RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
دوباره نازنین خود شیرینی کردی؟:300:
ای بابا هی می خوام جلوی این دستهام رو بگیرم یه چیزی ننویسم این بچه دلش بشکنه هی نمیشه.
نازنین این بار مهربون بازی در بیاری میفرستیمت همونجا که خودت میدونی (قبلا بی دل بهت تذکر داده بود این تذکر دومه). این الاچیق جای هم راستاهای اهداف تالار نیست. برو بساطتو یه جای دیگه پهن کن. می دم بچه ها .....
خواستم بگم دلت می اید؟؟؟:302: دیدم
:302:
تو که دلت تنگه
بی دل :302:
هم که اصلا دل نداره!!!
اصلا این آلاچیق کلکل ماله خودتون
من می رم تو تاپیک خاطرات عاشقانه....تازه جای بهارو هم می گیرم:302:
:302:
در ضمن دلتنگ آینه آینه هر چی گفتی به خودت برگشت :302:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نازنین نکنه بریا اینا از خداشونه بزاری بری
محکم همین جا بمون موندنت کفر هر چی دل تنگه و بی دله در میاره:311:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
اما به نظر من نازنین، هم اینجا بیا هم اون اونجا برو،مثل زبل خان یادته همه جا بود؟!
این طوری هم کم نیوردی هم جای بهار رو میگیری
:227:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟
اون آآآآآآآآآه من بودا
اینجا رو گرفته !!!
پرنده پر نمیزنه!!!
جوانه اخه چرا همش ااااااه میکشی دختر ...همش افسوس می خوریاااا خودت...!!!!!!!!
نازنین خیالی نباشه تو اینها رو بنشون رو صندلی تا حسابی جیزززشون کنیم اصلا بیا هر دوشونو باهم بنشون :311::311: تا هر دوشونو جیززززززز کنیم تا نتونند دیگه اذیتت کنند:227:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
خانم بی دل همکار من در صندلی داغ خانم نازنین اذیت نکنید:300:
اعضا تالار باید خانم بی دل جریمه کنیم جریمه چی باشد:311:
خانم بی دل ناهار خوشمزه خوب برای اعضا تالار درست کن:311:
برنج خوب تمیز کن برنج خوب ابکش کنید:311:
مرغ خوب درست می کنیددقت کنید غذا خراب نشود:311:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بی دل عزیز سلام
طبق جریمه ای که شدی و نظر به سلیقه های مختلف لطفا چند جور غذا درست کن تا همه لذت ببرن از آشپزیت:311:
آخ جون خوردن داره نهار بی دل:46:
کی شود فردا ظهر.......:311:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
گرسنه گان حملــــــــــــــــــــــ ـه ....
آخ جون فردا تاهار داریم:227:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
هیشششکی نمیتونه جای منو بگیره...الکی به دلت صابون نزن
.................................
نمیدونم دور و برشما بچه کوچیک اونم ازنوع تپل مپلش هست یا نه؟
اما من نوه همسایمونو برای اولین بار دیدم خیلی ناز بود ازاینا که دلت میخواد بغلش کنی بچلونیش تا جیغش دربیاد:)
یادم افتاد به وقتی خواهرم کوچیک بود...ماشاا...ش باشه تــــــــــُپــــــــــُل ...لپاش اندازه هلو...ادم دلش میخواست گازشون بگیره...دیدین بچه ها وقتی مای بیبی میپوشن چقدر بامزه راه میرن...اون مدلی راه میرفت...ادم براش ضعف میکرد..انقد خوش اخلاق بود..مثلا بغلمون بود میدیدم غش غش داره میخنده برمیگشتیم میدیدیم زن و مرد دارن باهاش حرف میزنن و میخندوننش..عـــــزیزم:46:
کوچیک بود یه بار واسه تولدش خواستیم غافلگیرش کنیم ..خونه رو تزیین و مهمونا دعوت و همه چی اماده اون جیگولیِ منم تو اتاق خواب بود .. برقا رو خاموش کردیم و بیدارش کردیم اونم گیج خواب پا شد اومد...تا رسید تو پذیرایی یهو فشفشه ها روشن شد و صدای ضبط رفت هوا و همه هم دست و جیغ...عزیزم شوکه شد انقد ترسید گریش افتاد ...حالا ما هم مردیم از خنده هم میخوایم اونو اروم کنیم.
البته الان ازاین تولد تا اون تولد کچلمون میکنه..:)
نکته اخلاقی:وقتی هوس سورپرایز میکنین به سن و سال طرف نگاه کنید.ثواب داره:)
-----------------------------------------------
یه خاطره دیگه هم بگم و برم.
اخر شب داشتیم ازجایی برمیگشتیم.خواهرم کنار برادرم رو صندلی جلو خوابیده بود.رسیدیم یه جا داداشم میخواست پیاده شه خواهرمو بیدار میکنه میگه پیاده شو تا من برم..
عزیزم چشماشو بازمیکنه و میگه اِ اِ اِ در چرا بازه؟و در ماشینو میبنده..باز داداشم بیدارش میکنه و در ماشینو بازمیکنه..بازچشاشو وا میکنه و در ماشینو میبنده.. حالا اون اون هی میگه میخوام پیاده شم این هی در ماشینو میبنده:311:
یه ده باری اینجوری شد...یعنی ما که هر کدوم یه طرف از خنده ریسه میرفتیم:311:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
اخی
یکی که نمی گم اسمش چیه:)
شارژش داره تموم میشه
تند تند از خودش خاطره و قصه و سرگرمی در وکنه
طفلی :(
اخه فقط یه روز دیگه مونده
بنویس دختر جان
هنوز وقت داری :311:
RE: <<< باغ همدردی 2 >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
اخی و .....
به تو چه؟مگه تو کلانتر تالاری؟:P
اصلا چرا فضولی میکنی میری ببینی چند روزشارژ داره؟:P اونوقت میگن دخترا خاله زنکن...ضمنا همش خاطره است قصه نیست..اما الان تاپیک دفتر خاطرات همدردی رو دیدم.فکر کنم باید منتقل شه اونجا...خداییش خاطرات اونجا چه بامزه بودن خصوصا اونکه حامد 65 گفت وسط نوار حرف زده و خاطره شایانا وگمونم خاطره pooh.
حیفه..حروم میشه شارژم چیزی ننویسم:):P