-
RE: میشه کمکم کنین
harfedelعزیز
من نمی خوام نقش دختری بازی کنم که آویزونه یا اینکه می خواد خودشو تحمیل کنه ولی می خوام با رفتارم شرمندشون کنم همین حالا نیم دونم کارم درسته یا غلط
برادر آرش همکار منه من همیشه براش تولد براش کادو می خرم و باهاش خیلی راحتم ارتباطممون خیلی خوبه و خیلی به من کمک مب کنه اون به من گفت یکم با خواهرم رابطه برقرار کن
بزارر بفهمه تو خوبی چرا خوبیتو پنهان می کنی گفت تو که انقدر خوبی بزار اونا بفهمن
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم جان عزیزم
کسی اینجا نمیخواد تو رو ناراحت کنه فقط کسی نمیخواد تجربه بدی رو که داشته واسه تو پیش بیاد
من هم میگم هر کاری که دلت میگه انجام بده عزیزم
-
RE: میشه کمکم کنین
نازنین و الینای عزیزم من ناراحت نمی شم
خیلی هم ممنونم که منو راهنمایی می کنین بالاخره شما تجربتون بیشتره ولی من دیگه نمی دنم چی درسته چی غلطه
از یه طرف مامانم می گه اونا کادو گرفتن تو هم بگیر ما زیر دین نمونیم از یه طرف خودم آرشو مجبور کردم که با خواهرش آشتی کنه و براش کادو بگیر از طرفی هم حرفای شما درسته
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزيز به نظر من هم بخري بهتره. من فقط مي خواستم بدونم اگه قبلاً خريدي چه رفتاري با تو داشتند. ولي اينطور كه از حرفهايت فهميدم بخري رابطه خواهرش با تو حداقل بهتر مي شود. چون كادوي تولد يه حسي دوستي بين دو طرف به وجود مياره. انشاالله هر چي كه برات پيش مي ياد خير باشه عزيزم.
-
RE: میشه کمکم کنین
bloom عزیز به نظر من هم بخری بهتره، در مورد زنگ زدن هم با آرش مشورت کن، ببین چی میگه، به هر حال اون احترام تو براش خیلی مهمه پس میدونه در این شرایط چه کاری بهتره انجام بدی
:72:
-
RE: میشه کمکم کنین
shadعزیزم سلام
ممنون از راهنماییت با آرش صحبت کردم اون می گه اگه خودت دوست داری زنگ بزنی م حرفی ندارم ولی اگه بخاطر من می خوای این کارو بکنی نه چون نمی خوام بهت تحمیل بشه
در مورد کادو هم کلی تشکر کرد و گفت نیاز نبود اینقدر زحمت بکشی بهش گفتم بزار وقتی مهمونا رفتن کادو رو بده گفت نه حالا که این همه زحمت کشیدی جلو جمع می دم بفهمن که تو باهاشون مشکلی نداری
ولی در مورد زنگ زدن هنوز یکم دو دلم می دونم این کار من یه جور منت کشی تلقی می شه ولی من دیگه از این وضعیت خسته شدم برادر آرش دیروز با زبان بی زبانی داشت به من می گفت من خانوادمو می شناسم راه حل مشکلت اینه که اونا رو خر کنی البته می بخشید از این واژه استفاده می کنم ولی دقیقا برادرش اینو بهم گفت گفت مادر و خواهر من عاشق این هستند که بهشون توجه بشه گفت اونا مشکل دارن من خودم می دونم ولی برای اینه شما از این وضعیت در بیایین بد نیست یکم مهربون رفتار کنین البته من با نظر بچه ها کاملا موافقم دیشب به حرفای نازنین خیلی فکر کردم من نباید بهشون باج بدم ولی باور کنین قضیه
این کادو فرق می کرد بازم از همه ممنون برام دعا کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام بلوم عزیز
چه کار کردی؟ زنگ زدی؟
-
RE: میشه کمکم کنین
نه الینا جان هنوز زنگ نزدم
چون الان شرکتم باید برم خونه بعد حالا تا برم خونه فکر می کنم
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام بلوم جان. به نظرم زنگ هم بزني هيچ چيزي از تو كم نمي كنه. بذار خودشون شرمنده بشند. همه كه شما رو مي شناسند. كادوتم تو جمع بده، وقتي اين همه زحمت مي كشي و بهشون لطف مي كني بذار همه ببينند.
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم جان
اگه من جای تو بودم فقط کادو رو میدادم البته خودو روی کادو مینوشتم که یه وقت خیال نکنن که خود آرش خریده ولی زنگ نمیزدم تا خودش زنگ بزنه تشکر کنه
ولی تو رو نمیدونم
امیدوارم تصمیم عاقلانه ای بگیری
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی از همه
harfe del عزیزم سلام کادو رو دیشب دادم دست آرش قرار شد تو جمع بهش بده چون من اونجا حضور ندارم عزیزم در مورده زنگ زدنم ته دلم راضی نیست راستشو بخوای شاید بهش sms بزنم
الینا جان شاید همین کارو کنم برای تبریک شاید یه sms بزنم و منتظر بشم خودش زنگ بزنه
-
RE: میشه کمکم کنین
خودت هر جور كه صلاح مي دوني بهتره رو انجام بده عزيزم. بالاخره هر چي باشه ما تو موقعيت تو نيستيم. ولي كاري رو بكن كه بهتره تا بعداً برات دردسري ايجاد نشه. اگه برادرش مي گه خرشون كن خوب الان بهترين موقعيته.
-
RE: میشه کمکم کنین
دیشب کادو رو دادم آرش بهش دادم خودمم اسمس دادم تبریک گفتم یک ساعت بدش مامانش زنگ زد تشکر کرد و گفت راضی به زحمت نبودیم بعدشم با مامانو بابم صحبت کردو حالو احوال پرسید امروزم خواهرش زنگ زد تشکر کرد
و گفت ممنون از کادوی قشنگت می دونم کادوی آرشم انتخاب تو بوده وگرنه آرش از این سلیقه ها ندارم من گفتم قابلی نداشت
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم جان
حالا چی شد؟ به آرش حرفی نزدن؟
-
RE: میشه کمکم کنین
الینا جون فعلا حرفی سر قضیه خومون نزدن ولی برخورد مادرش دیشب خیلی خوب بود نمی دونم حالا واقعا کنار اومده یا این رفتارش موقتیه
فقط پدرش به آرش گفته خواستی مستاجرو تمدید کنی بگو شاید زودتر از یکسال خونه رو بخوام که خودم بشینم توش
-
RE: میشه کمکم کنین
شما با آرامشتون به زندگیتون رنگ زیبایی دادید. دوستان دیگه می تونند از نحوه رفتار شما در زندگی درسها بگیرند. نتیجه شما بهتر بود یا دوستانی که در مصایب همسرشون رو در حد یک موجود غیر قابل تحمل تنزل می دن؟
-
RE: میشه کمکم کنین
ممنون از شما sorena
ولی من هنوز کامل نتیجه نگرفتم تازه یکم خانوادش آروم شدن حالا نمی دونم این آرامش همین طور می مونه یا نه
امیدوارم با این قضیه کنار اومده باشن
-
RE: میشه کمکم کنین
bloom عزیز خیلی خوشحال شدم، امیدوارم که این رفتارشون موقتی نباشه، همه آدما مثل هم نیستن و همه یه جور عکس العمل نشون نمیدن، پس تو سعی کن بفهمی که خانواده شوهرت چه طوری هستن، البته با راهنمایی برادر آرش به نتایجی رسیدی، منم همسرم بهم گفت که مادرش دوست داره عروسش زیاد باهاش حرف بزنه و باهاش راحت باشه من هم همون کار رو کردم و الان نتیجه گرفتم. البته در هیچ کاری زیاده روی نکن...
امیدوارم موفق باشی عزیزم..
:72:
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی shad عزیز
منم امیدوارم موقتی نباشه و بهتر بشه
چشب حتما سعی می کنم زیاده روی نکنم تا مشکل برام پیش نیاد
از راهنمایی های شما دوستای گلمم ممنون برام دعا کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام بلوم جان. خيلي خوشحال شدم. اميدوارم كه خانواده اش از اين به بعد بهتر بشند. ايشاالله روزي برسه كه بگي چند روز ديگه عروسيمه.
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
برادر آرشم امروز بهم گفت مامانم یکم آروم شده نه این که موافقت کرده نه ولی دیگه مخالفت هم نمی کنه یا بهانه گیری نمی کنه یکم صبر کن بزار کامل با خودش کنار بیاد اونجوری واسه توهم بهتره با خودم فکر کردم من که این همه صبر کردم حالا که دارن خودشون راضی می شن
من دیگه به آرش در این مورد حرفی نزنم تا هم اون آرامش داشته باشه هم من اصراری نکرده باشم
-
RE: میشه کمکم کنین
دیروز عصر که آرش اومد دنبالم خیلی عصبی بود درگیر همون مشکل کاری که قبلا گفتم قرار بود با انتقالیش موافقت بشه که نشده بود
مدیر این بخشی که آرش توش کار می کنه نمی زاره آرش به بخش های بالاتر بره می گه من پرسنلمو از دست نمی دم تا حالا چند تا در خواست از بخش های دیگه اومده ولی این اقا نمی زاره آرش بره
در حقیقت داره جلو پیشرفت آرشو می گیره دیروز که اومد اول کلی حرف زدو دادو بیداد کردو به عالم و آدم بد و بی راه تا خودشو خالی کرد منم هیچی نگفتم
انقدر حرص خورد که حالش بد شد کنار خیابون وایساد الان 2 هفتست سر دردای ناجور داره اون لحظه ام دوباره سرش درد گرفته بود بهش گفتم بیا بریم دکتر اولش از کوره در رفت کلی بد اخلاقی کرد و ماشین روشن کرد که منو ببره خونه
ولی بدش دیدم دمه در ساختمان پزشکان وایساده می گه چیکارت کنم می خوای منو ببری دکتر ببر اینم دکتر
باهم رفتیم دکتر معاینه کردو نواره مغزی گرفت و فشارشو گرفتو ...که یکم بالا بود
خلاصه تا 9 شب تو مطب دکتر بودیم که آخرشم گفت عصبیه
تو این شرایط من سکوت کردم هم بخاطر آرش هم بخاطر حرفایی که برادرش گفته نمی دونم دارم درست رفتار می کنم یا اینکه باید به آرش فشار بیارم دوباره
-
RE: میشه کمکم کنین
نه عزيزم. اصلاً فشار نيار. بذار ابتدا آرش درگيرهاي كاريش تموم بشه، بعد. شايدم تا اون موقع خانواده شوهرت موافق شدند. صبر داشته باش عزيزم. بهترين كاري كه مي توني در اين موقعيت بكني صبره و اميدواري دادن به آرش. خدا رو هم از ياد نبر.
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم جان
بهنره یه چند روزی چیزی نگی تا یکم فشار روش کمتر باشه
ببین چی مشه
به خدا توکل کن
-
RE: میشه کمکم کنین
harfe delو الینای عزیزم ممنون
harfedel عزیزم منم منتظرم مشکل کاریش حل بشه بعد
الینا جون همین که مادرش یکم آروم شده برام جای امیدواریه اگه سکوت می کنم برا اینه که نمی خوام آرش دوباره بره خونه جارو جنجال راه بندازه و برگردیم خونه ی اول
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام
دیروز از صبح منتظر بودم که آرش زنگ بزنه ولی نزد منم گفتم شاید خوابه مزاحمش نشم ساعت 1 بعد از ظهر دیدم ازش خبری نشد بهش زنگ زدم گفت ماشین و آوردم تعمیر گاه برسم خونه خودم زنگ می زنم
نشون به این نشونی ساعت شد 7 زنگ نزد من بهش sms دادم 2 دقیقه بعدش زنگ زد گفت من امروز حوصله ندارم حوصله ی حرف زدن ندارم ( مشکل کاریش خیلی حاد شده منم در جریانش بودم گفتم شاید بخاطر اونه )
یهو گفت یه خواهشی ازت دارم یه مدت منو به حاله خودم بزار کفت من آدم بی انصافی هستم تو به من خیلی محبت می کنی خیلی بهم می رسی من لیاقت تورو ندارم خانوادمم لیاقت تورو ندارن ولی من الان هیچ انگیزه ای واسه زندگی کردن ندارم می بینی که چقدر سرد شدم چون همه ی انگیزه هامو از دست دادم نمی خوام تو هم مثه من بشی بیشتر از این خودتو الاف من نکن من آدم بی لیاقتی هستم
این جملات و می گفت منم ساکت اشک می ریختم گفت گریه نکن با گریه چیزی حل نمی شه ازش پرسیدم مامان اینا چیزی گفتن گفت مهم نیست فقط اینو می دونم که دیگه بریدم مشکل من تو نیستی من تورو خیلی دوست دارم
مشکل من اینه که دیگه حتی حوصله ی خودمم ندارم بعدشم گفت من امشب خیلی داغونم نم فهمم چی دارم می گم بهتر بعدا باهم حرف بزنیم تلفن قطع کرد منم اصلا باورم نمی شد آرش اینا رو گفته باشه فقط اشک می ریختم
نیم ساعت بعدش زنگ زد گفت خوبی؟ چیزی نگفتم گفت بزار خودمو پیدا کنم فقط گریه نکن یکم محکم باش منم سعی می کردم جلوی اکامو بگیرم ولی صدام بغض داشت
ساعت 12 زنگ زد شب بخیر بگه هر شب من زنگ می زدم ولی دیشب نزدم گفت زنگ نزدی گفتم مگه نگفتی یه مدت کاریت نداشته باشم گفت من خیلی سر مسائل مختلف بهم ریختم بزار این دوان بگذره من الان سره هیچ چیزی نم تونم تصمیم بگیرم منم گفتم باشه آخرشم گفت دوست دارم منم با صدای داغون خدافظی کردم گفت قرار شد بغض نکنی خواهش می کنم خودتو اینقدر داغون نکن من الان به یه آدم محکم نیاز دارم
تا صبح نخوابیدم داشتم فکر می کردم کجای کارم اشتباه بوده حالا هم نمی دونم چطوری باهاش برخورد کنم می ترسم بخوام آرومش کنم بد تر اعصابش بهم بریزه نمی دونم
-
RE: میشه کمکم کنین
احساس میکنم دارم همه چیزو از دست می دم
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیزم
یه کم محکم باش
یادت باشه که هرچی خواست خداست همون میشه راضی باش به رضای خدا عزیزم
یادت باشه که دیگه اصلا" زنگ نزنی تحت هیچ شرایطی
به خدا توکل داشته باش عزیزم
تو دیگه بیشتر از این نباید خودتو کوچیک کنی
-
RE: میشه کمکم کنین
الینا جون زنگ نمی زنم می گه من احتیاج دارم آرومم کنی زنگ می زنم می گه می خوام تو خودم باشم
بعد خودش نیم ساعت به نیم ساعت زنگ می زنه اصلا نمی دونم چه اتفاقی داره می افته
-
RE: میشه کمکم کنین
اون تو کار خودش مونده
بذار خودش زنگ بزنه ولی تو نزن
موففق باشی
-
RE: میشه کمکم کنین
تو رو خدا فک نکن که من دارم ضعیف برخورد می کنم نه باور کن نه
زنگم نمی زنم نه بخاطر حرفایی که زده فقط بخاطر اینکه آزادش گذاشته باشم
ولی نمی خوام فک کنه مثه بچه ها قهر کردم یا تو این شرایط تنهاش گذاشتم یا دارم سنگ خودمو به سینه می زنم
الینا جون من بخدا می فهمم تو چی می گی ولی الان شرایط یه جری شده که نه می تونم امیدوار باشم نه نا امید
امروز برای اولین بار بهش صبح بخیر نگفتم خیلی سخته ولی دارم با خودم مبارزه می کنم
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام بلوم جان. واقعاً ناراحت شدم. به نظر من هم زنگ نزن ولي دلايلتو براي زنگ نزدن بهش بگو تا اون هم فكر نكنه كه پشتش خالي شده. سعي كن آروم باشي. اون فعلاً به تنها كسي كه مي تونه تكيه كنه تو هستي. پس محكم و اميدوار باش و به خدا توكل كن.
-
RE: میشه کمکم کنین
ممنون حرف دل عزیز
آره می خوام همین کارو کنم
دعا کنین بتونم آرومش کنم دلم نمی خواد اینجوری نا امید زندگی کنه
تصمیم گرفتم زنگ نزنم ولی هر بار که زنک زد محکم باشم و بتونم آرومش کنم
-
RE: میشه کمکم کنین
به اميد روزهاي بهتر براي تو دوست عزيز.
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
مثه اینکه این روزا روز بد شانسی منه
آرش الان زنگ زد بهم گفت فکر نکن اگه زنگ نزدم بخاطر حرفای دیشب مشکل داشتم که زنگ نزردم منم پرسیدم چی شده
گفت از ماشین پیاده شدم افتادم تو جوب لپ تاب شرکت دستم بود آسیب دید خودمم درب و داغون شدم بعدشم که نشستم تو ماشین راه افتادم دیدم کیف پولمو اونجا انداختم
برگشتم ولی اونجا نبود واقعا دیگه نمی دونستم بهش چی بگم فقط گفتم خودت که چیزی نشدی گفت نه آه تو گرفت دیشب دلتو شیکوندم امروز چوبشو خوردم
آخه من چی بهش بگم بچه من احساس می کنم آرش بیش از هر زمانی الان به کمک من احتیاج داره ولی نمی دونم چه جوری باید کمکش کنم
واااااااااای چرا یهو همه ی مشکلات رو سر یکی خراب می شه آخه
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم جان
بهش بگو شاید ناراحت شده باشم از حرفات ولی این به معنای این نیست که آه من باشه
من حتی راضی نیستم یه خار به دستت بره
موفق باشی