ای بابا چقدر ی دیگه هر چی ی داشتم رو کردم دارم کم میارم
یکی تیغ داند زدن روز کار
یکی را قلم زن کند روزگار
ر بده شاد گرامی
نمایش نسخه قابل چاپ
ای بابا چقدر ی دیگه هر چی ی داشتم رو کردم دارم کم میارم
یکی تیغ داند زدن روز کار
یکی را قلم زن کند روزگار
ر بده شاد گرامی
شاد و ر
منتظررررریم
بیام یا میای؟
شرمنده اووووومدم
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
ت بده خواهر
توجه از سمت راست حرکت کنید
حداکثر سرعت: سه لاله وحشی در شوره زار
در روزی آرام و خاموش
خون به آرامی در رگهایم جریان دارد
ناگهان با هجوم دهشتناک عقابها، صخره ها به حرکت در می آیند
بازی با کاکتوس مست کننده
و صدای چرخهای چله
ضخره ای را نیز به قایم موشک دعوت می کند
این شعر از خودمه دال بده برادر دال
دست از طلب ندارم تا کام دل برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
سید محمد جان شاد عزیز انصراف دادید؟
منم برم یا بمونم یه لنگه پا منتظر یه دال؟
ددر خلقت تو مانده ام..
وقتی پایت خواب می رود..
نمی توانی درست راه بروی..
لنگ می شوی!
وقتی قلبت خواب می رود
نمی توانی درست فکر کنی..
عاشق می شوی!!!
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
نسیم روضه شیراز پیک راهت بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
کسی سین نمیده؟؟؟؟
ساعت از نیمه گذشته است
ومن به این می اندیشم: "اگر کاری که عشق با من کرد
با تو می کرد.
چند روز دوام می آوردی؟!"
یه دختر تنها
یه آسمون تردید
به هر کسی دل بست
ازش خیانت دید
دال
دست روی دلم مگذار!
منی که سال ها برایت عاشقانه نوشتم.
منی که صادقانه نوشتم.
منی که....
دست روی دلم مگذار
در دلم باریدی... ای افسوس
بر سر گورم نباریدی
ی
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچکس نبود
دوستان همه رفتن من هم بهتره برم شب خوش و به کام
یه پیام کوتاه
من مانده ام و این 160 حرف!
برای پر کردن فاصله های بلند
با یک پیام کوتاه!
بگذار سیزده بار بنویسم:
"دوستت دارم"
طبق عادت با سه علامت تعجب!!!
یکی بود یکی نبود
غیر از خدای مهربون هیچکس نبود
همه دوستان رفتن بهتره من هم برم شب خوش و به کام
به به یکی هست که جواب میده پس می مونم
به یادگاری شاتوت روی پوست فصل
نگاه می کردی،
حضور سبز قبایی میان شبدرها
خراش صورت احساس را مرمت کرد.
من میم می دم...
می خواستم به حسابت برسم!
تلخی هایت را شیرینی فرض کنم.
خوبی هایت را هزار بار بیشتر.
بدی هایت را جذر بگیرم!!!
درست لحظه ای که احساس می کنی
ئلت برایم تنگ نمی شود.
می فهمی بزرگترین دروغ را
به خودت گفته ای!!!
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
به خاطر کسالتم الان باید سرم بزنم فعلا تا دو ساعت دیگه نیستم
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
یاد باد آنکه دو چشمت بعتابم می کشت
معجزه عیسویت در لب شکرخا بود
یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آنکه رخت شمع و طرب می افوخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود
یاد باد آنکه در آن بزمگه خلق و ادب
آنکه او خنده مستانه زدی صهبا بود
یاد باد آنکه چو یاقوت لبت خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایتها بود
یاد باد آنکه نگارم چو کمر بر بستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
وانچه در مسجد امروز کمست آنجا بود
یاد باد آنکه با صلاح شما می شد راست
نظم هر گوهر نا سفته که حافظ را بود
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان در بازم
می گفتند که....
چشمانت دیگر جاذبه ای ندارد!
امروز از آن افتادم .
باورم شد!!!
شرمنده من دیشب بدون خداحافظی رفتم، آخه دخترم یه چیز جالب پیدا کرده بود: دنبه لاکپشت!!!!!!!
نه؛ خدا وکیلی شاخ در نمیارین؟ دنبه لاکپشت!!!
بگذریم
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
دنبه لاکپشت - اه - شرمنده! نون عنایت کنید
(دنبه لاکپشت!!!!)
از این عجیب تر هم وجود داره! از این به بعد قرار چیزهای جالب زیاد ببینیم
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند.
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.
دال
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
از اون بالا پریدم
لب جویی رسیدم
آب زلالی دیدم
…
راه درازی داشتم
اما جونی نداشتم
دو تا فرشته دیدم!
یکی شون بهم آب داد
تا ظرف آب را دیدم
ته دلم خندیدم
آب را مفتی ندادند
آب را با خون خریدم
اون یکی بهم یاد داد
یادشوبه جون خریدم
آب را دادم به هستی
هستی دلش شاد شد
گل به گلش باز شد
هستیمو پاش گذاشتم
تا غنچه گلزار شد
…
دویدم و دویدم
دویدی و دویدند
رنگ ها یهو پریدند
باد خزون را دیدن؟
که اینجوری لرزیدن؟
تو دیگه چرا ترسیدی
نکنه منو ندیدی!
ندیدی برات دویدم؟
هفت تا آسمون پریدم؟
خزوون مگه چی کاره است!
حرف من استخاره است!
…
دویدم و دویدم
دویدم و ندیدم
هر چی بودش ننگ بود
هر جا بودش تنگ بود
هستی به پاش سنگ بود
من مگه پام لنگ بود؟
هستی را دادم به باد
مونده فقط من و یاد
…
دویدم و دویدم
یه جای دور رسیدم
دوتا چشامو بستم
سنگ به پاهام می بستم
منتظر هستی جون
صبح تا غروب می شستم
…
دویدن و دویدن
کنار من رسیدن
نقل و نبات آوردن
سه تا شکلات آوردن
همه را یه جا گذاشتن
جونمو جا گذاشتن
دیگه اونها را ندیدم
دیگه یادشو ندیدم
دیگه یادشو ندیدم
…
دنبال یاد دویدم
به صحراها رسیدم
آب و هستی را دیدم
دیگه یادشو ندیدم
دیگه یادشو ندیدم
…
دویدم و دویدم
نه دیدن و نه دیدم
هستی دوباره برگشت
دوید تو صحرا نشست
رنگ خونم را دیدم
خندیدن و خندیدم
هستی همش رنگ بود
من ولی دلتنگ بود
…
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
از اون بالا پریدم
لب جویی رسیدم
دیگه یادشو ندیدم
دیگه یادشو ندیدم
...
میم
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد_صبحگاه من است
تو چون ز روی بگیری نقاب زلف سیه را
خروس صبح بخواند که آفتاب برآمد
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
رفتی و رفت جان و دلم در قفای تو
خالیست بر دودیده ام ای دوست جای پای تو
واعظ ما بوی خوش نشنید بشنو که این سخن
در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پنر گیر و خواه ملال
من و صلاح و سلامت کس این گمان نبرد
که کس به رند_خرابات ظن_ آن نبرد
عزیزان من تو مشاعره و شعر و شاعری دستی ندارم اما چه وضعیه؟ هر کی هرچی گیر میاره میده؟ از یه حرف شروع کنید! اگه نخواستین حرفو عوض کنید! اینجا یه مدیر مثه سد(صلوات) ممد می خواد!
مثلا ب!
موفق باشید.
یاعلی:72:
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
با الف ادامه بدید
به جرم عشق توام ميكشند وغوغائيست
تو نيز بر سر بام آي كه خوش تماشائيست
مال من نیستا منبع:
http://www.parsiblog.com/yar/Discus.aspx?GID=1159&DID=1204
عزیزان می دونم کسی اینکاره نیست ولی میگم شاید زیاد توجه نکردید:
دزدی ادبی ممنوع!
http://www.postsmile.com/img/emotions/207.gif
موفق باشید.
یاعلی:72: