RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
واما .... دل عزيز! عزيز دل! حالتون چطوره؟ با اجازتون چندتا سؤال مختصر ميپرسم، باور كنيد مختصره
شب بارونی عزیز؛ سلام، خوبم! خدا رو شکر! فقط این روزها یه مقدار واگویه های درونیم زیاد شده!
1. شنيدين ميگن: دل به دل راه داره؟ آيا قبولش داريد؟
بله! واقعا! تجربه اش رو داشتم.
2. اين جمله ي "دل به دل راه داره" يه ايهام خوشگل داره، اگر يافتين بنويسيد.
ببین با اینکه به ادبیات علاقه دارم؛ اما الان سوال تخصصی ممنوع!:311:
3. يه بيت شعر برامون بنويسيد كه معني حرف دل همانگونه كه مد نظر شماست به كار رفته. (البته به جز بيت اول ترانه ي دل اي دل، دل اي دل.....)
روح دمیده بر دلم چه ناشنــاس مــی شـــــود
قصد دل تو کرده و چه ناسپاس مــی شـــــود
شهر خراب می شود عشق تو جان نمی دهد
غم نهفته در دلم چه آس و پاس مــی شــــود
4. چرا تو تالار همش شما رو تبرئه ميكنند؟ ميگن به شب باروني بگير، ولي به دل نگير، هي ميگن به دل نگير.... آخه چرا؟
متوجه نمیشم؛ یعنی چی تبرئه ام می کنند! من خودم به شخصه همچین احساسی نداشتم. شایدم حساسیتهام بالاست که میگن به دل نگیر؛ اما کیه که به دل...
سؤال هاي مخصوص
5. فكر ميكنيد دو تضاد عقل و عشق رو چگونه ميشه در كنار هم قرار داد؟
همیشه فکر می کردم اگه عاشق باشی؛ کاملترین عقل دنیا رو به دست آوردی! اما جدیدنها به این نتیجه رسیدم که با عقل که میشه عشق رو به دست آورد و حفظش کرد! و فکر می کنم این دو هیچ وقت در تضاد نبودند؛ بلکه همیشه مکمل همدیگه بودند.
6. وقتي دل يه چيزي ميگه و عقل يه چيز، شما بيشتر به كدوم اعتنا ميكنيد؟
به نظر من بستگی به موقعیت و شرایطش داره! اما شاید این روزها بیشتر به عقل بها میدم.
7. فكر ميكنيد در فرآيند آفرينش جايگاه دل كجاست؟ چرا؟
جایگاه دلِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ! باید بهش فکر کنم. اگه به نتیجه رسیدم حتما جوابت رو میدم.
8. به نظر شما آيا وسوسه به گناه هم در دل صورت ميگيره؟ يا اينكه باور داريد دل بري از خطاست؟ (من خودم بر اين باورم. اگر مخالفيد توجيه ام كنيد)
من فکر می کنم چون شما عقل و دل رو دو مقوله ی جدا از هم می دونید بنابراین می تونید یکی رو متهم و یکی رو عاری از هر گونه خطا ببینید! اما من معتقدم این دو مثل کنش و واکنش هستند! بنابراین ممکنه وسوسه از طریق دل به عقل و یا از عقل به دل راه پیدا کنه! مهم اینه که هیچ کدوم عاری از خطا نیست!
9. دل نوشته هام از قلم نيوفته. اين يه كوچولو از دل نوشته هاي منه:
"شبي آسمان غرق در سياهي مطلق بود. با خود انديشيدم: هرگاه سياهي شب چيره شود، ستاره هاي كم سو پر نور تر از هميشه بر آسمان جلوه گر ميشوند. چه شده كه امشب درخشان ترين ستارگان هم از نظر پنهانند؟
خيره بر آسمان نگريستم. بر دلش زنگاري از غباري كدر نقش بسته بود. غبار بي رحمي كه زمين پست را به قصد فتح آسمان ترك گفته بود. قلبم آزرده گشت. غبار تيره، آنهمه اميد، آن همه شكيبايي و آنهمه سخاوت آسمان را در هاله ي پليدش سركوب كرده و ستاره ها يكي پس از ديگري فرو رفته بودند. سياهي بي هيچ زحمت، پرچم پيروزيش را برافراشته بود....."
در ناامیدی بسی امیدی است در پس شب سیه سپیدیست!
من فکر می کنم هیچ وقت سیاهی مطلق اتفاق نمی افته!
دوست دارم دلنوشته مو نقد كنيد. آيا واقعا غبارها هستند كه مارو نااميد ميكنند؟پس گناه آسمان چيه؟
نمادها: (آسمان: قلب پاك/ ستاره ها: اميد/شب و سياهي: مشكلات/ غبار: گناه، گناه ناخواسته/ زمين: نفس پليد)
قبل از اینکه این خط ها رو بخونم؛ پاسخم رو برات نوشتم؛ فکر نمی کنم هیچ وقت یه انسان با فطرت پاک بخواد ناخواسته اون قدر غرق بشه! غبارها ممکنه برای لحظاتی ما رو ناامید کنن؛ اما واقعا میشه که این ناامیدیها ماندگار باشن! آسمان همچنان پاکه و این طرز نگاه و نوع نگاه ماست که اون رو تیره می بینیم! اما در اون همچنان سپیدی و امید موج میزنه!:43:
10. يه حرف كه هميشه رو دلتون سنگيني ميكرده....
آیا واقعا همسرم در کنار من احساس خوشبختی میکنه؟
ممنونم از وقتي كه ميذارين. تو اين روز مقدس مارو هم دعا كنيد.
محتاجم به دعا!
اين گل هاي رنگارنگ هم تقديم به شما:
ممنونم از اینکه برای لحظاتی باعث شدید به چیزهایی فکر کنم که شاید خیلی وقت بود از یادم رفته بود!
:72::72:
باور کنید قلمم رو تغییر رنگ داده بودم؛ اما مثل اینکه نوشته هام دوست دارن یکرنگ باشن؛ مثل صاحبشون!:311:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
سلام دل عزیز
حالا سوال های بعدی
1)به نظر شما اخرین نفر روی صندلی داغ کیه؟
2)یک کنایه بنویسید
3)وقتی بچه بودین چی کار میکردین که مادرتون عصبانی میشد؟
4)در کودکی چه درسی دوست داشتید؟
5)صندلی داغچه حسی داره؟
6)الان صندلی داغ شما،به چه درجه ای رسیده؟
7)برای این عکس ها اسم بگذارید
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/19813/1309585280_19813_b81da9a05a.gif" />
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/19813/1309585403_19813_500031a9f6.gif" />
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/19813/1309585600_19813_80c0913b59.gif" />
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/19813/1309585722_19813_4a9f446c92.gif" />
8)دوست دارید سوالهایتان از 1تا10چه قدر سخت باشد؟
بازم بر میگردم:227:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
سلام دل عزیز
سلام خاله!چشم جواب میدم!
چی شد پس چرا به هیچی از سوالها جواب ندادید؟
حالا اینم جریمش
1) چه اهنگ هایی دوست دارید؟
بیشتر آهنگ هایی که مفهوم داشته باشه و عشق و دوست داشتن رو بده؛ حالا فرقی نمیکنه، عشق زمینی یا آسمانی!
2)اگه قرار بود برای 5دقیقه به یه کدوم از وسایل زیر در میومدید کدوم و انخاب می کردید؟
الف)یخچال ب)تلویزیون ج)کامپیوتر د)بوفه
شاید کامیپوتر! برای اینکه بازم می تونستم با صاحبم تبادل اطلاعات داشته باشم.:311:
3)کدام یک به شخصیت شما نزدیکتر است؟(لطفا برای هر کدام که به شخصیت شما نزدیکتر است شکل بگذارید)
کنجکاو
کوشا:18:
دقیق:304:
مهربان
4)اخرین باری که گریه کردید کی بوده؟
دیشب، قبل از خواب!
5)خواننده مورد علاقتون چیه؟
راستش بچه که بودم آقای علی کریمی یه آهنگ داشت به نام "توحید" اون آهنگ باعث شده بود جذب ایشون بشم! اما حالا! فکر می کنم آهنگ ها و صدا و شخصیت علی لهراسبی رو بیشتر می پسندم.
6)یک چیستان خیلی سخت بگویید؟
آخه! خاله! الان من از کجا چیستان بیارم:33:
7)به نظر خودتون بهترین موضوعی که تو تالار نوشتین چی بوده؟
چه جوری میتونم شادش کنم و البته چه جوری میتونم آرومش کنم
8)یک جمله زیبا بگین..
رنگین کمان پاداش کسانی ست که تا آخرین قطره باران زیر آن می ایستند.
9)یک جمله زیبا به اعضای تالار بگین..
واقعا هم حسی و صداقت شما اعضا قابل تحسینه!
10)این اعضایی رو که میگم در یک جمله نقدشون کنید
مدیر همدردی
احساس میکنم این روزها اصلا توی تالار نیستند.
فرشته مهربان
خیلی سرش شلوغه و اصولا به مباحث سطحی خیلی توجه نمی کنند.
بالهای صداقت
فکر می کنم داره ریز و حتی جزئیات زندگیش رو هم تعریف میکنه!
سارا بانو
کمتر از روشهایی که توی زندگیش به کار برده برای موفقیت؛ بیان میکنه!
11)به نظر شما من چه شکلیم؟
من فکر می کنم موهات مرسی کوتاهه؛ به رنگ طلایی! یه مقدار هم توپلی! یه عروسک خوشگل هم همیشه توی بغلته! با مامانت دوستی و احساسات مامانت، مثل غم و شادیش هم برات مهمه!
12)رنگ مورد علاقتون چیه؟
سبز و آبی رو دوست دارم.
13)چه کتاب هایی رو دوست دارید؟
بیشتر کتاب های روان شناسی و اصولا روابط زن و مرد!
امید وارم صندلی واقعا داغی داشته باشید
ممنونم از شما دختر مهربون:46:
سلام دل عزیز
اول ازهمه بگم سابینا یه بار روصندلی نشسته.نمی دونم مگه میشه بازم بشینه؟
[color=#000080] ببخشید! من نمی دونستم که نشستن!
دوم بگم خانومی عجله کن خیلی عقب موندی.
حالا! بیا ببین با چه سرعتی دارم جواب سوالها رو میدم.:322:
خب سوالای من:
1- علم بهتره یاثروت؟
اگه کلاس چهارم ازم می پرسیدی؛ می گفتم: ثروت! اما حالا میگم هر دو!
2- اگه این فرصت رو داشته باشید برگردید عقب مثلا10 سال پیش،کدوم کارتون رو تکرار نمیکنید؟
شاید دعایی رو که تابستون 85 کردم و برآورده شد و انجام نمی دادم.
3- دلتون می خواست مرد بدنیا میومدید؟
بعضی موقع ها اره!
4- به نظرتون بچه تو زندگی مشترک چه نقشی داره یا چقدر مهمه؟
من فکر می کنم بچه نه می تونه معجزه کنه؛ نه چیزی رو عوض کنه! اون وقت می یاد که زندگی کنه! زندگی خودش رو بکنه! و این ماییم که بهش نقش می دیم! و فکر می کنم وجود بچه اون قدر مهمه که در خودمون این توانایی رو داشته باشیم که تا یه حدی هدایتش کنیم؛ نه هدایت مون کنه!
5- شنیدید میگن اگه مادرشوهر دست بکنه تو عسل بازم عروس میگه تلخ بود وانگشتشو گاز میگیره؟یابرعکس؟نظرتون چیه؟
من فکر می کنه همه چیز از پیش فرض هایی ذهنی هست که توی ذهن ما کاشتن! و این اصلا درست نیست! میشه با مادرشوهر دوست بود! اگه پیش فرض ها رو گذاشت کنار!
فکر کنم سرتون خیلی شلوغه،فعلا اینارو جواب بدید تابعد.
نه! عزیزم! سرم شلوغ نیست! فقط روزهای تعطیل که سر کار نمی یام و همسر گرامی در منزل تشریف دارند، دوست دارم تمام وقت مون رو با هم بگذرونیم؛ به صورت آن لاین و فعال! بنابراین دلم نمیخواد و نمی یاد که بخوام وارد اینترنت بشم!:43:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
سلام دل عزیز
[color=#0000CD]سلام دختر مهربون
حالا سوال های بعدی
1)به نظر شما اخرین نفر روی صندلی داغ کیه؟
فکر کنم خود مدیر همدردی!
2)یک کنایه بنویسید.
با آبکش آب آوردن: کنایه از انجام دادن یه کار سخته!
3)وقتی بچه بودین چی کار میکردین که مادرتون عصبانی میشد؟
اصولا من خیلی بچه ی شر و شلوغی نبودم؛ اما ما چون اون موقع ها با عموم این ها توی یه ساختمون دو طبقه می شستیم؛ من وقتی با پسرعموم که هم سن و هم بازیم بود؛ دعوام میشد، مادرم عصبانی میشد!
4)در کودکی چه درسی دوست داشتید؟
انشاء
5)صندلی داغچه حسی داره؟
برام جالب و بامزه ست!:311:
6)الان صندلی داغ شما،به چه درجه ای رسیده؟
الان که خوبه، تازه اومدم روش نشستم؛ اما دیروز فکر کنم از 40 درجه گذشته بود.
7)برای این عکس ها اسم بگذارید
ببین خاله اولی منو یاد سارا
دومی غزاله
سومی فرشته
چهارمی هم ملوسک
8)دوست دارید سوالهایتان از 1تا10چه قدر سخت باشد؟
سوال آخرت یادم رفته بود!:311:
دوست دارم به اندازه ی 7 باشه!
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
[color=#0000CD][size=x-large][font=Tahoma] f]بچه ها مثل اینکه صندلی داغ رو من بدجوری داغش کردم که دیگه از هیشکی خبری نیست؟:311:
بابا هر کی انتقادی (چقدر هم من انتقاد پذیرم..:311:)؛ نکته ای؛ مساله ای توی دلش مونده، میخواد یه تعریفی ازم بکنه:227:
من مثل یه بانوی قدرتمند:307: آماده ی شنیدن هستم:311:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
سلام من دوباره اومدم:227:
سلام دل عزیز
1)برای این اسما شکلک بذارید
دل
بی دل
مو طلایی
فرشته مهربان
مدیر همدردی
خاله قبلا گفته بودین که:
میشه اول بهم بگید؛ وقتی روی دکمه افزودن تصویر می زنم؛ بعدش آدرس تصاویری رو که در سیستمم دارم رو چه جوری بذارم؟
ادرس دومی رو کپی کنید بعد تو پستتون بذارین برای مثال فرض کنید اسم ادرس :باران ، شما باران رو کپی میکنی
بعد هر جا که که میخوای(البته منظورم هر جا تو پستتونه)پیست کنید
حالا اگه یاد گرفتین برای اینا عکس بذارین
مدیر همدردی
فرشته مهربان
بالهای صداقت
Hamed65
بی دل
سابینا
شیدا حاتمی
مو طلایی
محمد ابراهیمی
شب بارونی
باران68
سارا بانو
نقاب
اریاناng
دل(خودتون)
3-دوست دارید رو کدوم صندلی بشینید؟
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/19813/1309767238_19813_b3ab47c0f9.jpg" />
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/19813/1309767288_19813_44d9dcda8f.jpg" />
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/19813/1309767360_19813_0ec40f5b53.jpg" />
خب همینا بسه بای:311:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
بذار ببینم اول می تونم شکل بذارم!:311:
یه تستی بکنم!:311:
http://7.jpg
می بینم که یه مرحله پیشرفت کردم!:311:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
دل عزیزم سلام.سوالات من:
شما چجوری خودتون رو ارزیابی میکنید؟
برای یکنواخت نشدن زندگی بعد از 2،3 سال اول ازدواج که راهکاری دارید؟
همسرتون میدونن شما اینجا عضو هستید؟
اگر میتونستید یک ماه بدون محدودیت مال به هر جا که میخوایین سفر کنید کجا رو انتخاب میکردید؟
وقتی تو یه مجلس جمعی به شما خیره می شوند،شما چه احساسی میکنید؟چرا؟
در زندگی بیشتر تماشاگر هستی یا بازیکن؟
امروز چه نکته تازه ای یاد گرفتین؟
تصمیم دارید تو همدردی بمونید؟
توی تالار با چه کسی بیشتر از همه صمیمی هستین؟
چرا قدیمی ها انقدر از روز های خوب گذشته میگن؟بی تعارف بگین اون روز ها تالار و اعضاش چی داشت که الان نداره و اعضا ندارن؟
در حال حاضر برای انجام چه عملی بهترین روحیه رو دارین؟
چه نوع کتاب هایی مورد علاقه شماست؟
از شغلی که دارین راضی هستین؟
سنی که در اون هستید،بزرگترین حسن اش چیه؟
اگر بتونید نوع مرگ خودتون رو انتخاب کنید،چه نوع مرگی رو انتخاب میکنید؟
کدام عمل شما اگر در جمع مطرح بشه،خوشحال میشید؟چرا؟
موفقیت از نظر شما به چه معناست؟
بارز ترین صفت شما چی هست؟
به نظرتون چجوری میشه شاد تر زندگی کرد؟
بزرگترین استعداد ها و مهرت های شما کدامند؟
در حال حاضر به خاطر چه چیزی بیشتر از همه در زندگی سپاسگذارین؟
اگر قرار باشد یک ساعت دیگه بمیرین،اولین کاری که میکنید چیه؟
:)فعلا به همین ها جواب بدین تا باز برگردم:72:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
خوب بچه ها!
من با یه دنیا پیشرفت اومدم دوباره!:311:
البته با کمک های معلم خوب و عزیزم موطلایی جان!:311:
قربونت برم خاله که اینقدر مهربونی!:46:
سلام من دوباره اومدم
سلام خاله
1)برای این اسما شکلک بذارید
دل :310:
بی دل :227:
مو طلایی :shy:
فرشته مهربان :301:
مدیر همدردی :18:
حالا اگه یاد گرفتین برای اینا عکس بذارین
مدیر همدردی
چون ایشون رو دیدم؛ فقط یه گل می ذارم جاشون؛ که جاشون همیشه سبز باشه!
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...b5d1057b41.jpg
فرشته مهربان
همیشه کمک حالم بوده؛ و با راهنمایی های جدیش؛ اما اساسی کمک کرده! فرشته جان! خیلی دوستت دارم!
این هم بچه های همدردین و راهنمایی های فرشته متحولشون کرده!
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...d6e4219c18.jpg
بالهای صداقت
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...874593287d.jpg
Hamed65
راستش خیلی با ایشون آشنا نیستم؛ بنابراین
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...439eb573d6.jpg
بی دل
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...a6928ed40e.jpg
خاله! چون بیشتر از ده تا تصویر در یه ارسال مجاز نیست؛ پس من هم رعایت می کنم و مرحله مرحله جواب میدم!
سابینا
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...e7d87b1e98.jpg
شیدا حاتمی
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...49b5e99f59.jpg
مو طلایی
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...e5683cfd1a.jpg
محمد ابراهیمی
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...8193d78be8.jpg
شب بارونی
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...fd392bccd9.jpg
باران68
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...cdc44b414e.jpg
سارا بانو
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...244c12da0b.jpg
نقاب
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...1688d15848.jpg
یکیشون نقابه!:311:
اریاناng
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...b8c520f036.jpg
دل(خودتون)
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...68be094319.jpg
میگم خاله! باز اگه فکر می کنی کسی از اعضای تالار جامونده تعارف نکنی ها!! بگو!:311:
3-دوست دارید رو کدوم صندلی بشینید؟
فکر کنم سومی!
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
دل عزیزم سلام.سوالات من:
شما چجوری خودتون رو ارزیابی میکنید؟
من همیشه نسبت به زمان و کیفیت زندگیم خودم رو می سنجم!
برای یکنواخت نشدن زندگی بعد از 2،3 سال اول ازدواج که راهکاری دارید؟
راستش من خودم الان سه ساله که ازدواج کردم و اصلا زندگیم برام یکنواخت نشده؛ و فکر می کنم این مساله برمیگرده به نوع نگاه و دیدگاه انسانها نسبت به کمیت یا کیفیت زندگی!
چون اگر عشق و تازگی توی زندگی انسان باشه؛ اصلا گذر زمان به چشم نمی یاد!
همسرتون میدونن شما اینجا عضو هستید؟
بله! حتی بعضی از نوشته ها؛ یا خاطرات؛ یا شخصیت اشخاص اینجا رو هم براشون تعریف کردم.
اگر میتونستید یک ماه بدون محدودیت مال به هر جا که میخوایین سفر کنید کجا رو انتخاب میکردید؟
فکر می کنم ایتالیا! خیلی دوست دارم ببینم ونیز واقعا چه شکلیه!:311:
وقتی تو یه مجلس جمعی به شما خیره می شوند،شما چه احساسی میکنید؟چرا؟
راستش بستگی داره جنس موافق باشه یا مخالف!
آشنا باشند یا غریبه!
اگه جنس مخالف و غریبه باشند؛ مطمئنا اصلا خوشم نمی یاد و سریع به خودم نگاه می کنم ببینم شاید لباس یا حرکت ناشایستی یا تابلویی پوشیدم که این جوری خیره شدند!
اگه جنس مخالف و آشنا باشند؛ راستش احساس بدی نسبت به اونها پیدا می کنم و یه شاید حس اعتماد به نفس نسبت به شخصیت و ظاهر خودم!
اگه جنس موافق و غریبه باشند که بهم خیره شده باشند؛ شاید خنده ام بگیره و فکر کنم که حتما در موردم دارن صحبت می کنند؛ حالا چه منفی چه مثبت! یا خیلی جذاب و با شخصیت بودم که یه عده خانوم دارن این جوری بهم ذل می زنند!
و اگه جنس موافق و آشنا باشند؛ بر میگردم و بهشون لبخند می زنم و خیلی مهربون می پرسم مساله ای پیش اومده؟
در زندگی بیشتر تماشاگر هستی یا بازیکن؟
مطمئنا بازیکن!
امروز چه نکته تازه ای یاد گرفتین؟
راستش دیروز فهمیدم که همدلی کردن با همسرم چه حس قشنگی بهش میده!
امروز فهمیدم که نباید همیشه نبودن زمان؛ باعث بشه که ما عجولانه عمل کنیم؛ چون این همیشه جوابگو نیست!
تصمیم دارید تو همدردی بمونید؟
راستش من همیشه به همدردی به عنوان جایی که میشه مشکلات مختلف و راه حل های مختلف رو دید و از وجود اونها آگاه بود؛ نگاه کردم! همین طور جایی که میشه وسعت دید داشت و دنیای اطرافت رو بازتر و بزرگ تر دید! بنابراین, هر زمان که احساس کنم در این محیط می تونم نیازی رو مرتفع کنم؛ یا نیازی از من مرتفع بشه؛ خواهم ماند!
توی تالار با چه کسی بیشتر از همه صمیمی هستین؟
صمیمی!نوع نگاه و دیدگاه های آنی رو می پسندم و خیلی دوست دارم که با ایشون صمیمی باشم!
چرا قدیمی ها انقدر از روز های خوب گذشته میگن؟بی تعارف بگین اون روز ها تالار و اعضاش چی داشت که الان نداره و اعضا ندارن؟
راستش من نمی خوام تعمیم بدم! اما احساس می کنم صداقت و رو راستی که اعضای قدیمی داشتند و همین طور میزان ارتباط گیری و خبرجویی و دلجویی که اعضای قدیمی داشتند؛ اعضای جدید کمتر دارند!
گرچه! امروز هم ما اعضای جدیدی داریم که واقعا دوست داشتنی و مهربان هستند!
در حال حاضر برای انجام چه عملی بهترین روحیه رو دارین؟
راستش این روزها داریم یه تصمیم مهم می گیریم؛ من و همسرم! (تصمیم برای بچه دار شدن!) بنابراین من خیلی با خودم؛ افکارم؛ عشقم و خلاصه کلا درگیرم و دارم فقط و فقط فکر می کنم!
گرچه! به توصیه های آقای سنگ تراشان باید عادی و ریلکس باشم و خیلی فکر و خیال نکنم!
بنابراین برای بی خیال بودن باید روحیه داشته باشم.
چه نوع کتاب هایی مورد علاقه شماست؟
کتاب های زناشوئی و عشق و روشهای عاشق ماندن و خلاصه بیشتر مسائل تربیتی؛ آموزشی و روابط زن و مرد برام جذابند!
راستش کتاب های مهندسی کامپیوتر مثل پایگاه داده و سیستم عامل هم خیلی دوست دارم! اما چون دیگه باید یه کم زندگی کنم؛ فعلا در این مورد راه علاقه ام رو بسته ام!
از شغلی که دارین راضی هستین؟
آره! بی دردسر و کاملا آرومم!
سنی که در اون هستید،بزرگترین حسن اش چیه؟
اینکه دوست داری؛ هر روز بیشتر از دیروز آگاه تر بشی و عاقلانه و عاشقانه رفتار کنی!
اگر بتونید نوع مرگ خودتون رو انتخاب کنید،چه نوع مرگی رو انتخاب میکنید؟
راستش دوست دارم یه روزی که با همه ی عشقم؛ برای نماز صبح بلند میشم؛ بعد از نماز صبح؛ آخرین بوسه ام رو به پیشونی گلم بزنم و بعد سر سجاده ی نماز صبح؛ برای همیشه چشمام بسته بشه! (شاید اسمش رو گذاشت یه سکته ی قلبی!) البته نمی دونم چه جوری! ولی خدا کنه! دردش کم باشه! :311: آخه! من یه کم ترسو ام!:311:
کدام عمل شما اگر در جمع مطرح بشه،خوشحال میشید؟چرا؟
اینکه همسرم در کنارم احساس آرامش میکنه! کلا؛ حس آرامش داشتن و آرامش دادنم به دیگران!
چون فکر می کنم این جوری دیگران بیشتر از همیشه می تونند بهم اعتماد کنند و بهتر بتونم به دیگران در حل مشکلاتشون کمک کنم!
موفقیت از نظر شما به چه معناست؟
یعنی خودت از خودت راضی باشی! از جایگاهت در زندگیت!
بارز ترین صفت شما چی هست؟
بیشتر بهم میگن حساس و رمانتیک و مودب!
به نظرتون چجوری میشه شاد تر زندگی کرد؟
دقیقا سوالیه که قبل تر ها براش تاپیکی باز کرده بودم و البته امروز که به جواب اون نیاز داشتم وقتی پاسخ ها رو مرور کردم؛ مفهوم کلیش این بود که نگاهت به زندگی رو اگر شاد کنی؛ یعنی همه چیز رو با عشق و شادی بسنجی؛ همیشه شاد خواهی بود!
بزرگترین استعداد ها و مهرت های شما کدامند؟
فکر می کنم استعدادم در آموزش دادن و معلم بودن خیلی زیاده؛ چون بارها و بارها بهم گفتن! قدرت سخنوریم هم بالاست!
مهارت ها؟ اگه منظورتون تخصص هست؛ راستش خودم فکر می کنم شاید هنوز هیچی تخصص ندارم؛ و یه سری برنامه ها برای استعداد یابی و کسب مهارت برای آینده دارم!
در حال حاضر به خاطر چه چیزی بیشتر از همه در زندگی سپاسگذارین؟
بخاطر اینکه خودم رو شناختم و راهم رو شاید برای چگونه زندگی کردن پیدا کردم!
اگر قرار باشد یک ساعت دیگه بمیرین،اولین کاری که میکنید چیه؟
بخاطر تمام اذیت هایی که به همسرم؛ پدر و مادرم و مادرشوهرم کردم از همشون طلب گذشت و حلالیت می طلبم.
فعلا به همین ها جواب بدین تا باز برگردم
ممنونم از سوالهای خوبتون!