پونه جان
از اینکه که دعای نور رو نوشتید ممنون. چند وقت بود میخواستم پیداش کنم و بخونم، فرصت نمی شد...
37000+1000=38000
نمایش نسخه قابل چاپ
پونه جان
از اینکه که دعای نور رو نوشتید ممنون. چند وقت بود میخواستم پیداش کنم و بخونم، فرصت نمی شد...
37000+1000=38000
وقتی می بینم شما دوستان خوب و پاک انقدر برای شادی عزیز دعا می کنید دلم گرمتر و گرمتر به اومدنش میشه، من که منتظرم بیاد، اما از وقتی شنیدم میخوان ببرنش انگلیس خیلی بیشتر دلم گرفته.
حالش تغییری نکرده، شنبه قراره ببرنش انگلیس، نمیدونم چه اتفاقی بیفته، اگه بشه اونجا عملش می کنن، هنوز چیزی معلوم نیست!
در مورد آلمان و دکتر سمیعی گفتم، اما همسرش میگه در انگلیس هم دکترای خوبی وجود داره.
مرغ یه پا داره! میگن حتما نباید که پزشک ایرانی عملش کنه.
خواهش میکنم
منم به خاطر اینه دم دست همه دوستان باشه نوشتم سعی می کنم تو همه صفحات بذارمش
به امید شفای کامل و عاجل شاد عزیز
300 تای من حساب نشده
جمع=38300
خانم روزن پروفسور سمیعی بهترین و ماهرترین جراح مغز است،از همه بهتر است،ربطی به خارجی و ایرانی ندارد؛شوهرش هر چی می خواهد بگوید به خودش مربوط است به شما گوشزد کردم که با پدر و مادر شاد نازنین ما حرف بزنید.
اتفاقاً خوبیش اینجاست که رفتن به آلمان راحت تر و کم خرج تر است،با والدین شاد صحبت نمایید.
سلام انشاالله حال خانم شاد هر چه زودتر خوب بشه
ولی جایی یادم نیست تو همین پست بود یا پست دیگر خانوم روزن ایشون دیلوگ خانوم شاد رو با شوهرشونو نوشته بودن!!!
شما خانوم روزن این دیلوگارو از کجا شنیدین؟؟از زبان خانومی که در کما هستن؟؟یا شوهرشون؟؟ اونم توی این وضعیت ایشون صحبتای خانوم شاد رو به این کاملی و واو با واو از بر بودن؟؟؟قلم کاغذ دستتون بود ؟؟شما چطور اون صحبتارو کامل نوشتین ؟؟عجب حافظه ای!!!!!قصد توهین ندارم..ببخشد ...فقط واسم سئوال شده بود...
به یاد نوحه سرایی بعضی از مداحان اهل بیت افتادم!!!با اعتماد به نفس کامل از صحبتهای امام حسین (ع)توی اون لحظه های آخر با اسبشون میگن!!!جملاتو کامل میگن همه هم بدون فکر های های گریه میکنن...من هر چی به ذهنم فشار میارم نمیدونم این صحبتارو کی اومده تعریف کرده امام حسین که خودشون شهید میشن...اسبشون گفته؟؟؟اسبشون هم که کشته شده!!! نمیدونم...
آقای گردآفرید من همه تلاشم رو دارم می کنم، به پدر و مادرش هم گفتم ولی همسرش اونقدر با قاطعیت حرف میزنه که همه رو متقاعد می کنه!!!
ester مطلبی که شما گفتین رو توی تایپیک جنگل نوشتم نه اینجا، در ضمن درست نیست در این وضعیت شما بخواین به کسی توهین کنین، من اون چیزی که از صحبتهای همسر شادی یادم مونده بود رو نوشتم خیلیهاش هم فراموشم شده بود راست و دروغش به گردن همسر شادیه که البته من مثل شما فکر نمی کنم! قلم و کاغذ هم همراهم نبود، ضبط هم کنارم نبود، دوربین فیلمبرداری هم نداشتم، شما احتمالا تا به حال برای شخصی از عزیزانتون اتفاقی نیفتاده چون اگه افتاده بود می فهمیدید که همه سعی در بازگویی خاطرات و صحبتهای اون شخص دارن حتی با اغراق بیشتر! اگه حرفهای مادر شادی رو بنویسم چی؟ حرفای پدرش؟ این چند روزه انقدر در مورد شادی توی این خونه لعنتی صحبت شده که همه حرفاشو از حفظ شدم، میخواین همه رو براتون بنویسم؟ کاش یه کم شرایط رو درک می کردین بعد نظر می دادین!
با این شرایط روحی که دارم این برداشت شما واقعا محشره! به هر حال من آدمی نیستم که قصد شما رو از حرفاتون نفهمم یا به روی خودم نیارم، لطف کنید همدردی نکنید!
38300+1500=39800
روزن عزیز از شاد عزیزمون چه خبر؟