-
خدا وند همه مشکل دارها مخصوصا افراد خوب همدردی رو حل بفرما
حالشون خوب کن
لبخند از سر رضایت را بر لبانشان بیاور
یه ما عقل بیشتر بده تا همدیگه رو بهتر بتونیم درک کنیم
به ما یاد بده که در کنار هم چجوری به زندگیمون ادامه بدیم
به ما زبان ارامش بخش عطا بفرما
بعضی وقتها مهم مساله و مشکل نیست مهم ارامش دادن به طرف روبه رو هست
یک مشاور اولین هنرش ارامش بخشی است
و در مراحل بعد حل مشکل
به ما زبان و گفتار و رفتار زینبی عطا فرما
-
الهی....
ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد... ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت.... ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت.... ای حی بی ذلت ،ای مُعطی بی فطرت و ای بخشندهٔ بی منت...
ای داننده ی راز ها، ای شنونده آواز ها...
ای بیننده ی نماز ها، ای شناسنده ی نامها...
ای رساننده ی گامها، ای مُبّرا از عوایق، ای مطلع برحقایق، ای مهربان بر خلایق ،،، عذر های ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر ....و بر عیبهای ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت:72:
( فرازی از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری )
-
یا نور یا خالق نور یا نور کل نور
من زندانی حصار تنم، آلوده دامنم ، اسیر بند خاکم، کجاست گوهر آسمانی ام؟
الهی مرا به من چگونه وا می گذاری؟
کدام گره از تدبیر خام من بگشاید؟
ضعیفم خواندی و چنانم و هل یرحم الضعیف الا القوی؟
ای گشایش دهنده کارها و دل ها
ای مهربانترین مهربانان
به همه امون کمک کن
-
خدایا بیشتر از ده روزه که حموم نرفته.
به نظرت تا شب که قراره بریم خونه ی داداشم، میره حموم؟
اگه بره، به موقع تمومش می کنه؟ یا مثل دفعه ی قبل چند ساعت طول می کشه و تازه بازم به دلش نیست؟
تو از دستش عصبانی و کلافه نیستی، درسته؟ منم نیستم.
اگه نره، از اینکه دیگران بوی بدنش رو حس کنن، ناراحت نمی شم. دیشب حتی خودم هم ناراحت نشدم، مثل شب های قبلش اذیت نشدم.
اگرم حموم نره و نخواد بیاد، یا بره و به موقع آماده نشه، بازم اشکال نداره. من از الان آمادگی اینا رو هم دارم. یا خودم تنها می رم، یا منم نمی رم و می گم کاری برامون پیش اومده. هدیه تولد خانم داداشم هم که پیش خواهرمه، می گم خودشون ببرن.
ما که به کسی بدهکار نیستیم، بخوایم بخاطر اونها از بیماری هامون خجالت بکشیم. همه ی مخلوقات تو مریض می شن. وسواسم یه بیماریه، که بوسیلش داری ما رو می سازی.
داری می سازی یا مجازات می کنی؟
امتحان می کنی؟
ازم چه انتظاری داری؟ چه وظیفه ای بر عهده ی منه؟
اینکه کاری با حموم رفتن و نرفتنش و مهمونی اومدن و نیومدنش نداشته باشم؟ اینکه بخاطر بیماریش و عوارضش خجالت نکشم؟ اینکه طوری قلبم رو پاکسازی کنم که احترام قلبیم شامل حالش باشه، حتی وقتیکه نمی تونه حموم بره؟
نمی تونه بره؟
آره دیگه، حتما نمی تونه، اگه می تونست میرفت دیگه، درسته؟
خب دیگه چی؟ من الان دیگه بخاطر این وضعیت توی دلم سرزنشش نمی کنم و حس نفرت ندارم. حتی تازگی احترام قلبی من رو داره، هرچند گاهی خیلی کمرنگ، گاهی ناپایدار. ولی حس می کنم ممکنه تثبیت بشه.
فقط تازگی یه حس دلسوزی ای هم دارم. اینم نباید باشه، درسته؟ آره اینم خوب نیست، می تونه باعث بشه رفتارهای افراطی داشته باشم. حس سرزنش و نفرتم وقتی درست برطرف شده که جاش رو محبت و احترام بگیره، نه دلسوزی.
حالا این حس دلسوزی رو در لحظه که نمی تونم کاریش کنم، اما می تونم مراقب باشم که رفتارهای افراطی نداشته باشم تا حسم هم متعادل بشه.
یه سوال دیگه... چرا اینطوری شد؟ غیر از اینبار و یکی دو بار قبلش، یادم نمیاد چنین مشکلی با حموم رفتنش پیش اومده باشه... حمومش طول می کشید، ولی اینطور نبود که نره.
بین ما که اتفاق بدی نیفتاده، پس چی شده؟
؟
؟
..................
راستی به نظرت میرسم این همه کاری که دلم می خواد تو این سه هفته تعطیلی انجام بدم رو انجام بدم؟
از یه طرف نگاه می کنم می بینم سه هفته خیلی زیاده. و یه عالم کار به ذهنم میاد که انجام بدم. از طرف دیگه به لیست کارهام نگاه می کنم می بینم منطقا نمی رسم به همشون.
باید بیشتر برای برنامه ریزی کردنش وقت بذارم. ممکنه بتونم طوری همه چی رو نظم بدم که کارهای مهمم رو کاملا انجام بدم و کارهای دیگه رو مثلا 70 درصد. یا 50 درصد.
راستی واقعا خونه تکونی از مد افتاده؟ :)
اوکی... می دونم آخر پاییز هم خونه تکونی نکردم. تا آخر هفته انجامش می دم. خیالت راحت باشه. :)
لطفا مراقبم باش.. http://www.thesmilies.com/love/10800000.gifhttp://www.thesmilies.com/love/10800000.gifhttp://www.thesmilies.com/love/10800000.gif
-
-
خداوندا پرواز دل های مردم این دیار را به تو سپردم
باشد که همه ما برای خاطر تو ورضایت تو کسی را دوست بداریم
کاری رو انجام بدیم که رضایت تو توش بیشتر
-
الهی...
من سکوت میکنم وقتی که چاره ای جز سکوت نیست و بجای حرف زدن با مردم دنیا با تو حرف میزنم با زبان سکوتم وقتی درست به آسمان خیره میشم.
تو هم سکوت میکنی و حرفای دل من رو خوب میشنوی ...و بیادت خواهد ماند.. برای روزی که نه من باشم و نه دیگران
الهی...
روزی میرسه که تمام سکوت و حرف های من رو بیان میکنی و شاید فریاد بزنی.. و اون روز رو یقیناً درک خواهیم کرد... به زودی...
،
-
میگن خدا همونقدرر برات وجود داره که بهش ایمان داری.
خدایاهستی پس چرا نمیبینی رنج م رو. چرا نمیبینی دست و پا زدن م رو.
خدایا نکنه ایمانم بهت کم شده که دیگه صدام رو نمی شنوی. داد میزنم جیغ میزنم. نمیبینی سکوت سکوت سکوت.
خدایا ایمان م رو زیادکن تا ببینمت بهت نزدیک بشم.تا اروم بشم. تا فقط تو برام مهم باشی .
هیچ چیز دیگه ای نتونه منو زجر بده
-
یه چیزی بگم...
همه چیز از قبل خیلی درد آور تر شده..
خدایا کجایی افتادم تو تله چرا صدام رو نمیشنوی
-
کمی لبخند با خدا
خدایا به دل شکسته :47:دوستان اینجا
حاجت دل منم بده:328:
الان فقط منو نزنید
شوخی کردم
خدایا حاجات ما را ختم بخیر بگردان!!!! ؟؟؟؟
چی شد اشتباه شد اون زندگی بود
خدایا حاجات مارا برآورده بگردان صلوات
خدا صلوات برای تو نیست دوستان صلوات بفرستند:311: