RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
فمر نمی کنی همین مشکلاتی که در خانه با ماماو بابا داشته ای باعث می شود از امین توقعات بیشتری داشته باشی ، یعنی کی جورهایی تک محوری امین شده باشد ؟! نازنین من احساس می کنم امین و تو می توانید زندگی خوبی داشته باشید ولی یک چیزهایی این وسط هست که خیلی بی خودی است ولی توانسته با توجه به ریشه هایی که دارند منشا اثر شوند ، و متاسفانه اثراتشان هم مخرب است ، نازنین امین بد نیست ، خسته است ، یک مرد خسته با یک زن خسته خیلی فرق دارد ، مردها احتیاج به کمک بیشتری دارند ، تو ما را داری ، می توانی دردت را به ما بگویی ، با ما غرغر کنی ، ولی امین حرف نمی زند و کسی را ندارد که مثل تو بتواند راحت حرفهایش را بگوید ، اصولا مردها با حرف زدن مشکلاتشان را نمی توانند حل کنند ،
آنی خوب شاید همین طور باشد که می گویی. قبول ولی آیا به عنوان یک زن حامی شوهرم نبوده ام؟؟؟ آیا همیشه بارشو به دوش نکشیدم؟؟؟
الان من دیگه نمی خواهم همسرم به من تکیه کنه. می خواهم من به او تکیه کنم. یک عمر خودم بودم و خودم ولی حالا می خوام من باشم و همسرم.
شاید اشتباه من غلط بود و امین اون مرد نمی تونه باشه. مردی که بتونه بار مسئولیت دیگری رو به دوش بکشه.
هر چی باشه اونم پسر همون مادره. مادری که با درایتی و خوشی زمان حال هیچ وقت نتوانست آینده رو بسازه که الان دو ماهه خانه دخترشه.
دوستان خیلی وحشتناکه دو ماه خانه دامادی باشی که روزی تا توانستی تحقیرش کردی!!!
دقیقا کاری که سعی داره با من بکنه ولی نمی تونه!
منم خستم. من از همسرم توقع دارم اگه توی حرف می گه : من با خانودم مشکل دارم و رفتارشون رو نمی پسندم توی عمل هم همینو ثابت کنه!
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
ما زنها ذاتا عجولیم دست خودمون هم نیست :rolleyes:
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
امین زنگ زد. قبلش هم اس ام اس داده بود شماره حسابتو بده.
زنگ زد رو تلفن مستقیم شرکت منم نمی دونستم اونه .
خیلی عصبانی باهاش حرف زدم. گفت : شماره حسابتو بده. گفتم برای چی ؟ گفت فلانی می خواد پول بریزه. گفتم :5 شنبه باید زنگ می زدی نه الان.
گفت الان می خواد پول بریزه. گفتم : من نمی خوام مال خودتو بده. گفت: من الان حفظ نیستم بده یارو معطله.
منم دادم.
هی گفت : حالت چطوره بابا اینا چطورن. گفتم : کاری نداری؟ گفت دارم حرف می زنم. گفتم من کار دارم.
بهش برخورد . گفت : باشه. من گوشی رو قطع کردم...
نمی دونم. ولی مثل سابق اصلا دلم براش تنگ نشده و اصلا دلم نمی خواد صداشو هم بشنوم. نمی دونم چه مرگمه ولی تمام بلاهایب که چه خودش چه خانوادش سرم آوردن همش جلوی چشممه.
واقعا الان توی این روز ها نمی خوامش...
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
اشكالي نداره كه اگر نخواهي باهاش صحبت كني ولي پلهاي پشت سرت را خراب نكن
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
اشكالي نداره كه اگر نخواهي باهاش صحبت كني ولي پلهاي پشت سرت را خراب نكن
:81:
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
فکر نمی کردم در این شرایط فرصت این را داشته باشی که زندگی و کارها و حرفهای مادر شوهرت را تحلیل کنی !
با شوهرت هم که اینجوری حرف می زنی ، نازنین باید بروی مشاور ، حرفهای من هم به دردت نمی خورد ، دیگه هیچ دخالتی نمی کنم ولی حرف آخر مشاور است ، با امین یا بی امین ، تنها به خاطر خودت
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
فکر نمی کردم در این شرایط فرصت این را داشته باشی که زندگی و کارها و حرفهای مادر شوهرت را تحلیل کنی !
با شوهرت هم که اینجوری حرف می زنی ، نازنین باید بروی مشاور ، حرفهای من هم به دردت نمی خورد ، دیگه هیچ دخالتی نمی کنم ولی حرف آخر مشاور است ، با امین یا بی امین ، تنها به خاطر خودت
عزیزم من تو این شرایط چیزی رو تحلیل نکردم. اینها از قبل بوده.این اتفاقات حق من نبود. ولی باز هم اول و آخر تصمیم شاید اشتباه خودم بود...
بله حتما باید بروم مشاور. ولی کو پولش؟؟؟
الان اصلا شرایط مالیشو ندارم وگرنه حتما می رفتم.
آنی عزیز من بی منطق نیستم. حرفات رو هم خوب می فهمم عزیزم ولی الان دیگه حال منطقی بودن روندارم.
الان براش اس ام اس دادم مدتی از هم دور باشیم.
دیگه چیزی نگفت.
من همیشه از تمام حرف ها استفاده کردم. شاید اگه نبودین و حرفاتون رو نمی شنیدم خیلی بدتر عکس العمل نشون می دادم.از تمام راهنماییهات ممنونم عزیزم. :72:
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
دیروز امین اس ام اس داد و دیگه ول نکرد.
خلاصه حرفامون این بود که من گفتم بین من و خانوادت یکی رو انتخاب کنم . من دیگه نمی تونم.
اونم گفتم باشه ولی تو اگه منو دوست داشتی این کارها رو نمی کردی!!! منم می خوام چند وقتی بروم مسافرت و تنها باشم...
منم گفتم : به سلامت. منم 2 هفته دیگه می روم. بشین فکرهاتو بکن . من تصمیمو گرفتم ...
بله الان همتون دعوام می کنید ولی دیگه نمی تونم دوستان.
من نمی گم رابطشو قطع کنه می گم : رابطه منو کم کن. ماهی یکبار با زنت برو ولی خوددش آزاده هر جا تو فامیلش خواست بره...
چقدر جوابشونو بدهم؟؟؟ چقدر خودمو بزنم به کر بودن ؟؟؟ چقدر بشنوم و هیچی نخواهم بگم ؟؟؟ تا کی ؟؟؟ تا زمانی که بمیرن ؟؟؟ این زندگی می شه برای من ؟؟؟ اینا فردا تو تربیت بچه های من نخواهند دخالت کرد و هزار چیز دیگه ؟؟؟ تازه من الان مستقلم و کاریشون ندارم و هیچیم زیر دستشون نیست اینن اگر کمی تکیه به اونا داشتم چی ؟؟؟؟!!!!
به خدا قسم من اگه خانوادم اینقدر روی روابطمون تاثیر گذار بودن کاملا رابطه رو کم می کردم کما اینکه تا الان هم من اجازه خیلی دخالت ها رو به پدر و مادرم ندادم.
نمی دونم امین چه خواهد کرد ولی حرف اول آخرم همینه : یا من یا خانوادش...
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنين جان تا كي ميخوايي اينطوري جنگ اعصاب داشته باشي؟ نميدونم راهي كه بهت پيشنهاد ميكنم منطق يا غير منطقي !!! برو رو در رو با خانوادش صحبت كن يا رومي يا زنگي.
به آقا امين هم بگو چون خودش نميتونه تصميم درستي بگيره شما مجبوريد با خانوادش صحبت كنيد.((يه سر هم به تاپيك وهم عزيز بزن شايد يه چيزهايي دستگيرت بشه)).