نوشته اصلی توسط
تازه نفس گرفته
یکی از حرفهایی که مشاور بهم گفت این بود که به هیچ وقت نباید سر و صدات از در بره بیرون . یه بار دعوای سختی با همسرم داشتم و هرچی تو دلم گفتم بسه ادامه نده نشد انگاری ادم دیگه ای شده بودم از سر و صدای ما مادرشوهر و پدرشوهرم اومدن بالا و همسرم گفت لطفا دخالت نکنین و برین.پدرشوهرم رفت ولی مادرشوهرم رفت نشست و همش میگفت پسرم فدات شم چی شده چرا عصبانی هستی ولش کن ارزش نداره تو بزرگی کن ببخشش بچگی کرد نفهمی کرد وقتی میبینی داره دعوا را میندازه تو بیا پایین پیش ما واسه خودش هی بگه تخلیه شه ارزششو نداره واسه خاطرش اینهمه ناراحتی بکشی ( این اولین دعوامون بود و ایشون جوری حرف میزدن انگاری همش باهم تو جنگ و دعواییم و با حرفهایی که در مورد من میزدن منو یه ادم احمق بی شعور معرفی میکرد و داشت از همسرم منو دور میکرد و لابلای حرفاش جوری قربون صدقش میرفت که همش همسرم میگفت خدا نکنه خدا شما رو نگه داره سایه تون کم نشه و... ) هیچی نگفتم و رفتم چایی آوردم و باز هم کلمه "شما" از دهنم نیفتاد و هرچی پرسید مشکلت چیه نگفتم و سکوت کردم. و به خودم گفتم حقته و هر کی دیگه هم بود اینجوری میکرد و اینو یه فرصت واسه خودشیرینی میکرد. اون دعوا منو به خودم آورد و فهمیدم وقتی مشاور تکرار میکرد " صداتو کسی نشنوه " و من همش سرمو تکون میدادم منظورش چی بود. همون روز ما آشتی کردیم و اتفاقا فرداش تعطیل بود و همسرم خونه که دیدم یه نفر از راه پله ها داره بلند صدام میزنه دیدم مادرشوهرمه دستشم گذاشته کمرش و با یه لحن خیلی خیلی بد بهم میگه راه پله رو تمیز کن ( با حالت کاملا دستوری) گفتم چشم من کمرم درد میکنه به همسرم میگم تمیز کنه. یه نگاه از سر غیظ به من کرد و رفت.
- - - Updated - - -
نتیجه گرفتم که وقتی من با همسرم خوب خوبم خانواده شوهر به خودشون جرات نمیدن چیزی بهم بگن و وقتی یه فاصله سر سوزن بینمون ایجاد شه از همون فاصله میان تو ویه حرفها و دستوراتی میگن که اگه بگی چشم باید تا اخر عمرت کلفتیشونو کنی چون دیگه دست از سرت بر نمیدارن و اگه بگی نه به گوش همسرت می رسونن و اگه آشتی هم باشین به خاطر این " نه " یه دعوای دیگه میشه.
رابطه الان من با خانواده همسرم خیلی عالیه چون با همسرم عالیه . خیلی وقت شده که ناراحت شدم از رفتار همسرم ولی تو زبون قربون صدقه رفتم و حرفمو جاش زدم وقتی آرومیم وقتی گارد نگرفتیم .وقتی یه دلخوری شده اجازه ندادم ریشه و برگ بگیره جوری که دیگه نشه مهارش کرد . سرد نباش با همسرت و اونقدر ایشون رو شیفته اخلاق خوبت کن و بهش محبت کن که وقتی اخم میکنی زمین و زمان رو بهم بریزه.به هر فکری اجازه نده بیاد تو ذهنت. از الان واسه خونواده همسرت گارد نگیر. باهاشون مهربون باش و مودب و مهمون حتی اگه 8 ماه این مهمونی طول بکشه. یه مهمون به یخچال سرک نمیکشه . کنترل تلویزیون دستش نمیگیره . جوری رفتار نمیکنه انگاری خونه خودشه و همسرشم فکر کنه که آره راحته اینجا و اشکال نداره 8 ماه بشه 18 ماه. یه مهمون همیشه موذبه. وقتی با همسرتی بزار بفهمه که تو این موقعیت خاص موذبی و میخوای صداتو ببری بالا ولی نمیتونی. من جات بودم میرفتم باشگاهی ثبت نام میکردم که حموم هم داره و از حموم اونا استفاده نمیکردم . وقتی هم خونه هستی کتاب بخون با همسرت فیلم ببین. با خانوادش صحبت کن و خوش باش و مهمتر از همه آروم باش.