دل من دير زماني است كه مي پندارد :
“ دوستي ” نيز گلي است
مثل نيلوفر و ناز
ساقة ترد ظريفي دارد
بي گمان سنگدل است آنكه روا مي دارد
جان اين ساقة نازك را
دانسته
بيازارد !
نمایش نسخه قابل چاپ
دل من دير زماني است كه مي پندارد :
“ دوستي ” نيز گلي است
مثل نيلوفر و ناز
ساقة ترد ظريفي دارد
بي گمان سنگدل است آنكه روا مي دارد
جان اين ساقة نازك را
دانسته
بيازارد !
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که چرخ هفتمش هشتم زمین است .
تا به کی نازی به حسن عاریت
ما و من آیینه داری بیش نیست
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
گرد آفرید عزیز حالا چرا می زنی. یه اشتباهی شد.
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر ترا ذاکر نیست
مکن کاری که بر پا سنگت اید
جهان با این فراخی تنگت اید
چو فردا نامه خواهان نامه خواهند
ترا از نامه خواندن ننگت اید
بابا طاهر »
درین دیرم چنان مظلوم و مغموم
چو طفل بی پدر بی مادرستم
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
غم آمد غصه آمد ماتم آمد
خدا را این میان کم دارم امشب