نوشته اصلی توسط
الهه زیبایی ها
سون جان تو همیشه تو یادمنی:43:
و یکی از کسایی هستی اینجا که خیلی مشتاقم ببینمش و
از نزدیک باهاش دوست شم:43:
زلال جان من همین الانشم همین شکلی ام...اخه من هنوزم مدرسه میرم.....اون موقع بچه بودم و خانم تناردیه مدیرو ناظم ام بود الان همون خانم تناردیه رییسمه....
شاید اگه منم مدرسه رفتنم تموم شه دیگه از پاییز خوشم بیاد:tongue:...
اتفاقا خانم تناردیه امروز یِ کاری کرد با بچه هام....دقیقا همون اتفاق برای منم افتاده بود....برام جالب بود چه جوری بعضی اتفاقها تکرار میشه...برای دلداری براشون تعریف کردم....
شکر که به مدرسه براتون لذت بخشه.