می کنم بیشتر و بهتر بشه دیروز مبلغ چک ماشین رو ریخت به حسابم نمی دونم از کجا جور کرد اما این کار رو کرد . در تمام مدت این من بودم که درگیر مشکلات مالیش بودم اما این یک هفته با توجه به تصادفی هم که داشته احساس می کنم خانواده اش به تکاپو افتادن برای حل مشکلاتش .(البته آنها هیچ توانایی مالی ندارن ) اما همین که درگیری فکری هم پیدا کنن خودش کلیه . شاید تازه قدر من رو بدونن .در این مدت جز پدرش که از روی سادگی و مهربانی چن باری بم زنگ زد هیچ تماسی از طرف خانواده اش نداشتم خودمم هم تماسی نگرفتم .اینا کسانی بودند که من به شدت دلم براشون می سوخت . انگار تنها کسی که دلم براش نمی سوخت خودم بودم .خیلی خوبه که آدم برای خودش ارزش قائل باشه باعث می شود تا دیگران هم برایت ارزش قائل بشن . اما من اینقدر خودم را خاکی و ساده نشون دادم که .....
-
رها توقف فکر را به کار بگیر و به این چیزها فکر نکن . این افکار خلاف گام دوم هستکه قراره تأمین و حفظ آرامش داشته باشی .
تمرکز از روی شوهر و خانواده اش و اختلافاتتون بردار . برنامه های با نشاط و وقت پر کن بریز و مشغولشون شو .
-
سلام منم الان به این مشکل برخوردم اما نمیدونم چه کنم خانواده من هم خیلی کمک کردن حتی برای ماشین خریدن خودم هم یک حساب دارم که کلا دادم به همسرم ه هیچ وقت مشکل نداشته باشه. برام عروسی نگرفتند ساکت نشستم گفتم اشکال نداره با خانوادش رابطه نداشتیم اما الان خواهرش زنگ می زنه با کمال پرویی دستور میده منم باهاش بحثم شد اومدم خونه بابام ولی نمیدونم چه کنم به منم راه حل بدین.اما دوستم بازهم توکلت بخدا
-
سلام
فرشته مهربان من چن روز هست که منتظرت هستم و هر روز سر می زنم می ترسم یادت رفته باشه که من بیصبرانه منتظرت هستم .
دیروز دلم خیلی گرفته بود و حسابی بغض کرده بودم نمی دونم چطور شد با اس ام اس تمام حرفهای دلم رو برای همسرم نوشتم این که کجاها از دستش ناراحت شدم به اشتباهات خودم اقرار کردم و اشتباهات اون هم بهش گفتم .تماما نتایجی بود که در این مدت بهش رسیده بودم و این که هنوز دوستش دارم و دلم می خوواد یه فرصت دیگه به خودمون بدیم تا بعدها به خاطر گندهایی که زدیم پشیمون نشیم .اما او جوابی نداد امروز ازش خواستم نظرش رو درباره حرفهام بگه و او گفت حاظر نیست به خونه برگرده و اگر می خواد که من باهاش زندگی کنم باید به خانه مادرش برم . (این به خاطر تحقیرهای زیادی بود که در دعواهامون به خاطر خونه منت سرش می گذاشتم ) من هنوز جوابی ندادم اما به نظر خودم از یه جهاتی بد نیست که این کار رو بکنم . اول اینکه تمام مسئولیت ها و مشکلات زندگی که تا حالا رو دوش من و خانواده ام بود به سمت او و خانواده اش منتقل می شود و دیگه خیلی از مشکلاتی که من باید تنها به دوش می کشیدم رو رها می کنم از قبیل اینکه دیگه خرج خانه و مسائل آن به عهده من نیست . در ضمن پدر و مادر خوبی داره من با آنها مشکلی ندارم و بسیار هم آبرو دارن . نمی دونم کارم می تونه درست باشه .شایدم به این خاطر این رو گفته که مطمئن بوده من قبول نمی کنم و بهانه دستش می آد چون اصرار به جدایی داشت .نمی دانم اگه ببینه من قبول کردم چه واکنشی نشون می ده . بی صبرانه منتظر راهنمایی هاتون هستم . من هیچ کسی رو ندارم که باهاش مشورت کنم .
-
سلام رها دیروز نبودی نگرانت بودم رها مشکلات زندگیتون باید رو دوش فقط شما دوتا باشه نه خانواده تو نه نه او کمترین کمک بهتون بشه باور کن بهتره بهش بگو قرار بزاریم بیرون با هم صحبت کنید و حرفاش بشنو و از کارهای که میدونی تقصیر داری عیبی نداره باهاش همدردی کن بگو مرد بودی میدونم سخته بوده. از نگرانیها. حرف بزن از... بعد هم بگو که قصد داری با کمک هم جبران کنی و بگو یک تنه نمی توانی بگو دوست داری مستقل. زندگی کنی حتی شده خانه کوچکتر و یاین شهر تر حواست به اقتدارش باشه اون دوست داره تواناییاش به زبون بیاری کارهاش را تایید نکنی(بعضیشان که قابل تایید بوده مثلا اینکه نخواسته موقع عصبانیتش با هم رو به رو بشید و...
- - - Updated - - -
سلام رها دیروز نبودی نگرانت بودم رها مشکلات زندگیتون باید رو دوش فقط شما دوتا باشه نه خانواده تو نه نه او کمترین کمک بهتون بشه باور کن بهتره بهش بگو قرار بزاریم بیرون با هم صحبت کنید و حرفاش بشنو و از کارهای که میدونی تقصیر داری عیبی نداره باهاش همدردی کن بگو مرد بودی میدونم سخته بوده. از نگرانیها. حرف بزن از... بعد هم بگو که قصد داری با کمک هم جبران کنی و بگو یک تنه نمی توانی بگو دوست داری مستقل. زندگی کنی حتی شده خانه کوچکتر و یاین شهر تر حواست به اقتدارش باشه اون دوست داره تواناییاش به زبون بیاری کارهاش را تایید نکنی(بعضیشان که قابل تایید بوده مثلا اینکه نخواسته موقع عصبانیتش با هم رو به رو بشید و...
- - - Updated - - -
سلام رها دیروز نبودی نگرانت بودم رها مشکلات زندگیتون باید رو دوش فقط شما دوتا باشه نه خانواده تو نه نه او کمترین کمک بهتون بشه باور کن بهتره بهش بگو قرار بزاریم بیرون با هم صحبت کنید و حرفاش بشنو و از کارهای که میدونی تقصیر داری عیبی نداره باهاش همدردی کن بگو مرد بودی میدونم سخته بوده. از نگرانیها. حرف بزن از... بعد هم بگو که قصد داری با کمک هم جبران کنی و بگو یک تنه نمی توانی بگو دوست داری مستقل. زندگی کنی حتی شده خانه کوچکتر و یاین شهر تر حواست به اقتدارش باشه اون دوست داره تواناییاش به زبون بیاری کارهاش را تایید نکنی(بعضیشان که قابل تایید بوده مثلا اینکه نخواسته موقع عصبانیتش با هم رو به رو بشید و...
- - - Updated - - -
سلام رها دیروز نبودی نگرانت بودم رها مشکلات زندگیتون باید رو دوش فقط شما دوتا باشه نه خانواده تو نه نه او کمترین کمک بهتون بشه باور کن بهتره بهش بگو قرار بزاریم بیرون با هم صحبت کنید و حرفاش بشنو و از کارهای که میدونی تقصیر داری عیبی نداره باهاش همدردی کن بگو مرد بودی میدونم سخته بوده. از نگرانیها. حرف بزن از... بعد هم بگو که قصد داری با کمک هم جبران کنی و بگو یک تنه نمی توانی بگو دوست داری مستقل. زندگی کنی حتی شده خانه کوچکتر و یاین شهر تر حواست به اقتدارش باشه اون دوست داره تواناییاش به زبون بیاری کارهاش را تایید نکنی(بعضیشان که قابل تایید بوده مثلا اینکه نخواسته موقع عصبانیتش با هم رو به رو بشید و...
- - - Updated - - -
سلام رها دیروز نبودی نگرانت بودم رها مشکلات زندگیتون باید رو دوش فقط شما دوتا باشه نه خانواده تو نه نه او کمترین کمک بهتون بشه باور کن بهتره بهش بگو قرار بزاریم بیرون با هم صحبت کنید و حرفاش بشنو و از کارهای که میدونی تقصیر داری عیبی نداره باهاش همدردی کن بگو مرد بودی میدونم سخته بوده. از نگرانیها. حرف بزن از... بعد هم بگو که قصد داری با کمک هم جبران کنی و بگو یک تنه نمی توانی بگو دوست داری مستقل. زندگی کنی حتی شده خانه کوچکتر و یاین شهر تر حواست به اقتدارش باشه اون دوست داره تواناییاش به زبون بیاری کارهاش را تایید نکنی(بعضیشان که قابل تایید بوده مثلا اینکه نخواسته موقع عصبانیتش با هم رو به رو بشید و...
-
سلام
بهتره اینجور مواقع از طریق آیکن ارسال گزارش به من خبر بدهید برای آمدن به تاپیک
اجازه بده که خانواده همسرت قدم پیش بگذارند و شمابرو . یا اینکه پدر شما به عنوان مذاکره برای برون رفت از این وضعیت
موجود شما را منزل پدر شوهرت ببرد و بدور از تنش و در کمال آرامش صحبت کنید ..... و در او زمینه بازگشت ایجاد کنید اما
مستقیم و بخصوص خواهش برای بازگشت نداشته باشید .
هروقت همسرت بازگشت بگو من سهم خودم از اشتباهات را پذیرفته ام و در تلاشم که تغییرات در خودم ایجاد کنم . شما هم
مسئول سهم خودت هستی که ان شاء الله با هم بتوانیم با ایجاد تغییرات در خود ، زندگی شیرینی را از سر بگیریم .
زمانی که همسرتان برگشت مراقب رفتارتان باشید که تحقیر و سرزنش ( غرغر کردن و ایراد گرفتنهای شخصیت له کن و ... )
نداشته باشید و در عمل پایتان را از مسئولیتهای همسر بیرون بکشید و در امور اقتصادی اصلا ًدخالت نکن .
بعداً در آنالیز رفتارها ریشه این تمایل شدید شما برای ساپورت مالی همسر را خواهم گفت .