یا امام رضا... یا ضامن آهو... دلتنگیم مولا جان:47:
https://s4.uupload.ir/css/images/udl6.png
https://s4.uupload.ir/files/rezaemam...ade-6_jyft.jpg
نمایش نسخه قابل چاپ
یا امام رضا... یا ضامن آهو... دلتنگیم مولا جان:47:
https://s4.uupload.ir/css/images/udl6.png
https://s4.uupload.ir/files/rezaemam...ade-6_jyft.jpg
سلام خانم wisdom
حالتون چطوره؟ من همیشه تو فکرتون هستم. الان اومدم دیدم آنلاین شده بوده اید. گفتم یه احوال بپرسم.
خوب هستید؟ خانواده خوبن؟
خدا نکنه یکی رو جو مدیریت و ریاست بگیره!
فرزانه ۱۲۳ هم البته روش خوبی رو پیشنهاد دادن، یکی در میان و اگه باز ادامه دادن کلا جواب ندین.
اینم رو خانم فرزانه ۱۲۳ خوب گفتن، اگه واقعا انسان کاملا اجتماعی و اهل صحیت نیستن و فقط با شما اینجورین، یعنی اینکه بله، شما رو بعنوان گزینه میدونن. کلا با توجه به صحبتهایی که کردین، این مورد احتمالش بالاس.
اگه واقعا تمایلی به ازدواج باهاشون ندارین، همین الان همین روش رو بکار ببرین. واقعا برای شمام سخت هست، قبول دارم. ولی چاره ای نیست.
سلام عزیزان همدردی
خواستم به خاطر پیام های دلگرمکننده و امیدبخشی که در روزای سختی بهم دادین، حال خوبمو باهاتون اشتراک بذارم.... یک هفتست دختر نازنینم به دنیای ما اومده... زیباترین حس دنیا لحظه ایه به دنیا اومد و در آغوش گرفتمش... انگار جزیی از وجودتو بهت میدن... اونم یک جز مقدس که مستقیم از طرف خالقت اومده....
اینقدر درین یک هفته عزیز شده که نمیدونم قبلش چطوری پس نبوده
ان شااالله عاقبت همه بچه هامون خیر باشه❤
قدم نو رسیده مبارک خانم شمیم، انشالله سالیان طولانی کنار هم خوش زندگی کنین:heart:
سلام
از مدت هاست دنبال خونه برای اجاره هستیم اما خونه ای با توجه به بودجه ما پیدا نمیشه مدام تو شیپور و دیوار هستم فکر کنم املاکی های شهرمون همه میشناسن منو :103: دلم میخواست خونه دربست ویلایی نقلی داشته باشم اما خب خیلی گرونه و شرایط جور نمیشه به همون آپارتمان هم راضی هستم اما فقط مستقل باشم...
حالا یه مورد هست قراره امروز غروب ببینیم خیلی امید دارم البته من هر خونه ای که می خواستم ببینم با کلی امید می رفتم میدیدم :311: دیگه بعد دیدن بدجوری تو ذوقم میخورد:47:
یعنی میشه امروز بیام با ذوق بگم که بالاخره خونه گرفتیم :203:
برام صلوات بفرستید هر چی به صلاحمه برام رقم بخوره و صبرم زیاد بشه:72:
سلام به همه عزیزان
من با عذاب وجدانی زیاد اومدم به همدردی. احساس میکنم ادم بی معرفتیم و فقط کمک گرفتم و هیچ کمکی نکردم. به هرحال خوشحالم که همدردی هنوز داره کار میکنه. تاپیک صندلی داغ رو خوندم به خصوص صحبت های اقای سنگتراشان رو. برام خیلی جالب بود. چند نفر بودند که من همیشه نظراتشون رو دنبال میکردم. مهرااد، شیدا(خانمی که پزشک بود) ، سوده و ... فکر کنم اونها هم کمتر میان این سایت. من از همدردی چیزای زیادی یاد گرفتم و همیشه بهش فکر میکنم. از همه دوستان و به خصوص مدیران همدردی ممنونم.
در اخر امیدوارم حال همتون خوب باشه روزهای خوبی بگذرونید:72:
سلام جناب نجار
شما رو بخوبی یادمونه، سخت کوشی و تلاش های شما درس های خوبی برای ما اعضای همدردی داشت.
خوشحالیم شمارو زیارت کردیم و چه خوب که ، خوبین
- - - Updated - - -
سلام مجدد
خیلی ممنونم که منو یادتون مونده. همیشه از فراموش شدن میترسم و این حرف شما برام خیلی با ارزشه:72:
الان رفتم و مطالبی که قبلا نوشته بودم رو خوندم. مثل یک دفترچه خاطراته که افکار چند سال پیش منو در خودش داره. بیشتر از همه به خاطر غلط های املاییم خجالت کشیدم. خوشحالم که حداقل در این مدت کمی باسوادتر شدم:311:
سلام
دیدم خانم بی نهایت آنلاین شدند چقدر ذوق کردم از دیدنتون بی نهایت جان. اگر صلاح می دونید از احوالات تون بگید:72:
من واقعا یه جور خاصی دوستتون دارم :43:
سلام طنین جان، مرسی از محبتت.
خیلی دلم می خواد بتونم بیام تالار، سعی می کنم بیشتر بیام.
حال شما چطوره؟
من درگیر یه تحولات بزرگی هستم که خودمم هم نمی دونم به کجا ختم می شه ولی حتما یه روز می یام و از تجربیاتم براتون می گم.
حالا برم صندلی داغ رو بخونم انگاری دوباره راه افتاده:303:
سلام ، چخبر خانم pooh , چکار کردین با مورد آخری که بحثش شد؟
این همه خزعبل در مورد زندگی کردن در زمان حال نوشتن، ولی خب با تمرین کردن و چه میدونم نفس عمیق کشیدن و .... برای ما که تغییری نکرد. این زندگی در زمان حال به ماها نیومده. ما فوق فوقش بتونیم یه نیم ساعتی به زمان حال فکر کنیم. بقیش دیگه یا گذشته ست یا آینده...
سلام.
خبر خاصی نیست.
هیچی همچنان به پیام دادن و سوال علمی پرسیدن ادامه میدن و خب منم نسبتا رسمی و با رعایت حدود و البته کمی تاخیر جواب میدم.
حالا شاید هم اصلا منظوری نداشته باشه!
فقط پیامهاش با توجه به سابقه قبلی یکم روی مخمه و راحت نیستم. که شاید در واقع عیب منه که بدون دلیل محکمی پیشگویی میکنم!
شاید بهتر باشه حساسیتی نداشته باشم و خودمو آزار ندم. حالا اگه زمانی بجث ازدواجی پیش کشید, نظرمو میگم.
موفق باشین
حیاط خلوت عزیز یه نگاه به صندلی داغ بنداز
چون معمولا اینجا رو میبینی نوشتم برات ، الان نوبت شما هست لطفا پاسخ سوالات رو بدین:72:
سلام به همه عزیزان
نمیدونم اینجا رو خانم ای تک و آقای اثر راشومون میخونند یا نه. من از اینکه متوجه شدم هر کدام در زندگی مشترکشون دچار چنین چالشهای بزرگی شدند خیلی ناراحت شدم.
شخصا خیلی به آقای اثر راشومون احساس نزدیکی میکردم. خانم ای تک رو هم با نظرات خوبی که میدادند یادم بود. وقتی متوجه مشکلات شون شدم احساسات متفاوتی رو تجربه کردم. از غم گرفته تا عذاب وجدان. احساس میکردم کوتاهی کردم و دیر متوجه شدم. هرچند همین حالا هم هر چه فکر میکنم نمیتونم راهنمایی خردمندانهای کنم.
از طرف دیگه از خوندن واکنش آقای راشومون خیلی حس خوبی پیدا کردم. به نظرم برداشتم از ایشون درست بود و کاملا با منطق و همراه با مهربانی و درک بالا و در واقع راه حل محور با مشکل برخورد کردند. ایکاش روزی من هم همینطور با قدرت باشم.خانم ای تک هم تصمیم گرفتند محکم باشند و خودشون رو نبازن. واقعا عالی هستید.
برای هر دو این عزیزان آرزوی آرامش دارم. امیدوارم روزهای شیرینی در پیش داشته باشند تا تلخی این روزها رو فراموش کنند.
آقای نجار سلام. خیلی مخلصیم.
یه حس غریبی هست، یه مفهوم ... اینکه از یه سن به بعد میفهمی که تنهای تنها هستی، تنها میای به این دنیا و تنها میری. یه چنین حسی بعضی وقتا میاد سراغم، قبلنا با خودم درگیر میشدم و میگفتم نه این حس دروغه، ولی الان دیگه فهمیدم که حقیقت هست.
سلام
من خودم یه مدت تنها زندگی می کردم. خیلی هم بهم خوش می گذشت. تنهایی گردش و خرید میرفتم. تنهایی رستوران میرفتم برای خودم. ولی در کل نه. تنهایی به نظرم خوب نیست. مخصوصا برای کسانی که حال روحی خوبی ندارن. همون زمانی که تنها بودم یه اتفاقی برام افتاد که از لحاظ روحی خوب نبودم. مطمئنم اگه پیش خانوادم بودم اون اتفاق اونقدرها هم روی من نمی تونست تاثیر منفی بذاره. ولی چون تنها بودم برام سخت گذشت.
خلاصه اینکه بستگی داره به احوالاتت.
والا من همانطور که گفتم بعصی وقتا حس تنهایی میاد سر اغم، خصوصا شبا قبل خواب، سرمو که روی بالش میذارم، قشنگ حس میکنم تنهای تنهام. این تنهایی یه حسه و خیلی سخته برام که توصیفش کنم، بیشتر منظورم احساس تنهایی است.
با وجود اینکه برادرام و مخصوصا خواهرم شدیدا حامی هستن، هر روز (اگه خونه باشم البته!) باهاشون حرف میزنم، قشنگ بهشون میگم چه نقاط ضعفی دارم! (لذت میبرم از لین کار! چون توی محیط بیرون مجبورم همش نقاط مثبتم رو داد بکشم!). ولی با این وجود اون احساس تنهایی بازم هست، یه حسیه که با ازدواج اینام فک نکنم برطرف بشه. ولی یه چندسالی هست که دیگه با این حس کنار اومدم، خوشم باهاش. مثه شمام تنهایی میرم کوه و اتفاقا کوه جایی هست که قشنگ حس میکنی توی این دنیا تنها هستی.
قبلنا حس بدی داشتم به حس تنهایی! ولی الان اکی هستم باهاش، قبولم دارم که یه مقدار دپرس کننده هم هست، ولی پذیرفتمش...
خیلی میتونم در مورد تنهاییم حرف بزنم، خیلی ...
پوه عزیز سلام
چون خواستی به سوالت کوتاه جواب میدم
بله دو سالی هست که تنها میرم پارک و این پارک رفتن ، حداقل 4/5 روز توی هفته اتفاق میفته .
قبل از کرونا کافه هم میرفتم
اینکه بگم خوش میگذره یا نه؟؟
خب قطعا با دیگران گردش رفتن بیشتر خوش میگذره اما من بخاطر اینکه اگر اینکار رو نمیکردم بخاطر جدایی افسردگی شدید میگرفتم به تنهایی پارک رفتن روی آوردم و الان جز روتین زندگیم شده و تعجب همه دوستان و خانواده رو در پی داره
سلام خانم پو،
اینکه دوستان رو خلع سلاح کردین خیلی جالب بود که پاسخ های خودشون رو ندن، :104:
اره هستن اشخاصی که تنها هستن ، ولی تعداد خیلی کمی از اونها سالم دارن زندگی میکنند یا بهتر اینکه مهارت سالم زندگی کردن رو بلدن
سلام پوه جان
چه سوال جالبی! قبلا اصلا از تنهایی لذت نمی بردم ... ولی الان اونقدر برای خودم سرگرمی درست کردم که خیلی وقت ها تنهاییم رو به بودن تو بعضی جمع ها ترجیح میدم ... البته برای تنهاییم برنامه ریزی دارم ... چون وقتایی که بی هدف تنها هستم، مشکلات و کمبودهای زندگیم یا گذشته تو فکرم میان و آزارم میدن ... منظورم از برنامه ریزی چیز عجیب و غریبی نیست ... مثلا تو هر زمان حتما به یه فایل صوتی خاصی گوش میدم ... موقع آماده شدن موسیقی شاد ... موقع کار خونه پادکست صوتی ... یا یه سری غذا و کیک رو تو برنامم قرار میدم و تو وقت بیکاریم دستورهای مختلف رو چک میکنم و درست میکنم ... یا توی تراسم کلی وقت برای گلکاری میزارم و یه تایم هایی نشستن تو تراسم و کتاب خوندن رو با هیچ جایی عوض نمیکنم ... قبلا محیط شهرکتاب رو حیلی دوست داشتم و اونجا هم قهوه میخوردم و هم کتاب میخوندم ...
احساس خوب از تنهایی یه جورایی مثل قوی شدن ماهیچه و عضلاته، کم کم و آهسته به وجود میاد. فقط باید برای دلنشین کردنش وقت بزاری... شاید برای شروع تنهایی کوه رفتن یکم سخت باشه ...
دوست داشتن تنهاییم، باعث شده از روی اجبار وارد هر جمعی نشم و رفت و آمدم گزینشی شده ... حتی صحبت با بعضی از اعضای خانواده که از روی تنهایی بود و بیشتر بهم انرژی منفی میداد ... در کنارش دارم کم کم و آهسته دایره ای از افراد مثبت دور خودم تشکیل میدم ... افرادی که از وقت گذاشتن باهاشون احساس خیلی خوبی دارم ... ارتباطمون لزوما دوستی نیست ... مثلا مربی باشگاهم یا معلم زبانم یا مشاورم که همه خانم های همسن خودم هستن یا شاگردهای آنلاینم که بهشون آموزش میدم و ... هرکدوم تو جایگاه خودشون بهم انرژی مثبت میدن ...
- - - Updated - - -
سلام غلام ۱۲۳۴ عزیز
ارادت فراوان:72::72::72:
من هم با تنهایی مشکلی ندارم. الان که فکر میکنم به جز ورزش کردن بیشتر وقتها تنهام و کارهام رو تنهایی انجام میدم. قبل از کرونا سینما و تئاتر تنها و با دوستان میرفتم. یا کوه هم تنها یا با دوستان میرفتم. پیش اومده بود تنها رفتم کوه و تو مسیر یه اشنا دیدم ولی یا نادیده گرفتمش و رد شدم یا فقط سلام علیک کردم و همراهش نشدم.
یکی از تفریحات من قدم زدن و رفتن تا شهرکتابه. میرم اونجا بین کتابها یکی رو انتخاب میکنم بعد میشینم یه گوشه و نیم ساعت یا یک ساعت میخونمش. اخرش کتاب رو میذارم سرجاش و میام بیرون.
راستش یکی از دافعه های ازدواج برای من همین از دست رفتن تنهاییه. تصور اینکه مجبورم مدام مهمان باشم یا مهمان داشته باشم ناراحتم میکنه و ترجیح میدم اینطور نباشه. البته بدی هایی هم داره. مثلا من فرصت های زیادی رو چه در کار چه در ورزش به خاطر نداشتن انگیزه از دست دادهام. به نظرم این ریشه در تنهایی داره. یا بعضی وقتها نگران اینده میشم و فکر میکنم چه اتفاقی برام میفته.
به نظرم همه ما ترکیبی از درونگرایی و برونگرایی داریم و باید سعی کنیم نقطه بهینه رو پیدا کنیم و البته ادم مناسب برای خودمون رو. الزاما یک فرد درونگرا با یک درونگرای دیگه خوشحال نمیشه و ممکنه نیاز به یک فرد برونگرا داشته باشه.
سلام.
ممنون از پاسخگویی دوستان.
اقای mvaz شما که در خط اول پاسختون، جای پاسخ های نداده ی دوستان رو دادید!
.
.
.
البته فکر کنم متظورم رو از تنهایی متوجه نشدید. منظورم صرفا فقط تنهایی فیزیکی نبود.
مثلا اقا غلام خواهر و برادرشون از نظر عاطفی حامیشون هستن.
یا بهاره دوستانی داره که باهاشون حس خوبی داره.
اما من اشاره کردم که حتی تنهای عاطفی......
فکر میکنم با مفهوم صرفا کسی دور و برم نبودن و خلوت کردن متفاوته. حتی با مستقل زندگی کردن هم متفاوته.
شاید بیشتر منظورم این بود که هییییییچچچچ کسی در این دنیا نیاشه که حس کنی براش مهمی یا یکم هواتو داره یا یکم مراقبته.... این تنهایی با خلوت متفاوته.
بی خیال. بگذریم.
ممنون از دوستان.
الان اگه شانس من باشه سحر پیداش میشه میگه ممنوعه که در حال و احوال چیزی جز احوالپرسی رد و بدل بشه و برو تاپیک بزن. :)
مرسی از دوستان. به هر حال امیدوار کننده است که دیگرانی بوده اند که تونستن تنهایی هم خوش بگذرونن. پس احتمالا تواناییش باید در من هم باشه.
خانم پووه، تایمی که با خانواده هستم تو بعضی موارد حس حمایت عاطفی رو دارم و توی خیلی از موارد ندارم. از اون جو و فضا که خارج میشم هم، کامل احساس تنهایی میکنم (تنهایی فیزیکی و عاطفی).
ولی در مجموع با اون شدتی که شما گفتین رو نه حقیقتش. من به شخصه تجربه نکردم.
نجارجان، همین شهر کتاب رفتنت رو وقتی تعریف میکنی یا خانم پوه که کوه رقتنشون رو تعریف میکنن اینجا، حس خوبی دریافت میکنم!!!
سلام خانم پو
خیلی خوبه که صورت مسئله رو میدونید،بخشی از راهه. ان شاالله دنبال جواب و راه حل باشین.
شخصا که از دور به قضیه همین همدردی نگاه کردم، دیدم چقدر خوبه، تو این همدردی خلوت، که اکثر افرادی که عضو هستن، فعلا غایبن، با دیدن پست کوتاه شما گفتن بریم یه چیزی برای خانم پو بنویسیم شاید کمکش کنه.
ریشه اش در اینه که شما تنها نیستیم. همه ما نگران شما میشیم، اگر خبر خوبی بگذارید خوشحال میشیم.
ولی قلبا و شخصاخیلی خوشحال میشم اگر ببینم پیگیر این موضوع هستین، نتیجه گرفتین، زندگی تون شده وابسته به خودتون، اگر شخصی اطرافتان بود( عاطفی ) چه خوب اگر هم نبود مهم نباشه.
از همه مهمتر این نتایج رو هم با ما به اشتراک بگذارید و ماهم یاد بگیریم.
باز هم مهمتر تاثیر مثبت بگذارید برای اطرافیان، عروس، برادر، پدر ، دوست، همکار، هم کلاسی و ....
امیدوارم خانم پو قوی و خوشحال ( درونی) بزودی ببینیم. مطمئنم اون روز دور نیست. :72:
تنهایی فقط صفتی از خداست و ما آدم ها نمی تونیم. الان جوان هستید جناب - کمی که گذشت اطرافیانتان رفتن دنبال مشکلات زندگی خودشون و یا روزگار به نحوی اونها را جدا کرد واقعا احساس تنهایی خودشو نشون میده .
اگه تواناییش را دارید حتما در مسیر ازدواج قدم بردارید . با آگاهی و دوری از کمال گرایی . مطمئن باشید لحظاتی را در کنار همسرتون تجربه می کنید که در هیچ کس پیدا نمیشه . ولی روزگار همش با یه پیچ نیست . شاید بعضی از آدم ها نتوننن ازدواج کنن و یا ازدواج اونها دیر بشه . اگه اینجوری باشه باید برنامه ریزی آدم داشته باشه ، مثل ورزش - مطالعه - سر زدن به مراکز بهزیستی - خانه سالمندان و ...هر هدفی که به انسان در راستای درست نشاط بده . اگه دقت کنید می بینید این موارد هم تنهایی نیست و درونش مشارکت و فعالیت های اجتماعی هست . به عنوان مثال بعضی از آدم ها نتونستن ازدواج کنن و رفتن سرپرستی کودکی را به عهده گرفتن .
تنهایی خیلی سخته
مخصوصا برای کسانی که به خاطر شرایط پیش اومده تنهان مثل ازدواج در شهری دور از خانواده
درست همسر هست ولی جایگاه خانواده مخصوصا خانواده هایی که از نظر فکری حامی هستند خیلی مهمه
همیشه فکر میکردم حال خوب دوران کودکی برنمیگرده چون اون موقع مسئولیتی نداشتیم و خیلی چیزا رو هم نمیدونستیم به خاطر همین حالمون خوب بود...
اما دلیل اصلی حال خوب کودک معصومیتشه. پاکیشه، معصوم که باشی دوباره حال دوران کودکی با دوزی بالاتر و قویتر بر میگرده، کوهی از مشکلاتم باشه اما از درون حالت خوبه آرامش عمیق داری و دوس داری حلشون کنی
یاد یه آیه ای افتادم که بارها بین مردم هم تکرار میشه اما به نظرم تصور اشتباهی از این آیه که چندین بار هم توی قرآن تکرار شده جا افتاده، حتما خیلی شنیدید تا قومی تغییر نکنن خداوند سرنوشت اونها رو تغییر نمیده، اگر چه معنی ساده و ظاهری از این آیه برداشت شده و اون هم به نوعی میتونه درست باشه که تا فکرت تغییر ندی زندگیت تغییر نمیکنه. اما آنچه که من از متن اصلی و موضع اصلی که این آیه اومده برداشت کردم اینه که تا زمانی ایمان آدمها درسته و تغییر نکرده یعتی ضعیف نشده خدا نعمتهای روحی مثل آرامش و حال خوب و برخی نعمتهای مادی که به همراه اون ایمان بهشون داده رو ازشون نمیگیره
یه دعایی هم هست که میگه خدایا گناهانی که نعمت ها رو تغییر میدن ببخش
یاد سخنی از حضرت عیسی (ع ) افتادم که پیروانش هم خیلی تکرارش میکنن اگه میخواید ملکوت آسمان و زمین رو ببینید مثل کودکان باشید
اگه گم شدیم، اگه حالمون خوب نبود بگردیم ببینیم چه دورانی حالمون خوب بوده اون موقع فاز ایمانمون چطور بوده، پاکی و معصومیت قابل بازگشته وقتی برگرده ، افکار هم درست میشه، افکار مزاحم کنار میرن افکار نجات بخش شروع به سرازیر شدن میکنن
الان اگه یکی بیاد بگه این یعنی شما به خانواده وابسته هستی و به خودت متکی نیستی و برو به خودت وابسته شو و این ضعف رو کنار بذار، پاسختون بهش چی هست؟؟
- - - Updated - - -
سلام.
حرفهاتون رو قبول دارم کاملا.
اما دوست دارم بدونم نظرتون در مورد رویکرد کسانی که همین نیاز ها و نگرانی ها برای آینده رو مبنی بر وابسته بودن شخص و به خود متکی نبودن شخص برای آرامش میدونن چیه؟
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در یک زمین خالی از گیاه فرود آمدند و به اصحاب فرمودند: هیزم بیاورید.
گفتند: آقا، اینجا چیزی نیست!
فرمود: بگردید.
رفتند و چیزهایی جمع کردند. روی هم ریختند و مقدار قابل توجهی هیزم شد. پیامبر اکرم فرمود:
گناهان اینگونه جمع میشوند.
از گناهان کوچک شمرده شده بپرهیزید .
همین گناهانی که آدم به آنها اعتنا نمیکند و عادی شده، غیبتهایی که عادی شده، قسمهای دروغی که عادی شده، دروغهایی که عادی شده، شوخیها و تکه انداختنهایی که عادی شده، فحشهایی که عادی شده، نگاههای حرامی که عادی شده، همه به حساب میآید و از آن حساب میکشند.
در ادامه نیز فرمود:
هر چیزی طالبی دارد. بدانید طالب و جویندۀ گناهان، آنچه را مردم پیش فرستادند و نیز آثار آینده آن را مینویسد.(کافی جلد 2 ص 288)
برگرفته از کتاب قیامت و حشر ( استاد حجت الاسلام مسعود عالی ):72:
سخته سئوالت پوه ولی چیزی که از بچه های تالار و کارشناسان یاد گرفتم اینکه ، وابستگی یه ایراد هست و خوب نیست و باید درمان بشه . افرادی که آرامششون را وابسته دیگران می دونن به مشکل می خورن . البته هممون این ناراحتی و دغدغه را داریم ولی شاید حقیقت زندگی یخورده سخت باشه و یا ما این را سخت می پنداریم. برای من که این حقیقت سخته واقعیتش ولی باید قوی تر بشم . در پست قبلی هم نوشتم برای جناب نجار - تنهایی خوب نیست - مثلا در باب ازدواج باید ازدواج کنیم ولی اگه به هر دلیلی نشد یه جوری باید مسیر زندگیمون را ادامه بدیم . عدم ازدواج باعث نشه هدف ها و خدمت های دیگر را که می تونیم به کائنات و خودمون بکنیم ول کنیم .
انسان هم یک موجود اجتماعی هست .عمر انسان هم کمه فوقش 100 سال . انسان را اجتماعی می دونن چون راحت تر و قشنگ تر می تونه این مسیر را طی کنه . به نظرم این عمر کوتاه می تونه قشنگ تر سپری بشه و انسان اجتماعی بهتر رشد می کنه و بهتر می تونه خودش را توسعه بده و خدمت کنه .بعضی از آدم ها از درون تنها هستن ، امکان داره ازدواج هم کنن - ودر اجتماع هم باشن و به قول جناب آقا غلام باز حس تنها بودن را داشته باشن - این موارد هم لازمه درمانه . امیدوارم درست متوجه شده باشم سئوالت را پوه .
روزگار روزگار سختی شده ، بیشتر افراد به فکر خودشون هستن و فقط خود را می بینن . هر روز انگار برگی از درخت طراوتمون پرچیده میشه ، شاید لحظات ما لحظات پایان زمان موعود باشه و یا شاید هم نه . چقدر سخت میشه اگه نباشه . ما وظیفه داریم زندگی کنیم ، خوب و در حد توانمون درست زندگی کنیم و از دیروز و فرداهای قبلمون بهتر باشیم . روایتی از آخر الزمان را برایتان می ذارم که چقدر شبیه این حال دنیا ست .
ابتلاء به چهار خصلت
رسول خدا فرمودن :
زمانی برای مردم فرا رسد که شکمهاشان خدایانشان است و زنانشان، قبله آنان و دینارهایشان، دینشان و شرف و افتخارشان، کالاهایشان است از ایمان فقط نامی و از اسلام تنها نشانی و از قرآن فقط درسی باقی میماند. ساختمان مساجدشان آباد و قلبهایشان از هدایت خراب و ویران است. دانشمندان شان بدترین مردمان روی زمینند. در این هنگام خداوند آنان را به چهار خصلت آزمایش و مبتلا میکند، ستم، سلطان و قحطی دوران و ظلم والیان و حکمرانان و قاضیان
مجلسی - محمد باقر - بحار الانوار = ج 22 ص 453
زنان بیحجاب در آخرالزمان
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) فرمودن:
در آخرالزّمان (نزدیک به قیامت ) زنانی ظاهر شوند: بیحجابان برهنگان، خود آراستگان برای غیر شوهران، رها کردگان آئین، داخل شدگان در آشوبها قائلان به شهوات و مسائل جنسی، شتابکنندگان به سوی لذّات و خوشگذرانیها، حلال شمارندگان محرمات الهی ، و واردشوندگان در دوزخ .
صدوق - محمد بین علی - من لا یحضره الفقیه - ج 3 ص 390
من برداشتم اینه که خیلی از آدما توی این سرزمین تنها هستن از درون . حالا یکی مثه pooh میاد صادقانه توی فضای مجازی میگه. ولی هممون میدونیم اون ور، توی دنیای واقعی، همه آدما مثه همیشه یه نقابی دارن و همششون اون ته ته اعماق وجودشون تنهان. خیلی تلخه، ولی باید بپذیریم.
توی این جامعه ای که ما توش زندگی میکنیم البته همه آوما یاد گرفتن صورتشونو با سیلی سرخ کنن، اگه مشکلی داشته باشن، همه جا جار بزنن که نه ما مشکلی نداریم!
نه - نمیتونیم جمع ببندییم بگیم همه اینجوری هستن جناب غلام و بگیم هرکی شاد هست و احساس تنهایی نمی کنه یه ریگی تو کفشش هست و دروغ میگه - نباید قضاوت کنیم .
حتی آدم هایی که مشکل دارن هم نباید قضاوت کنیم شاید اگه اون مشکل را داشتیم ما هم اینجور میشدیم . البته آدم هایی هستن مشکلات زیادی دارن ولی باز ته دلشون شادن و احساس تنهایی با وجودتمام سختی ها نمی کنن .حتما رمزی در باورهای قلبی و ایمانشون وجود داره که شاید ماها ندونیم - من به ندرت دیدم این جور افراد را - ولی هستن . احادیث آخر الزمان را مطالعه کنین اون افراد شاید جزء افراد سابقون باشن .چون این زمانه از هز زمانه ای سخت تره .
سلام.
نیاگارای عزیز، ممنون از توضیحاتت. متشکرم.
ولی من هنوز برام این سوال هست که یک سری نیازهای اساسی جسمی و روحی در انسان وجود داره که آرامشش در گرو پاسخ به اون نیازه. این یعنی وابستگی؟!
مثلا میشه گفت که ما بدون غذا میتونیم آرامش داشته باشیم؟ و این یعنی ضعف و وابستگی ما؟
همینطور در مورد نیازهای اساسی روحی و روانی.
یا مثلا اگر نیازی برآورده نشد و تلاش شد که به قول شما جنبه های دیگه ی زندگی رو در پیش بگیره، آیا به این معناست که خلأ و کمبود اون نیاز برآورده نشده دیگه احساس نخواهد شد؟ و اگر گاهی احساس شد و دردی ایجاد شد، به معنای موفق نبودن شخص در وابسته به خود بودنشه؟
.
.
.
راستی قسمتهایی از یک کتاب رو گذاشته بودید. نقل شده از نهج البلاغه است یا خیر؟ اگر خیر، کتابش ترجمه شده است یا متنش عربی بوده و ترجمشو گذاشته اید؟ برام سوال شد کلمه ی «دانشمندان» در ترجمه ی دقیقا چه لغت عربی بوده؟؟ علما؟ یا لغت دیگری؟
اگر عربیشو دارید که لطفا بهم بگید چه لغتی بوده. اگر نه که بعدا خودم فرصت کردم سرچ میکنم کتاب عربیشو پیدا میکنم. برام سوال شد چه لغتی بوده و اون موقع این لغت به چه کسانی اطلاق میشده.
سلام، مرسی نیاگاری عزیز
من نگفتم که احساس تنهایی مشکل هست، اتفاقا بنظرم تنها یه حس هست!
من نگفتم همه مردم، گفتم خیلیا.
در نهایت من نگفتم ریگی به کفششونه، میگم با سیلی صورت خودشونو سرخ نگه میدارن، بهشونم حق میدم و هیچ مشکلی با هم این قضیه ندارم.
من بدبین نیستم، ولی حس م رو نسبت به آدمای اطرافم گفتم. دیگه اگه اینجا نتونیم این حرفارو بزنیم، کجا بگبم پس؟!