حال و احوال یاران همدردی (12)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط miss seven

یه سلام و خوش آمد بگم به آقای باغبان

---

سلام خانم 7 ،،،
ممنون از احوال پرسی تون ،متشکر ،،،
ان شالله سلامت باشین و شاهد فعالیت ها و حضور گرم شما باشیم .
راستی از کمیته لایسنس خبر دادن که شما حق لایسنس نوع ویرایش منو را رعایت نکردین :)
اینجا را میگم که در تاپیک تجربه ها نوشتین :

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط miss seven

،،،،

---

به خاطر همین عمل انجام شده موظف هستین 10 هزار دلار به حساب خزانه داری من پرداخت کنین :nightmare:
یا بجای آن ماهی سه بار به یکی از سرزمین های زیر سفر کنین با ماشین پرواز در زمان .

الف) سرزمین سوسول ها
ب ) سرزمین تمساح ها
ج ) سرزمین معلم ها

پیشنهاد میکنم گزینه آخر را نرین .
من اگه خودم بخوام برم ،،، شخصا سرزمین تمساح ها را ترجیح میدم تا سرزمین معلم ها .

http://www.hamdardi.net/imgup/659065ee5d99963a09.jpg



الان از غلام و ام و زد خبر رسید : میشه جریمه دو برابر بدن و نرن به سفر زمان .:305:


.........................

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط miss seven

آدما دو دسته ان : اونایی که مهر به دنیا اومدن و اونایی که دوست داشتن مهر به دنیا بیان:311:

---

این جمله مخصوص مرداد ماهی هاست
عیب نداره - حقیقت سخته . :18:





.................................

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط miss seven

پیری

---

آدم می تونه همیشه عاشق یادگیری باشه ،،،،
در هر دوره از زندگیمون می تونیم این را هدف قرار بدیم و همیشه انگیزه داشته باشیم .
بعضی ها دیرتر و بعضی ها زودتر ،،،از این دنیا میریم .
اگه تا اون زمان ها بودیم ،،، می تونیم تجربه های خودمون را به نسل های قبل خودمون انتقال بدیم و کمک راه مسیرشون باشیم ،،،این خودش خیلی خوب و جذابه .
نقاشان و نویسندگی زیادی بودن حتی در 90 سالگی هم دارن ادامه میدن ،،،مثلا استاد محمود فرشچیان
فقط باید بدونیم ماهیت جسم موندنی نیست !
جسم ما پیر میشه ،،،
ولی روح همیشه جاودانه .
درسته باید نعمت جسم را قدر بدونیم، بهش برسیم - مراقبت کنیم و....
ولی باید بدونیم این جسم قرار نیست بمونه و اون چیزی که وارد عالم دیگه میشه روح هست و اونجا در قالب بدن برزخی .
هر چه به ماهیت روح ( خود واقعیمون ) برنامه ریزی بهتر داشته باشیم شادتریم .
از طرفی هم ،،،هر دوره ای زیبایی خودش را داره ،،،پیری هم همین طور ( چه از نظر ظاهر و چه از نظر پرورش بُعد معنوی )




...........................


راستی ام و زد ( Mvaz) دیشب یه خواب دیدم :)
خواب دیدم استقلالی ها دارن تو خیابون دسته عزاداری میرن و گریه می کنن و میزنن تو سر کله هم ،،،
من گفتیم برای چی آخه ؟
چرا؟
گفتن : پرسپولیس بار شش ام هم پشت سر هم قهرمان شد
ما هم گفتیم بابا آخه گریه نداره که ،،،هر سال قهرمانی عادی شده و طبیعی هست ،،،به جای این کارها خیرات بدین تا بلایی بیشتر شاملتون نشه ( قهرمانی آسیا )


:onthego:




...........................

باغبان به اون خانواده هایی که دختر جوان و رو به سمت ازدواج دارن بگو خاهشا، اینقدر سختگیری نکن.
زنگ میزنی میگن آقاپسر پی اچ دی چی دارن؟ ما کمتر از پی اچ دی از دانشگاه تهران قبول نمی‌کنیم. یا اینکه خانه دارن یا نه!؟ اگه ندارن ما شرمنده ایم! یا اینکه متعلق به کدام قبیله هستی!؟ آقا قرن چندم داری زندگی میکنی؟؟
استغفرالله، هی ادم میخاد چیزی نگه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gholam1234

باغبان به اون خانواده هایی که دختر جوان و رو به سمت ازدواج دارن بگو خاهشا، اینقدر سختگیری نکن.
زنگ میزنی میگن آقاپسر پی اچ دی چی دارن؟ ما کمتر از پی اچ دی از دانشگاه تهران قبول نمی‌کنیم. یا اینکه خانه دارن یا نه!؟ اگه ندارن ما شرمنده ایم! یا اینکه متعلق به کدام قبیله هستی!؟ آقا قرن چندم داری زندگی میکنی؟؟
استغفرالله، هی ادم میخاد چیزی نگه

---

چشم غلام جان ،،،

به نام خداوند بخشنده مهربان
پدر و مادر گرامی که داری این مطلب را می بینی و دختر داری ،،،
اینقدر صنف آقایون خواستگار را اذیت نکنین ( صنف را درست نوشتم خانم معلم ؟ )
خودتون مگه قدیما چطوری ازدواج کردین ؟
کمی رحم کنین تا جوانان مشتاق ازدواج ، به کوه و جنگل و بیابون متواری نشن .:biggrin-new:
باشد که رستگار شوید . :72:

سلام یاران همدردی :311:

میشل عزیزم پس تو هم حس و حال منو داشتی و تجربه کردی ، بنظر من بی هدفی و بیکاری باعث میشه که آدم همچین احساسی پیدا کنه ، ولی زمانیکه داشتم متنتو میخوندم به این فکر کردم که ما آدما به تدریج و بسیار به آرومی پیر میشیم، برای همین هم هست که باهاش کنار می آییم ، مثلا فکر کن یه دفعه ۳۰ سالته و جوانی و بری تو آینه ببینی شدی ۷۰ ساله ، اون موقع آدم خیلی ناراحت و اذیت میشه ولی همین روند تدریجی تحمل پیری رو برامون ممکن میکنه به گونه ای که شاید متوجه نشی داری پیر میشی ،یواش یواش چین و چروک های کوچک تبدیل به خطوط پر رنگ تری میشن . امان از روزگار ...
یه سری آدما واقعا خیلی خوب میمونن، یه سری از مردم آسیایی هستن ، مثلا خانمه ۶۰ سالشه ولی به ۳۰ ساله ها میخوره ، نمیشه ما هم اینجوری پیر بشیم :203:
بی خیال دیگه ، امیدوارم پیر توانمندی باشم (ههههه)



سلام آقای باغبان وقتتون بخیر،
یه چیزی بگم ، من واقعا این (،،،) از شما تقلید کردم ، بنظرم خیلی جالبه و از سه نقطه خیلی قشنگ تره :311: شما باغبان تالار هستین ، باغبونا مهربونن (سفر به سرزمین تمساح ؟! ۱۰ هزار دلار سرزمین سوسول ها ! ) به شخصه من مشکلی با معلم هایم نداشتم ، ولی سفر به سرزمین سوسول هارو ترجیح میدم ، میخوام برم ببینم چطوره اونجا :)

درباره ماه مهر نظرم همچنان همونه، ولی چون مهر ماهیا قلب بزرگی دارن اجازه میدم بقیه ماه ها هم از خودشون تعریف کنن .


آقا غلام اگر یه سری خانواده ها ازتون این سوالات رو میپرسن که عجیبه برام ، ولی واقعا عده ای از خانواده های پسر هم میخوان زرنگ بازی در بیارن (منظورم شما نیستید سوء تفاهم نشه) چون دیدم اطرافم . بهرحال امیدوارم در زمان مناسب خودش به خواست خداوند همسر شایسته قسمتتون بشه .

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باغبان

کمی رحم کنین تا جوانان مشتاق ازدواج ، به کوه و جنگل و بیابون متواری نشن .:biggrin-new:
باشد که رستگار شوید . :72:

---

:58::311: خیلی خوب بود این جمله

سلام

یه موقع هایی که تغییرات زیادی داشتم. میخواستم با اجازه مدیر همدردی یا با یه روشی دیگهammin رو رها کنم و با یه حساب کاربری دیگه بیام. البته هیچ وقت حتی به مرحله صحبت با مدیر همدردی هم نرسید. فقط با خودم مشورت میکردم و منصرف میشدم.

دلایل زیادی داشت که دوس داشتم با یه نام کاربری دیگه بیام. یکیش این بود از بعضی پستهای گذشته م خوشم نمیومد. فکر میکردم با انکار گذشته تغییر میکنم! دلیل دیگه ش این بود چون نام کاربریم قرمز شده بود گاهی این حس رو داشتم که من دیگه کامل شدم یا دوس داشتم این کامل بودن تو ذهن بقیه بمونه ولی مثلا یه مشکلی داشتم که دوس داشتم توی تالار مشورت بگیرم اگه با کاربری ammin مشورت میگرفتم اونammin کامل در ذهن دیگران فروپاشی میکرد!

فعلا اینها به ذهنم میرسه

اما خدا رو شکر میکنم این کار نکردم

چون باید مسئولیت تمام حرفام رو به عهده میگرفتم. چون توهم کامل بودن در ذهن دیگران منو کامل نمیکنه و این یه تله احساس بی ارزشیه ولی نمیدونم اسم دقیق علمیش چیه.

چون هر وقت نیاز به عذر خواهی هست باید با همین amminمثلا مدیر این کار کنم و گرنه ...

حرف اخرم اینه کلام باید اصالت داشته باشه حرف دل باشه با نامهای کاربری متعدد این اتفاق نمیفته.

نمیدونم‌گفتن این تجربه به دوستان کمکی میکنه یا نه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط miss seven

سلام آقای باغبان وقتتون بخیر،
یه چیزی بگم ، من واقعا این (،،،) از شما تقلید کردم ، بنظرم خیلی جالبه و از سه نقطه خیلی قشنگ تره :311:

---

سلام مجدد
خانم 7 می تونین از این نوع ویرایش استفاده کنید :)
الان لایسنس داده شد
6 ماهه :)



..................


امین اون تله کامل گرایی یا همون معیار سرسختانه هم می تونه باشه که می تونه باعث بشه هممون معیارها و استانداردهای سختی برای خودمون داشته باشیم ،،،
تو کار ، ازدواج ، زندگی و..
البته بقول آقای مدیر معیار سرسختانه خودش زیر شاخه ها و علت های گوناگون داره .
""یه مقاله از دکتر شیری می خوندم نوشته بودن معمولی بودن را تمرین کنیم ،،،اینکه امکان داره اشتباه کنیم ،،، امکان داره از نظر اجتماعی و شغلی فرد خاصی نباشیم ،،،
مثلا فردی که معمولی باشه تو نقاشی ،،،از اینکه نتونسته شبیه استادش بشه ناراحت نمیشه ولی ادامه میده و لذت نقاشی را حس می کنه ""
تجربه خوبی را بیان کردی .

..................



غلام باید اینقدر خواستگاری بری تا به یارت برسی و اون هم به تو برسه .
حداقل باید هفته ای سه تا بری :biggrin-new:
هر فردی یاری داره و بهش میرسه ،،،
معلوم هم نیست چطوری صورت می گیره ،،،
امکان داره یه آشنای خیلی دور بیاد خونتون یا مثلا شما اونجا بری ، همون جا یارت را حس کنی ،،،
امکان داره تو یه سرزمین و یا شهر یا کشور دیگه ،،،
و....

با خودت حمل نکن چه جوری انجام میشه این امر ،،،
شاید معادلات ذهنی ما نتونه خیلی چیز ها را حل کنه
در مرحله قضاوت هم قرار نگیر !
اگه دل را به خودش بسپاری ،،،خودش درست می کنه .
درست میشه .:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باغبان

امین اون تله کامل گرایی یا همون معیار سرسختانه هم می تونه باشه که می تونه باعث بشه هممون معیارهای سختی برای خودمون داشته باشیم
تو کار ، ازدواج ، زندگی و..
تجربه خوبی بیان کردی

---

کامل گرایی درسته و اون یه جایی دیگه خودش نشون میده. اگه بخوام دقیق تر و واضح تر بگم این نیست، اسمش خیلی مهم نیست. یه نوع احساس بی ارزشیه که آدم با خود فریبی روشو میپوشونه. چون تنها اصل ثابت در جهان تغییره. همه داریم تغییر میکنیم. اما توی این مسیر دوس داریم دیگران فکر کنن ما به کامل بودن مرحله بعد رسیدیم به جای اینکه واقعا تغییر کرده باشیم! یه قدم چپ توی تغییره استعدادش داریم ولی هنوز نشدیم تقلیده به جای شدن و تبدیل

دوره دانشجویی فکر میکردم چون دانش کافی رو دارم تغییر کردم. اولین بار که میخواستم جلوی جمع کنفرانس بدم پنج دقیقه اول داشت کنترل از دستم در میومد نگا چشمای همکلاسیام نمیکردم در صورتی که همیشه باهمه شوخی میکردم و راحت بودم! بعدش فهمیدم دانش، کافی نیست باید عمل کرد یه ترسهای تو وجود ادم هست که فقط با روراستی حل میشه.

یه نایلونهایی هست اسمش نمیدونم چیه.از این نمیدونم ها لذت میبرم.:311: یه وقتایی توی کارتن موبایل دور موبایل میپچن. بچه که بودیم ازشون بود. هر وقت ازشون میدیدم کار من شده بود ترکوندن حبابهای اینا. توی ضمیر ما پر از این حبابها. ترس از قضاوت شدنها حباب زده. رنجش ها حباب زده. جاهایی که ازمون تعریف شده ولی ریاکاری ما تقویت شده حباب زده... مثل این توپهایی که داخل اون گردونه مسابقات هست هی میچرخه نگه میداره یه توپ خارج میشه این گردش روزگار یکی از این حباب ها رو نشونمون میده فقط باید شجاعت و صداقت مواجه باهاش داشته باشیم. حداقل برای من اینطوریه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ammin

کامل گرایی درسته و اون یه جایی دیگه خودش نشون میده. اگه بخوام دقیق تر و واضح تر بگم این نیست، اسمش خیلی مهم نیست. یه نوع احساس بی ارزشیه که آدم با خود فریبی روشو میپوشونه. چون تنها اصل ثابت در جهان تغییره. همه داریم تغییر میکنیم. اما توی این مسیر دوس داریم دیگران فکر کنن ما به کامل بودن مرحله بعد رسیدیم به جای اینکه واقعا تغییر کرده باشیم! دوره دانشجویی فکر میکردم چون دانش کافی رو دارم تغییر کردم. اولین بار که میخواستم جلوی جمع کنفرانس بدم پنج دقیقه اول داشت کنترل از دستم در میومد نگا چشمای همکلاسیام نمیکردم در صورتی که همیشه باهمه شوخی میکردم و راحت بودم! بعدش فهمیدم دانش، کافی نیست باید عمل کرد یه ترسهای تو وجود ادم هست که فقط با روراستی حل میشه. آدم میشناختم سواد نداشت ولی دیوان حافظ حفظش بود .براش که خونده بودن با گوش جان شنیده بود و حفظش کرده بود. قشنگ تفسیرش میکرد. حرفاش همش الهام بود.‌همش پاکی و روراستی بود. یه نایلونهایی هست اسمش نمیدونم چیه.از این نمیدونم ها لذت میبرم.:311: یه وقتایی توی کارتن موبایل دور موبایل میپچن. بچه که بودیم ازشون بود. وقتی وسیله ای میخریدم کار من شده بود ترکوندن حبابهای اینا. توی ضمیر ما پر از این حبابها. ترس از قضاوت شدنها حباب زده. رنجش ها حباب زده. جاهایی که ازمون تعریف شده ولی ریاکاری ما تقویت شده حباب زده... مثل این توپهایی که داخل اون گردونه مسابقات هست هی میچرخه نگه میداره یه توپ خارج میشه این گردش روزگار یکی از این حباب ها رو نشونمون میده فقط باید شجاعت و صداقت مواجه باهاش داشته باشیم. حداقل برای من اینطوریه

---

:104:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط miss seven

شما باغبان تالار هستین ، باغبونا مهربونن

---

نه بابا مهربون کجا بود ،،،گوشه ای از تاریخ را ببینید در متن زیر :
:)

ناپُلِئون بُناپارت ُ میگن هم باغبون بود و هم مردادی
جنگ های ائتلاف بین سال های 1805 تا 1815 دورانی بود برای خودش :) .
رحم نمی کردیم :)


راستی الان یادم اومد ویرایش 4 تا ویرگولد ( همون ویرگول ) و بالاتر هم باز لایسنس شده هست و دیده شده . ( ،،،، ) ( ،،،،، )
با این حال با توافقی که صورت گرفت می تونین استفاده کنین پس از ورود به سرزمین طبق قرار داد .
سرزمین معلم ها !!!
تمساح ها خوب بود حیف شد :)
حق یارتون خانم 7
:)



...................



توپ یویو


:72:


:apple:

آقا غلام اگر یه سری خانواده ها ازتون این سوالات رو میپرسن که عجیبه برام ، ولی واقعا عده ای از خانواده های پسر هم میخوان زرنگ بازی در بیارن (منظورم شما نیستید سوء تفاهم نشه) چون دیدم اطرافم . بهرحال امیدوارم در زمان مناسب خودش به خواست خداوند همسر شایسته قسمتتون بشه .

- - - Updated - - -


:58::311: خیلی خوب بود این جمله[/QUOTE]

آره حرفتونو درک میکنم، ولی به یه چوب یه جماعت رو زدن کار اشتباهیه که خیلی این کارو انجام میون. مثلا من این داستان خودم رو تعریف کردم براتون. شما سریعا اون مورد توی ذهنتون اومد که مردا سوئ استفادهرن خیلی‌هاشون....

- - - Updated - - -

باغبان، قبل از فوت مادرم عر شش ماه یک بار میرفتیم خاستگاری :311:، الان دیگه فک کنم هر سال یه بار بشه. دیگه سیستمی که هست خیلی من توش دخیل نیستم. خانواده میرن ارتباط میگیرن با خانواده های دیگه و اگه صلاح دونستن ما هم میریم برای مرحله بعدی. ولی خب اون غربال خانوادم یه چیزی در حد غربال خودمه، سخت و سخت... هر جا میرن، همون مواردی که گفتم رو میگن، پسرتون مایملک چی داره؟ اگه مایملک نداره، موجودی حسابش چقدره؟ پی اچ دی دانشگاه تهران دارین؟ از کدوم قبیله هستین؟ اونی هم که خانواده میپسنده، ما میریم می‌بینیم و ظاهر رو نمی‌پسندیم:311:. اینه فعلا شرایط ما.

سیستم زندگی م هم جوری نیست که خانمهای زیادی رو ببینم که بخام خودم پسند کنم

آقا غلام خواستی بعدا یه تاپیک بزن درباره اش صحبت کنیم ،،،مبحث مهمیه .
تاپیک حال و احوال پراکنده میشه بحث ها مون.


بسپار به اوستا کریم .
اتفاقا یکی از آشنایان دیگه امیدش را از دست داده بود ،،،
میره مشهد یه سلامی به امام رضا ع بده تا کمی خالی بشه به گفته خودش .
تو هتل میره ،،، میبینه آسانسور خراب شده ،،، میره برای کمک .
اونجا یه بنده خدایی را نحات میده که همون بنده خدا الان همسرشه .



یه بلیت دو نفره فقط برای رفت ،،، به جزیزه آدم خورها می خوام بگیرم با هم بریم .
ام و زد هم می بریم یواشکی .
:)


امکان داره از چیزی که فکر نمیکنیم ،،، توش یه رحمت و نعمتی باشه .:72:

سلام وقت همگی بخیر ،
یه سری آدما (،البته اغلب ) ازسرما فراری هستن ، خود منم جزء همین دسته ام و بیشتر تو خانه هستم حتی در حیاط هم نمیرم ، امشب رفتم زیر آسمون و چند دقیقه ماه کامل و ستاره هارو دیدم ، خیلیییی زیبا بود ، آدم گاهی وقتا حتی به مسائل بدیهی فکر میکنه ، اون موقع که محو تماشای آسمون بودم با خودم گفتم همه ی اینا خلقت خداست و ما انسان ها هم مخلوق خداوندیم! یه حس خیلی خوبی داشتم ، شاید تصورش براتون عجیب باشه ولی زیر آسمون بیشتر خودمو در پناه خدا احساس میکردم ، یه کمی هم به زندگیم و مراحلی که گذروندم (پستی و بلندی ها) فکر میکردم ، جالبه که هم احساس خیلی خوبی داشتم و هم اندوه . آسمون شب خیلی خوبه دوستان .

پیشنهاد میکنم گرم ترین لباستون رو بپوشین و دو سه دقیقه ، در حد توانتون برید زیر آسمون و از تماشای ماه و ستاره ها لذت ببرید . بیرون سرده ولی دل گرم میشین.


آقا غلام درک میکنم که واقعا پیدا کردن همسر سخته اون هم در این دوره و زمونه ،(بیشتر آدما خودشونو گم کردن ) درسته تلاش خود آدم مهمه ولی در اصل خواست خداست و زمانش برسه حتما ازدواج میکنید .
بنظرم گاهی آدم باید از بیرون به خودش نگاهی بنداره و ببینه آیا واقعا چیزی که دنبالش هست رو دوست داره ؟ ،،، معیار های واقعیش برای ازدواج چه مواردی هستن و آیا منطقیه ؟

و در آخر یه مسئله ای رو بهتون بگم : انتخاب و پیدا کردن یه دوست خوش قلب و نیت هم در این زمونه سخته ، چه برسه ازدواج ...
سلامت باشید .


آقای باغبان آره دقیقا با جناب ام واز برید سرزمین آدم خوارا ،حتما فرجی میشه شک نکنید ... آقای باغبان همه که باغبان نمیشن ، باغبان واقعی روح لطیفی داره ،،، زنده باد باغبونای واقعی

به نام خدا

سلام

شب یلدای همه همدردی ها مبارک ...... از قدیمی ها گرفته تا جدیدی ها

امیدوارم حال و احوالتون خوب و میزون باشه

بعد از عمری توپم افتاد توی حیاط همدردی ، اومدم به یاد قدیمها یه چرخی زدم .......... اما واقعا یاد حال و هوای قدیمهای تالار بخیر ....

امیدوارم که دردها کمتر شده باشه اما همراهان همدردی بیشتر

و امیدوارم که دوستان قدیمی هر جا هستند ، برقرار باشند و سلامت :72:

در پناه حق.

همه لحظه های پایانی پاییزتان
پر از خش خش ارزوهای قشنگ

دوستان همدردی سلام:328:

یلدا مبارک:watermelon::watermelon:

:326:

:heart::heart::heart:

امیدوارم زمستان خشی داشته باشین. میدونین که جنوبیا به خوب میگن خششششش.

یه سوال بیسیک توی ذهنم هی میچرخه. اصولا در جمع مردانه بخای مطرح کنی میزنن زیر خنده معمولا، لذا اینجا مطرح میکنم.
چطور کمتر غیبت کنیم؟ ما میشینیم توی یه اتاق، هر چی میخام موضوع صحبت رو به سمت غیبت نبرم نمیشه. یا اونا میبرن یا خودم میبرم! و شروع میکنیم غیبت کردن. شاید در طول روز جمع بزنی بشه سه چهار بار غیبت. این همه حدیث داریم که برای هر غیبت سیخ داغ تو اونجای آدم میکنن، خب چرا این همه غیبت میکنیم؟ واقعا چه لذتی در این غیبت هست؟ چجوری میشه کمتر کرد؟؟؟

نقل قول:

---

الف) سرزمین سوسول ها
ب ) سرزمین تمساح ها
ج ) سرزمین معلم ها

پیشنهاد میکنم گزینه آخر را نرین .

---

سون جان عزیزم اتفاقا منم همین و پیشنهادو دارم

چون کافیه یک نفر دیگه .....فقط یک نفر دیگه به این سرزمین اضافه بشه
اون وقت دیگه اون ی روز مجوز تردد ازاد رو هم که با کلی
خواهش تمنا و این واسطه رو پیدا کن و حالا به اون رو بزن و اینا گرفته بودن، لغو خواهد شد.
.
.
.
.

چطور بود؟ .:227::227::227:
.
.

الو ؟
الو؟
صدایی نمیاد!!!!
احتمالا توسط یکی از همون تمساح ها خورده شدن:162::162:
:biggrin-new::biggrin-new::biggrin-new:

ظاهرا تاپیکم ، من و مادرم، از کار افتاده، ممکنه پیگیری کنین؟ باز نمیشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gholam1234

امیدوارم زمستان خشی داشته باشین. میدونین که جنوبیا به خوب میگن خششششش.

یه سوال بیسیک توی ذهنم هی میچرخه. اصولا در جمع مردانه بخای مطرح کنی میزنن زیر خنده معمولا، لذا اینجا مطرح میکنم.
چطور کمتر غیبت کنیم؟ ما میشینیم توی یه اتاق، هر چی میخام موضوع صحبت رو به سمت غیبت نبرم نمیشه. یا اونا میبرن یا خودم میبرم! و شروع میکنیم غیبت کردن. شاید در طول روز جمع بزنی بشه سه چهار بار غیبت. این همه حدیث داریم که برای هر غیبت سیخ داغ تو اونجای آدم میکنن، خب چرا این همه غیبت میکنیم؟ واقعا چه لذتی در این غیبت هست؟ چجوری میشه کمتر کرد؟؟؟

---

درود
آقا غلام من فکر میکنم این سؤال شما ، سؤال خیلی های دیگر هم هست. اگر بشه جواب های بچه ها همه رو یکجا با سؤالتون دسته بندی کرد که عالی میشه و همه میتونن با یک جستجوی ساده از مشاوره ها استفاده کنن. لذا اگر یک تاپیک ایجاد کنین به جواب های بهتری میرسین و نتیجه گیری راحت تری میتونین انجام بدین.
:72:

سلام همدردی های عزیز شب خوبی داشته باشین ،
یلداتون مبارک :72:

خانم /آقا Aram انگار از یاران قدیمی تالار هستین، خوش اومدین و ممنونم بابت تبریک شب یلدا :72:امیدوارم هر جا هستین سلامت باشین و دلتون سرشار از مهر الهی باشه .


آقا غلام در پاسخ به سوالتون من یه بار صحبت یه آقایی رو شنیدم و خیلی منطقی و درست بود و براتون میگم امیدوارم براتون مفید باشه
ایشون گفتن ، ما کسی را که دوسش داشته باشیم بهش هدیه میدیم ، هیچ وقت به کسیکه ازش بدمون میاد یا متنفریم هدیه نمیدیم ، زمانیکه خدا در آخرت اعمال مارا محاسبه میکنه یه دفعه اعمال خوبمون رو میدن به کسیکه ازش متنفر بودیم و ازش خوشمون نمی اومد اون هم بخاطر غیبتی که کردیم .
صحبت اصلی این بود که ما اعمال خوبمون رو با غیبت هدیه میکنیم به کسیکه تازه خوشمون هم نمیاد ازش . پس ارزشش رو نداره اصلا .


الهه جان میبینم برقراری رفیق ، خوبی معلم جان ؟؟
بخاطر تقلید (،،،) مجازات شدم و من سرزمین سوسول ها میرم :310:

فعلا خدا حافظ

سلامتی همه بازماندگان و شادی روح همه رفتگان یه صلواتی توی دلتون بفرستین یواش. مرسی

سلام خوبین

یه سؤالی داشتم چون دفتر‌ مدیران تالار بسته بود اینجا‌ میپرسم
سوالم اینه که پستی رو ویرایش کنیم مدیران میتونن متوجه بشند چی نوشتیم ؟! یعنی پست قبلی رو که ویرایش‌شده رو‌میتونند بخونند ؟!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط طنین باران

سلام خوبین

سوالم اینه که پستی رو ویرایش کنیم مدیران میتونن متوجه بشند چی نوشتیم ؟! یعنی پست قبلی رو که ویرایش‌شده رو‌میتونند بخونند ؟!

---

سلام
نه خانم طنین باران .
باید یه تور راه بندازیم بچه ها بیان یه سر اینور :)
هر چی شما ببینید مدیران بنده خدا هم همون را می بینن :)

سلام . آقای باغبان ، جناب امین ، میتونید راهنماییم کنید ؟ اقای باغبان پدر ومادر من خودشون در گذشته دچار سختی هایی بودند و بدون عزت نفس و عصبی و شخصیت انرمال دارند و همین رو به من و خواهرم منتقل کردند خب ما عصبی شدیم ، زودرنج حساس و کمبود اعتماد بنفس و عزت نفس ... و برای این که اصولی درمان بشیم باید خیلی هزینه بپردازیم شاید صد میلیون هم دارو درمانی نیاز داریم هم مشاوره روانشناسی . اقای باغبان الآن من از پس هزینه های درمان بر نمیام خواهرم هم همینطور بعد ما اگر خشمگین بشیم ! یا کلا رفتاری داشته باشیم که خدا دوست نداره باز هم باید اون دنیا مجازات بشیم ؟ چرا ؟! مگه دست من هست این عصبانیت ؟! و شما از اونجایی که میدونم تو حوزه روانشناسی هستید لطفا بدون شعار دادن به من پاسخ بدین . الآن این وسط تقصیر کیه ؟ گذشته سختی که پدر و مادرم داشتند ؟! یا خودمون ؟! با دعا و قرآن خیلی به خودم کمک می کنم اما باید اصولی درمان بشیم . میگیم گذشته ها گذشته درست اما حال من هم ادامه داره چون پدر و مادرم درمان نشدند و هنوز دارند به من و خواهرم آسیب میزنند ! هر دوی‌ ما دچار‌ مشکلات جسمی و روحی شدیم ! چون پدر و مادر هستند خدا میگذره ازشون ؟! تکلیف حال من و خواهرم چی میشه ؟ رفتارهایی که دوست نداریم انجام بدیم اما خارج از اختیار ما هست ایا باز هم ما بازخواست میشیم ؟! خیلی ناراحتم نه اینکه تلاش نکنم خیلی هم تلاش میکنم چه معنوی چه روانشناسی ... فقط مدتی نتیجه میگیرم از پس هزینه درمان اصولی هم بر نمیایم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط طنین باران

سلام . آقای باغبان ، جناب امین ، میتونید راهنماییم کنید ؟

---

درود

خانم طنین عزیز؛

تا جایی که کمک مشاوره ای از دست بچه های همدردی و کارشناسان و مدیران بر بیاد ، دریغ نمیشه و مطمئنا این کمک میزان قابل توجهی از هزینه های شما رو پایین خواهد آورد. اما از اونجایی که میدونین تالار ما تأکید اصلیش بر امر مشاوره هست ، قاعدتا نمیتونیم آنچنان که شایسته هست در خصوص سؤالاتی که مربوط به کارشناسان محترم دینی هست پاسخگو باشیم.

با عضو شدن در سامانه رایگان تالارهای دینی میتونین به صورت آنلاین با کارشناس مربوط گفتگو کنین.


پ.ن

دوستان محترم همدردی لطفا سؤالات مشاوره ای خودتون رو در تاپیک احوال پرسی مطرح نکنین.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط طنین باران

سلام . آقای باغبان ، جناب امین ، میتونید راهنماییم کنید ؟ اقای باغبان پدر ومادر من خودشون در گذشته دچار سختی هایی بودند و بدون عزت نفس و عصبی و شخصیت انرمال دارند و همین رو به من و خواهرم منتقل کردند خب ما عصبی شدیم ، زودرنج حساس و کمبود اعتماد بنفس و عزت نفس ... و برای این که اصولی درمان بشیم باید خیلی هزینه بپردازیم شاید صد میلیون هم دارو درمانی نیاز داریم هم مشاوره روانشناسی . اقای باغبان الآن من از پس هزینه های درمان بر نمیام خواهرم هم همینطور بعد ما اگر خشمگین بشیم ! یا کلا رفتاری داشته باشیم که خدا دوست نداره باز هم باید اون دنیا مجازات بشیم ؟ چرا ؟! مگه دست من هست این عصبانیت ؟! و شما از اونجایی که میدونم تو حوزه روانشناسی هستید لطفا بدون شعار دادن به من پاسخ بدین . الآن این وسط تقصیر کیه ؟ گذشته سختی که پدر و مادرم داشتند ؟! یا خودمون ؟! با دعا و قرآن خیلی به خودم کمک می کنم اما باید اصولی درمان بشیم . میگیم گذشته ها گذشته درست اما حال من هم ادامه داره چون پدر و مادرم درمان نشدند و هنوز دارند به من و خواهرم آسیب میزنند ! هر دوی‌ ما دچار‌ مشکلات جسمی و روحی شدیم ! چون پدر و مادر هستند خدا میگذره ازشون ؟! تکلیف حال من و خواهرم چی میشه ؟ رفتارهایی که دوست نداریم انجام بدیم اما خارج از اختیار ما هست ایا باز هم ما بازخواست میشیم ؟! خیلی ناراحتم نه اینکه تلاش نکنم خیلی هم تلاش میکنم چه معنوی چه روانشناسی ... فقط مدتی نتیجه میگیرم از پس هزینه درمان اصولی هم بر نمیایم

---

طنین عزیییییزم کاش الان میتونستم بغلت کنم
درست میشه طنین خوبم قول میدم درست بشه.

- - - Updated - - -

و قول میدم که خدا هم دوست داره و تو فکر بازخواست تو نیست

- - - Updated - - -

سلام اقا امین
ببخشید اون تاپیک اجازه نوشتن نبود نمیدونم چرا
مجبورم اینجا بپرسم
خانم مدیر ببخشید

نقل قول:

---

اگه آدما دوره مجردی به عشق درونی برسن احتمالا بخش زیادی از مشکلات بعد ازدواج پیدا نمیکنن

---

منظورتون از عشق درونی چیه؟ خیلی آکادمیکه؟
حس خوب به خدا و دنیا؟؟
چه برین چه بمونین تو یاد همدردی ها هستین
و چه بگین چه نگین عزیز و محترمین
به خدای بزرگ میسپارمتون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها

طنین عزیییییزم کاش الان میتونستم بغلت کنم
درست میشه طنین خوبم قول میدم درست بشه.

- - - Updated - - -

و قول میدم که خدا هم دوست داره و تو فکر بازخواست تو نیست

---

الهه تو خیلی خوبی :43:

طنین پارسال یبار داشتم با زن دائیم صحبت می کردم، بهش گفتم خیلی وقته که صبح ها قبل از اینکه بیدار بشم، همش توی ذهنم تکرار می کنم خدایا منو ببخش، خدایا منو ببخش...

در مورد احساسم به خدا صحبت کردیم (اینکه حس می کنم یه دیوار سیاهِ بلند بینمون هست و نمی تونم ازش عبور کنم). بهم یه چیز ساده یاد داد که واقعا معجزه آسا بود. گفت هروقت فرصت داشتی، با خودت تکرار کن: دریافت می کنم عشق خدا را.

منم یه تسبیح از خواهرم گرفتم و صبحا تو مسیر شرکت همین رو تکرار می کردم. دریافت می کنم عشق خدا را، دریافت می کنم عشق خدا را.

باورت می شه یک ماه یا کمتر طول کشید که اثر کرد؟

فکر می کنم همین چیزیکه زن دائیم به من یاد داد، برای تو هم خیلی خوب باشه.

من تازگی دوباره تسبیحمو پیدا کردم، شبا که می خوابم، صبحا که بیدار می شم، و توی راه، همراهمه. الان این شکلی شده: دریافت می کنم عشق تو را، دریافت می کنی عشق مرا.

تو به من اعتماد داری، من به تو اعتماد دارم.

تو دوست منی، من دوست توام.

تو پاکی، من پاکم.

و خیلی حرفای دیگه :)

وقتی با آگاهی قلبی باشه، یه حس نورانیِ خیلی قشنگه. من عاشقشم، تو هم امتحانش کن.

این تکرارها، الان برای من یک راهکار برای تثبیت و عمیق کردنِ باورهای درستمه. ولی برای تو، دریچه های قلبت رو باز می کنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط طنین باران

سلام . آقای باغبان ، جناب امین ، میتونید راهنماییم کنیدم

---

سلام طنین باران عزیز
با اینکه از مدیران تالار مشورت خواستین ولی میخواستم به عنوان یه کاربر توی تالار منم نظرمو بهتون بگم :
اغلب آدما فکر میکنن پدر و مادرشون بی عیب و نقصن و هر چی بگن درسته، این مثل یه باور شده برای همه مردم ، اما ،اما ، پدر و مادر ها هم توی خانواده هایی متفاوت از نظر فرهنگی و تربیتی بزرگ شدن و آن ها هم طبیعتا دچار مشکلات روحی ، اخلاقی و غیره میتونن باشن ، پس اگر به این سطح از آگاهی رسیدیم که خانواده مارا خوب تربیت نکرده ، پس خودمون خودمون رو تربیت کنیم ، درسته دوران کودکی خیلی مهمه ولی آدم این مدلی نیست که تا پایان عمرش تغییر نکنه ، اگر میبینی و میدونی باور های اشتباه و نادرست، عادات غلط توی زندگی داری ، پس تو الآن یه آدم آگاه هستی ، پس خودت در جهت قدم گذاشتن در راه مسیر درست زندگی قدم بردار و خودت رو تربیت کن .

در این راه کتاب های خوب مطالعه کن ،نه هر کتابی که تا چاپ میشه همه زود میرن ببینن چیه،
امیدوارم موفق باشی .

سلام به همگی.
ببخشید تاپیک مدیریت بسته بود برای همین اینجا میگم
اقای مدیر
جسارتا رنگ اسم مدیران تالار رو که عوض کردین روی زمینه روشن خونده نمیشه
لطفا اینو درنظر بگیرین:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها

سلام به همگی.
ببخشید تاپیک مدیریت بسته بود برای همین اینجا میگم
اقای مدیر
جسارتا رنگ اسم مدیران تالار رو که عوض کردین روی زمینه روشن خونده نمیشه
لطفا اینو درنظر بگیرین:72:

---

با سلام و با تشکر از تذکرتان ، اصلاح شد

سلامی زیبا ،،، همانند پرواز کبوترها

امیدوارم خوب باشین ،،،،

سرده هوا ،،، ولی دلاتون ان شالله گرم باشه به نور و محبت خدا ،،،

چند روزی هست نیت یه کاری را کردم ،،،

این نیت منو برد یاد قدیم قدیما :)

یاد دوران دبستان و سختی هاش و خوشی هاش یه سکوت قشنگی به من میده،،،

مثل یه جاده برفی که همه چی توش برفیه ،،،

آره بچه ها به یاد قدیما امروز رفتم کچل کردم :)

یادش بخیر چقدر تلاش می کردیم که موی های سرمون را نزنیم :)




راستی ببینیم در مسابقه چی کار می کنید بچه ها ،،،
ان شالله مسابقه آموزنده و خوبی برگزار کنیم با کمک هم ،،،
با توجه به زمان و فرصتی که بوده و هست ، سعی شده سئوال ها توسط تیم مدیران ، طراحی بشه و ان شالله با نظارت آقای مدیر و صد البته وجود شما بزرگواران ،،، مسابقه خوبی انجام بشه .
در تاپیک زیر می تونین پیگیری بفرمایین .
~~~ اعلان مسابقه در تالار همدردی + جایزه ~~~



راستی تا حالا در همچین جاده ای رانندگی رفتید ،،،
جاده ای برفی :)
اگه آره که حتما می دونید چقدر لذت بخشه ،،، و اگه قرار بعدا قسمت بشه ، اون لحظه ما را هم یاد کنید :72:



http://www.hamdardi.net/imgup/5978361cca4f1a1e0e.jpg




مراقب باشین
در پناه حق :72:

سلام به همگی:72:

نقل قول:

---

یاد دوران دبستان و سختی هاش و خوشی هاش یه سکوت قشنگی به من میده،،،

---

من وقتی به یاد خاطرات خیلی دورم می افتم تو بچگی
اگر تو همون حال و هوای بچگی برم بازم تلخی و شیرینی هاش و حس میکنم ولی اگر
با سن الانم نگاه کنم فرق میکنه .... اگر همون نگاه رو بیارم رو زمان حال میگم دنیا اصلا مهم نیست اصلا هیچی مهم نیست همه چی ی شکل دیگه ای میشه نمیتونم الان خوب توضیح بدم هم ارامش داره هم گیج شدن.... فکر میکنم که یعنی خیلی سال بعد هم همین نگاه رو خواهم داشت...جالبه برام.

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

یاد خاطرات خیلی دورم می افتم تو بچگی

---

همچین گفتم خاطرات خیلی دور بچگی....یعنی الان خیلی دور شدم از بچگی...الکی مثلا من الان ی ادم ۷۰ ساله ام :biggrin-new:

سلام رفقا :72:
خوبین ؟ حالتون چطوره ؟ :82:
میخواستم اینجا در رابطه با موضوعی باهاتون صحبت کنم ، اغلب به ما گفته شده کار خوبی که انجام میدی رو فراموش کن ( که دچار غرور و از این مدل احساسات نشیم )
اما من براتون یه پیشنهاد دارم ، فکر میکنم با انجام دادن این کار خیلی اون احساس ارزشمندی و عزت نفستون بالا میره .

برید یک جای خلوت ، بهتره فقط خودتون باشید ، قلم و کاغذ بردارید و از ویژگی های خوبی که دارید بنویسید ، حالا از نعمت های خدادادی( مانند چهره خوب و ...) تا دستاورد هایی که داشتید و کسب کردین و بابت اون ها واقعا به خودتون افتخار میکنید و همینطور وجدان خودتون ، بلهه وجدان خیلی مهمه ، مثلا موقعیت هایی که به کسی و یا حتی حیوانات کمک و خوبی کردین در حالیکه آدم های دیگه اصلا براشون مهم نبوده و یا کسی در گذشته موجب آزردگی شما شده و الآن شما با بزرگواری اون شخص یا اشخاص رو بخشیدین... کار های خوبی که انجام دادین که اجازه ندادین کسی متوجه اون کارتون بشه .
و هر نیت قلبی خالص ، کار خوب که انجام دادین رو بیارید روی کاغذ و از خداوند که این توفیقات رو بهتون داده و خودتون تشکر کنید .
یادمون باشه اینکه ما عمل مثبت و خوبی انجام میدیم ،همه و همه توفیقاتی هستن که خدا به ما میده و فقط خودمون رو نبینیم .

اگر انجام دادین بیاین نتیجه رو به منم بگین دوستان

سلام

من حس میکنم چند تا از پستا پاک شده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خادم رضا

سلام

من حس میکنم چند تا از پستا پاک شده

---

با سلام
اگه پستی حذف بشه علت اون گفته خواهد شد توسط مدیران و به صورت پیام سیستم به دست شما می رسد .
پست ها Shift+Delete نمیشه ،،،و قابل بررسیه .
اسم تاپیک را بیان کنید تا بررسی بشه .

برای ادامه در اینجا پیگیری بفرمایین .
تماس با ما


موفق باشید .

داشتم فکر میکردم به اسمم خادم رضا
چقدر توی مشهد این اسم گفته میشد بگم خادم علی بن موسی
نمیدونم چی بگم
مدیران تالار هسته ای ایا روی صفحه روشن خونده میشه روشنه؟
[COLOR="#FFFF00"]مدیران تالار مثل مرد عنکبوتی[COLOR="#FFFF00"]

یا بن امام الحسن العسگری
من و شیعیانت فقط تو امام مایی
جالب روی تریبون نماز جمعه نوشته ولایت فقیه همان ولایت امام زمان
What?

سلام یاران همدردی :72:
خیلی از اوقات چه در فیلم ها ، چه در کتاب ها و سخنان بزرگان به این جمله تاکید میشه که به درون خودتون رجوع کنید و ببینید واقعا دنبال چی هستید و چی از زندگی میخواهید ؟
در واقع من تلاش کردم ولی هنوز پاسخ روشنی پیدا نکردم ، میدونید چرا ؟ چون در عین اینکه معنویات برام مهمه ، مادیات هم نقش پررنگی توی زندگیم داره ، برای همین فکر میکنم تعادل بین این دو اجازه نمیده به پاسخ حقیقی برسم ، شایدم رسیدم ولی خودم رو گول میزنم ، نمیدونم ! حرفی ندارم ...

فرشته مهربان درست میگفتن ، به من گفتن اینقدر به این فکر میکنی که میخواهی تبدیل به چه نوع آدمی بشی (منظور تغییر سبک زندگیم ) که از خود واقعیت فاصله گرفتی و این واقعا درسته ..
فکر میکنم هنوز خودمو نمیشناسم و نیاز دارم بیشتر به خودم اهمیت بدم و زمان بگذارم تا سون را بهتر بشناسم .

شما چنین تجربه ای داشتین ؟ که از خودتون غافل باشین ؟ چطور خودتون رو شناختید و آگاهی پیدا کردین به خودتون؟
ممنون میشم برام بگین .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط miss seven

سلام یاران همدردی :72:
در واقع من تلاش کردم ولی هنوز پاسخ روشنی پیدا نکردم ، میدونید چرا ؟ چون در عین اینکه معنویات برام مهمه ، مادیات هم نقش پررنگی توی زندگیم داره ، برای همین فکر میکنم تعادل بین این دو اجازه نمیده به پاسخ حقیقی برسم

---

سلام خانم 7
این مسائل خودش یه تاپیک جدا و مستقل را می طلبه
تاپیک حال و احوال پراکنده میشه .
یه مطلبی می گم خدمتتون ، بعدا خواستید می تونید در تاپیک جدا گانه بررسی کنین .
به نظرم دلیلش اینکه به فلسفه زندگیتون مطمئن نیستید و یا هنوز پیداش نکردید .
وقتی اون فلسفه پیدا بشه ،،، تمام هدف های ریز و درشت برای رسیدن و بالا بردن کیفیت اونه .

مثلا :
یکی فلسفه زندگیش اینکه به دیگران کمک کنه ،،
فرد دیگر فلسفه اش اینکه به قدرت برسه ،،
شخص دیگه اینکه یه زندگی معمولی و شاد داشته باشه و محتاج کسی نشه ،،
و یا شخصی که فلسفه اش اینکه ثروتمند باشه ،،،
و....

مهم نیست چه فلسفه ای انتخاب می کنیم ،،،مهم اینکه اون فلسفه و یا اون ارزش بهمون کمک کنه در زندگی .
و این برای تمام انسانها با توجه به باورهای زندگیشون فرق می کنه .
هر فردی باید خودش بهش برسه .
اگه اون پیدا نشه مثل این می مونه که ماشین را روشن کردیم ولی نمیدانیم کجا بریم !


مثلا از خانه حرکت میکنیم با ماشین ( تهران ) - یه تابلو می بینیم نوشته جاده قم :)
به خودمون میگیم بذار بریم قم . می ریم قم بعد یه تابلو می بینیم نوشته حرم حضرت معصومه ( س) - بعد میگیم بریم حالا یه زیارت .
بعد زیارت ، سوار ماشین باز یه تابلو می بینیم نوشته اصفهان - به خود میگیم بریم اصفهان چه خبره .
وسط را یه دور برگردون می بینیم که میگه این مسیر و جاده جدید ساخته شده به تهران هست .
باز میریم - وسط اون جاده جدید یه تابلو می بینم نوشته تهران نزدیک هست خوش آمدید .
بعد میگیم امروز تموم شد حالا تا فردا .



به نظرم اگه اون فلسفه اصلی پیدا نشه تو پیدا کردن درخت هدف های زندگیمون مشکل پیدا می کنیم.
برای من که اینجوری بوده .


یه اصلی را بهش باور دارم ،،، ولی شاید برای دیگران اینجور نباشه - برا ی هر فردی فرق می کنه :
ازدواج - شغل - پول و....اینها جزء فلسفه اصلی زندگی نیستن ،،،،فلسفه اصلی زندگی فراتر از این چیزهاست .
تو فلسفه اصلی هر قدم که بری رسیدی - و نرسیدن به هدفی تو را ناامید و افسرده نمی کنه.
خانم 7 ، یه کتابی هست به نام فلسفه ای برای زندگی
یکم سنگینه و خیلی جالب و باید با حوصله خونده بشه
مطالب جالبی می تونین ازش بیرون بکشید .
در پناه حق .




.....................................



http://www.hamdardi.net/imgup/659065e8719d06903c.jpg

سلام آقای باغبان ، ممنونم برای راهنمایی خوبتون
دقیقا همینطوره ، این فلسفه زندگی رو پیدا نمیکنم. یعنی فکر میکردم پیدا کردم ولی بعید میدونم درست تشخیص داده باشم. با نظر شما موافقم ، منم به این فکر میکنم که ممکنه شغل و یا ازدواج و هر چی ، وسیله ای هستند برای رسیدن به اون معنای حقیقی ،نه اینکه صرفا خودشون فلسفه زندگی باشند .
و یه مسئله ای که حالا فکر میکردم در این مسیر میتونه کمک کنه به آدم ها این هست که رها کنیم فلسفه زندگیمون چیه ! بی خیالش بشیم و فکرمون رو درگیر این موضوع نکنیم . اما در طول همین زندگی کردن (ارتباط با مردم و کار هایی که انجام میدیم )سرنخ هایی از فلسفه زندگیمون بدست میاریم. بنظر من فلسفه ما در زندگی اون چیزی هست که شاید دیگران بهتر از خودمون متوجهش بشن !!! و اون رو به ما بگن.

در کل بنظرم روند طولانی میطلبه و نباید ذهنمون خیلی درگیرش باشه تا از زندگی در موقعیت حال دور بشیم .
ممنونم آقای باغبان بابت معرفی کتاب :72:

سلام
خوبید؟ خوشید؟ سلامتید انشالله؟
تا حالا شده شک کنید به چیزی که انگار یکی اینارو بغل هم گذاشته
به شکتون توجه نکنید شما مسیر دین رو برید عمل به تکلیف کنید
...........................
اقای باغبان خوبید؟
اقای باغبان یه چیز میگم ناراحت نشید
عکساتون خیلی عجیب و غلط
با دید بهتر نگاه کنید از عکساتون حس کردم از مساله میترسید
اصلا فکرشو نکنید فرمودند تفعلوا بلخیر تجدوه
انشالله هممون عاقبت بخیر بشیم
انشالله
.................................
تاحالا به شهادت فکر کردید؟
در جای درست مردم چرا میرن شهید میشن؟
چون دین داره از بین میره
به جایی رسیدیم که زنها بخاطره خیانت حتی تو عده طلاق عده نگه نمیدارن و رابطه دیگه رو شروع میکنند
من امروز راهم انتخاب کردم
منم میخوام شهید بشمتا اسلام زنده بمونه حداقل عده زنده بمونه
اگر تو این وضعیت زد باردار شدن چی؟
منم میخوام یه ادم خوب پیدا کنم و در راه خدا شهید بشم تا اسلام زنده بمونه این بند بساطا جمع بشه
اخه شمایی که تو عده طلاقی چرا رابطه دیگه صبرکن بعدش 3 ماه فقط



التماس دعا از ادمهایی که پاک هستند


......................


ویرایش باغبان :
اون مطلبی که از حضرت علی (ع) فرمودید یکی از خطبه ها هست بعد از جنگ جمل .
که قابل بحثه و خارج از تالار همدردی .
می تونین از سایت های مرتبط پیگیری بفرمایین .
تشکر.