-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
[size=x-large]تمکین صد در صدی از مرد و عذرخواهی در هر دعوا و ... نه تنها نشان زن خوب بودن نیست بلکه شما را تبدیل به یک موجود ذلیل در نظر وی خواهد کرد.
اینطور که پیداست هرچه شما در پی این مرد میروید او از شما میگریزد. [/size]
آرزو خواهشا این دو جمله را چند مرتبه بخوان. ببین در چند تا از این قهرها شوهرت برای آشتی پیشقدم شده؟ احتمالا 1% هم کمتر! می دونی چرا؟ چون اون مطمئنه که هر بار قهر می کنه تو اونقدر در عذاب می افتی که برای آشتی پیشقدم میشی. ببین عزیزم بنظر من این تویی که شوهرتو اینجوری کردی. نمیگم نباید آشتی می کردی اما همیشه آشتی از طرف شما باعث شده اون دیگه هیچ تلاشی برای این کار نکنه به همین دلیل هم به اصطلاح برای طاقچه بالا می ذاره. وقتی توی مسافرت سر یک چیز بیخود دعوا راه می اندازه چرا تو با ضعف و ترس جوابشو نمیدی؟ چرا اجازه می دی همش هر کار و هر بلایی خاست سرت بیاره و انوقت هم تو بری باهاش آشتی کنی؟
این یک زندگی یکطرفه است و من با این روش کاملا مخالفم. تو حتی سر برگزاری جلسه هم از خودت ضعف نشون دادی. کی گفته جلسه به طلاق ختم میشه؟ بالاخره 4 تا بزرگتر جمع می شوند تا حرف حساب تو و شوهرت رو بشنوند چرا با بیان این که می ترسی به طلاق ختم بشه زیر برگزاری جلسه خانواده ها در رفتی؟
ببین عزیزم هیچکس نمیتونه برات تصمیم بگیره این تویی که خودت باید گلیمتو از آب بیرون بکشی. تو خیلی با اراده ای که تا حالا تونستی دوام بیاری پس یه کم فکر کن روش زندگی خودتو عوض کن. می گی کار نیست برو کلاس ورزش، شنا، موسیقی و... توی هیچ کتابی ننوشتند خانمی که 2 تا بچه داره باید شبانه روز پرستار بچه هاش باشه. اصلا یه زمانهایی بذارشون کنار شوهرت و برای خودت برو بیرون یا همین تفریحاتو انجام بده. بچه را بهونه ای برای عدم فعالیتت قرار نده.
تو با اراده تر از این بودی که نتونی خودتو از این مشکلات نجات بدی.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
ارزوی عزیز
دوستان راهنمایی های خوبی کردن خیلی با دقت اونها را به بخون
عزیزم بهتر نیست به جای اینکه همش از رفتارهای همسرت بنویسی بیای توی تالار و بگی بچه ها من امروز این کارو کردم برای بهبود روحیه خودم یا بچه ها من سراغ کاری رفتم تا منبع درامدی داشته باشم
عزیزم من بهت قول می دم اگه قوی و محکم باشی شوهرت تغییر رویه خواهد داد
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز سلام
سال نو مبارک.امیدوارم سال خوبی داشته باشید.
کمی گرفتارم.در اولین فرصت پاسختون رو میدم.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
منتظر هستم آرزو جان و خیلی مشتاق شنیدن
امیدوارم با بهترین خبرها تاپیک را پی بگیری نازنین من . :72:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز
من پست 104 شما رو دوباره خوندم.
می دونم حوصله شما و همه دوستانی که تاپیکم رو دنبال می کنند رو سر بردم.که هر از گاهی میام و از وضع بدم می گم.حق دارید خسته بشید.ولی واقعا وضع زندگیم روز به روز و لحظه به لحظه بدتر می شه.................
من همچنان به درست بودن تصمیمم مبنی بر تلاش برای حفظ زندگیم یقین دارم.من تصمیم گرفتم که حداقل مدت 2 ماه همه سعیم رو برای بهبود و حفظ زندگیم بکنم.اگه نتیجه گرفتم که خیلی خوبه وگر نه دیگه در آینده جایی برای پشیمونی نمیمونه.
من معتقدم که باید همه راهها رو رفته باشم و بعد تصمیم به جدایی بگیرم.معتقدم تصمیمم در جهت حفظ زندگیم کاملا درست بود .ولی قهر ایشون مانع کارم شد.اینه که گفتم گیج شدم و نمی دونم چه کاری درسته چه کاری غلط.چون همونطور که گفتم می خواستم حداقل 2 ماه بلکه بیش از این تلاشم رو بکنم تا به یک نتیجه درست برسم.و این قهر و سکوت مطلق که می دونم خیلی طول می کشه همه برنامه هام رو به هم ریخت.
تکرار می کنم شوهر من یه آدم فوق العاده مغرور و خودپسنده که همیشه فکر می کنه همه کارهاش تفکراتش برداشتهاش و....درسته و هیچ وقت اشتباه نمی کنه.همیشه حق با اونه.و این مساله به دلیل تربیت غلط خانوادگی اونه.
نه فقط در ارتباط با من در ارتباطش با سایر افراد مثل اعضای خانوادش هم بارها دیدم که اونا درست می گن ولی هیچ جوری زیر بار نمیره و حرف خودش رو می زنه.خانوادش هم بارها پشت سرش گفتن که فکر می کنه همه کارهاش و.....درسته!ولی جرات ندارن در حضورش بگن!!!!!!!!!!
شوهر من اینطور آدمیه.ومن که گفتم ساده ام واقعا ساده بودم.شما می گید خواستم ساده باشم نه.ساده بودم و به قول مشاور در دوران عقدم فقط با بخش احساسی مغزم (بخش لمبیک)تصمیم می گرفتم وگرنه با اینکه ایشون اون موقع خیلی خوب و مهربون و متفاوت با الان بود ولی همون موقع اگه با بخش عقلایی مغزم فکر م کردم و تصمیم می گرفتم می تونستم بفهمم من و این آقا برای هم ساخته نشدیم.بیشتر ایرادهای ایشون رو می تونستم ببینم.اما.............
به هر جهت زندگی مشترک شروع شد .و من در قبال همچین آدم هفت خط که چه عرض کنم هزار خطی با خصوصیاتی که نمی تونم همه اونها رو توضیح بدم اگه از اول کاملا هوشیارانه و با سیاست عمل کرده بودم شاید وضعیتم با الان متفاوت بود.
ولی الان حساب زندگی من مصداق این شعره که:
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
و من واقعا اگه بخوام هم (که می خوام)دیگه تغییر دادن این آدم تقریبا غیر ممکنه.شما و سایر دوستان بهم بگید که من بدبینم و.....ولی در همین 4 سال زندگی مشترک شوهر سلطه طلب و بی وجدان من انچنان با سیاست و هفت خطی کنترل رابطه رو در دست گرفته که نمیشه کاریش کرد.در این مدت خیلی امتحان کردم ولی نمیشه...........شما به حساب منفی بودنم بگذارید ولی همینطوره.
وقتی تا حالا چندین بار قهر و سکوت 2 ماهه کرده و من به اشتباه از شدت رنجی که از تنهایی بهم وارد می شد تلاش می کردم که او حرف بزنه و او با پستی (ببخشید که اینطور می گم ولی واقعا اینطوره)امتیاز می گرفت حالا که قهر کرده فکر می کنید میاد خودش حرف بزنه؟!!!!!!!!
من البته این بار طبق توصیه جناب آقای سنگ تراشان هیچ تلاشی برای آشتی ایشون نمی کنم .ولی مثل همین دفعه همیشه خودش مقصر بوده و همیشه طلبکار.قهر و سکوت چند ماهه رو کدومیک از شما تا حالا دیدید؟
آنچه بدان عالم همه دارند شوهر من دارد..........
واقعیت زندگی من اینه که من انتخابم خیلی اشتباه بوده و طرفم هم انسان نیست که یه ذره وجدان داشته باشه.
کسی که از سادگی من نه یک بار بلکه لااقل به دو بارش مطمئنم استفاده کنه و به بدترین شکل ممکن در داخل خونه خودم بهم خیانت کنه.
در دوران بارداریم با همین قهرهاش سکوتهاش و....عذابم بده.
نزدیک 1 سال باهام هیچ رابطه ای نداشته باشه..................
و...................
ای کاش مشکل فقط همین بود.آخه من چی بگم بهتون؟؟؟؟؟؟؟؟ای کاش می شد این حرفها رو حضوری زد تا خیلی بیشتر از اینها براتون توضیح بدم.
و از نظر شما من یه زن بدبخت و بدبینم که خودم نمی خوام وضعم رو تغییر بدم.از نظر شما منم می تونم شاخ و شونه بکشم چون آواز دهل شنیدن از دور خوش است و در بطن زندگی من نبودید که وقاحت این مرد رو ببینید که حدی نداره.ببینید پستی حدی نداره.................
و در نهایت نمی گم آدم مومنی هستم ولی به خدا و قران و....اعتقاد دارم و اهل نماز و روزه و دعا و....هستم و حالا واقعا در کار خدا هم موندم.هر روز بدتر از روز قبل.........
می دونم که جزو مباحث دینی نیست و شاعر میگه :
خدا گر ز رحمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
ولی در مورد من وضعم فقط روز به روز بدتر میشه و ای کاش فقط زندگیم بد بود و دلخوشی های دیگه ای داشتم.بقیه اوضاع زندگیم رو به راه بود.اما.................
ببخشید زیاد نوشتم.تلخ ولی واقعیت زندگی من از این خیلی تلخ تره.چطور همه اتفاقات تلخی که در همین روزها برام میفته رو براتون توضیح بدم؟
و می دونم شرایط فعلیم برای طلاق هم اصلا خوب نیست.فعلا مجبورم بسوزم .......................
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزوی عزیز
هیچ می دونی میلت به ناامیدی و منفعل بودن زیاده ، چنانکه وقتی که داری در جهت مثبت پیش میری ، با تمام وجودت ناباوری برای موفقیت را به خود القاء می کنی . خوب دقت کن ، وقتی تصمیم گرفتی روند جذب را در پیش بگیری ، چه حسی داشتی ؟
با خودت و در درونت می گفتی:
می دونم فایده نداره ، چشمم آب نمیخوره اثری داشته باشه ..... اما باشه اینم امتحان می کنم . خدا کنه اثر کنه ، یعنی میشه اون درست بشه ! خیلی سخته این کار ، وای ی ی ی خدا چطور میشه کارهاش رو دید و به یاد آورد و بهش محبت کرد !!!!!
و امثال این حرفا .
یا با خودت می گفتی :
میگن محبت مار رو از سوراخ بیرون میکشه ، اینو که بیخود نگفتن . اصلاً من چه کار دارم که اون درست بشه یا نشه ، اصلاً ببینه محبت منو یا نه ، اصلاً میخواد جذب بشه ، میخواد نشه ، من کار خودمو می کنم ، مهم اینه که من مطمئن باشم این کار درسته ، و می تونم با انرژی در پیش بگیرمش . حالا نتیجش هرچی میخواد باشه . من به هیچی فکر نمی کنم و متمرکز نمیشم الا این که روشهای و رفتارهای محبت آمیز رو کشف کنم ، و در رفتارم پیاده کنم و از محبت کردنم به او لذت ببرم .......
اصلاً می خوام مدتی که این کار رو می کنم شوهرم را دوست داشتنی ترین مرد دنیا ببینم ، می خوام چیزهایی که از او آزارم می داد رو نبینم ، هر رفتار بدی نشون داد من می گم مهم نیست ، مهم اینه که من خوب باشم و بهش محبت کنم ، حتی اگه اون نخواد ، من خودم از این کار لذت ببرم برام کافیه .
آرزو جان کدامیک از این مکالمات را داشتی ؟؟
خدائیش کدومش بهتره ؟
یک کم فکر کن عزیز من ، اصلاً به شوهرت کار نداشته باش ، مدتی اصلاً به بدیها و رفتارهای او و آزردگیهای خودت فکر نکن ، فقط به خودت فکر کن که آرام باشی ، شاد باشی و محبت کنی و از این محبت لذت ببر . اصلاً فکر کن اول ازدواجته و ذوق اینو داری
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جون
عزیزم می توانم درک کنم که در شرایط فشار هستی . میدانم اگر قرار باشد دوربین را به سمت همسر محترم تو بگیریم شاید 70-8- در صد حرف های تو درست باشد . حال بیا و باور کن که من با تمام وجود تو و شرایط زندگی ات را از نزدیک درک می کنم و به تو هم حق می دهم . اما بیا آرزو تلاش کنیم تا دوربین به سمت تو برگردد و تنها تو دوست خوبم را مورد نقد و بررسی و تشویق و نوازش قرار دهیم . موافقی ؟!
آرزو از ان به بعد دوست دارم تا مدتی همسرت را فراموش کنیم .
تا مدتی روی آرزو و توانایی ها و استعدادها و کمبودها و روحیات او متمرکز شویم
روی داشته ها و نداشته های آرزو
وقتی تو بتوانی خودت را باور کنی و خودت را دوس داشته باشی و به خودت احترام بگذاری کم کم روی روحیه تاثیر گذار تو کار خواهم کرد اما قبل از آن باید عزیز من تو اعتماد به نفس پیدا کنی باید مثبت اندیش باشی باید توانایی و استعداد های خود را باور کنی و به وجود نازنین خودت افتخار کنی و....
عزیزم ،خواهر گل من موافق هستی ؟!
بیا روی این موضوع کار کنیم که تو نوع دیدگاه و برداشتهای خود را تغییر دهی نه به ظاهر بلکه از اعماق وجود تو عاداتی متفاوت با آن عاداتی که داشته ای .
آرزو موافقی ؟!
من منتظر اعلام آمادگی تو هستم . پله پله با هم جلو می رویم تو دست مرا بگیر و من دست تو را . با هم این مسیر را طی می کنیم و تو تجربه خواهی کرد که زندگی هر لحظه اش زیباست و شگفت انگیز . از خودت دریغ نکن درک لذت لحظه ها را . در همسرت و مسائل این زندگی ذوب نشو.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزو جان هیچ کس از دست تو خسته نشده
خود من به شخصه گاهی فقط تاپیک تو را می خونم چون احساس می کنم مساله ات برایم اهمیت بیشتری دارد
عزیزم در تمام زندگی ها از این نوع مشکلات وجود داره مهم اینه که ما مغلوب مشکل نشیم
اون چیزی که اهمیت داره اینه که ما مشکل را حل کنیم
یکی از مشکلات تو اینه که شوهرت قهرهای طولانی مدت می کنه اگه توی تالار یه نگاهی بیندازی کم نیستند مردهایی که از این دست قهرها می کنند
و در اغلب موارد این قهرها به شکل عادت در می اید و به قول تو از ان به عنوان یک تکنیک امتیاز گیرنده استفاده می شه
خوب عزیزم صورت مساله مشخص شد پس نباید در برابر این قهرها امتیازی از طرف شما به همسرت داده بشه
تا همسرت متوجه بشه که با این کارش نمی تونه از شما امتیاز بگیره
می دونم خیلی سخته ولی ارزو جان این بار به همسرت دیگه امتیاز نده
ارزو جان تو خیلی از بچه های تالار را جذب خودت کرده ای تا یه پست از شما زده می شه تعداد زیادی از دوستان به تاپیکت سر می زنند من مطمئن ام همچین کسی می تونه شوهرش رو جذب خودش کنه
دوستت دارم ارزو جان:72:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزوی عزیز
تاپیکت را خواندم و بسیار متاثر شدم
آرزو جان من تمامی پست های شما و دوستان را خواندم و به نظرم شما اصلا به حرف های دوستان توجهی نمی کنی ارزوی عزیزم با عرض معذرت شما نشستی و فقط داری توی سر خودت می زنی
این همه راهکار دوستان بهت پیشنهاد دادند هیچ کدام را انجام نمی دهی و فقط داری میگی من بدبختم من بیچاره ام
آرزو جان با ادامه ی این طرز تفکر واقعا روزی بدبخت خواهی شد.
عزیز من قبول کن که شوهر تو بهت خیانت کرده اینو قبول کن و این قدر شجاعت داشته باش که قبول کنی که تو هم اشتباه زیاد کردی و هنوزم داری اشتباه می کنی
ارزو جان به نظر من شما فقط حرف می زنی و حرف ها را سطحی برداشت می کنی و خوب فکر نمی کنی
شما اصلا شرایط طلاق را نداری و اصلا هیچ تلاشی و فکری هم نمی کنی که این شرایط را برای خودت بوجود بیاوری
زندگی را که چندین سال در آن اشتباهات زیادی کرده ای می خواهی در عرض چند ماه درست کنی
این همه زندگیت مشکل داشته اون وقت 2 تا بچه اوردی در حالیکه می دونستی زندگیت مشکل داشته بگیم اولین بچتو اشتباه کردی دومیش چی؟بسه دیگه یکم هم به فکر بچه هات باش. تاوان این همه اشتباهات تو و همسرت را این بچه ها در آینده می دهند
تمامی زندگیت را وابسته کردی به همسرت و کارش و نظرش و خیانتش و سلیقشو و مدلشو ....بسه دیگه کی می خوای از این وابستگی خارج کنی خودتو؟ همش میگی نمی تونم اگر نمی تونی پس بشین و تحمل کن و اگر می تونی محض نمونه یک کاری کن که کمی استقلال پیدا کنی نه اینکه بدون فکر و برنامه ریزی بدون هیچ پشتوانه ای بدون هیچ استقلالی هی طلاق طلاق و مچ گیری بخوای کنی
یکم به فکر بچه هات باش دیگه تو تنها نیستی شوهرت که به فکر نیست تو هم که همش داری می زنی تو سر خودت پس چه کسی باید به فکر اون بچه ها باشه؟
میگی تا 2 سال دیگه نمی تونی کار کنی به هزار مدل ترفند و سیاست وابسته شو تا بتونی کار کنی هی میگی در زمینه ی رشته ی تو کار نیست مگه همه دارند الان در زمینه ی رشته ای که خواندند کار می کنند؟!!! اخه ارزوی عزیزم اینا همش بهانست تا کی میخوای به بهانه گیریهات ادامه بدی بسه دیگهههه اگر نمی تونی کار کنی شروع کن درس بخون تواناییهات و ابزارتو بالا ببر تاااااااااااااااااااا بتونی بلکه 2 سال دیگه مستقل بشی و طلاق بگیری البته اگه بتونی به نظر من با این "نمی تونم ها" اصلا وضعیتت بهتر نمیشه
ببخشید اگر تند حرف زدم :72:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزو جون
مجددا پست آخر تو را که خواندم نکاتی به ذهنم رسید که باید برای تو نازنین بگویم و امیدوارم که با دقت به این صحبت توجه کنی .
قرار است با این چشم انداز بالغانه به تو و همسرت نگاه کنیم که " تو خوب هستی و همسرت هم خوب" است .
این یک کار بالغانه است یعنی تو را با هر آنچه که اخلاقیات واعمال و افکار و احساسات تو را تعریف می کند به عنوان یک انسان خوب بپذیریم و همسرت را هم با همین چشم انداز بپذیریم .( بعد از این نوع از پذیرش است که می توانیم دوربین را به سمت خود بگیریم و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنیم و بپذیریم و افکار و احساسات و اعمال خود را تحت کنترل بگیریم و......ودر نهایت یادمان باشد که ما توانایی و قابلیت انتخاب و تصمیم گیری را همیشه و در هر لحظه داریم و می توانیم از آن استفاده کنیم )
این به معنای این نیست که تمام رفتارهای تو و همسرت مورد قبول است قرار هم نیست همه ی رفتار و اعمال و افکار ما مورد تائید دیگران باشد بلکه بایددر این انتخاب هایی که داریم در درجه ی اول آرامش درونی خودمان تامین شود و...
پس همه ی انسانهایی که با افکار و احساس و اعمال متفاوت تعریف شده اند ،انسانهای خوبی هستند و این سه حالت در هر یک از شما دو نفر و همینطور سایر انسانها بر اساس یک سری شرایط و رویداد و... از گذشته تا به امروز باعث شکل گیری شخصیت و روحیه شما شده است حال در این میان شما دو نفر به دلیل پاره ای از مسائل آزرده و رنجیده هستید که بسیاری از این عادت آزردگی ها و عادت حساسیت ها و عادات فکری و عادات احساسی و عادات تاثیر گذار بر اعمال، هیچ ربطی به رابطه شما دو نفر ندارد بلکه در گذشته شما دو نفر باید جستجو شود و یک سری هم مربوط به این زندگی و مدت زمانی است که در کنار هم اقدام به جمع کردن تمبر و تمبر طلایی ! و برچسب زدن و قضاوت و ....کرده اید .
حال ممکن است در این میان یک سری رفتار یا احساس یا افکار درست نباشد پس آرزو و یا همسر محترم آرزو باید در جهت چرایی و چگونگی برای یک شناخت کامل از خود در جهت ترمیم و یا تکمیل و یا تغییر این عادات تلاش کنند و افکار و احساسات و اعمال دردسر ساز را شناسایی کنند و در جهت مرمت بنای شخصت درونی خود اقدام کنند ،اما باز چون ما دسترسی به همسر محترم ارزو نداریم یک سری از مسائل را با آرزو در میان می گذاریم و آرزو هم سعی می کند با دقت به این حرفها توجه کند و به مرور ( نه یک شبه و یک ماهه و دو ماهه ) عادات فکری - احساسی - فکری خود را تغییر بدهد چرا که حتما با تجربه امروز خود به این نتیجه رسیده که این عادات تا به امروز نتوانسته اند به وی کمک کنند و آرامش و سعادت و خوشبختی را به وی هدیه دهند .
می بینی آرزو همه چیز در درون تو ست و از درون تو می جوشد .طعم تلخ رنجش - طعم خوش بخشش - طعم تلخ نارضایتی- طعم خوش رضایت - طعم تلخ ..طعم خوش ....پس اینجاست که آرزو نیاز دارد نوع بینش و نگرش خود را تغییر دهد .
آیا حاضری چنین کاری بکنی ؟
آیا به این جا رسیده ای که خودت هم در این زندگی و آنچه امروز حاصل شد نقش داری ؟( قبلا گفتم که تمام 70 - 80 درصد حرف های تو با توجه به بینش و نوع نگرش و برداشت های تو در مورد همسرت پذیرفته شده است )
آرزو قهر کار خوبی نیست و همه ی ما هم این را می دانیم اما همه ی ما به نوعی و در اندازه های مختلف آن را تجربه کرده ایم . مثلا اگر به معنای واقعی قهر را تجربه نکرده باشیم که تجربه کرده ایم ، فرار را تجربه کرده ایم .
قهر از جایگاه حالت نفسانی کودک آزرده یا سازگار منفی اتفاق می افتد یعنی فرض بگیر زمانی که همسر تو اقدام به قهر می کند درست مثل یک کودک است که یک مواردی باعث رنجش او می شود به درست و غلط بودن و توقعات او در شکل گیری قهر کاری ندارم فقط دارم برای تو راه شناسایی و حالت های این کودک بزرگنما را بیان می کنم تا واقعا اگر رنج می بری فکری بکنی و بتوانی روی او تاثیر بگذاری و به نفع خودت کاری کنی .
چون از طرف دیگر همسر تو ( بنا به گفته ی تو ) بازی قهر دارد و فکر هم نکن که بازی چیزی خیلی بدی است بلکه همه ی انسانها سازماندهی زمانی شان در درجه اول بازی است و در درجات بعدی فاکتورهای دیگری وجود دارد که زمان ما را سازماندهی می کند اما اگر گزینه ی اول سازماندهی زمانی ما بازی باشد و گزینه ی دوم هم بازی باشد در این مرحله باید توجه کنیم که چنین فردی بازیکن درجه یک است ؟! بازی کن درجه دو است ؟! یا بازی کن درجه سه ؟! و....( چون مشاور و دکتر نیستیم به بازی کن درجه یک و دو و سه کاری نداریم و این قسمت از شناسایی و.... را به اهل فن می سپاریم )
پس به قهر همسرت بیا جور دیگری نگاه کنیم تا آرزو رنج کمتری بکشد ( تغییر نگرش در آرزو برای تغییر وضعیت از حال بد، به حال خوب :72:)
1- همسر آرزو از جایگاه کودک آزرده اقدام به قهر می کند و متاسفانه آرزو هم از جایگاه کودک و یا والد سازگار منفی به وی پاسخ می دهد و پروژه ی قهر را سامان می دهد و یا به آن دامان می زند !
2- همسر آرزو بازی قهر دارد ( بازی قهر تز و آنتی تز دارد به تاپیک بازی ها مراجعه کن )
در مورد مسائل جنسی هم باید بگویم این بعد از رابطه مربوط به جایگاه کودک است یعنی تو می خواهی رابطه ی جنسی با همسرت داشته باشی ولی وی از بازی کردن با تو امتناع می کند . چرا ؟!آیا بازی اش سرد مزاج است ؟! ( تاپیک بازی ها مرد یا زن سرد مزاج ،که این هم آنتی تز دارد )
و آرزو جون
چیزی که در مورد تو احساس می کنم این است که باید تمرینهای عملی برای رشد خود داشته باشی وروحیه ی موثر خود راتقویت کنی و اگر چنین کارهایی نکنی متاسفانه در بر پاشنه ی همان در خواهد چرخید که تا به امروز چرخیده .اما اینگونه نخواهد بود تو می خواهی و می توانی که سلطان لحظه های شگفت انگیز زندگی خودت و بچه ها باشی :46:
تو باید تغییر کنی عزیزم و با تغییر تو همسرت هم تغییر خواهد کرد .
باید اطلاعات خود را بالا ببری .
دعوا - اختلاف نظر و کلا موارد نا خوشایند ( اگر واقعا ناخوشایند باشند و زمینه ی رشد و تغییر رویه و آگاهی و بینش و...را در ما به وجود نیاورند که می اورند ) که در زندگی تجربه می کنیم جز و لاجرم های زندگی ست اما نحوه رو یا رویی ما با این مسائل است که باعث رشد ما می شود و اگر روحیه ی موثر داشته باشیم می توانیم اختلاف نظر ها و عقاید و افکار و احساسات دیگران را به راحتی بپذیریم و پذیرش خود را در مورد آنها بالا ببریم اما این پذیرش مانع این نخواهد شد که یادمان برود و فراموش کنیم که می توانیم هر لحظه تصمیم خوب و مثبت و سازنده ای بگیریم و انتخابی بکنیم و آن را به مرحله ی اجرا بگذاریم .
تصمیم خوب به این معنی نیست که اگر بچه من و تو دوست داشت روزی 10 شکلات بخورد به ا و این اجازه را بدهیم و یا اگر دوست داشت نوشابه بخورد این اجازه را برای وی صادر کنیم و تایم خوابی اش را بر مبنای تمایل شخصی بچه از ساعت 8 شب به ساعت 11 شب به طور مداوم تغییر بدهیم ویا موارد دیگر .اما انتخاب نحوه ی برخورد و زمان برای پیشبرد اهداف مثبت به نفع بچه ها گاهی مخالفت می طلبد گاه سازش و نوازش و ....
همسر تو با این چیزهایی که تو تعریف می کنی حالت نفسانی کودک و والد سازگار منفی قوی دارد ( توجه کن که حالات نفسانی ثابت نیستند و ما دائم در حال شیفت کردن حالات نفسانی خود هستیم اما ناآگاهانه ) و تو اگر واقعا می خواهی که افسار این زندگی را به دست بگیری و سکان دار لحظات ناب و خوشحال کننده در آن باشی باید آگاهانه گام برداری
و البته مشاوره خیلی خوب است اما راه اصلی نیست و متاسفانه به تنهایی کافی نیست که من و تو دائم جواب سئوالها و یا گره های زندگی خود را در فکر و احساسات و دهان این و آن جستجو کنیم بلکه لازم است که خودمان هم خلاقیت داشته باشیم و اقدام به امتحان روشهای متفاوت بکنیم .البته این حرف به معنای این نیست که باید دست از مشاوره کشید و حرف نزد من خودم همیشه دست به مشاور رفتن بیستی داشته ام :311:و دارم و خواهم داشت اما این را یاد گرفته ام که مشاور رفتن و شنیدن و گفتن کافی نیست توجه به حرف های مشاور و یا پزشک و تفکر و عملکرد و پشتکار و ممارست و .....هم باید از سمت من وارد چرخه ی مشاوره بشود تا یک نتیجه ای به دست آورد . نتیجه ای که درست باشد و راهگشا .:46:
یادم هست در سفر شمال می خواستی لباس فرزندت را عوض کنی ولی همین حرکت باعث اختلاف میان تو و همسرت شده بود و او از جایگاه والد سازگار منقی به حمایت از بچه و گریه هایش بلند شده بود و تو هم اقدام به تمبر جمع کردن کرده بودی و .....و از همسرت آزرده شده بودی . خاطرت هست ؟ !
خواهش می کنم خودت یک راه دیگر به غیر از آنچه انجام دادی در ذهن خودت تصور کن راهی که می توانست به چیزی به غیر از دعوا و اختلاف منجر شود .
مثلا رها کردن بچه در آن موقعیت زمانی و شرایطی و بوسیدن و توجه و نوازش مثبت همسرت و....و بعد از گذشت زمانی اندک ( زمانی که وقتش مناسب بود ) لباس بچه را به دست همسرت می دادی و از وی خواهش می کردی برای تعویض لباس بچه اقدام کند و از آن طرف هم بچه را برای انجام تعویض لباس با حرف و نوازش آماده می کردی و.... ایا تا به حال راه هایی مثل این را تجربه کرده ای ؟!!!
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
[size=medium]اروزی عزیز
پست انی رو یک بار نه ،بلکه چندبار بهتره خوند
اگه محدودیت نداشت چندین تشکر میزدم بابت این پستشون
شما نباید انقداز موضع ضعف صحبت کنید ،به قول انی ما اصلا کاری با شوهر شما نداریم ،و خوب یا بد ،فقط به استناد گفته های شما در مورد شون می تونیم نظر بدیم،بهشون دسترسی هم نداریم تا بتونیم ضعف هاشون رو بررسی کنیم
الان هم صورت مساله مقصر کردن یکی از طرفین نیست ،صورت مساله حل کردن اختلافاتتون هست
پس
یکبار دیگه از زاویه دیگه ای به موضوع نگاه کنید ، روی خودتون کار کنید ،و انقد ضعیف برخورد وصحبت نکنید
انی راهنمایی های خوبی کرد
اگه بتونی بهش عمل کنی (بدون تمبر جمع کردن(به قول انی جون) و پیش قضاوت) درصد موفقیتت بالا ست[/size]
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
دوستان عزیزم
از راهنماییها و نظرات خوب تک تک شما بی نهایت ممنونم.یا کارهای بچه ها خیلی مشغولم.در اولین فرصت ممکن پاسخ تک تکتون رو میدم.
از لطف همه شما عزیزان ممنونم
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جون
چه خوب که مشغول بچه ها هستی .
هر چند که می دانم که خسته می شوی اما خستگی دلپذیری است زمانی که مراحل رشد آنها را از نزدیک لمس می کنی و می بینی و بدن های نرم و لطیف کوچولوها را نوازش و لمس می کنی .
این بزرگترین نعمت است که در یک سیستم خانوادگی شامل پدر- مادر و بچه به تربیت بچه هایت مشغول هستی . می دانی چند درصد از زنان به تنهایی و بدون سرپرست بچه داری می کنند ؟کار بیرون هم می کنند ؟
از نی نی کوچولو برایمان بگو . چند وقتش شد؟! راه می رود ؟دندان در آورده ؟ چندتا دندان در آورده ؟ وضعیت هوش و یادگیری اش چگونه است ؟ از نی نی بزرگ هم برایمان بگو ؟ مهد می رود یا از صبح پیش خودت و در خانه است ؟چند سال دارد ؟ کدام اسباب بازی اش رابیشتر از همه دوست دارد ؟ رابطه احساسی اش با تو و پدرش چگونه است ؟و.....( هر آنچه که فکر می کنی تعریفش خالی از لطف نیست و دوست داری که در مورد بچه ها به ما بگویی )
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
فرشته مهربان عزیز
من حس اول رو داشتم و خداییش دومین حس خیلی بهتر و قشنگتره.فعلا که قهره و هیچ حرفی نمی زنه.....
آتنای عزیز
از لطفت خیلی ممنونم.همه سعیم رو می کنم که دیگه امتیاز ندم.دیگه چیزی برای امتیاز دادن نمونده.........
مهسای عزیز
از نظراتت ممنونم.همه سعیم رو برای عدم وابستگی به ایشون و.....می کنم.
آنی عزیز
کاملا آماده و موافقم که دیدگاه و برداشت های خودم را و....با کمک شما تغییر بدم.از این همه وقتی که برام می گذارید خیلی ممنونم.
بله همونطور که گفتم سخت گرفتار کار خونه و بچه ها هستم.همه وقتم با این کارها می گذره و بعضی وقتها خیلی خسته می شم.مخصوصا که شوهر گرامی حتی یه لیوان آب رو هم جابه جا نمی کنه و تنها وظیفه خودش رو در قبال زن و بچه هاش تامین مالی میدونه و البته کمی بازی با اونها.یعنی همه وظایف به عهده منه.
نی نی 5 ماهه شده و با بزرگتر شدنش کار من هم بیشتر شده.چون بازیگوشه وهمین شیر خوردنش کلی از من وقت می گیره.هنوز دندون در نیاورده و برای راه رفتن هم که خیلی زوده.........
بچه بزرگتر هم که وارد 4 سالگی شده.اسباب بازی زیاد داره ولی خیلی زود جذابیت هر کدوم براش از بین میره و بیشتر علاقه داره یا cdکارتونهای مورد نظرش رو ببینه یا خودش رو با وسایل خونه و من یا پدرش سرگرم کنه.رابطش با پدرش خیلی خوبه و پدرش هم خیلی دوسش داره تا جایی که تا حدی لوسش کرده و تقریبا هر چی می گه گوش می کنه.از من کمی حساب می بره ولی وقتی پدرش میاد راحت میشه و شیطنت هاش چند برابر میشه.
خلاصه خیلی مشغولم و متاسفانه وقت آزاد کمی برای کارهای دیگه دارم.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جون
تو زن و مادر فوق العاده ای هستی .:46:صورت نارنین هر دو نی نی را ببوس . چه مامان خوشبختی هستی که دو بچه ی نازنین و دوست داشتنی داری .:72:
به تو حق می دهم چون واقعا برای نگهداری از دو بچه کودک کلی انرژی باید صرف کرد و اینطور که تو تعریف می کنی خیلی مامان منظم و دقیقی هستی :46:اما فکر می کنم با یک کم برنامه ریزی می توانی برای شخص خودت هرچند کوتاه اما بتوانی زمان آزاد پیدا کنی و کاری که دوست داری انجام دهی . آیا توانسته ای چنین زمانی را برای خودت داشته باشی . مثلا زمان های ده دقیقه ای و یک ربع که فقط مال خودت باشد و پرداختن به کارهایی که شخص خودت به شکل مستقل از آن لذت می بری و هیچ ربطی به سیستم خانواده ندارد ؟!
برنامه ی خواب بچه ها را چگونه مدیریت می کنی ؟! آیا توانسته ای تا حدی خوابهایشان را با هم هماهنگ کنی ؟!
جنسیت فرزندانت چیست ؟! فکر می کنم یکبار گفته بودی نی نی 4 ساله پسر است ؟نی نی کوچولو دختر است یا پسر ؟
چه خوب رابطه ی نی نی 4 ساله با پدرش خوب است . همینکه وقتی همسرت هست و او را سرگرم می کند یعنی کمک به تو .از این فرصت خوب و با مدیریت زیاد استفاده کن و بنا به نیاز فرزندت اگر امکان داشت یک کوچولو مسئولیت ( به صورت غیر مستقیم ) نی نی را به او بده . مثلا دوش گرفتن و حمام کردن بچه و...
شاید از دید همسر محترم و حتی خودت این به معنای کمک نباشداما واقعیت معنای کمک دارد . بهتر است کاملا و به مرور تنهایشان بگذاری تا حداقل بعد از حضور همسرت برای نی نی 4 ساله انرژی کمتری صرف نکنی و بتوانی خودت را مشغول نی نی دیگر و مدیریت امور خانه بکنی .
آیا این امکان وجود ندارد کسی را برای کمک کردن به خودت در هفته یکی - دوبار بیاوری . تا حداقل کارهای خانه ات سبک تر بشود و تو وقت آزاد بیشتری برای خودت داشته باشی ؟!
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
وای خدااااااااا! الهی!:46: من که اگه یه نی نی 5 ماهه داشتم میخوردمش:46: هر وقت از بچه داری حوصله ات سر رفت بفرستشون پیش من:227: من میمیرم برای بچه داری:P یکی از شغل های مورد علاقه من پرستاری بچه است:311:
حیف نیست به قول آنی جان با وجود این نی نی جیگر ها هی بنشینی و غصه بخوری؟ باور کن وقتی از بچه ها نوشتی من کلی انرژی گرفتم:104: ادامه بده! ضمنا یه گوشه ای از نکات مثبت همسرت هم در این رابطه عنوان شد، که اگر مهارت داشته باشی میتوانی به قسمتهای دیگر زندگی ات هم بسط اش دهی
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
وایییییییی منم برای بچه های آرزو دلم ضعف رفتتتتت الهییییییی:46::46:
منم مطمئنم آرزو مامان خیلی خوبیههه
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جان
راهنمایی ها رو تمامی دوستان کردند منم یکی دو مورد اضافه کنم:
با توجه به شناخت 10 -11 ساله ای که من از تو دارم تو آدم با اراده ای بودی. پس دست بکار شو. اول از همه بنظر من باید نی نی بزرگه ات را بفرستی یک مهد کودک خوب و مطمئن. بچه ها توی مهد چیزهایی رو یاد می گیرند که ما توی خونه نمی تونیم (یعنی وقتشو هم نداریم ) یادشون بدیم. مثلا قدرت بازی دسته جمعی ، یادگیری شعرهای کودکانه، حتی دعوا با همسن و سالهاشون می تونه به شخصیت اونها کمک کنه یعنی توی خونه ممکنه ما در قبال خواسته های اونها همش کوتاه بیاییم اما بچه های دیگه این کار رو نمی کنند و اینها همه درسهای خوبی برای بچه هاست. این کار به تو وقت آزاد بیشتری میده. (چون کنترل یک بچه خیلی راحت تره). در مورد اینکه گفتی شوهرت فقط زندگی رو در تامین مالی شماها می دونه خب استفاده کن برای آینده بچه هات حساب بانکی باز کن. بعضی از بانکها قرارداد ماهانه می بندند که ماهیانه پولی را به حساب بچه ها می ریزید بعد از 5 سال وام می دهند و سالهای بعد هم تسهیلات بیشتری از همین حساب برای بچه ها قائل می شوند. پس برو دنبالش. احتمالا شوهرت با این کار مخالفتی نمی کنه چون برای بچه هاشه. (اگه میگی فعلا باهات صحبت نمی کنه خب از طریق فامیل نزدیکش اقدام کن تا اونها ترغیبش کنند) این برای آینده کوچولوهات خیلی خوبه
نمی دونم هنوزم عادت خوندن (یا وقت خوندن) مجلات رو مثل دوران دانشجویی مون داری؟ مجله موفقیت، کتاب آنتونی رابینز و..
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
ارزوی عزیز خیلی خوشحالم که تغییرات مثبتی را در کلامت می بینم
و از ویونا عزیز هم که اینقدر دلسوزانه مشکل دوستش را بررسی می کنه متشکرم
ویونا و ارزوی عزیز نمی دانم امکانش هست که شما ساعاتی را با هم باشید یا نه مطمئنا بودن با دوستان به ارزو کمک شایانی خواهد کرد
ارزو جان همین طور که دوستان اشاره کردند باید برنامه ریزی داشته باشی که ساعاتی از روز را فقط و فقط به خودت اختصاص بدی حتی من پیشنهاد می کنم بچه ها را به پدرشون بسپاری و به کارهای خودت رسیدگی کنی
البته یواش یواش طوری که همسرت شاکی نشه و باب یه دعوای جدید باز نشه
موفق باشی عزیزم:323:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آتنای عزیز محل زندگی من و آرزو حدودا 1700-1800 کیلومتر از هم فاصله داره (متاسفانه) اگه کنار هم بودیم که مشکلی نبود ما توی دوره کارشناسی یک لحظه هم از هم دور نبودیم برای همین هم هست که می گویم آرزو اراده قوی داره. چون از نزدیک باهاش بودم خیلی آدم کوشا و با اراده و مومنی است انشااله مشکلش با کمک شما دوستان حل بشه. :323:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز سلام
ببخشید که خیلی دیر جوابتون رو دادم.همه این تاخیرها رو به حساب گرفتاریهام بگذارید.
همونطور که گفتم کارهای بچه ها خیلی از وقتم رو می گیره.ولی بعضی روزها کارهام کمی کمتره و وقت آزادهم پیدا می کنم.اما کم.
از نظر خواب هم که بچه بزرگتر تا هر وقت ما بیدار باشیم بیداره و تحت هیچ شرایطی زودتر نمی خوابه.اما نی نی دخترم معمولا بین 11 تا 12 شب می خوابه.
آنی عزیز فعلا که شوهرم اصلا حرف نمی زنه که من بخوام بهش مسئولیت بدم.اگه حرف هم بزنه زیر بار هیچ چیز نمی ره.کاملا مطمئنم.آخه خسته میشه اگه کاری کمکم کنه!!!!!!!
کسی رو هم هنوز پیدا نکردم که یکی دو روز در هفته بتونه بیاد کمکم.خلاصه که خونه ما کار فراوونه .......
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
خانم آنی عزیز و سایر دوستان مشاور:
بنظر شما این قهرهای طولانی مدت (مثلا صرفا برای لباس بچه) می تونه دلیل خاصی داشته باشه؟ یعنی منظورم اینه که به نظر شما شوهر آرزو در پی این قهرها دنبال چی می گرده؟ آیا عادت کرده آرزو هر بار برای آشتی پیش قدم بشه یا دلیل شخصیتی یا هر چیز دیگه ای می تونه داشته باشه؟
البته اینم به شوخی بگم یه کم همه تون بخندید
من و آرزو توی خوابگاه هر وقت قهر می کردیم آرزو با بزرگواری تمام با پرتاب موشک کاغذی از تخت روبرو من را به آشتی و گفتگو برای حل دعوامون دعوت می کرد. شرمنده اینو می گم اما انگار برای منم حق شده بود آرزو همش برای دوستی باهام پیش قدم بشه:311:
دوست خوبم همیشه دوستت دارم امیدوارم این روزهای سخت زندگیت هر چی زودتر بخوبی و خوشی برسه. :310:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جان
خدا قوت مادر و همسر نمونه و صبور و بردبار
این بی نظمی در ساعت خوابی برای یک بچه ی 4 ساله درست نیست و در نتیجه ی این بی نظمی به مرور با مسائل و مشکلات دیگری درگیر می شوی .( حتی در مراحل آموزشی و مدرسه و...)
بچه باید از قاعده و نظم در سیستم تربیتی خود بهره مند باشد . این بی نظمی در امور دیگر هم حتما وجود دارد . آیا اینطور است ؟!!
فکر می کنی چرا گل پسر ما زمان خوابش با پدر و مادر هماهنگ است ؟!چرا شروع نمی کنی به برنامه خوابی تعیین کردن برای او ؟!
فکر می کنی اگر با برنامه ی پارک و بازی و فعالیت بدنی و کلاس ورزش ( مهد - نقاشی - فوتبال و شنا و جودو و...) او را در عرض روز وادار به فعالیت کنی و سر یک ساعت معین او را به اتاق و تختخوابش بفرستی و چند صفحه ای برایش کتاب بخوانی ظرف یکماه عادت خواب وی تغییر خواهد کرد ؟!
دختر خانم گل ما هم دیر می خوابد و این ساعت خواب برای یک نی نی 5 ماهه خیلی دیر است . اینطور فکر نمی کنی ؟!
عزیزم شما با همان سیستم گل پسر داری زمان خوابی نی نی را هم پیش می بری در نتیجه او هم وقتی بزرگتر شد تا زمانی که مامان و بابا بیدار هستند بیدار خواهد ماند !!
اما چرا ساعت خواب نی نی ها مهم است و روی آن بحث می کنم ؟! تو وهمسرت در نتیجه بی برنامه بودن بچه ها هیچ تایمی برای خودتان دونفر و خلوت کردن ندارید و در نتیجه یک سری آزردگی و خستگی را با خود حمل می کنید بدون اینکه فرصت خلوت کردن و به رابطه خود پرداختن داشته باشید !!!
عزیزم آیااین امکان هست که پسرت را به مهد و یا کلاسهای ورزش و نقاشی و زبان انگلیسی و ... بفرستی ؟! وبرنامه ی روزانه اش را با فعالیت و تحرکی که یک بچه 4 ساله به آن نیاز دارد پر کنی ؟!
فرزندان تو هر اندازه که در سیستم تربیتی شان رعایت قانون و نظم و ترتیب و فعالیت داشته باشند به این وضعیت عادت خواهند کرد و در مراحل سنی مختلف تحصیلی و زندگی انسانهای موفق تری خواهند بود و در نتیجه تو هم زند گی آرام تری خواهی داشت و زمان رسیدن و پرداختن به خودت و رابطه ات با همسرت را خواهی داشت .
تو و همسرت با وضعیت خواب بچه ها تبدیل به دو انسان لت و پار و خسته می شوید که حوصله ای ندارید تا برای هم انرژی مثبت صرف کنید . ( وضعیت خواب بچه ها نمونه ای از بی نظمی تربیتی است )
عزیزم تو باید برای بچه ها سازماندهی زمانی داشته باشی تا آنها یاد بگیرند تا چطور با برنامه ریزی درست و مفید زندگی خود را سامان بدهند و تلاش و دقت امروز تو برای همه ی عمر موفقیت و آرامش زندگی تو و آنها را بیمه می کند .
پس هدف اول را بگذار برای تغییر رویه در برخورد با مسائل بچه ها . تو به عنوان والد باید به بچه ات برنامه بدهی نه اینکه او اینکار را برا ی تو انجام دهد و حاضر نباشید به هیچ قیمتی زودتر از تو و پدرش به تختخواب برود .
لازم نیست که تو مستقیما بابت هر مسئله ای با همسرت به بحث و گفتگو بنشینی کافی است که تو برنامه ریزی های لازم را انجام دهی و بعد از آن پسرت خودش وارد چرخه ی خانواده خواهد شد و از پدرش درخواست خواهد کرد .
اگر پسرت را آماده ی مهد رفتن بکنی و تمایل و اشتیاق حضور در مهد کودک را ایجاد کنی او با پدرش به صحبت می نشیند و از پدرش درخواست ثبت نام و ...خواهد کرد یا کلاس هایی که بنا به میل و استعدادهای او می توانی با هوشیاری آنها را شناسایی کنی و.... خواهش می کنم شروع کن و اشتیاق حرکت و نظم را در پسرت ایجاد کن .
این کار درستی نیست که بچه در هر تایم و با هر میزان زمانی پای تلویزیون بنشیند و کارتون ببیند . تلویزیون نگاه کردن واقعا اندازه دارد بچه ها نیازمند کسب تجربیات و سرگرمی های دیگری به غیر از تلویزیون نگاه کردن هستند . برای یک بچه ی 4 ساله واقعا در 24 ساعت 1 نهایتا 2 ساعت تماشای کارتون کافی است . بقیه اش را یک فکر اساسی بکن .
و اما قهر
قبلا گفتم که قهر از جایگاه کودک سازگار منفی اتفاق می افتد . یعنی یک حالت نمادین و نمایشی از نارضایتی . همسر محترم آرزو ناراضی و مخالف است و متاسفانه به جای اینکه بالغانه ریشه های نارضایتی را بررسی کند و خواستهای خود را مستقیما عنوان کند و برای درست کردن اوضاع و دستیابی و تلاش کردن برای رسیدن به خواسته هایش توسط قهر از موضوع اصلی مسئله و مشگل به نوعی فرار می کند در نتیجه مثلا می بینیم که حاصل یک لباس عوض کردن و گریه بچه می شود یک قهر یک ماهه و یا بیشتر !!!
به نوعی هم فکر می کنم بتوان گفت مشغول بازی است !!!!اما هر چه هست او کودک است و
راستش را بخواهید اگر من مرد بودم :311:و به قول قدیمی ها بچه ام تا بوق سگ :311:زاغ سیاه من و مادرش را چوب می زد قطعا من هم با همان بهانه ی لباس عوض کردن بچه و ...قهر می کردم :302:شاید یکسال و حتی بیشتر !!!!:311:( حالا آرزو خوشحال باش که من جای همسر محترم تو نیستم :311:)
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز
من خیلی سعی کردم که برنامه خواب بچه ها رو درست کنم.ولی نمیشه.پسرم عادت داره بعد از ظهر ها می خوابه.گاهی 2 یا 3 ساعت هم میشه.ولی این رو امتحان کردم که حتی اگه نخوابه هم باز تا دیر وقت بیدار می مونه.هر چقدر که خسته باشه باز هم تا همه نخوابن نمی خوابه!
واقعا فکر نمی کنم کلاس و ........هم روی ساعت خوابش اثری داشته باشه.چون همه صبح برگزار میشه و در هر صورت خسته هم که بشه بعد از ظهر می خوابه.
تنها راهی که به نظرم میاد اینه که ما یه مدت زودتر بخوابیم مثلا ساعت 11.شاید شاید عادتش بشه.البته شاید.......
که اینم تقریبا عملی نیست .چون همسر محترم که فعلا قهره وقتی هم آشتی باشه در این زمینه باهام همکاری نمی کنه.چون عادت داره دیر می خوابه و اگه بهش بگی هم ایرادی نمیبینه که بچه دیر بخوابه!!!!!!خودش عقل کله..........
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام بر آرزو خانم گل ،مامان پر تلاش
واقعیت این است که آرزو در اولین قدم با خودت تمرین کن که از کلمه هایی با بار منفی استفاده نکنی نمی توانم - نمی شود و ...
هیچ غیر ممکنی در عالم هستی وجود ندارد .
واقعا سعی کن به این باور برسی و جزو مسائلی باشد که به آن ایمان داری .باید تمرین کنی تا برای تو جا بیفتد و با تمرین به عادت آن مبتلا شوی که چه عادت خوبی هم هست که چنین باورهای انرژی بخشی داشته باشیم و تشعشات انرژی فکر تو به سمت کائنات محکم و قوی و ریشه دار و مثبت باشد .
پس در رابطه با خواب گل پسر نباید بگویی :
من خیلی سعی کردم که برنامه خواب بچه ها رو درست کنم.ولی نمیشه و...
من در پاسخ به تو دوست نازنین با قاطعیت خواهم گفت : می شود و خوب هم می شود .
1- یا روشهای تو روشهای مناسبی نبوده
2- یا جدیت و پشتکار و زمان و برنامه ریزی و...لازم را برای اقا پسر گل به کار نبرده ای .
برای تو مثالی عینی از تجربه ای که از نزدیک دیده ام می زنم
یکی از دوستانم بی برنامه گی عجیب و فوق العاده ای در تربیت بچه اش داشت !!!!به نوعی می توان گفت معنای آزادی را با بی برنامه بودن و بی نظمی و ....در سیستم تربیتی با هم قاطی کرده بود .
خلاصه اینکه بچه از صبح یا در اتاق بازی بود و با اسباب بازی های خودش سرگرم بود یا در اتاق خودش تلویزیون نگاه می کرد یا در خانه شان بساط سرو صدا راه انداختن ها بی موقع وجود داشت و یا نصفه شب راهی جاده شدن به بهانه ی سفر و....!!!
خلاصه دردسرت ندهم این بچه به اتفاق خواهر کوچکترش تمام زندگی شان محدود بود به همین داستانها و البته گاهی کتاب خواندن از سر بی حوصلگی توسط پرستار !!!
( یک کمی مثل اینکه روغن داغ ماجرا را زیاد کرده ام . آن هم دلیلش مخالفت جدی من با این نحوه ی تربیت بچه است )
تا اینکه این بچه به مدرسه رفت و مشکلات تحصیلی و سرپیچی از فرامین معلم شروع شد !!!معلم دیکته می گفت و این بچه رو به آسمان برای خودش لای لای لالای می کرد !!! و دریغ از یک کلمه و یک خط نوشتن !!!
تا اینکه معلم ها به صدا در آمدند و مدیریت مدرسه درخواست مشاوره تحصیلی و تائیدیه ضریب هوشی کرد !!
در تست ضریب هوشی بچه فوق العاده عالی درخشیده بود اما مسئله این بود که مدرسه به هیچ عنوان نتوانست راحت و بی تفاوت از مشکلات او عبور کند .در نتیجه درخواست مشاوره ی با روانشناس مطرح شد و نتیجه فوق العاده بود .
در یکی دو بار اول که دکتر با بچه صحبت کرد ( این بچه بسیار سخت ارتباط برقرار می کرد ) دکتر متوجه شد بچه از بی نظمی و بی برنامگی تربیتی رنج می برد .!!!( یک جمله ی دکتر که خیلی به دل من نشست و کلی کیف کردم این بود ، دکتر رو به دوست من گفت : خانم ، بچه ی شما معنی قانون و رعایت قانون را نمی داند . )
در اولین قدم کار بر روی تنظیم ساعت غذا خوردن و خواب وپر کردن ساعات روز به طور دقیق و با برنامه ریزی جدی بود
اوائل خیلی سخت بود چون نامنظمی و بی برنامه گی باعث می شد که تن به سیستم جدید ندهد اما مادر و پرستار تمام بعد از ظهر که از مدرسه می آمد برای او برنامه هایی می چیدند تا مانع خواب وی شوند و حتی به یاد دارم در اتومبیل مسیر خانه تا مدرسه و کلا ماشین شده بود محل چرت زدن های بچه . اما این مادر به قیمت توقف ماشین در کنار اتوبان و دست و روی او را شستن و قدم زدن کنار اتوبان او را از وضعیت خواب و چرت خارج می کرد و الی آخر که من تنها مسئله ای که شبیه به مشگل بچه تو بود را تعریف کردم . اما این بچه امروز با وجود سرو صدای وحشتناکی که همیشه در این خانه وجود دارد ( صدای تلویزیون و ضبط و کلا آلودگی صوتی این خانه به نظر من به نوعی از عجایب هفتگانه است که به عنوان آدم بزرگ به سختی تحمل می کنم )خلاصه سر ساعت 8 شب بخیر - مسواک - خواب ( حتی اگر در تخت بیدار باشد تا زمانی که خوابش ببرد )در نتیجه این تحولات در بچه بزرگتر خواهر کوچکتر هم از همین نظم و ترتیب پیروی می کند .
واقعا برای بچه ات برنامه ریزی کن و وی را موظف به انجام آن بکن .
صبح سر ساعت بیدارش کن و به او یاد بده دندان هایش را مسواک بزند و صورتش را بشوید و لباس شیک و مرتب بپوشد و سرو صورتی به روش بچگانه صفا بدهد و سر میز صبحانه حاضر شود و برای رفتن به مهد آماده اش کن و ........ برای بعد از ظهرها هم برنامه های جالب و فرحبخش تدارک ببین و چند وقتی که جدیت تو را ببیند کاملا با تو و برنامه های دقیق تو هماهنگ می شود و یک جنتلمن کوچولوی فوق العاده را راهی مدرسه خواهی کرد .
( بچه ها روانشناسان فوق العاده خوبی هستند ) دقت کن که این آشفتگی و بی حوصلگی و....روحی تو را بچه ها درک کرده اند حتی نی نی ، درنتیجه به ساده ترین و گویا ترین روش ، نافرمانی می کنند .
من مطمئن هستم که تو موفق می شوی . و درنتیجه خودت هم از تغییرات ایجاد شده در جنتلمن کوچولو غرق لذت می شوی و پدرش هم از این همه تغییر متحیر و شگفت زده خواهد شد و به مرور او هم با تو هماهنگ می شود و زندگی ات جانی می گیرد .
پس خواهش می کنم به شکل جدی و با برنامه ریزی درست بچه ها را در مسیر درست قرار بده و دلسرد هم نشو. زمان بر هست . سخت هست اما دستیابی به نتیجه ی دلخواه برای تو و بچه ها قطعی است .:46:
بی جهت انرژی صرف می کنی یک چیزی مثل روزمرگی را سپری می کنی چه بهتر از انرژی و وقتی که با عشق صرف می کنی موفقیت چشمگیر بدست بیاوری . پس تصمیم بگیر و اجرا کن .
بچه های تو عشق هستند و تو مامان خوب و فوق العاده ای هستی که می توانی نیروی موثر بودن خودت را اینجا به نمایش بگذاری . در تربیت بچه ها خوش بدرخش و اعتماد به نفس آسیب دیده ات را سرو سامانی بده . همسر محترم تو زمان کمی در خانه است پس تو زمان و قدرت کافی برای اعمال روشهای خودت را داری . زمانی که برای بچه برنامه ریزی دقیق داشته باشی و بچه ات خسته باشد و چند وقتی نگذاری که بعد از ظهرها بخوابد چیزی حدود یک تا 6ماه باور کن سر ساعت 8 - مسواک - شب بخیر- لالا اتفاق می افتد . و تو زمان داری تا 12 شب مال خودت باشی . چیزی حدود 4 ساعت .این زمان برای تو حکم طلا دارد . فوق العاده است . :72::82:
این رویا و خیالبافی نیست یک واقعیت است که تو می توانی به آن دستیابی .
دوست دارم این تاپیک را هم چاشنی حرفهایم کنم تا ببینی که هر غیر ممکنی ممکن است .
http://www.hamdardi.net/thread-6152-page-1.html
و این آدرس را دادم که بدانی شعار نمی دهم و من ناممکن های بسیاری دیده و تجربه کرده ام که ممکن شده است خدا را شکر که چهار ستون بدن بچه هایت سالم است کافی است قدری همت کنی و جدی باشی و پشتکار داشته باشی و تصمیم جدی بگیری و اجرا کنی .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزوي عزيز سلام
آني حرفاي خوبي ميزنه و اگه بتوني عمليش کني فوق العاده ميشه منم اميدوارم همه چيز خوب پيش بره و از خدا ميخوام کمکت کنه،تو اين دنيا هرکسي يه جور مشکل تو زندگيش داره اينو مطمئن باش بخصوص اينکه به نظر من تحمل اين مشکلات رو بيشتر خانمها به عهده دارن و البته اينم مطمئن باش خدا اجرش رو هم بهت ميده ، بهت حق ميدم خيلي از موقع ها آدم حس ميکنه ديگه طاقتش طاق شده ولي از ابتداي تايپيکت که من دنبالش کردم دوستان نکته هاي خوبي مطرح کردن و شايد عمل کردنش سخت باشه ولي به نظرم تو بايد تمام تلاشت رو بکني و اگه هم موفقيتي بدست آوردي خوشحال ميشيم تجربه ات رو در اختيار افرادي مثل من هم قرار بدي:323:
(راستي آني عزيز يه سوال:شما ديگه چرا تا اين وقت بيدار مونديد؟:300::43:)
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز سلام
از نظرات و راهنماییهای خوبت در مورد خواب بچه ها خیلی خیلی ممنونم.
آنی عزیز چند روزیه که خیلی احساس درماندگی می کنم.واقعا من توی این زندگی چه می کنم؟تبدیل شدم به خدمتکار این مرد خیانتکار .............که حتی حاضر نیست باهام حرف بزنه!!!!!!!!!!!
دیگه غیر آخر هفته بعضی روزها عصرها هم میره به همون شهر پیش معشوقش و آخر شب بر می گرده.
از ترس اینکه من نباشم و اون زن رو پیش خودش نیاره حتی جرات نمی کنم چند روز پیش خانوادم برم.
2 روز پیش مامانش کلی بهم توهین کرد و من جوابم بهش فقط سکوت بود.می تونستم بدترین جواب رو بهش بدم ولی نخواستم.دیدم این پیرزن کم سواد اصلا حرف منو نمی فهمه که بخوام باهاش هم کلام بشم.حالش خیلی خراب بود........
و حالا آخر هفته رفتنها به اون شهر و به خانه پدرش برام هزار برابر زجرآور شده.دیگه نمی تونم حتی یه لحظه مامانش رو تحمل کنم.هر کاری که میتونستم کردم تا این مسافرتها کمتر بشه ولی بی نتیجه.بیشتر شد که کمتر نشد.و حتی حاضر نمیشه که تنها بره.ما رو هم باید به زور ببره.
از روز جمعه تا حالا بدتر اعصابم خورد شده.به جایی رسیدم که این پیرزن بی شخصیت اینطوری بهم توهین کنه؟!!!!!!!!!!!!
انگار توی مردابی افتادم که هر چی دست و پا می زنم بیشتر فرو می رم.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جون :46:
فینگول و مینگول حالشان چطور است ؟ از طرف خاله آنی حسابی بچه ها را ببوس . مدیریت برنامه ی زندگی بچه ها در چه حال است ؟! چه موفقیت و تغییری ایجاد کرده ای ؟!!
آرزو تو دختر تحصیل کرده و باهوشی هستی .به حرفهایم خوب توجه کن .
به غیر از خودت کس دیگری قادر به کمک کردن به تو نیست .
خودت را دوست داشته باش و به خودت احترام بگذار و به خودت توجه کن ( هم توجه بیرونی و هم توجه درونی ) .
درک میکنم که بانک عاطفی تو خالی است اما آرزو تو می خواهی این بانک توسط مرد زندگی ات پرشود وقتی این امکان وجود ندارد خودت باید یک فکری برای سپرده وسرمایه گذاری و برداشت از حساب عاطفی ات بکنی . و مطمئن باش خرج کردن از حساب عاطفی بدون اینکه سپرده ای داشته باشی مقدور نیست .
آرزو ی نازنین من
مادر و همسر و زن نمونه
توشرایط روحی خود را کاملا وابسته به شرایط بیرونی کرده ای برای تقویت درون خود کاری انجام بده که بازدهی مثبت تو رابالا ببرد .
نمی دانم طرز فکر من تاچه حد درست است اما به نظر من آنچه که در دیروز اتفاق افتاده حاصل بی خبری و ناآگاهی است ولی امروز که میدانی و میدانیم واقعا باید مسئولیت حالات و شرایط احساسی - فکری - عملی خودت و خودمان را بپذیری و بپذیریم . بدون اینکه دائم از همسرت بگویی . ( به تو گفتم که 70 -80 درصد حرفهای تو در مورد همسرت همه و همه قابل قبول و پذیرفته شده است ) اما امروز چه !!!
باور دارم اگر پای صحبت همسر محترم تو هم بنشینیم او هم حرفهایی برای گفتن خواهد داشت .
قصد قضاوت ندارم که ابدا نه علمش را دارم و نه خود را صالح و مصلح می دانم و نه از بحث قضاوت خوشم میآید و.....هر آنچه که به تو می گویم از سر تجربه است و از آزمونها و خطاهایی که خود داشته ام .
اما به واقع با این همه موج منفی که تو از خودت ساطع می کنی تکلیف تو و این مرد و بچه ها چه خواهد بود ؟!!
آرزو تصمیم بگیر در درون خو د تعییر ایجاد کنی .
تصمیم بگیر تاخودت و شرایط زندگی و مردی که با او زندگی می کنی را باور کنی و تصمیم وهدف روشنی برای زندگی کردن با این مرد داشته باشی .
این وابستگی ها رادور بریز .
تو روزها و شب های خودت را می توانی با نوع تفکر درست تغییر دهی . مثبت فکر کن .تا به این اندازه روی نداشته های خودت متمرکز نباش. خواهش میکنم به داشته های خود ت فکر کن و پیامهای خوب و درست به کائنات ارسال کن .
به جمله هایی که نوشتی دقت کن تا خودت متوجه بار منفی جملاتت بشوی
شوهر خیانتکار !!!!این پیام برای کائنات یعنی شوهر خیانتکار می خواهم .
چند روزیه که خیلی احساس درماندگی می کنم. این پیام برای کائنات یعنی من آدم درمانده ای هستم .وسائلش را خودت جو ر کن
تبدیل شدم به خدمتکار این مرد خیانتکار .............که حتی حاضر نیست باهام حرف بزنه!!!!!!!!!!!
از ترس اینکه من نباشم و اون زن رو پیش خودش نیاره حتی جرات نمی کنم چند روز پیش خانوادم برم.
بعضی روزها عصرها هم میره به همون شهر پیش معشوقش ...آخر هفته رفتنها به اون شهر و به خانه پدرش برام هزار برابر زجرآور شده
دیگه نمی تونم حتی یه لحظه مامانش رو تحمل کنم
هر کاری که میتونستم کردم تا این مسافرتها کمتر بشه ولی بی نتیجه
بیشتر شد که کمتر نشد
ما رو هم باید به زور ببره.
از روز جمعه تا حالا بدتر اعصابم خورد شده
به جایی رسیدم که این پیرزن بی شخصیت اینطوری بهم توهین کنه؟!!!!!!!!!!!!
انگار توی مردابی افتادم که هر چی دست و پا می زنم بیشتر فرو می رم.
کائنات دارای شعوری که تو فکر میکنی نیست اما تا بی نهایت بخشنده است .کاملا باید واضح روشن و شفاف از او طلب کنی تا به تو همان که می خواهی را طی زمان مناسب بدهد .تو پیامهای اشتباه به کائنات می فرستی و این پیامها نشان می دهد که تو به لحاظ روحی افت شدیدی داشته ای و اگرهمینگونه به ارسال پیام ادامه بدهی شرایط همینگونه باقی خواهد ماند.
ام تو با مثبت اندیشی روحیه میگیری . اعتماد به نفس پیدا می کنی عزت نفس خوبی به دست می آوری - شهامت - توانمندی - بخشش - بزرگواری - عشق و....( و خلاصه چیزهای خوب خوب وارد چرخه ی زندگی ات می کنی ) و تجربه های خوب و قشنگ کسب میکنی و از زمینه های تغییرات درونی خودت لذت می بر ی و احساس های خوب و قشنگ تجربه می کنی و دامنه ی تغییرات تو گسترش می یابد و خانواده ات را تحت شعاع قرا ر می دهد و ... و بانک عاطفی ات لبریز از برکت و عشق می شود .
مادرش به تو توهین کرد ؟!
توهین یعنی چه ؟!فحش داد؟! تو را زد ! با نیش و کنایه با تو حرف زد ؟!
چه کسی گفته که این چیزها یعنی توهین ؟! به غیر از ذهن تو .
این دسته گل ذهنی است که تو باکمک او اقدام به تمبر جمع کردن می کنی . :311:
چه کسی قادر ست تو را ناراحت کند تا زمانی که تو چنین اجازه ای صادر نکنی ؟! ( این حرفها به معنی تائیدحرفهای مادر شوهر تو نیست اما عزیزم تمبر جمع کردن تو هم تائید شده نیست )این تمبرجمع کردن ها چه کمکی به حال و روز امروز تو می کند زمانی که خودت می دانی کسی که این حرفها را زده از سطح آگاهی پائینی برخوردار ست و خو دت هم این مسئله را اذعان میداری و این را هم می دانی که طرف حالش بد بوده و.. ؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مي مي
(راستي آني عزيز يه سوال:شما ديگه چرا تا اين وقت بيدار مونديد؟:300::43:)
عزیزم من عاشق شب و خلوت شبانگاهی هستم .شب مال من است . مال خود خود خودم . :227:
بهترین زمان برای پرداختن به هر کاری که دوست دارم و شخص شخیص خودم را خوشحال می کند . :310:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
با سلام خدمت آني عزيز و آرزوي عزيز
آرزو جونم ميخواستم بهت تبريک بگم با يه همچين دوست خوبي مثل آني عزيز که صادقانه و زيبا حرفاي خوب ميزنه .البته همه و همه ي دوستاي تالاري خوبند و همه تلاش ميکنند تا مشکل همديگر رو حل کنند ولي همنجا ميخواستم از اني عزيز خواهش کنم يه سري هم به ما بزنه آخه داره حسوديم ميشه:311:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزوی عزیزم دوست خوب و صمیمی ام:
می دونم امروز احساس بدی بخاطر حرفهای مادرشوهرت داری اما نظر منو می خواهی بیخیال شو تو توی زندگی خودت مشکل زیاد داری پس بهتره دیگه حرص حرفهای سایر افراد را نخوری که این حرص خوردنها عواقب کار تورو سخت تر میکنه. آیا حرفهای مادر شوهرت از فحشهایی که پدرشوهر من توی کوچه نثارم کرد بدتر بود؟ اما امروز با توجه به راهنمایی های خوب خانم آنی و آقای نقاب و سایر دوستان همدردی من به این نتیجه رسیده ام که حساسیت بیش از اندازه من این توهینها رو باعث شد. امروز فهمیده ام که هرچند از دست یکنفر کلافه باشم اما نباید به روی خودم بیاورم و با سیاست از کنار بی احترامی هاشون بگذرم. در واقع اونها به خودشون بی احترامی می کنند نه به من و تو .
البته اینهم بگم رفت و آمدهای مکرر خاهی نخواهی منجر به بحثهای ناخواسته هم می شود. (کاش میشد یه راه حلی پیدا می کردیم تا هر هفته مجبور نباشی به اونجا بری) آدم حتی اگه هر هفته خونه مادرش هم 3-4 روز بره ممکنه دلخوری بوجود بیاد. (خانم آنی چاره ای در ایم مورد هم بیندیشید لطفا:305:)
از طرفی این رو هم بدان هیچ پدر و مادری حاضر نمی شوند به بد بودن فرزندی که خودشون تربیت کردند اعتراف کنند پس بدون که مادرشوهر تو هم در هر صورت طرف شوهرت رو می گیره هر چند توی باطن بدونه که اون مقصره.
آرزو از خدا بخواه. شک نکن خدا کمکت میکنه شاید توی همه این سختی ها مصلحتی نهفته باشه که سالهای بعد می فهمیم.:323:
در هر صورت به راهنمایی های خانم آنی توجه کن پشیمان نمی شوی.
هر وقت از زندگی ات خسته و بقول خودت درمانده شدی به صورت معصوم دو تا گوگولی نگاه کن مطمئنام عشق به اونها خستگی تو در میکنه. همین که دوتا نی نی نازنین و سالم داری خدارا شاکر باش.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ویونا
از طرفی این رو هم بدان هیچ پدر و مادری حاضر نمی شوند به بد بودن فرزندی که خودشون تربیت کردند اعتراف کنند پس بدون که مادرشوهر تو هم در هر صورت طرف شوهرت رو می گیره هر چند توی باطن بدونه که اون مقصره.
ویونا با کلمه هیچ در قسمت بالا اعتراض دارم . واکنش انسانها در درک و پذیرش و ارائه راه حل با هم متفاوت است و انسانها در نحوه ی برخورد و بازخورد و درک و احساس و افکار از قوانین کلی پیروی نمیکنند . پس جمع بستن به این شیوه ذهن ما را در گیر شناخت اشتباه کلی و آلودگی از سر تعصب می کند .
به نظر تو اعتراض وارد است یا نه؟!
و بعد
بدی و...برچسب هایی است که ما با کمک گرفتن از ذهن به دیگران میزنیم.
همسر آرزو - آرزو - من - تو -مادر شوهر آرزو- پدرشوهر تو و....همه و همه انسانهای خوبی هستیم نابلدی و نااگاهی وبی مهارتی وپیش نویس ها و .....دلیل بر بدی انسانها نیست ....
یادمان باشدما تصمیم گیرنده و اختیار دار زندگی خود هستیم از شرایط یا فردی خوشمان نمی آید این احساسات مال مااست به جا ی اینکه طرف را تخریب کنیم می توانیم از اختیارات خود نهایت استفاده را برای تغییر روش - بینش - احساس- عملکرد استفاده کنیم و تصمیمات بکر و خوب بگیریم .
پس باز هم یادمان باشد " من خوب هستم - تو خوب هستی " تنها چیزی که من و تو را متمایز می کند نحوه ی عملکرد- احساس - فکر مااست و این تفاوتها و تمایزها دلیل بر بد بودن کسی نیست حتی اگر اشتباه در هر یک از آنها به چشم بخورد که اشتباه و درست بودن را هم ذهن من و تو است که تعیین می کند بدون در نظر گرفتن شرایط طرف مقابل .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز سلام
باز هم از راهنماییهای خیلی خوبت ممنونم.از اینکه اینهمه برام وقت می گذاری خیلی خیلی ممنونم و امیدوارم بتونم لطفت رو جبران کنم.از صمیم قلب دوستتون دارم
در مورد بچه ها باید بگم دارم سعی می کنم که ساعت خواب بچه ها رو تنظیم کنم.اما هنوز موفقیت خاصی نداشتم.می دونم که زمانبره.البته همین مسافرتهای هر هفته ای کلی برنامه های من و بچه ها رو به هم میریزه.
آنی عزیز بین من و خانواده شوهرم اختلاف فرهنگی زیاده که توی این چند سال هم منو خیلی اذیت کرده.ولی من دیگه با شناختشون کمی با این مسایل کنار اومدم و خیلی سعی کردم از حساسیتهام کم کنم.
من نسبت به توهین و بی احترامی خیلی حساسم.به هیچ کس بی احترامی نمی کنم و این مساله خیلی برام مهمه.حالا می بینید از بی احترامی های شوهرم نسبت به خانواده ام چقدر رنجیده شدم.
تا قبل از این هم به دلیل مسایل مختلف از دست خانواده شوهرم به خصوص مادرش اصلا دل خوشی نداشتم.به دلیل همون اختلاف فرهنگی اصلا نوع برخوردشون با بچه ها رو قبول ندارم.نمی دونید چه برخوردهای اشتباهی دارند....................و این برخوردها چه اثرات تربیتی بدی در بچه ها داره.......
اونوقت مادر شوهر محترم روز جمعه در جمع به من میگه بچه ای به بی تربیتی بچه بزرگ من ندیده...............
خنده داره و بعدش هم توضیحات کارشناسانه ای اضافه می کنه که بچه من وقتی وارد اجتماع بشه بد جوری ضربه می خوره و....................
واقعا خنده داره.چه کسی این حرفها رو می زنه؟!!!!!!!!
و این بخشی از حرفاش بود و این توهین به بچه من توهین به خود منه.هیچ جوری حرفاش برام قابل هضم نیست.ببخشید که این رو می گم ولی دلم می خواست جواب دندان شکنی بهش بدم ولی سکوت کردم.......
خدا می دونه اینقدر حرکات زشت از دستش دیدم که فقط دلم می خواد دیگه پام رو توی خونشون نگذارم و از این در عذابم که 2 روز دیگه منو بر میداره و میبره اونجا................خیلی سخته..............تحمل بی فرهنگی خیلی سخته.................
فقط دلم می خواست حتی سالی یک بار هم نبینمشون و اونوقت باید هر هفته 3 روز رو باهاشون سر کنم........
آنی عزیزنمی تونم نسبت به توهین و بی احترامی بی توجه باشم.......اون هم توی جمع...............
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام :72:
من داستان زندگی شما رو خوندم و متاثر شدم
آرزو جان فکر می کنی چه اتفاقی می افته اگه یه هفته همراه همسرت به مسافرت نری ؟
مگه رفتن یا نرفتن شما تاثیری در این داره که همسرت خیانت کنه یا نه ؟
من شدیدا پیشنهاد می دم رفتن هایت را محدود کنی و بیشتر روی خودت و بچه هایت متمرکز شوی
موفق باشی :323:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
[/quote]
ویونا با کلمه هیچ در قسمت بالا اعتراض دارم . واکنش انسانها در درک و پذیرش و ارائه راه حل با هم متفاوت است و انسانها در نحوه ی برخورد و بازخورد و درک و احساس و افکار از قوانین کلی پیروی نمیکنند . پس جمع بستن به این شیوه ذهن ما را در گیر شناخت اشتباه کلی و آلودگی از سر تعصب می کند .
به نظر تو اعتراض وارد است یا نه؟!
مگه می شه خانم آنی حرفی بزنند و ما مخالفتی کنیم؟ اما با توجه به توضیحاتی که قبلا رد مورد مادرشوهرش از خود آرزو شنیده بودم احتمال دادم اونهم از آندسته خانمهایی باشد که همواره چشم بسته از پسرش حمایت می کند!
یادمان باشدما تصمیم گیرنده و اختیار دار زندگی خود هستیم از شرایط یا فردی خوشمان نمی آید این احساسات مال مااست به جا ی اینکه طرف را تخریب کنیم می توانیم از اختیارات خود نهایت استفاده را برای تغییر روش - بینش - احساس- عملکرد استفاده کنیم و تصمیمات بکر و خوب بگیریم .
با این هم موافقم من توی زندگی خودم و بنظر خودم و شوهرم بهترین راه رو در عدم رابطه برای مدتی انتخاب کردیم و ناراضی هم نیستیم :310:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزوجان سلام
سر فرصت پاسخ تو را خواهم داد :72:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جون
ببخشید از دیروز چهار بار اقدام به پاسخگویی به پست تو کردم ولی هر بار مسئله ای باعث شد که مجبور شوم از پای دستگاه به مدت طولانی بلند شوم و ...
به هر حال از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است.
من فکر می کنم اگر من قادر به عوض کردن و تغییر احساسات و راهکارها و افکار و اعمال افراد پیرامون خودم نیستم و قرار است از نحوه ی احساسات و افکار و اعمال آنها ناراحت شوم ( که البته همیشه هم ناراحت شدن من منطقی نیست ) پس من روش فکری و احساسی و عملکردخود م را برای مقابله با چنین افرادی تغییر خواهم داد تا با کمترین میزان از آسیب بتوانم مانع از ناراحتی خودم بشوم .
این روش برای من نتیجه بخش بوده به تو هم توصیه می کنم امتحان کنی .
یعنی به نوعی بحث تغییر عادات فکری - احساسی - عملکرد .
چه کسی گفته که توهین به پسر تو به معنای توهین به توست ؟! پسر تو یک بچه ی نازنین و پاک و معصوم است که زمان زیادی برای تربیت شدن و آموختن دارد به همین سادگی حال اگر کسی با 50-60 سال سن بچه ی 4 ساله ای را متهم به بی بی ادبی و بی تربیتی می کند این به نحوه ی تفکرات و احساسات و قضاوتها و برچسب زدن ها و ...وی دارد و تو خودت مطمئنی که کوتاهی در رابطه با فرزندت نکرده ای شاید اشتباه داشته باشی که قطعا داری مثل هر پدر و مادر دیگری اما این اشتباهات فقط اشتباه هستند و مسئله اشتباه عمدی نیست و سهوی است .
و اما شاید از بعد دیگر
تو به واسطه حساس بودن براثر مسائل پیرامونت بیش از اندازه حساس شده ای و مسائل را برای خودت به نوعی تفسیر می کنی که منجر به تمبر کردن بیشتر شود و مثلا یک حرف ساده که شاید از سر دلسوزی هم عنوان شده و برای همه ی آن جمع پیام مهر و توجه و حتی کلافکی و بی حوصلگی مادربزرگ به جهت سن بالا را به همراه داشته ، برای تو به واسطه همین دلخوری ها + عادات فکری و احساسی چنین معنایی داشته است و تو چنین برداشتی کرده ای .
ببین آرزو
تو تحت فشار جنسی و کلافگی و خستگی از رابطه ی ناسالم با همسرت و فشارنگهداری از دو کودک هستی و اینها همه و همه می تواند روی برداشتهای تو تاثیربگذارد اما چه زمان تو می توانی به برداشتهای درست خودت اعتماد کنی ؟! زمانیکه فکر بکری برای هر قسمت از زندگی ات بکنی که از فشارهای تو کم کند و به نظر من بیش از آنکه در این زندگی به مدیریت افراد مشغول باشی تمرین رهبری کن و هر فرد را مسئول یک سری امور بکن از انسانها ی اطرافت کمک بگیر .
اگر قرار است در هفته سه روز پیش مادر شوهرت باشی از او کمک بگیر تا بتوانی به کمبود خواب و کمیود وقت برای کتاب خواندن و ...برسی . تو می توانی با ایجاد رابطه ی درست با اطرافیانت فشارهایی که روی روح و جسم تو هست را کم کنی . این حالت تقابل چیز خوبی نیست .
می دانی آرزو
تو اگر در اطراف خودت با بیش از دو تا سه نفر مشگل داشته باشی باید یک فکر اساسی برای شخص خودت بکنی و این کاملا طبیعی است که ما در میان اطرافیان حداکثر با یکی دو نفر به هر دلیلی آبمان به یک جوی نرود اما بیش از آن یعنی به واقع شخص خودمان مشگل پیدا کرده ایم وباید به فکر تغییرات اساسی در افکار و احساسات و اعمال خود باشیم .
از دید من تو باید محترمانه با مادر شوهرت وارد گفتگو می شدی بدون اینکه بحث را به همسرت بکشانی دقیقا در مورد همین قضاوت در مورد مینگول ، صحبت می کردی تا واقعا این قضیه باعث ناراحتی و خودخوری تو نشود .
و تو به خودت یک نگاه بینداز در اثر این فشارها تو دامنه ی مشکلاتت با انسان ها در حال گسترش است پس باید فکری کنی و در این تغییراتی که تصمیم میگیری تا اجرا کنی باید جدی و با پشتکار باشی و دلسرد نشوی .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزوی عزیز
هیچ می دانی یأس ، امکان و انگیزه حرکت و شوق تداوم را از آدمی می گیرد ؟!!!
تمام توجه و تمرکزت بر همسرت و رفتارهای اوست و چون خواست تو تغییر رفتار از سوی اوست و نمی بینی ، خالی از انرژی روانی شده و انگیزه برای ادامه برنامه هایت را از دست می دهی . آیا این ترا به نتیجه می رساند ؟؟ یا روز به روز اوضاع روحی و زندگیت را بدتر می کند ؟ آیا این را می خواهی ؟
چه باید کرد ؟
از تمرکز بر همسرت بیرون بیا
تمرکزت را به سوی خودت ، اموراتت و کسب شادابی و..... سوق بده . مدتی هیچ کاری به همسرت نداشته باش و فقط برای خودت باش و زندگی کن ، فکر کن تنهایی و همسر نداری با دو بچه و فقط یه منبع درآمد بی آنکه بخاطرش از خونه بیرون بروی داری .
به او و معشوقه ای که فکر می کنی دارد فکر نکن ، اصلاً تصورش را نکن ، هر وقت ذهنت رفت به سمت او و این مسئله و رفتارهاش توقف بده و یا خودت را مشغول کن یا به چیز دیگه ای ذهنت را مشغول کن .
تا مدتی بطور جدی برنامه ات این باشه بیشتر به اتفاقات خوشایند توجه کنی .
با افراد شاد و مثبت اندیش ارتباط برقرار کن . و از افراد مأیوس و دارای مشکلات در زندگی دوری کن .
از زندگی لذت ببر و احساس خوش بودن را به خود تلقین کن .
و بر این موارد مداومت داشته باش .
خواهی دید چقدر تغییر مثبت در تو و زندگیت ایجاد خواهد شد .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جون
عزیزم شما یک دوست مشترک یا فامیلی که ازش مطمئنی نداری که بره زیرکانه و غیر مستقیم حرف از زیر زبون همسرت بکشه که مشکلش با شما چیه؟ راستی چرا همسرت اینقدر از پدر و مادرت دوری میکنه؟آیا اوایل زندگی یا بعدش حرفی زدن که به شوهر شما بربخوره؟
واست دعا میکنم خدا راهی رو جلو پات قرار بده که خیرت در اون باشه و از سر در گمی رها بشی.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز و فرشته مهربان عزیز سلام
از راهنماییهای خیلی خیلی خوب و دلسوزانه شما بسیار ممنونم.
سعی می کنم شوهرم رو نادیده بگیرم ولی احساس می کنم این روش پاک کردن صورت مساله است.من خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که با وجودی که شوهرم همچنان باهام حرف هم نمی زنه در یک مدت زمانی مشخص برای بهبود و حفظ زندگیم تلاش کنم و در نهایت براساس نتایج آن تصمیم بگیرم.
چون ادامه زندگی با این شرایط برام خیلی سخته.ولی انگار در حال حاضر بهترین کار اینه که همه جوری سعی کنم که نادیده اش بگیرم و فقط برای خودم زندگی کنم.ببینم چی میشه...............
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزو جون سلام
احساس می کنم بیش از قبل درگیر بازی شده ای .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ارزو خانم
سعی می کنم شوهرم رو نادیده بگیرم ولی احساس می کنم این روش پاک کردن صورت مساله است.
فکر نمی کنم و یادم نمی آید به تو گفته باشم صورت مسئله ات را که همان روشن شدن تکلیف زندگی زناشویی توست پاک کن . که این زندگی زناشویی یک رابطه ی دو جانبه است و همسر تو هم یک سوی این رابطه است .
وقتی تو در فشار روحی و عصبی هستی و به رابطه ی همسرت با زن دیگر ( به گفته ی خودت ) فکر می کنی .من و یا دیگران به تو می گوییم فکر کن هم خانه ات است و یا به شوهرت کاری نداشته باش و .... تا زمانی که تغییرات و شرایط لازم را برای اقدام دیگری مهیا کنی . پس قرار نبود که به کل مرد و پدر فرزندانت را حذف کنی و یا صورت مسئله را پاک کنی .
این حرف و عملکرد مربوط به شرایط فشار است تا تو آرامش روانی خودت را حفظ کنی و بچه ها آسیب کمتری ببینند و میزان درگیری و اره بده و تیشه بگیرها چه به لحاظ روحی و روانی و فیزیکی و کلامی و ...کمتر شود .
تو حتی اگر یک روزی طلاق هم بگیری همسر محترم خودت را نمی توانی نادیده بگیری و حذف کنی همانطور که او نمی تواند تو را حذف و دیلیت کند .
او امروز عنوان همسری تو را دارد اما بعد از طلاق این عنوان از او گرفته می شود اما تاقیام قیامت او پدر فرزندانت و بعد از چندین سال عنوان پدرشوهر و پدرزن داماد و عروس مشترک شما دو نفر را یدک خواهد کشید و بعد هم که می شود بابابزرگ و...
می بینی تو حالا حالا ها در نقشهای دیگر و در جاهای دیگر، آقای همسر را در روابط دیگر باید در نظر بگیری که خوشبختانه یا بدبختانه اگر عنوان همسری از وی گرفته شود کار تو برای برقراری ارتباط نیم بند با ایشان با عناوین دیگر به مراتب مشکل تر از امروز خواهد بود چرا که یک سری از ملاحظات از بین می رود و در نهایت اینجا ما با یک فرهنگ تربیتی و... طرف می شویم که بعد از ازدواج کمتر یادگرفته ایم که متمدنانه با پدر و مادر فرزندانمان برخورد کنیم و ارتباط بگیریم .
تجربه اش را نداری و نمی دانی . اما کاملا از جایگاه یک فرد با تجربه به تو می گویم که ایشان نادیده گرفتنی مادام العمر نمی تواند باشد . به هزار و یک دلیل .
چه از نوع متمدنانه و چه از نوع غیر متمدنانه شما دو نفر تا آخر عمر مثل دو شریک هستید ( شریک در مسائل بچه ها - عروس و داماد - نوه و..) پس بهتر است که راه های شراکت را یاد بگیرید که بهترین آن هم حل کردن مشکلات امروز است که بعد از طلاق به مراتب سخت تر خواهد شد چرا که همسر تو بعد از طلاق تجدید فراش خواهد کرد و تو هم همینطور و در نتیجه یک شراکت دو نفری به یک شراکت غیر مستقیم چهارنفره و بلکه بیشتر تبدیل می شود . حال حساب کن که چه داستانی به راه می افتد .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ارزو خانم
من خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که با وجودی که شوهرم همچنان باهام حرف هم نمی زنه در یک مدت زمانی مشخص برای بهبود و حفظ زندگیم تلاش کنم و در نهایت براساس نتایج آن تصمیم بگیرم.
آرزو این که می گویی شوهرم با من حرف نمی زند یعنی چه ؟!
یعنی تو حرف می زنی و مهربانی و کم نمی گذاری و او فقط قهر است ؟!(یادت باشه که هر مشکلی ارتباطی دو سر دارد و تو نقش و سهم خودت را از ایجاد اختلافات نمی توانی نادیده بگیری . حتی در جایگاهی که زیادی خوب باشی و خوب بودن تو ایجاد مشکل کند و...
چرا که این خوب و بدها عناوین ذهن ماست اما اگر رابطه ای مشگل داشت یعنی همان کاری که ما فکر می کرده ایم که خوب و درست است نتیجه ی درست نداده . پس همان خوب دردسر ساز .
می دانی که از پیروان دوربین به سمت خود هستم . حتی اگر این خود - شخص خودم باشم . )
این زمان مشخصی که دائما از آن نام می بری یعنی چه ؟!
تو یا می خواهی با این مرد زندگی کنی یا تصمیم نداری که با این مرد زندگی کنی .
این مرد همینی هست که تو می بینی .نه چیزی کمتر و نه بیشتر. شاید به مرور زمان در اثر تغییر تو او هم کمی تغییر کند اما همین است ونه تو و نه هیچ کس دیگر قادر به تغییر دیگران نیست .
اگر تصمیم به زندگی داری که مدت مشخص ندارد( مدت برای این تصمیم می شود یک چیزی تا آخر عمر ) یعنی تو دلائل و انگیزه های لازم را در خودت تقویت می کنی و شرایط زندگی ات را همینگونه که هست می پذیری اما به هر ترتیب تلاش خواهی کرد و آن هم از نوع جدی که شرایط را به سمت مثبت تغییر دهی و...
اگر هم تصمیم نداری که زندگی کنی و به قول خودت این شرایط برایت قابل تحمل نیست دیگر شرایط زمانی معنایی ندارد ولی ما شرط زمانی را برای مثلا پیدا کردن کار و آموختن حرفه - سرو سامان دادن به وضع بچه ها و استقلال مالی و مسکن و .. در نظر گرفته بودیم .
تو در این مدت چه حرکت مثبتی در این رابطه ها داشته ای و یا برای بهبود شرایط زندگی با همسرت ؟!
یا می توانی یک عمر در این زندگی بمانی و برای همه ی عمر هم به علت عدم پذیرش - عدم تغییر بااین مشکلات دست و پنجه نرم کنی و گاهی روانت را به هم بریزی و وابسته به عوامل بیرونی باشی و چشم به همسرت داشته باشی و......تا ببینی که
کی دوست دخترش عوض می شود؟!
کی با زنی رابطه دارد ؟!
کی قهر می کند؟!
چرا قهر می کند ؟!
و...
تا حال روانی ات را به هم بریزی !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ارزو خانم
چون ادامه زندگی با این شرایط برام خیلی سخته.ولی انگار در حال حاضر بهترین کار اینه که همه جوری سعی کنم که نادیده اش بگیرم و فقط برای خودم زندگی کنم.ببینم چی میشه...............
من به تو خواهم گفت "ببینم چی میشه "تو ، تا زمانی که هدف و پشتکار لازم را به شکل واضح و مشخص نداشته باشی "هیچی نمیشه " .
تصمیم بگیر از همین امروز
تنها تغییرات رو به سمت جلو را بیان کنی .
اول تعیین هدف و خواست با شرح کامل انگیزه ها و دیدگاه ها و چرایی ها و اعلام داشته ها و سپاسگزاری از کائنات و اذعان داشته ها و ایجاد هارمونی بین مسائل درونی و بیرونی و ...
از اینکه دیگر شوهرت چه کرد و می کند حرف نزدن از خودت بگو که چه می کنی و چه کردی .
به واقع منتظر چنین تصمیم و اجرایی در درون تو هستم .
هدف من هم این نیست که جدا شوی یا زندگی کنی . این یک مسئله شخصی است و کاملا به شخص خودت ربط دارد و من به عنوان انسان تنها آرزو را می شناسم که مسائل شخصی او به من ربط ندارد و من به واسطه ی مهر ی که در شناسنامه اش خورده و یا نخورده به او امتیاز نمی دهم و یا از او امتیاز نمی گیرم .هرچند که نگاه جامعه با نگاه من و امثال من تا حد زیادی متفاوت است و تو باید همه ی این مسائل را بدانی و به این مسائل بر حسب توان فکری و احساسی خودت تصمیم بگیری و بدانی که اگر آلودگی ترس از حرف مردم داری و تصمیم هم نداری برای تغییر نابودی آلودگی ات کاری بکنی ، مردم روزگارت را با استفاده از همین آلودگی خراب تر از امروز ت خواهند کرد .
خودت شخص خودت . از توانایی هایت بگو - از خواسته های درونی ات بگو - از بچه ها بگو - از پدر و مادرسالخورده ات بگو و....( زندگی ابعاد مفصل و قابل تفکری دارد حتی در حد خیالپردازی و رویا ) به قول دکتر شیبانی نازنین ازدواج یک امرساده طبیعی است .
اینقدر در این ازدواج حل نشو که ذهن تو از تفکر و عملکرد و احساس درست نسبت به جنبه های دیگر زندگی غافل شود .
تا به حال تجربه زیبایی زندگی را داشته ای که در لحظه دلت غنج بزند از اینکه چقدر زیبایی مفت و مجانی در اختیارت قرار گرفته ؟!از این لحظات بگو . لحظات ناب را در زندگی ات کشف کن و بدان که همه ی زندگی آقای همسر و تفکرات و احساسات و عملکردهای او نیست .
برای رشد احساسی و فکر ی و عملی خودت دست به آزمون و خطا بزن . نترس . اتفاقی نمی افتد اگر زندگی را تجربه کنی زمین بخوری موفقیت های کوچک و بزرگ کسب کنی و یا نکنی .